قتل اصلاحات
افزایش خشونت در شهرهای آمریکا
پس از قتل جرج فلوید در سال گذشته، شهردار آتلانتا شورشیانی را سرزنش میکرد که بخشهایی از شهر را ویران کردند. کیشا لانس آن اقدام را «نه یک اعتراض بلکه یک آشوب» خواند و به آشوبگران گفت اگر به این شهر اهمیت میدهید به خانههایتان بازگردید. سخنرانی او آنقدر زیبا و موثر بود که برخی از افراد گمان کردند شاید او روزی نامزد ریاستجمهوری شود. اکنون پس از گذشت یک سال خانم لانس نپذیرفت یکبار دیگر برای شهرداری نامزد شود. او در دلیل تصمیم خود میگوید آتلانتا به موجی از جنایت خشن گرفتار شده است و او نتوانست برای آرام کردن آن کاری انجام دهد. برخی از ثروتمندان شهر تصمیم دارند همگی از آن خارج شوند.
آنچه در آتلانتا روی میدهد در سایر شهرهای آمریکا نیز واقعیت دارد. جرائم مالی کاهش یافته اما خشونتها رو به افزایش گذاشتهاند. بین سالهای 2019 و 2020 آمار قتل حدود 30 درصد بالا رفت و هیچ نشانهای از کندی روند آن دیده نمیشود. این تحول آنچه مطلوبترین روند اجتماعی آمریکا در قرن حاضر بود یعنی کاهش بزرگ جرائم را به خطر انداخته است. همچنین این تحول اصلاحات آزادیبخش را که با هدف کاهش جمعیت زندانها و بازبینی در اقدامات پلیسی تدوین شدهاند تهدید میکند. در دهه گذشته اکثر نقاط آمریکا شاهد بالا رفتن جمعیت زندانها و تشدید اقدامات پلیسی بودهاند. وقتی همانند 25 سال گذشته آمار جرائم رو به کاهش باشند به سادگی میتوان درباره عدالت جنایی و اصلاحات پلیسی بحث و گفتوگو کرد. وقتی رایدهندگان دچار ترس و اضطراب شوند به راحتی از اقدامات تنبیهی پلیس استقبال میکنند. هماکنون نرخ زندان رفتن در آمریکا 700 به ازای هر 100 هزار نفر است. این نرخ در بریتانیا به 140 و در آلمان به 78 میرسد. ریشه این نرخ بالا را باید در موج جرائمی دید که از دهه 1960 تا دهه 1990 به طول انجامید. پیدایش یک موج جدید از جرائم میتواند تکراری بر آن تجربه باشد. همزمان اصلاحطلبان میفهمند که اگر نتوانند راهحلی برای مشکل افزایش جرائم ارائه دهند مردم دیگر برای مدیریت ادارات شهرها و شهرستانها به آنها اعتماد نخواهند کرد و کنترل نظام قضایی غیرمتمرکز ایالات متحده دشوار خواهد شد. خانم لانس در این راه تنها نیست. در دیگر شهرها، شهردارها و دادستانهایی که فکر میکردند به خاطر پیشگامی در اصلاحاتی که به نام عدالت نژادی صورت میگیرند پاداش خواهند گرفت شاهد آن هستند که اعتماد رایدهندگان را از دست میدهند.
پس چه کار باید کرد؟ هنوز علل افزایش اخیر آمار قتل مشخص نیست اما احتمالاً میتوان ریشه آن را در ترکیبی از اضطراب مرتبط با همهگیری در میان نیروی پلیس و شهروندان، افزایش فروش سلاح و دلسردی نیروی پلیس پس از اعتراضات مرتبط با مرگ جرج فلوید پیدا کرد. نیروهای پلیس ادعا میکنند ترس از تشدید تنشها باعث نمیشود آنها خود را از محلههای پرخطر دور نگه دارند اما افزایش قتل در بالتیمور پس از اعتراضات سال 2015 علیه پلیس عکس این ادعا را نشان میدهد. عدم اعتماد بین پلیس و مردم آمار جنایت را بالا میبرد. وقتی همکاری نباشد حل معماهای قتل دشوار میشود و عدم حل آنها به قتلهای انتقامجویانه منجر میشود.
بخشی از راهحل احیای اعتماد را میتوان در تقویت پلیس محلهمحور و استخدام نیروهای بیشتر یافت. شعار «کشیدن دندان پلیس» یکی از زیانبارترین شعارهای سیاسی دوران اخیر بود و باید حتماً کنار گذاشته شود. مردم محلههای جرمخیز خواستار اقدامات پلیسی موثر و پاسخگو هستند نه انحلال نیروی پلیس. اصلاح اقدامات پلیسی باید همچنان در اولویت باشد اما این اصلاحات در صورتی قابل قبول خواهند بود که دربرگیرنده کاهش بودجه پلیس نباشند.
اگر قرار بود زندان جرائم را کاهش دهد باید تاکنون در آمریکا جرائم ریشهکن شده بودند. رابطه بین زندان و جرائم رابطه معنادار محکمی نیست. اما اگر شهرداران، دادستانها و پلیس نتوانند موج جنایت و قتل را کنترل کنند زندانها پر و پرتر خواهند شد. اگر میراث آقای فلوید آن باشد که زندانها پرتر و اقدامات پلیس خشونتبارتر شوند باید آن را غمنامهای بر انبوه غمنامهها دانست.
منبع : اکونومیست