آرایش جدید در جنگ تجاری
مصطفی بشکار چالشهای آینده تجارت جهانی را بررسی میکند
در سالهای اخیر، تحولات سیاسی شدت گرفته است. این تحولات عمدتاً مبتنی بر توجه به ملیگرایی اقتصادی و توجه به داخل مرزها شده است. به نوعی سیاستها به شکلی تدوین شده که نقش مرزها در جغرافیای سیاسی و حتی اقتصادی پررنگتر از گذشته شود. این در حالی است که تجارت آزاد جهانی باعث شده بود که مرزها، محدودیتی برای داد و ستد اقتصادی ایجاد نکند. استاد دانشگاه ایندیانای آمریکا به تحلیل آرایش جدید تجارت جهانی در سایه جنگ تجاری پرداخته است. مصطفی بشکار معتقد است جنگ تجاری چین و آمریکا و برگزیت باعث تغییر زنجیره عرضه و موقعیتیابی جدید برای بنگاههای تولیدی میشود. در واقع، تولیدات به کشورهایی منتقل میشود که از سایه جنگ تجاری دور بمانند. به گفته بشکار، شرایط به وجود آمده در فضای اقتصاد جهانی، باعث تغییر شکل قراردادهای تجاری خواهد شد. یعنی علاوه بر تعرفهها، مسائلی نظیر نقض حقوق معنوی و انتقال اجباری تکنولوژی و قوانین داخلی کشورها-نظیر استانداردها-نیز وارد قراردادها خواهد شد.
♦♦♦
آمارهای اداره تحلیل سیاست اقتصادی هلند یا «سی پی بی ورلد ترید مونیتور» نشان میدهد که رشد نقطه به نقطه صادرات جهانی در هفت ماه نخست روند نزولی را طی کرده است، به عنوان سوال نخست چه مواردی باعث شده که روند صادراتی کشورها در سال جاری کاهشی ثبت شود؟
به عنوان یک مورد مهم، باید به جنگ تجاری آمریکا و چین اشاره کرد. در کنار آن نگرانی از سیاستهای تجاری در آینده نیز در این موضوع موثر بوده است. به این شکل که در حال حاضر برخی بنگاهها پیشدستی کردند و زنجیره عرضه تولیدات خود را تغییر دادند. در واقع این بنگاهها به دنبال مکانیابی و انتخاب محلی هستند که در آن دیوار تعرفهها کوتاهتر باشد و بتوانند این موانع را دور بزنند. به عنوان مثال، در حال حاضر بسیاری از بنگاهها سعی میکنند زنجیره عرضه خود را از چین خارج و به کشورهای دیگر منتقل کنند. روندی که به شکل مشابه در بریتانیا پس از رخداد برگزیت نیز مشاهده میشود. در این کشور نیز نهتنها زنجیره عرضه، بلکه مسیر انتقال کالا هم در حال تغییر است. این در حالی است که هنوز بسیاری از تعرفههای تهدیدی اعمال نشده و هنوز برگزیت اجرایی نشده، اما فعالان اقتصادی با توجه به انتظارات، تغییر زنجیره عرضه و مسیر انتقال کالا را در دستور کار خود قرار دادند.
بنابراین این موضوع نشان میدهد که اثر این تحولات سیاسی دنیا، زودتر در روابط تجاری دنیا منعکس شده است؟
بله، شاهد این موضوع نیز برگزیت است که باعث شده مسیر انتقال کالا تغییر یابد. زیرا زمانی که بریتانیا در اتحادیه اروپا قرار داشت، مقداری از مبادلات کالایی از طریق مرزهای زمینی صورت میگرفت، اما در صورت اجرای برگزیت که منجر به کنترل تردد در مرزها میشود، دیگر مسیر زمینی برای انتقال کالا به صرفه نیست. توجه کنید که هنوز این کنترلها در مرزها صورت نمیگیرد، اما شرکتها به منظور آمادگی برای شرایط برگزیت شروع به استفاده از مسیرهای دریایی کردهاند.
بنابراین این تغییر و تحولات باعث میشود که صادرات به کشورها به مقدار کمتری صورت گیرد؟
روی صادرات اثر کاهشی خواهد داشت. در این شرایط ممکن است برای برخی شرکتها، تولید در کشور مقصد به صرفهتر باشد، به بیان دیگر برای کاهش صدمات ناشی از محدودیتهای تجاری، شرکتها به موقعیتیابی جدید (Relocation) برای تولیدات خود اقدام خواهند کرد.
آیا این تعرفهگذاری باعث میشود که سرمایهگذاری در کشور مقصد بیشتر از قبل باشد؟
عمدتاً این سرمایهگذاری در کشورهای آلترناتیو صورت میگیرد. به عنوان مثال محدودیتهای تجاری که از طرف آمریکا علیه چین اعمال شده است، باعث انتقال بخشی از فعالیتهای تولیدی از چین به کشورهایی نظیر ویتنام شده است. واقعیت این است که به خاطر تفاوت فاحش هزینههای تولید در چین و آمریکا، سیاستهای تجاری محدود- مثل آنچه هماکنون در آمریکا اعمال میشود- توان برگرداندن صنایع تولیدی را به آمریکا نخواهد داشت.
در دهه گذشته، بسیاری از شرکتهای بینالمللی، برای کاهش ریسک زنجیره عرضه خود، به دنبال برساختن خط تولیدهای جایگزین در نقاط مختلف دنیا از جمله کشورهای جنوب شرق آسیا بودهاند. در حال حاضر به دلیل تحولات مرتبط با اختلافات تجاری آمریکا و چین، تولید در این مکانها به حداکثر ظرفیت خود نزدیک شده است.
اما اگر پای تولید به داخل آمریکا باز نمیشود، این تعرفهگذاری چه نفعی برای اقتصاد آمریکا دارد؟
این جنگ تجاری قطعاً منافع کوتاهمدتی برای اقتصاد آمریکا ندارد، چراکه هم باعث افزایش قیمت مصرفکننده میشود و هم منجر به ضرر برای شرکتهای صادرکننده آمریکایی. هدفی که در حال حاضر از سوی دولت آمریکا مطرح میشود-که البته معلوم نیست از ابتدا این هدف وجود داشته یا برای توجیه این جنگ ایجاد شده است- این است که چین را وادار کنند حقوق معنوی شرکتهای آمریکایی را بیشتر رعایت کند. در حال حاضر، چین با شگردهای مختلف شرکتهای آمریکایی و اروپایی را مجبور میکند که برای دسترسی به بازار این کشور تکنولوژی خود را به شرکای چینی خود منتقل کنند. اگر فشارهای وارده باعث تغییر این رویه در چین شود ممکن است منافعی برای شرکتهای آمریکایی ایجاد کند. اما اگر دولت آمریکا به دنبال برگرداندن کسبوکارهای قدیمی به داخل آمریکاست، به نتیجه مطلوب نخواهد رسید.
بنابراین آمارهایی که از رشد اقتصادی مثبت آمریکا مخابره میشود، نتیجه این تعرفهگذاری و جنگ تجاری نیست؟
اصلاً نشانهای از اثر مثبت جنگ تجاری روی اقتصاد آمریکا وجود ندارد. هرچند برخی صنایع مانند فولاد از سود بالاتری برخوردار شدهاند، طبق آمار موجود، نتیجه مهمتر این رویارویی تاکنون کاهش فروش محصولات کشاورزی آمریکا و افزایش قیمت مصرفکننده بوده است.
اینجا سوالی که مطرح میشود این است که اصولاً پس چرا تعرفهها وضع میشود و چه منافعی برای اقتصاد یک کشور خواهد داشت؟
البته این سوال خیلی دامنه وسیعی دارد، اما کشوری که اندازه بزرگی دارد، با کاهش تقاضا برای کالاهای خارجی، قیمت آن را کاهش داد. به عنوان مثال، اگر آمریکا از کشورهای دیگر کمتر ماشین خریداری کند و تقاضا برای آن کاهش یابد، در نتیجه قیمت وارداتی آن نیز کاهش مییابد، یا به عبارتی نرخ مبادله در این شرایط بهبود مییابد.
شاید سیاست تجاری صادرکنندگان نفت این موضوع را شفافتر نشان دهد: همانطور که کشورهای صادرکننده نفت تمایل دارند برای افزایش قیمت جهانی نفت، صادرات خود را محدود کنند، کشورهای عمده واردکننده یک محصول نیز تمایل دارند برای کاهش قیمت جهانی واردات خود، میزان واردات خود را کاهش دهند. فواید دینامیک دیگری نیز-مانند یادگیری در فرآیند تولید- ممکن است وجود داشته باشد. اما در هر صورت، معمولاً فایدهای که کشورها از محدود کردن تجارت خود میبرند به مراتب کمتر از ضرری است که در اثر مقابله به مثل کشورهای دیگر تحمل خواهند کرد.
اما موضوعی که در شرایط روز دنیا مشاهده میشود، این است که اقتصاد جهانی بهجای اینکه بیشتر به سمت تجارت آزاد حرکت کند، به سمت توجه به اقتصاد ملی حرکت کرده است؟
در حقیقت متاسفانه حس ملیگرایی اقتصادی (Economic nationalism) در حال رشد است. در بسیاری از کشورهای توسعهیافته مانند بریتانیا و آمریکا این تمایل مشاهده میشود. اما به نظر میآید که این احساسات تا حد زیادی ناشی از مسائلی به غیر از آزادی تجارت بینالملل است.
به عنوان مثال در برگزیت، مساله اصلی رایدهندگان، سیل مهاجرت از شرق اروپا به بریتانیا بود، نه تجارت آزاد با اتحادیه اروپا. بسیاری از مردم بریتانیا، بهخصوص در شهرهای کوچکتر، مهاجران را عامل اصلی افزایش قیمت مسکن و کاهش تقاضا برای نیروی کار بومی میدانستند.
علاوه بر آن، بخشی از مردم بریتانیا نگران اثر مهاجرت بر ترکیب نژادی و فرهنگی شهرهای خود بودند. از آن طرف، چون اتحادیه اروپا حاضر به حفظ تجارت آزاد بدون آزادی جابهجایی شهروندان اروپایی نیست، خروج از اتحادیه اروپا تنها گزینه عملی بریتانیا برای جلوگیری از ورود بیقید و شرط مهاجران اروپایی بود.
بنابراین، مساله تجارت آزاد باعث رای به برگزیت نشد، بلکه این مهاجرت آزاد و شوکهای فرهنگی و اقتصادی حاصل از آن بود که بخشی از مردم بریتانیا را به جدایی از اروپا مجاب کرد.
اما در نهایت این ملیگرایی اقتصادی بر تجارت آزاد دنیا اثر منفی خواهد گذاشت.
قاعدتاً ملیگرایی اقتصادی بر تجارت آزاد اثر منفی خواهد گذاشت، اما اینکه در داخل کشورها چه افرادی از این موضوع سود خواهند برد و چه افرادی از این موضوع ضرر خواهند کرد، مساله بسیار مهمی است که بسیاری از سیاستگذارها یا اقتصاددانها در گذشته از آن غافل بودهاند. معمولاً گفته میشود تجارت آزاد در نهایت به نفع کل جامعه خواهد بود.
با این حال تجربه نشان داده است که برخی اقشار جامعه ممکن است از تجارت آزاد متضرر شوند. بهخصوص تجربه آمریکا نشان میدهد که به واسطه تجارت با کشورهای در حال توسعه، طبقه کارگر شاغل در صنایع تولیدی دچار صدماتی شدهاند. این موضوع، در کنار جنبههای دیگر مانند عواقب فرهنگی مهاجرت آزاد، باعث ایجاد یک عکسالعمل منفی نسبت به روند جهانیشدن شده است.
شما در بخشی از صحبتهای خود به این موضوع اشاره کردید که جنگ تجاری باعث تغییر موقعیت در سرمایهگذاری و تولید خواهد شد، بنابراین باید انتظار داشته باشیم که کشورهای آسیایی نظیر ویتنام، از این موضوع کسب سود کنند و باعث افزایش رشد اقتصادی آنها شود. اما پیشبینیها حاکی از آن است که این کشورها نیز از جنگ تجاری اثرپذیری منفی داشتند و مقادیر رشد اقتصادی آینده کمتر از برآوردها خواهد بود، آیا این موضوع تناقضی ایجاد نمیکند؟
به موضوع خوبی اشاره کردید. جنگ تجاری بین دو کشور اول اقتصاد جهان قطعاً اثرات منفی روی سایر کشورها خواهد داشت. در 30 سال گذشته به واسطه جهانی شدن زنجیره عرضه، مراحل مختلف تولید بسیاری از محصولات در کشورهای مختلف انجام میشود. برای مثال، چین برای صادرات خود شدیداً نیازمند واردات محصولات نیمهساخته از سایر کشورهاست. بنابراین هرگونه محدودیت در صادرات چین به آمریکا باعث کاهش صادرات محصولات نیمهساخته از سایر کشورها به چین خواهد شد.
علاوه بر آن، انتظار میرود که فشارهای سیاسی موجود در آمریکا برای تغییر روند جهانی شدن به سیاستهای اقتصادی در رابطه با چین محدود نماند. این انتظارات ممکن است روی تصمیم سرمایهگذاران-که روی صادرات به آمریکا حساب میکردند-در همه کشورها تاثیر بگذارد.
نهایتاً، یادآوری این نکته ضروری است که کاهش رشد اقتصادی در دنیا لزوماً به خاطر محدودیتهای اعمالشده بر تجارت جهانی نیست. توجه داشته باشید که رشد نسبتاً پایدار اقتصاد جهانی در 10 سال گذشته از لحاظ تاریخی کمسابقه است. با این حال سیاستهای تجاری بسته کمکی به ادامه این روند نخواهد کرد.
در حال حاضر علاوه بر جنگ تجاری، موضوع جنگ ارزی نیز در میان اقتصادهای بزرگ شیوع یافته است، آیا این جنگ ارزی نیز مانند جنگ تجاری برای اقتصاد آزاد کشورها یک تهدید محسوب میشود؟
جنگ ارزی نیز عوارض مشابه جنگ تجاری را دارد، مخصوصاً اگر تمامی کشورها وارد این جنگ شوند و سعی در کاهش ارزش پول داشته باشند. در نتیجه تمام کشورها تلاش میکنند قیمت نسبی محصولات خود را کاهش دهند، این موضوع باعث کاهش مبادلات میشود. در گذشته، معمولاً تنها کشورهای در حال توسعه نظیر چین به این ابزار متوسل میشدند و کشورهای توسعهیافته و بهخصوص آمریکا از دستکاری ارزش پول خود پرهیز میکردند. کاهش ارزش یوآن را میتوان یکی از دلایل افزایش صادرات از چین دانست. استفاده احتمالی آمریکا از سیاستهای ارزی برای اثرگذاری بر تجارت جهانی ممکن است این معادله را تغییر دهد. این نوع سیاستها، باعث افزایش عدم قطعیت برای سرمایهگذاران خواهد شد و در نتیجه کاهش فعالیتهای اقتصادی را در پی خواهد داشت.
بنابراین اگر جنگ ارزی تنها در برخی کشورها در دستور کار قرار گیرد، باعث بهبود شرایط اقتصاد جهانی خواهد شد؟
بیشتر شدن حجم تجارت جهانی، اگر به خاطر سیاست تشویق صادرات در کشورهای مختلف باشد، نشانه شرایط اقتصادی بهتر نیست. افزایش تجارت وقتی نشانه بهبود است که بر اساس تفاوتهای بهرهوری در کشورها ایجاد شود.
با توجه به مسائل کنونی که در خلال این گفتوگو نیز به آن اشاره شد، نظیر جنگ تجاری چین و آمریکا، برگزیت و توجه بیشتر به ملیگرایی اقتصادی، شما آینده تجارت جهانی را چطور پیشبینی میکنید؟ در حقیقت تجارت جهانی با چه شرایط جدیدی روبهرو خواهد شد؟
به نظرم شکل قراردادهای تجاری تغییر خواهد کرد. تاکنون قراردادهای تجاری سطحی و کمعمق (Shallow) بودند، اما قراردادها به سمت عمیق شدن حرکت خواهند کرد. به این شکل که دیگر تعرفهها موضوع اصلی قراردادهای تجاری نخواهند بود، بلکه در کنار این موضوع بر مواردی نظیر قوانین سرمایهگذاری خارجی، حفظ حقوق معنوی و استانداردها تاکید خواهد شد.
بهطور کلی، تاکید اصلی قراردادهای سازمان تجارت جهانی روی تعرفه است. با توجه به تحولات صورتگرفته نظیر انتقال اجباری تکنولوژی-که چین به آن متهم شده است-قراردادهای تجاری شامل قوانین سرمایهگذاری و مقررات داخلی کشورها خواهد شد.
در همین رابطه، در دو سال اخیر چین در حال اعمال تغییرات تدریجی در مقررات سرمایهگذاری خود بوده است تا خواستههای آمریکا در موضوع انتقال تکنولوژی را برآورده کند. بخشی از این تغییرات در قالب مذاکرات دوجانبه بوده و برخی از آنها نیز به شکل یکجانبه صورت میگیرد.