نقد چمبرلین
آیا رقابت انحصاری به تنوع بیش از حد تولیدات منجر میشود؟
استیگلیتز و دیکسیت در این مقاله که در سال ۱۹۷7 به چاپ رسیده است در تلاش هستند تا یک مدل ساده تعادل عمومی برای مدل رقابت انحصارگرانه چمبرلین فراهم کنند تا این نکته عموماً شایع را که رقابت انحصاری به تنوع بیش از حد تولیدات منجر میشود، ارزیابی کنند. خود چمبرلین به عنوان پدر مدلهای رقابت انحصاری مراقب این مساله بود تا چنین چیزی را هیچ وقت بیان نکند، چرا که یک مساله واقعی را میدید: این درست است که منابع کل یکسان در صورت تمرکز بر تعداد کمتری بنگاه میتواند به تولید تعداد بیشتری محصول منجر شود، اما مسالهای که ممکن است پیش بیاید تقابل بهرهوری و تنوعبخشی است؛ کالدور هم مازاد ظرفیت را مانند مازاد تنوع نمیدیده است. او گفته است که اگر صرفه مقیاس به یک حد بزرگتری برسد، جامعه در نهایت با میزان بیشتری از تعداد محدودتری از مواد روبهرو خواهد شد و گفتن اینکه تنوع یا مقدار کدامشان برای جامعه ارجح است کار سختی است؛ اینکه این مساله حقیقتاً به چه معناست نیاز به مدلسازی با جزئیات بیشتری دارد تا شرایطی که هر کدام از اتفاقات ممکن است رخ دهد مطرح شود. مثالی که در این زمینه با جزئیات مطرح شده است مدل فضایی هتلینگ است که باعث به وجود آمدن فرضیاتی در بین اقتصاددانان شده است که به همراه رقابت انحصاری تنوع بیش از حدی در محصولات وجود دارد، در حالی که طبق مشاهدات نویسندگان مقاله در این باره شکهای جدیای وجود دارد.
تکههای پازل
رقابت انحصاری نوعی از رقابت ناکامل است که در آن تعداد زیادی از تولیدکنندگان در حال رقابت با یکدیگر هستند اما به دلیل اینکه هر کدام کالای متفاوتی از دیگری را تولید میکنند، در نتیجه کالاهای تولیدیشان جانشین کامل نیستند. در یک رقابت انحصاری یک بنگاه قیمت وضعشده توسط بنگاههای رقیب را به عنوان قیمت گرفتهشده حساب کرده و اثر قیمت خود را بر بقیه بنگاهها نادیده میگیرد. یک رقابت انحصاری شش ویژگی دارد: تفاوت کالاها، تعداد بنگاه زیاد، آزادی ورود و خروج، تصمیمگیری مستقل، درجاتی از قدرت بازار و اطلاعات ناکامل.
دو منبع ناکارایی در بازار رقابت انحصاری وجود دارد. در ابتدا در وضعیت بهینه تولید بنگاه هزینهای مازاد بر هزینه حاشیهای به عنوان قیمت اعمال میکند، بنگاه در رقابت انحصاری مانند دیگر موارد تولید را در جایی متوقف میکند که هزینه حاشیهای برابر با درآمد حاشیهای شود. از آنجا که منحنی تقاضای رقابت انحصاری نزولی است، این مساله حاکی از آن است که قیمت در منطقهای فراتر از هزینه حاشیهای قرار میگیرد. با توجه به قدرت انحصاریای که یک بنگاه در این مدل دارد، میتوان انتظار داشت که شاهد از دست رفتن میزانی از افزایش رفاه مصرفکننده و تولیدکننده باشیم. دومین منبع ناکارایی در این مدل این واقعیت است که در این مدل بنگاه با ظرفیتی بیش از میزان بهینه تولید در حال کار کردن است و تولید بیشینهکننده سود بنگاه کمتر از میزان منطبق با حداقل هزینه متوسط است. اثرات نامطلوب اجتماعی رقابت انحصاری نسبت به رقابت کامل:
هزینههای فروش: تولیدکنندگان تحت شرایط رقابت انحصاری معمولاً میزان خوبی از منابع را صرف تبلیغات و روابط عمومی میکنند. اکثر این هزینهها از نظر اجتماعی هزینههای مازاد و اضافه هستند. تولیدکننده در ازای صرف نکردن هزینه در تبلیغات میتواند قیمت کالا را کاهش دهد.
ظرفیت مازاد: در شرایط رقابت ناکامل، ظرفیت نصبشده هر بنگاه میزان زیادی است که به میزان کامل مورد بهرهبرداری قرار نمیگیرد. در نتیجه تولید کل از منظر اجتماعی میزانی است که بهینه نیست. از آنجا که کل ظرفیت مورد استفاده قرار نمیگیرد بنابراین منابعی وجود دارند که مورد استفاده قرار نمیگیرند. در نتیجه تولید تحت شرایط رقابت انحصاری زیر نقطه بهینه قرار دارد.
بیکاری: ظرفیت معطلمانده تحت شرایط رقابت انحصاری به بیکاری منجر میشود. بهخصوص میتوان اثر بیکاری در جامعه را فقر و درماندگی در اجتماع دانست. اگر مشکل معطل ماندن ظرفیت تولید حل شود، میتوان تا حدی مشکل بیکاری را نیز کنترل کرد.
عدم تخصص: تحت شرایط رقابت انحصاری اندازهپذیری کمی جهت برقراری تخصصگرایی یا استانداردسازی وجود دارد. تنوع کالایی در این شرایط غالباً به اتلاف و هدررفت منابع میانجامد. عموماً اینطور استدلال میشود که به جای تولید تعداد زیادی محصول مشابه ممکن است تنها تعداد کمی محصول استاندارد تولید شود.
ناکارایی: تحت شرایط رقابت کامل یک بنگاه ناکارا از بازار بیرون رانده میشود. اما در رقابت انحصاری بنگاهها به حیات خود ادامه میدهند. حال با در نظر گرفتن همه این مسائل درمییابیم که مساله تنوع کالایی تنها یک بخش از مساله کلی مقایسه بین تعادل عمومی و تخصیص بهینه است: نهتنها امکان این وجود دارد که تعداد تولید محصولات نادرست باشد بلکه احتمال این نیز میرود که انتخاب تولید بین محصولات مختلف و میزان تولید هر کدام نیز تفاوت کند. تولید هر کالا به نسبت بین قیمت آن و هزینه تمامشده آن بستگی دارد. سودمندی اجتماعی از طرف دیگر به مسائل دیگری بستگی دارد. دولت برای تولید و ارائه کالا و خدمات تنها به سوددهی پروژه توجه نمیکند بلکه به اضافه رفاه تولیدشده برای مصرفکننده و اثرات آن بر روی بقیه صنایع و بخشها نیز توجه دارد. اثرات تولید یک کالا بر روی بقیه بخشها به هر دو صورت اثر جانشینی و درآمدی است.
تمام مساله به صورت زیادی وابسته به وجود صرفه مقیاس است. بدون وجود صرفه مقیاس ممکن است از هر کالایی یک مقدار بینهایت کوچک تولید شود که میزان مطلوبی برای تولید آن باشد، بدون آنکه هزینه اضافیای تحمیل شود. سود فردی و اجتماعی به صورت کاملاً همجهت درمیآید و اثرات بر روی بقیه بخشها به صورت کاملاً پولی خواهد بود. با فرض غیرمحدب بودن شاهد این هستیم که تمامی این نتایج دگرگون میشوند. فراتر از این با وجود شرط صرفه مقیاس در بازه معینی از تولید تحقق بهینه بدون قید یا اولین بهینه بازار، در واقع تنها محدود به میزان منابع یا نوع تکنولوژی تولید، نیازمند قیمتگذاری زیر میانگین هزینهها به همراه انتقال ثابت منابع به کسبوکارها جهت پوشش زیانهاست. دشواریهای چنین مسالهای خود به اندازه کافی واضح است. بدین ترتیب به نظر میرسد که مفهوم بهتری از بهینگی یک مفهوم مقید از آن است به نحوی که هر بنگاه مقید به این باشد که ضرر نکند. دولت ممکن است مشوقهای مختلفی را به کار بگیرد یا مالیاتهای غیرمستقیم یا یارانههایی را وضع کند اما قید مهم این است که وضع مالیات ثابت ممکن نیست.
تولید مجاز و ساختار قیمتها در چنین بهینهای قیودی مشابه با آنچه در یک تعادل چمبرلینی مشاهده میشد را تداعی میکند اما این دو نوع تعادل هنوز میتوانند اختلافهایی به خاطر نوع تابع هدف خود داشته باشند. میتوان در ابتدا روشی را در نظر گرفت که مطلوبیت تنوع هم وارد مدل شود. چنین توصیفی به صورت ضمنی هماکنون نیز در تحدب توابع مطلوبیت که بر روی همه انواع کالاها تعریف میشوند میتواند وجود داشته باشد. بهطور مثال وقتی سبدی که از دو کالای مختلف به میزان یک واحد در خود دارد بر سبدی که فقط از یکی از آن دو کالا دو واحد دارد برتری دارد، نشان از این مساله دارد. نویسندگان در مقاله نشان میدهند که اگر این تنها مساله باشد تعادل چمبرلین و تعادل مقید با هم جواب یکتایی دارند.
نکته دیگری که نویسندگان به آن اشاره میکنند این مساله است که این مورد قابل درک است که تعدد و تنوع کالاهای در دسترس به خودی خود یک بخش از تابع مطلوبیت افراد است، ورای اینکه چه میزان از کالاهای مختلف استفاده کنند. این مساله میتواند مطلوبیت یک تغییر در ذائقه را برای مصرف محصولات مختلف در آینده نشان دهد. تنوع سپس در مورد کالاهای عمومی پیش میآید و اینجاست که مساله معمول در خصوص میزان بهینه تولید این محصولات در یک سیستم بازار به وجود میآید.
حتی اگر تنوع یک کالای عمومی نباشد مطلوبیت شخصی و اجتماعی آن همچنان میتواند باعث به وجود آمدن شکست در رسیدن به اضافه رفاه مناسب مصرفکنندگان شود. برای تعداد زیاد در یک گروه این اتفاق زیاد میافتد که اگر کشش تقاضا برای همه کالاها ثابت و یکسان باشد، اضافه رفاه مصرفکننده در نسبتی با میزان فروش کل است، با عنصری یکسان نسبت به همه کالاها. تفاوت در هدف بنگاهها و حداکثرسازی رفاه دیگر اهمیتی ندارد. از طرف دیگر نویسندگان انتظار دارند که نتایج تعادل باید به ضرر آن دسته از تنوعهایی باشد که در آنها اضافه رفاه مصرفکننده نسبت به فروش کل نسبت بالایی دارد. هرچند به اعتراف خود مقاله این مساله به نسبت ساده بینش زیادی ایجاد نمیکند. تغییر در تولید یک محصول یا اضافه شدن یک نوع محصول جدید تقاضا برای تمامی کالاهای دیگر را تحت تاثیر قرار میدهد. با احتمال تغییر پارامترهایی از قبیل کشش بین همه محصولات نسبت به هم، اضافه رفاه و درآمد مصرفکننده از طرق پیچیده مختلفی میتواند تحت تاثیر قرار بگیرد. در نتیجه پاسخ سوالهایی از قبیل تعادل و سطح بهینه تولید با در نظر گرفتن تغییرات احتمالی تولید این محصولات با طیف گستردهای روبهرو میشود. نویسندگان پیشنهاد میکنند که یک مدل دقیق با جزئیات زیاد جهت پاسخ به سوالات مختلف از این قبیل تهیه شود. در واقع کار اصلی این مقاله نیز تلاش در جهت رسیدن به این مدل و پاسخ برای آن است.
تمرکز مقاله بر روی مسائل مرتبط با تخصیص بهینه است. تابع مطلوبیت به صورت تابعی از تعداد کل کالاهای موجود در بازار تخمین زده میشود که توجیه آن هم از طریق فرض یکسان بودن ذائقهها و سلایق و همچنین یکسان بودن درآمد و منحنی انگل برای افراد مختلف صورت میگیرد. همچنین فرض دیگر نویسندگان بر برونزا بودن ترجیحات است که به این ترتیب اثر تبلیغات بر روی ترجیحات و اثرات رفاهی آن از بین میرود. نظر نویسندگان مقاله بر این است که بیش از اندازه به این مطالب پرداخته شده است و اثرات کیفی اضافه کردن این موضوعات به مدلها باید به دقت بررسی شوند.
مدل نویسندگان مقاله در یک نکته کلیدی با مدل جایگاه فضایی تفاوت دارد. در آن مدل هر مشتری یا مصرفکننده تنها یکی از محصولات در صنعت را انتخاب میکند. افزایش تعداد کالا در واقع دست مشتری را برای انتخاب کالا باز کرده یا میتوان آن را برابر رفتن مشتری یا مصرفکننده به یک فروشگاه در نزدیکی خانه خود دانست. در این مقاله نویسندگان علاوه بر در نظر گرفتن این مسائل با وجود مشتریان و مصرفکنندگان متفاوت و منحنیهای بیتفاوتی اجتماعی اجازه لذت بردن هر مصرفکننده از تنوع کالایی به صورت مستقیم را هم میدهند. بنابر ادعاهای نویسندگان مثالهای متعددی نیز وجود دارد که نشاندهنده این است که فرمولبندی مساله به این صورت مناسبتر از فرمولبندی به صورت فضایی است. مثالهایی از قبیل لباسهای مختلف برای فصلهای مختلف یا طعمهای مختلف برای بستنی مثالهایی از این دست است.
تیتراژ پایانی
حالتهای مختلفی در مقاله دیکسیت و استیگلیتز جهت بررسی رابطه تخصیص بین بازار و منابع مورد مطالعه قرار گرفتند. قدرت انحصاری که تالی هر بازار با ویژگیهای غیرتحدبی است معمولاً به عنوان یک عامل انحراف نگریسته میشود اما در این مطالعه قدرت انحصاری به بنگاهها این اجازه را میدهد تا هزینههای ثابت داشته باشند و در حالی که ورود به بازار برای بقیه بازیگران ممنوع نیست نمیتوان با قطعیت از آثار و نتایج قدرت انحصاری حرف زد. در حالتی که کشش تابع مطلوبیت ثابت است، تخصیص بهینه بازار بهینه پرتو را دچار قید و محدودیت میکند مستقل از اینکه میزان کشش چه میزان باشد. با وجود کشش متغیر، تورش موجود میتواند فراتر رود و میزان آن هم وابسته به این است که چه میزان کشش تابع مطلوبیت تغییر میکند نه اینکه چه میزان کشش تابع تقاضا تغییر میکند. همچنین نویسندگان در حالتی که توابع تقاضا مستقل باشند تورشی علیه کالاهایی با کشش قیمتی کم یا هزینههای ثابت بالا مشاهده کردند. در حالت تقاضای مستقل ناتوانی هر کدام از بنگاهها میتواند بر روی باقی بنگاهها نیز اثر منفی بگذارد که محدوده اثر آن نامشخص است.
در پایان نیز نویسندگان پیشنهاد میکنند یک مدل بیشتر عمومی جهت بررسی زوایای مختلف این مساله ساخته شود و از پارامترهای مناسبتری جهت رسیدن به نتایج بهتر استفاده شود.