تنگناهای تجارت انرژی پاک
غفلت از مشکلات طرف عرضه
ترجمه: جواد طهماسبی-همزمان با بیداری مجدد اقتصاد جهان، کمبودها و اوجگیری قیمتها همه چیز از عرضه تراشههای تایوانی تا هزینه یک صبحانه فرانسوی را تحت تاثیر قرار میدهند. اما یکی از این تنگناها به توجه خاص نیاز دارد: مشکلات سمت عرصه از قبیل فلزات کمیاب و محدودیتهای زمین که تهدیدی برای رونق انرژی سبز بهشمار میروند. این مشکلات گذرا نیستند بلکه این خطر وجود دارد که آنها به یک ویژگی تکرارشونده در سالهای آینده اقتصاد جهان تبدیل شوند چراکه فرآیند تحول به سمت نظام انرژی پاک هنوز دوران کودکی را میگذراند. دولتها باید به این سیگنالهای بازار پاسخ دهند. آنها باید فرآیند رونق سرمایهگذاری بزرگ بخش خصوصی را در دهه آینده تسهیل کنند و به این ترتیب ظرفیتها را افزایش دهند. اگر آنها چنین کاری انجام ندهند شانسی برای تحقق وعدههایشان مبنی بر رسیدن به تصاعد صفر خالص (بدون کربن) نخواهند داشت.
دهههاست که دانشمندان و فعالان محیط زیستی نگران تغییرات اقلیمی هستند. به تازگی سیاستمداران نیز نشانههایی از تعهدات بیشتر بروز میدهند. کشورهایی که بیش از 70 درصد تولید ناخالص داخلی جهانی و گازهای گلخانهای را ایجاد میکنند اکنون اهدافی را برای تصاعد صفر خالص تدوین میکنند که عمدتاً برای سال 2050 هستند. همچنین در دیدگاههای تجاری نیز تحولات عمیقی صورت گرفته است. سرمایهگذاران از بنگاهها میخواهند تا رویکردشان را تغییر دهند. آنها این واقعیت را درک کردهاند که فناوریهای پاک مزیت هزینه رقابتی بیشتری دارند. غولهای عصر انرژی فسیلی از جمله فولکسواگن و اگزونموبیل در حال تغییر طرحهای سرمایهگذاری خود هستند. همزمان پیشتازان عرصه انرژی پاک به سرعت مرزهای هزینهکرد سرمایه را پشت سر میگذارند. شرکت مزارع بادی اورستد (Orested) و تسلا شرکت سازنده خودروهای برقی قصد دارند امسال هزینهکرد سرمایه را به ترتیب 30 و 62 درصد بالا ببرند. این در حالی است که در سه ماه اول سال 2021 حدود 178 میلیارد دلار به سمت صندوقهای سرمایهگذاری سبز جریان یافت.
این تحول ناگهانی در چگونگی تخصیص منابع تنشها و تنگناهای زیادی ایجاد میکند چراکه تقاضا برای مواد خام به اوج میرسد و چند پروژه اندکی که تاییدیههای مقرراتی را اخذ کردهاند با انبوه مشتاقان مواجه خواهند شد. طبق محاسبات، بهای یک سبد متشکل از پنج ماده معدنی مورد استفاده در خودروهای برقی و شبکههای برق سال گذشته تا 139 درصد بالا رفت. مافیاهای چوب جنگلهای اکوادور را درمینوردند و در جستوجوی چوب بالسا هستند که در ساخت تیغههای توربین بادی به کار میرود. مزایده ماه فوریه بریتانیا برای حق استفاده از بستر دریا برای ساخت نیروگاههای بادی به 12 میلیارد دلار رسید. شرکتهای انرژی بدون توجه به هزینهها برای کسب این حق هجوم آوردند. کمبودها بر امور مالی نیز تاثیر گذاشتهاند. از آنجا که انبوهی از پول به دنبال تعداد اندکی از بنگاههای انرژی تجدیدپذیر راه افتاده است ارزشگذاریها حبابی شدهاند. وزن صنعت انرژی تجدیدپذیر در شاخصهای بهای مصرفکننده هنوز پایین است اما کارشناسان مالی نگران آن هستند که کمبود عرضه در طول چند سال سرانجام به پیدایش تورم بالاتر منجر شود.
آنچه نشانههای این شور و اشتیاق بیش از حد را تعجبآور میسازد آن است که فرآیند گذار انرژی فقط 10 درصد کامل شده است. یعنی هنوز 10 درصد از مجموع سرمایهگذاری لازم در بخش انرژی که برای سال 2050 لازم است تحقق پیدا کرده است. واقعیت آن است که بخشی از فناوریهای ضروری هنوز به عرصه نیامدهاند بنابراین سرمایهگذاری در آنها امکانپذیر نیست. اما کارهای نظری در دیگر حوزهها به پایان رسیدهاند. بنابراین دهه 2020 را باید زمانی دانست که در آن فناوریهای اثباتشده سرعت میگیرند و هزینهکرد سرمایهای به سرعت افزایش مییابد.
ارقامی که برای دهه آینده مطرح میشوند به شدت توجه اذهان را به خود جلب میکنند. اگر قرار است مسیر رسیدن به تصاعد صفر خالص دنبال شود باید تا سال 2030 تولید خودروهای برقی 10 برابر میزان سال گذشته افزایش یابد و شمار ایستگاههای شارژ کنار جاده 31 برابر شود. همچنین لازم است میزان تاسیسات تولید برق تجدیدپذیر به سه برابر برسد. شاید شرکتهای معدنی جهان مجبور شوند تولید سالانه مواد معدنی ضروری را 500 درصد بالا ببرند. احتمالاً دو درصد از زمینهای آمریکا تحت پوشش توربینها و صفحات خورشیدی قرار میگیرند.
همه این کارها به سرمایهگذاری انبوهی نیاز دارد که در دهه آینده به 35 تریلیون دلار خواهد رسید. این مبلغ معادل یکسوم داراییهای صنعت مدیریت صندوق جهان است. سامانهای که بهتر از همه میتواند پاسخگوی این نیاز باشد شبکهای از زنجیرههای عرصه فرامرزی و بازارهای سرمایه است که از دهه 1990 جهان را متحول ساختهاند. اما حتی همین سامانه هم کافی نیست. سرعت سرمایهگذاری در بخش انرژی نصف سرعت مورد نیاز است و اکثر سرمایهگذاریها به سمت چند کشور ثروتمند و چین کشیده میشوند. با وجود اینکه بهای فلزات به شدت بالا رفته است هنوز بنگاههای معدنی تمایلی به افزایش عرضه ندارند.
دلیل اصلی کمبود سرمایهگذاری آن است که فرآیند اخذ تاییدیه پروژهها زمان زیادی میبرد و چشمانداز ریسکها و بازدهیها روشن نیست. دولتها نیز شرایط را بدتر میکنند. آنها سیاست اقلیمی را به ابزاری برای رسیدن به مقاصد سیاسی تبدیل کردهاند. اتحادیه اروپا تمایل دارد در تولید باتری به خودمختاری برسد و بخشی از بودجه آن را به سمت مناطق محروم هدایت میکند. چین در برنامه پنجساله بعدی خود به سقف قیمت داخلی برای کالاهای تجاری میاندیشد. به همین ترتیب، طرح سبز رئیسجمهور جو بایدن مشاغل اتحادیهای و تولیدکنندگان بومی را در اولویت میگذارد. این ترکیب اهداف مبهم و حمایتگرایی نرم جلوی سرمایهگذاریهای لازم را میگیرد.
دولتها باید سرسختی بیشتری داشته باشند. یک دولت فعال نقشی کلیدی در پشتیبانی از ساخت زیرساختارهای کلیدی مانند خطوط انتقال و در پژوهش و توسعه ایفا میکند. اما اولویت اصلی باید ایجاد موجی بزرگ در سرمایهگذاری خصوصی باشد. این کار به دو روش صورت میگیرد.
اول، لازم است قواعد برنامهریزی آسان شوند. اخذ تاییدیه برای یک پروژه معدنی در جهان بهطور میانگین 16 سال طول میکشد. در آمریکا برای گرفتن تاییدیهها و مجوزهای یک پروژه معمولی برق بادی به یک دهه زمان نیاز است. شاید به همین دلیل است که ظرفیت برق فراساحلی آمریکا به کمتر از یک درصد ظرفیت آن در اروپا میرسد. تسریع امور به تصمیمگیری متمرکز نیاز دارد و برای این هدف باید به اعتراضات حافظان محیط زیست و کسانی که از ساختوساز در حریم زندگی خود ممانعت میکنند بیتوجه بود.
بینقصی همیشه خوب نیست
دوم، دولتها میتوانند به شرکتها و سرمایهگذاران در مقابله با مخاطرات کمک کنند. آنها میتوانند در برخی حوزهها اطمینانبخشی کنند. به عنوان مثال، آنها میتوانند حداقل قیمت خرید برق را تضمین کنند. همچنین کشورهای غربی وظیفه دارند منابع مالی ارزانقیمت را برای افزایش سرمایهگذاری در کشورهای فقیر تامین کنند. اما از همه مهمتر تعیین بهای کربن است. این امر سیگنالهای بازاری را دربر میگیرد که بر میلیونها تصمیم تجاری روزمره اثر میگذارند و مسیر کارآفرینان و سرمایهگذاران را در یک افق درازمدت روشن میسازند. هماکنون فقط 22 درصد از تصاعد گازهای گلخانهای جهان تحت پوشش طرحهای قیمتگذاری قرار دارند. این طرحها با یکدیگر پیوسته نیستند. تنگناهای سبز حداقل نشانهای دال بر آن هستند که کربنزدایی سرانجام از یک ایده نظری به یک واقعیت تبدیل میشود. اکنون به یک فشار قدرتمند نیاز داریم تا این انقلاب رخ دهد.
منبع : اکونومیست