میراث شومپیتر
سرعت بخشیدن به فرآیندهای تخریب خلاق چطور به اقتصاد کمک میکند؟
چندی قبل در همایشی شرکت داشتم که مدیران بازاریابی و برخی مدیران استارتآپهای مشهور کشور در آن حضور داشتند. این افراد به عنوان سخنران در این همایش از تجربیات خود سخن میگفتند و در پایان به چند سوال که مخاطبان از آنها میپرسیدند، جواب میدادند. به خاطر دارم که در جواب سوالی مبتنی بر نحوه ایجاد ایدههای جدید در سازمان، یکی از این مدیران ناگهان با خنده تلخی گفت: «هنوز تن تو به تن اداره تامین اجتماعی نخورده است که این حرفها را میزنی. از یک جایی به بعد ایدههای جدید را فراموش میکنی و در ادارات مختلف مشغولِ برطرف کردن مشکلات هستی.» کاملاً مشخص بود که فشار زیادی به کسبوکارهای نوپا که رشد زیادی کردهاند، وارد شده است.
چندی قبل در همایشی شرکت داشتم که مدیران بازاریابی و برخی مدیران استارتآپهای مشهور کشور در آن حضور داشتند. این افراد به عنوان سخنران در این همایش از تجربیات خود سخن میگفتند و در پایان به چند سوال که مخاطبان از آنها میپرسیدند، جواب میدادند. به خاطر دارم که در جواب سوالی مبتنی بر نحوه ایجاد ایدههای جدید در سازمان، یکی از این مدیران ناگهان با خنده تلخی گفت: «هنوز تن تو به تن اداره تامین اجتماعی نخورده است که این حرفها را میزنی. از یک جایی به بعد ایدههای جدید را فراموش میکنی و در ادارات مختلف مشغولِ برطرف کردن مشکلات هستی.» کاملاً مشخص بود که فشار زیادی به کسبوکارهای نوپا که رشد زیادی کردهاند، وارد شده است.
همچنین در دو سال اخیر شاهد مهاجرت افراد قدرتمند مختلف در استارتآپهای ایرانی بودهایم که به دلیل مشکلات فراوان ترجیح دادهاند فعالیتشان را رها کنند و به کشور دیگری مهاجرت کنند.
اگر بخواهیم صادق باشیم و به فعالیت استارتآپها از سال 90 تاکنون نگاه کنیم، باید اعتراف کنیم که در بسیاری از صنعتها مشتریمداری، قیمت مناسب، افزایش کیفیت و ارائه خدمات مناسب به دلیل حضور استارتآپها رونق گرفته است. حال در شرایطی که کشور نیاز مبرمی به ارائه کالا و خدمات با هزینههای مقرونبهصرفه دارد و از طرف دیگر رونق استارتآپها در نهایت باعث کاهش بیکاری خواهد شد، نباید با سنگاندازی در مسیر پیشرفت این کسبوکارها، در رونق اقتصادی کشور نیز خللی وارد کنیم.
موج اول و دوم استارتآپها
جوک معروفی وجود داشت که از خدماتدهی کسبوکارها در کشورهای مختلف تعریف میکرد. در این جوک نسبت خدماتدهی در اروپا و ژاپن به خوبی تعریف میشد. زمانی که به ایران میرسید، عنوان میشد که کافی است کالا تنها هنگامی که مشتری آن را خریداری میکند سالم باشد، بعد از آن هر اتفاقی برایش بیفتد دیگر اهمیتی ندارد. این جوک خیلی بیراه هم نبود. اگر در سالهای گذشته به فروشگاههای لوازم برقی مراجعه میکردید، در فروشگاههای زیادی با پیغام «جنس فروختهشده، پس گرفته یا تعویض نمیشود» روبهرو میشدید. فروشنده نیز تاکید میکرد که لوازم برقی را اگر به خانه ببرید و خراب باشد، مسوولیتی بر عهده او نیست. در همین بازار تصور کنید که چطور سایتی به وجود آمد و تمام کالاهایش را با ضمانت تعویض هفتروزه بر روی آن قرار داد.
همچنین اگر به بازار موبایل در همان سالها نگاه کنیم، متوجه میشویم که چطور نوسان قیمتی زیادی در بازار وجود داشت. اما یک سایت به سرعت در عرض چند سال تنظیمکننده قیمت بازار شد. دیگر مشتریها برای بررسی بهترین قیمت نیازی نبود فروشگاههای زیادی را بررسی کنند.
همچنین به روند کاری آژانسهای تاکسی در سالهای گذشته نگاه کنید. مشکلات فراوانی که در ارائه خدمات به مشتری وجود داشت. مهمترین مشکل تضاد منافع مشتری و راننده تاکسی بود. از آنجا که رانندههای تاکسی بر اساس کیلومتر و زمان، قیمت را محاسبه میکردند، ترجیح میدادند مسیر طولانیتر را انتخاب کنند. در حالی که مشتری همیشه به دنبال کوتاهترین مسیر بود که سریع به مقصد خود برسد. همین مساله باعث بروز مشکلات زیادی میشد. اما با ظهور تاکسیهای آنلاین، به یکباره این مشکل ناپدید شد. نفع مسافر و تاکسی مشترک شد. از آنجا که مبلغ نهایی مشخص است، نفع هر دو نفر در این است که سریعتر و از مسیر کوتاهتر به مقصد برسند.
یکی دیگر از مهمترین دستاوردهای استارتآپها ایجاد شرایط برابر در کالا و خدمات برای تمام کشور است. مسالهای که تقریباً در سالهای گذشته رویایی بیش نبود، امروزه در برخی از کسبوکارها و صنعتها به راحتی دیده میشود. به طور مثال، شاهد اتفاقی جالب در یک فروشگاه اینترنتی بودم. شخصی کالایی را بر روی سایت سفارش داده بود که آدرس او را گروه پشتیبانی نمیتوانستند بر روی نقشه پیدا کنند. با این فرد تماس گرفتند و او گفت دو ساعت با ماشین تا اولین پست خواهد آمد و کالایش را برای او به آنجا بفرستند. در آن لحظه با خودم فکر کردم که این فرد تاکنون از این کالا استفاده نمیکرده است یا برای استفاده کالاهایی از این دست باید به شهر سفر میکرده است.
اگر موج اول استارتآپها را به فروش کالا، تاکسیهای اینترنتی و نیازمندیها متعلق بدانیم، متوجه میشویم که تعدادی از آنها به دلیل نبود برخی قوانین دستوپاگیر و همچنین ناآگاهی برخی مدیران نسبت به چنین کسبوکارهایی، توانستند پیشرفت نسبتاً چشمگیری داشته باشند.
در موج دوم استارتآپها کسبوکارهایی در زمینه املاک، گردشگری، خدمات و همچنین کسبوکارهایی که در آینده کاربرد بسیاری خواهند داشت که در زمینه اینترنت اشیا و هوش مصنوعی است، در حال گسترش هستند. در این موج به نظر میرسد به وجود آمدن ضابطه و قانونهای جدید باعث اخلال در پیشرفت این کسبوکارها شده است. همچنین در این موج کسبوکارهای سنتی نیز سعی میکنند از ورود استارتآپها در صنعت خود تا حد ممکن جلوگیری کنند. همچنین ورود سازمانهای دولتی به عنوان سرمایهگذار نه به عنوان تسهیلگر در برخی از استارتآپها موجب تغییر روند پیشرفت این اکوسیستم شده است که در ادامه مقاله به برخی از این موارد خواهیم پرداخت.
تخریب خلاق
بگذارید با یک مثال مفهوم تخریب خلاق (Creative Destruction) را آغاز کنیم. اگر به صنعت موسیقی نگاه کنیم، این صنعت دچار تغییرات فراوانی طی سالیان گذشته شده است. به عنوان مثال، در اوایل دهه 1980 صفحات گرامافون جای خودشان را به نوارهای کاست دادند. به این ترتیب شرکتهای تولیدکننده صفحات گرامافون ضرر زیادی را متحمل شدند. به همین ترتیب سیدی و دیسکها روی کار آمدند و نوارها را تحت تاثیر قرار دادند. بعد از سال 2000 نیز این صنعت دچار تغییرات زیادی شد و فرآیند دانلود جایگزین بسیاری از خدمات در این صنعت شد. اگر به دهه 1980 برگردیم احتمالاً افرادی که مشغول کار در کسبوکارهای گرامافون بودهاند، مخالف جدی نوارهای کاست بودهاند. شاید بتوانیم بهانههای مختلفی را برای این افراد تصور کنیم. اما اگر طی این سالها نگاه کنیم، این فرآیندها و تغییرات گسترده موجب پیشرفت صنعت موسیقی شدهاند. به طوری که هم مخاطبان موسیقی افزایش پیدا کردهاند، هم خدمات بسیار بیشتری را در ارتباط با موسیقی دریافت میکنند. این روند به نوعی تخریب خلاقانه در صنعت موسیقی به شمار میرود.
تخریب خلاق میگوید زمانی که کسبوکارها و شرکتهای قدیمی دیگر سوددهی ندارند، تعطیل میشوند و نیروی کار و سرمایهشان به کسبوکارهای سودآور منتقل میشود. در فرآیند تخریب خلاق، با وجود اینکه تعطیلی مجموعهها و از بین رفتن برخی شغلها خواهد بود اما در درازمدت به نفع اقتصاد جامعه خواهد بود.
کارل مارکس (Karl Marx) فیلسوف و اقتصاددان آلمانی معتقد بوده است که نظامهای سرمایهداری در نهایت موجب نابودی خودشان خواهند شد، به دلیل اینکه این نظامها گرایش ذاتی خودتخریبی دارند.
جوزف شومپیتر (Joseph Schumpeter) اقتصاددان اتریشی-آمریکایی برای اولین بار مفهوم تخریب خلاق را مطرح کرد. او در کتاب «کاپیتالیسم، سوسیالیسم و دموکراسی» (Capitalism, Socialism and Democracy) از عبارت «طوفان تخریب خلاق» صحبت به میان آورد. شومپیتر که نظریههای مارکس را به دقت بررسی کرده بود، در حالی که اعتقاد داشت بحران سرمایهداری در نهایت منجر به نابودی آن میشود، اما این مساله را لزوم ایجاد و رشد بازار جدید نامید. که این مفهوم را تخریب خلاق نامگذاری کرد.
شومپیتر در کتاب کاپیتالیسم، سوسیالیسم و دموکراسی (۱۹۴۲) میگوید: «نظام سرمایهداری بنا به ماهیت خود شکل یا روشی از تغییر اقتصادی است و هرگز نمیتواند پایدار باشد. آنچه سبب سرپا نگهداشتن نظام سرمایهداری میشود، کالاهای مصرفی جدید، روشهای جدید تولید یا حملونقل، بازارهای جدید و شکلهای جدید سازمانهای صنعتی هستند که شرکتهای سرمایهداری ایجاد میکنند.»
کتاب «آموزگار نوآوری؛ شومپیتر و تخریب خلاقانه» (Prophet of Innovation: Joseph Schumpeter and Creative Destruction) که توسط توماس مک کراو (Thomas K. McCraw) نوشته شده است به خوبی این نظریه و نحوه پدید آمدن این نظریه را در ذهن شومپیتر بیان میکند.
این کتاب که در شش فصل نوشته شده است به ترتیب در فصل اول به مبانی فکری و تئوری توسعه اقتصادی میپردازد. در این فصل به طور خلاصه زندگی شومپیتر مورد هدف قرار گرفته است. از کودکی او تا فعالیتهای شومپیتر در دانشگاه هاروارد و همچنین نحوه شکلگیری ایدههای او را میتوانید در این فصل بخوانید. در قسمتهایی از این فصل آمده است: «شومپیتر نه یک اقتصاددان مکتب اتریشی بود که مدافع سرسخت بازار آزاد و مخالف هرگونه دخالت دولت باشد، نه مدافع مکاتب کلاسیک و نئوکلاسیک و نه یک مارکسیست بود؛ بلکه او خود را محافظکاری میدانست که تفکر اقتصادی خود را با الهام گرفتن از هر چهار آبشخور فکری موجود درست کرد و در نهایت، هیچکدام از چهرههای مکاتب کلاسیک، نئوکلاسیک یا مکتب اتریشی به بزرگترین شارح سرمایهداری تبدیل نشدند، بلکه شومپیتر بود که به تنهایی به چنین چهرهای بدل شد.» همچنین در بخشهای دیگری از این فصل تعریف سرمایهداری را از قول شومپیتر داریم که چنین است: «جامعهای را سرمایهداری میگوییم که فرآیندهای اقتصادی خود را به دست کسبوکارهای خصوصی بسپارد. بنابراین اولین ویژگی این جامعه تملک خصوصی ابزار تولید است و دومین ویژگی آن تولید خصوصی است.» در ادامه این فصل عنوان میشود که تخریب خلاقانه یک حقیقت ذاتی سرمایهداری است و تخریب خلاقانه است که سرمایهداری را شکل میدهد.
فصل دوم این کتاب که «چرخههای تجاری، تاریخ کسبوکار» نام دارد به نحوه تغییر و تخریب خلاق در صنعتهای نساجی، راهآهن و خودرو از دیدگاه شومپیتر میپردازد. در این فصل در ادامه اشاره به ویژگیهای تخریف خلاقانه میگوید: «شومپیتر سود کارآفرینی را اولین عامل انگیزهبخش اطلاق میکند “پاداشی که نتیجه نوآوری موفقیتآمیز است.” وقتی سایر شرکتها و افراد در همان صنعت به سطح جدید سود هنگفت پی میبرند، به سرعت میکوشند از آن نوآوری تقلید کنند».
فصل سوم این کتاب که «سرمایهداری، سوسیالیسم و دموکراسی» نام دارد به محبوبترین اثر شومپیتر در سال 1942 میپردازد. این اثر کم و بیش متاثر از افکار شخصی او بوده است و شومپیتر تمامی آموختهها و شور و شوق مطالعات علمی 40 سال خود را در این اثر درخشان گرد آورده است. در این فصل آمده است: «زمانی که خشم عمومی بر سر تمرکز صنعتی بالا گرفته بود، شومپیتر تاکید کرد که بهبود عظیمی در زندگی مردم عادی در طول دوره نسبتاً بیقید و شرط کسبوکارهای بزرگ ایجاد شده است. بدون کاهش منفعت مصرفکنندگان در نتیجه کار موتور سرمایهداری، کسبوکارهای بزرگ بودند که این منافع را افزایش داده بودند.» همچنین در این فصل عنوان میشود که چطور جهشهای صنعتی دائماً ساختار قدیمی را از بین میبرد و ساختاری جدید ایجاد میکند. در این فصل نیز تاکید میشود که تخریب خلاقانه واقعیتی اساسی درباره سرمایهداری است. نکته جالب توجه دیگری که در این فصل به آن برمیخوریم، توجه شومپیتر به در نظر گرفتن تغییر بازار در استراتژیهای کسبوکار است. او از همان ابتدا تاکید کرده است که کسبوکارها در تجزیه و تحلیلهای خود باید فرآیند تخریب خلاقانه را در نظر بگیرد. یعنی هر کسبوکاری باید فرآیندهای جانشینی خودش را همیشه در نظر داشته باشد.
فصل چهارم کتاب «به سوی اقتصاد ترکیبی» نام دارد. در این فصل دیدگاههای شومپیتر را بعد از سال 1943 مورد هدف قرار داده است. در این فصل با بیان اصطلاحهایی از جمله «دولت دوزیستی» و «سرمایهداری زیر چادر اکسیژن» به ایدههای شومپیتر مبنی بر ظهور اقتصاد ترکیبی اشاره میکند. همچنین در قسمت دیگری از این فصل که مبنی بر سخنرانی شومپیتر در مونترال است آمده است: «او یکبار دیگر اعلام کرد که آسیبرسانی تخریب خلاقانه به عامه مردم را قبول ندارد. در عوض، تخریب خلاقانه را برای سرمایهدارانی که از کسبوکارهای نوآورانهتر جا ماندهاند آسیبرسان میداند.»
«اصل عدم تعینپذیری» فصل پنجم کتاب است. در این فصل به دغدغههای شومپیتر در دنبال کردن ایده «اقتصاد دقیق» پرداخته میشود. در بخشهایی از این فصل آمده است: «هرگاه یک اقتصاد یا یک صنعت یا یک و چند بنگاه فعال در یک صنعت خارج از گستره تجربه فعلی خود عمل کند، آنگاه باید آن را پاسخ خلاق دانست. پاسخ خلاق که نمیتوان آن را پیشبینی کرد و دارای عدم تعینپذیری است، دستاوردهای بلندمدت را در یک کشور، صنعت و بنگاه شکل میدهد.»
فصل آخر یعنی فصل ششم کتاب «میراث شومپیتر» نام دارد. در این فصل که بیشتر به جمعبندی افکار شومپیتر پرداخته میشود، به 12 مقاله شومپیتر در سال پایانی عمرش اشاره میشود. در پایان این فصل آورده است: «اهمیت قائل شدن به کارآفرینان و باز کردن فضا برای آنان برای عرضه ایدههای ناب، ایدههایی که ممکن است پایههای اقتصادی موجود را متحول کند. این تخریب خلاقانه است نه امری منفی، بلکه یک حرکت مثبت در مسیر رشد و توسعه اقتصادی است. همانگونه که راهآهن از دل درشکه درنیامد و همانگونه که الکتریسیته از دل موتور بخار برنخاست و در مقابل، همانگونه که انقلاب فناوری اطلاعات در مقابله با محدودیتهای حملونقل قیام کرد.» قسمت بسیار مهم دیگری از حرفهای شومپیتر را که بسیار امروز در کشور ما در جریان است میتوان این قسمت از حرفهایش دانست: «کشورهای در حال توسعه یا کشورهای عقبماندهتر، عمدتاً در همین مقطع متوقف شدهاند. یعنی آماده نبودن برای پذیرفتن تغییرات بنیادین و از اینرو بستن بالهای کارآفرینان و شاید ایجاد چنین تغییرات بنیادینی در سازوکارهای نهادهای این کشورها خود نیازمند نیروهای بزرگتری از کارآفرینی باشد، افرادی جدید با تفکرات بلندپروازانه و ایدهآلگرایانه جدید که بتوانند نهادهای یک کشور را تغییر دهند و این پیام شومپیتر باید بیش از گذشته شنیده شود.»
دشمن تخریب خلاق
مدیر طرح ملی توسعه کسبوکار و اشتغال پایداری وزارت کار در مصاحبهای اعلام کرده بود که طول مدت راهاندازی یک استارتآپ، از مرحله دریافت مجوز تا پیادهسازی کسبوکار، در دنیا کمتر از یک سال است در حالی که این بازه زمانی در ایران بین چهار تا پنج سال زمان میبرد. به نظر میرسد که هیچ سازمان دولتی در راستای اجرای قانون بهبود فضای کسبوکار، تعداد مجوزهای دولتی را کاهش نداده، بلکه برخی دستگاهها این مجوزها را افزایش دادهاند. کافی است شما اقدام به شروع چنین کسبوکاری کنید تا پروندههای متعددی در دارایی، تامین اجتماعی و... برای شما باز شود. این در حالی است که این سختگیریها برای یک کسبوکار نوپایی است که هنوز نمیتوان دوام آن را تضمین کرد.
به نظر میرسد از سازمانها و ادارات دولتی تا قضایی تماماً در این شرایط نسبت به پیشرفت کسبوکارهای نوپا مسوول هستند. از ابتدایی که افراد قصد دارند کسبوکار خودشان را ثبت کنند، مراحل متعدد و دریافت مجوزها آغاز میشود تا ارائه اظهارنامههای مالیاتی و بیمه و... .
گاهی اوقات به نظر میرسد که برخی ارگانها به غیر از تسهیل شرایط کسبوکارهای نوپا، به نوعی درآمدزایی را در ایجاد این پروسههای اداری در نظر گرفتهاند.
کسبوکارهای سنتی یکی دیگر از دشمنان تخریب خلاق هستند. آنها که نسبت به ورود استارتآپها در صنعت خود بدبین هستند، سعی میکنند شرایط را طوری رقم بزنند که روند پیشرفت کار برای کسبوکارهای نوپا به کندی طی شود یا حتی به آنها لیبل کسبوکارهای غیرقانونی بزنند. همانطور که اشاره کردیم لزوم پیشرفت جامعه تغییر صنعتها و ورود به بازارهای جدید است. اینکه کسبوکارهای سنتی به مشکل برمیخورند به خاطر کسبوکارهای نوپا نیست، بلکه به دلیل نبود استراتژی در کسبوکار آنهاست.
گاهی اوقات دیده میشود مراکز دولتی یا حکومتی به طور مستقیم به عنوان سرمایهگذار در این عرصه ورود میکنند. در یکی از موارد این مرکز بسیار از شرایط خود در تبلیغات صدا و سیما استفاده کرد و به صورت کاملاً نابرابری با رقبای استارتآپی خود که عموماً کارآفرینهای جوان بودند به رقابت پرداختند. تجربههای گذشته نشان میدهد که این سرمایهگذاریهای کلان و بدون برنامه در مراکز دولتی در موارد زیادی نمیتواند در طولانیمدت به درستی مدیریت شود. در نتیجه باعث میشود که کسبوکارهای رقیب از این رقابت ناعادلانه ضرر کنند و در نهایت مشتری هم در این مساله متضرر خواهد شد.
از موارد دیگری که با کمی جستوجو در ارتباط با دغدغههای استارتآپها به آن دست پیدا میکنیم، بوروکراسیهای دستوپاگیر است. بوروکراسیهایی که در نهایت همانطور که اشاره شد حدود پنج برابر زمان معمول جهانی از مرحله دریافت مجوز تا پیادهسازی کسبوکار را طولانی کرده است.
در نهایت اگر قصد داریم به راستی شرایط را برای کارآفرینی و بهبود وضعیت اقتصادی کشور عملی کنیم باید به دور از شعارها عمل کنیم و با بسترسازی مناسب و در نظر گرفتن شرایط مورد نیاز کسبوکارهای نوپا و استارتآپها قدم عملی در این راستا برداریم.