اقتصاد زیرزمینی
مافیا و گروههای گانگستری چه چیزی را میفروشند؟
کارکرد مرکزی جرائم سازمانیافته، فروش «حفاظت» است. این حفاظت میتواند از سوی یک گروه جرائم سازمانیافته در برابر اقدامات یک گروه دیگر به فروش برسد یا میتواند کاذب باشد. به این صورت یک گروه هم تهدید را به وجود آورد و هم امنیتی را که به خاطر این تهدید به وجود میآید، بفروشد. گروههای مافیایی و گانگستری در مناطقی به وجود میآیند که کنترل دولت روی آن مناطق بسیار کم است. معمولاً در یک کشور، دولت روی مناطقی که به لحاظ جغرافیایی، قومی و نژادی و اجتماعی جدا افتادهاند، کنترل کمتری دارد و آن مناطق، محل تولد گروههای مافیایی و گانگستری است. اگرچه در علم اقتصاد، رقابت به عنوان یک چیز خوب شناخته میشود، وقتی در مورد جرائم سازمانیافته صحبت میکنیم، رقابت برای یغماگری به یک چیز بد تبدیل میشود. یکی از مهمترین هزینههای جرائم سازمانیافته این است که منابع، بیشتر از اینکه صرف فعالیتهای مولد شوند، صرف فعالیتهای غیرمولد میشوند و انتخاب افراد برای انتخاب شغل با رشد جرائم سازمانیافته، به طور قابل توجهی تغییر میکند.
تکههای پازل
جرائم سازمانیافته به واسطه گروههای مافیایی بهشدت حرفهای تا گنگهای خیابانی، تقریباً در هر کشوری وجود دارد. مضاف بر گروههای مشهور مافیایی ایتالیایی و آمریکایی که در مورد آنها فیلمهای زیادی ساخته شده است، میتوان به یاکوزا در ژاپن، تریادها (Triads) در هنگکنگ، گرینگنگ (Green Gang) در شانگهای، کارتلهای مواد مخدر در کلمبیا و مکزیک، گروههای گانگستری که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در دولتهای اروپای شرقی شکل گرفتند، گروههای گانگستری جوانان در لسآنجلس، نیویورک، سائوپائولو و بسیاری از گروههای جرائم سازمانیافته در نقاط مختلف دنیا اشاره کرد. گروههایی که به جرائم سازمانیافته مشغول هستند، درگیر همه نوع فعالیتی میشوند. از فعالیتهای اقتصادی بسیار معمولی گرفته (مانند تولید و توزیع انواع کالاها و خدمات قانونی یا غیرقانونی) تا فعالیتهای مخوف زیرزمینی که جز آنها هیچکس به آنها ورود نمیکند یا جرات ورود به آن را ندارد. گروههای فعال در جرائم سازمانیافته هم وارد فعالیتهای ساختمانی میشوند، هم خدماتی همچون رستورانداری و هم تولید و قاچاق مواد مخدر، شرطبندی، فحشا، قاچاق اسلحه و انسان. از آنجا که گروههای مافیایی و گنگها بسیاری از فعالیتهایی را که بنگاههای معمولی مشغول به آنها هستند انجام میدهند، ممکن است اینگونه تصور کنیم که همان تجزیه و تحلیلهای اقتصادیای که برای بنگاههای معمولی صادق است، در مورد گروههای مافیایی و گنگها نیز صدق میکند. اما فعالیت مرکزی گروههای مافیایی که همه آنها درگیرش هستند (فعالیتی که در غیاب آن، دیگر فعالیتهای آنها هرگز نمیتواند انجام شود یا باید تغییر ماهیت دهد)، ارائه «محافظت» (Protection) است. ارائه محافظت، یک فعالیت اقتصادی رایج و معمولی به شمار نمیرود. محافظت قرار است از مالکیت افراد روی کالاها و خدماتشان حفاظت کند و باعث شود که انجام قراردادها قابل اجرا باشد. این قابلیت اجرای قراردادها در دنیای جرائم سازمانیافته از قانون و دادگاهها نمیآید (یعنی از جایی که بنگاههای معمولی و مشتریانشان به آن دسترسی دارند)، بلکه محل زندگی آن، لوله تفنگ اعضای گروههای مافیایی است. البته مشکل اینجاست که این تفنگ نهتنها میتواند به سمت متخلفان از قوانین دنیای جرائم سازمانیافته گرفته شود، بلکه میتواند به سمت کسانی که قرار بوده از آنها محافظت کند هم نشانه رود. این ویژگی عجیب و غریب محافظت است. این ویژگی باعث میشود گروههای جرائم سازمانیافته، بیشتر از اینکه شبیه بنگاههای معمولی باشند، بیشتر شبیه نهادی شوند که به طور سنتی، مسوول حفاظت است؛ یعنی دولت. اینگونه میشود که پلیس زیرزمینی به وجود میآید و حتی میتواند قویتر از پلیس رایج باشد. به این ترتیب پلیس زیرزمینی به جای قانون و دادگاهها به مشکلات رسیدگی میکند. اگرچه آن نوعی از دولت که گروههای جرائم سازمانیافته به آن شبیه هستند، دیکتاتوریهایی هستند که در گذشته در تمام دنیا رایج بودند (و هنوز هم در بسیاری از کشورها رایج هستند) و شباهت قابل توجهی با دولتهای مدرن ندارند. بنابراین بهتر است به رهبران گروههای مافیایی به چشم لردهای فئودال نگاه کنیم تا اینکه به آنها به مثابه بوروکراتهایی که امروزه رایج هستند بنگریم. جرم سازمانیافته در وضعیتهایی ظهور مییابد که با فروض اساسی بیشتر مدلهای اقتصادی در تناقض است: اجرای بدون هزینه و کامل حقوق مالکیت. اگر این فرض واقعیت داشت، امکان اینکه گروههای مافیایی به وجود آیند نبود. یک گروه مافیایی تنها زمانی میتواند وجود داشته باشد که اجرای حقوق مالکیت، هزینهبر باشد یا اینکه حقوق مالکیت ناقص باشد. هرچه به اجرا درآمدن حقوق مالکیت هزینهبرتر باشد، کمتر میتوان انتظار داشت که قانون، دادگاهها، نیروی پلیس و دیگر سازمانهای دولتی مسوول، کارایی داشته باشند. احتمال تولد گروههای جرائم سازمانیافته در وضعیتهایی که دولت ضعیف است یا در شرایطی که دولت، فعالیتهای به خصوصی را منع میکند بیشتر است. وقتی دولت یک فعالیت را منع میکند، دیگر نمیتواند کنترلی هم روی آن داشته باشد چراکه آن فعالیت در دنیای زیرزمینی شکل میگیرد و سپس دولت یا پلیس زیرزمینی مثل گروههای مافیایی، کنترل آن فعالیت را در دست میگیرند و روزبهروز بزرگتر میشوند. جرائم سازمانیافته در وضعیتهایی متولد میشوند که به هرج و مرج نزدیک است (غیاب قوانین) و خلأ قدرت (Power Vacuum) وجود دارد. هرجا که دولت از اعمال قدرت صرف نظر کند، جای خوبی برای گروههای مافیایی و گانگستری است که در آنجا آشیانه خود را بسازند. فاصله جغرافیایی از مراکز قدرت و عدم دسترسی به آنها، عامل اصلی کاهش اقتدار دولت است. هیچ دولتی انحصار مطلق استفاده از قدرت در منطقه تحت سلطهاش را ندارد و در گذشته هم نداشته است. مضاف بر جرائم رایج، مناطقی وجود دارند که ورود دولت به آن مناطق برای داشتن کنترل مستقیم بر آنها، بیش از اندازه هزینهبر است. جنگلها، کوهها یا صحراها به همین دلیل، محل اصلی یاغیگری و شورش بوده است. بنابراین جغرافیا میتواند نقش بسیار مهمی در خلق خلأ قدرت ایفا کند. خلأ قدرتی که به خاطر جغرافیا به وجود میآید، میتواند توسط سازمانهایی که نقشی شبیه به دولت ایفا میکنند، پر شود. برای مثال، جنگلهای آمازون محلی بوده است که دولتهای برزیل، پرو، اکوادور یا کلمبیا برای اعمال کنترل روی آن دچار مشکل بودهاند. بنابراین ارتشهای خصوصی که از سوی قاچاقچیان مواد مخدر، گروههای چریکی و ملاکان تامین مالی میشوند به طور پیاپی در این منطقه با یکدیگر در حال جنگ بودهاند و هستند. تا جایی که برخی اوقات جنگ این گروهها با دولت است چراکه میخواهند کنترلشان را بر آن مناطق افزایش دهند. نوع دیگری از فاصله از مرکز قدرت که مهم است، فاصله قومی و نژادی و اجتماعی است. مقاله یانکوفسکی در سال 1991 با عنوان «جزایر در خیابانها: گنگها و جامعه شهری آمریکا» نشان میدهد که اعضای گنگهای جوانان آمریکایی به طور سنتی از مناطق با درآمد پایین میآیند و اغلب از گروههای قومی و نژادی ایرلندی، آفریقایی- آمریکایی و آمریکای لاتین هستند. بسیاری از شهروندان چنین مناطقی معمولاً خودشان را جدا از شهروندان دیگر دیدهاند و از سوی جامعه بزرگتر، مورد تبعیض قرار گرفتهاند. پلیس و سیستم عدالت نیز در بهترین حالت نسبت به رفاه آنها بیتوجه بوده و در بدترین حالت آنها را سرکوب کرده است. بنابراین، کنترل جرم در این مناطق به کاری دشوار تبدیل میشود و گروههای گانگستری پا پیش میگذارند و خلأ قدرت موجود را پر میکنند. اما وقتی این گروههای گانگستری به وجود میآیند، ساکن باقی نمیمانند و روزبهروز به توسعه خشونت به شکلهای سازمانیافتهتر کمک میکنند؛ تا جایی که حتی میتوانند جای قانون و پلیس را بگیرند. شهرهای آفریقای جنوبی در زمانی که به لحاظ قانونی میان سفیدپوستان و سیاهپوستان نفاق و جدایی بود (آپارتاید)، مثال افراطی خوبی از بیزاری مردم از مقامات دولتی بود. وضعیتی که در آن، سطح ناامنی و خشونت بهشدت بالا رفته بود. چنین چیزی در شهرهای اروپایی نیز وجود دارد. شهرهایی که در آنها نرخهای بیکاری بالاست و گروههای مهاجر فقیری که در یکجا متمرکز شدهاند، احساس میکنند کنار گذاشته شدهاند. همچنین خلأ قدرت میتواند در زمان انقلاب، جنگ و تغییرات عمده سیاسی به وجود بیاید. بین بازه زمانیای که نهادهای سیاسی قبلی از بین میروند و مقامات سیاسی قبلی از کار برکنار میشوند و در مقابل، نهادها و مقامات جدید بر سر کار میآیند، یک دوره گاه طولانیمدت وجود دارد. دورهای که طی آن، مردم با ناامنی فیزیکی مواجه میشوند و مشکلات پیچیدهای را در ارتباط با عدم اطمینان و ناامنی اجرای قراردادها تجربه میکنند. بنابراین شاید تصادفی نبوده باشد که مافیای سیسیلی، طی سالهای متحد شدن ایتالیا به شدت رشد کردند. برای چندین قرن، سیسیل تحت حکومت استبدادی اداره میشد. اما در سالهای متحدسازی ایتالیا، نهادهای جمهوریخواه جای این حکومت استبدادی را گرفتند و این در حالی بود که مردم سیسیل، کمتر از دیگر بخشهای ایتالیا با این نهادها آشنایی داشتند. در اتحاد جماهیر شوروی، استدلال میشود که خلأ قدرت، قبل از فروپاشی در سال 1991 به وجود آمده بود و این خلأ قدرت خودش دلیلی برای فروپاشی بود. کنترل بوروکراتیک طی سالهای سال در شوروی ضعیفتر شده بود. بوروکراتها و گروههایی که قرار بود داراییهای سازمانی شوروی را مدیریت کنند، شروع به تحت کنترل درآوردن این داراییها کرده بودند و تبدیل به مالکان آنها میشدند. در شوروی، از لغت مافیا برای توضیح شبکههای فسادی که به وزارتخانههای مرکزی و منطقهای نفوذ کرده بودند استفاده میشد. در موارد زیادی، کسانی که قبل از فروپاشی شوروی عضو گروههای مافیایی این کشور بودند، بعد از فروپاشی آن و تشکیل روسیه نیز، اعضای گروههای مافیایی و گروههای گانگستری این کشور بودند و هستند. تا اینجا، چشمههای بالقوهای از ضعف دولت را که گروههای جرائم سازمانیافته میتوانند از دل آنها بجوشند، معرفی کردیم. اما خود دولت میتواند وضعیتهایی را به وجود آورد که در نتیجه آن وضعیتها، گروههای جرائم سازمانیافته متولد شوند. دولت میتواند با صرفنظر کردن از حقش برای کنترل اجرای قراردادها در حوزههای خاص، خلأ قدرت را در آن حوزه ایجاد کند. ممنوع کردن تولید و توزیع کالاها و خدمات خاص چنین خلأ قدرتی را در حوزه آن کالاها و خدمات خاص به وجود میآورد. مواد مخدر، فحشا، الکل، اسلحه و شرطبندی، حوزههایی هستند که دولت پایش را از آن حوزهها بیرون میکشد (با ممنوع کردن فعالیت در این حوزه) و بنابراین این امکان را به گروههای مافیایی و گانگستری میدهد که بساط خود را در آن حوزهها پهن کنند. اینگونه میشود که قدرت پلیس زیرزمینی (امنیتی که گروههای جرائم سازمانیافته ارائه میکنند) در چنین حوزههایی افزایش مییابد (چون خلأ قدرت وجود دارد و آنها این خلأ قدرت را پر میکنند) و سپس این گروهها در یک چرخه میافتند و روزبهروز قدرتمندتر میشوند. همچنین انحصارهای دولتی در فروش نمک، کبریت یا تنباکو، این فرصت را به گروههای جرائم سازمانیافته میدهد که قاچاق را آغاز کنند. اخیراً، قاچاق انسان در سراسر مرزهای بینالمللی به یک تجارت بسیار سودمند برای بسیاری از گروههای جرائم سازمانیافته تبدیل شده است. پس روند آن اینگونه است: 1- دولت انجام یک کار را ممنوع میکند. زمانیکه آن کار ممنوع شد دیگر قانون و دادگاهها نمیتوانند روی آن حوزه کنترل داشته باشند و اجرای قراردادها در آن حوزه از سوی دولت لازمالاجرا نخواهد بود. بنابراین یک خلأ قدرت در آن حوزه به وجود میآید. 2- ممنوع شدن یک فعالیت این انگیزه را در عدهای به وجود میآورد که با هدف کسب سود بالا، وارد آن حوزه شوند چراکه عرضه در آن حوزه به خاطر تصمیم دولت بهشدت کاهش مییابد و فقط عرضه زیرزمینی وجود خواهد داشت. برای اینکه فرآیند عرضه و تقاضای زیرزمینی انجام شود نیاز است که قراردادها لازمالاجرا باشند و بنابراین نیاز است که خلأ قدرت موجود پر شود. اما چه کسانی این خلأ قدرت را پر خواهند کرد؟ همان گروههای جرائم سازمانیافته و اینگونه پلیس زیرزمینی شکل میگیرد. 3- وقتی خلأ قدرت از سوی گروههای مافیایی و گانگستری پر شد و پلیس زیرزمینی به وجود آمد، این قدرت روزبهروز افزایش مییابد تا جاییکه گروههای مافیایی این توان را پیدا خواهند کرد هر کاری که میخواهند بکنند بدون اینکه به کسی جواب پس دهند. در چنین شرایطی توزیع مواد هستهای و حتی سلاحهای هستهای توسط چنین گروههایی کار چندان مشکلی نخواهد بود. وقتی گروههای جرائم سازمانیافته به وجود آمدند، میتوانند وارد هر حوزهای که دوست داشته باشند بشوند.
تیتراژ پایانی
پیش از این در مورد اثرات رقابت میان گروههای جرائم سازمانیافته صحبت کردیم. گفتیم با اینکه نوع اول رقابت (رقابت در حوزههایی که خلأ قدرت دولت وجود ندارد)، منجر به کاهش هزینههای اقتصادی و افزایش کارایی میشود، نوع دوم رقابت (رقابت در حوزههایی که خلأ قدرت دولت وجود دارد و گروههای جرائم سازمانیافته در آن حوزهها متولد میشوند) منجر به افزایش هزینههای اقتصادی خواهد شد. گروههای مافیایی میتوانند کارایی سیستم حقوقی را از بین ببرند چون به چالشی در برابر اقتدار این سیستم تبدیل شدهاند و منطق وجود چنین سیستمی را زیر سوال بردهاند. در نتیجه، به جای قراردادهای رایجی که سیستم حقوقی اجرای آنها را تضمین کرده است (اما این تضمین به خاطر وجود گروههای مافیایی به مشکل خورده است)، قراردادهای جایگزینی به وجود میآیند که نیروی تضمینکننده پشت این قراردادها، گروههای جرائم سازمانیافته خواهند بود. البته که مافیا میتواند چنین تضمینی را بدهد چراکه قدرت اجرایی بسیار بالایی دارد و موازی پلیس سنتی، پلیس زیرزمینی را به وجود آورده و امنیت را در اقتصاد زیرزمینی تامین میکند (البته تنها کسانی از این امنیت برخوردار خواهند بود که برای آن هزینه کنند و طبق خواسته مافیا عمل کنند). قدرت پلیس زیرزمینی میتواند آنقدر بالا برود که قراردادهایی که در اقتصاد زیرزمینی بسته میشوند، از تضمین اجرایی بیشتری نسبت به قراردادهای نرمال برخوردار باشند. یکی از دلایل آن هم این است که پلیس زیرزمینی میتواند مجازاتهایی را اعمال کند که بسیار شدیدتر از مجازاتهای سیستم حقوقی سنتی هستند: مجازاتهایی همچون شکنجه فیزیکی و حتی مرگ. در سیستم حقوقی استاندارد، اگر کسی به قرارداد عمل نکند طبق قانون محاکمه و مجازات خواهد شد اما هیچکس به خاطر اینکه باعث شده یک معامله سر وقت انجام نشود یا پرداخت را انجام نداده است، اعدام نمیشود. اما وقتی از اقتصاد زیرزمینی و پلیس زیرزمینی حرف میزنیم، کوچکترین انحرافات از مفاد قراردادها میتواند منجر به مرگ شود و این پلیس زیرزمینی است که تصمیم میگیرد چه کار کند و هیچ محاکمهای هم در کار نخواهد بود. در سیستم حقوقی استاندارد وقتی کارتان گیر است و با طرف حسابتان به نتیجه نمیرسید، شکایت خواهید کرد و ممکن است هرگز نتوانید به چیزی که میخواهید برسید. اما وقتی از اقتصاد زیرزمینی و پلیس زیرزمینی حرف میزنید، کافی است سبیل پلیس زیرزمینی را چرب کنید یا منافعتان در راستای منافع مافیا باشد و آنگاه به سرعت و به راحتی طرف حسابتان از سر راه برداشته خواهد شد.