شناسه خبر : 44303 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ترس ناگهانی بانک‌ها

گفت‌وگو با حمید میرمعینی درباره نقش بانک‌ها در سقوط بورس

ترس ناگهانی بانک‌ها

بر اساس یک تحقیق دانشگاهی، ریسک‌هایی که از ناحیه بازار پول به بازار سرمایه وارد شده، باعث فشار فروش در بازار سهام در برخی از مقاطع زمانی شده است. بر مبنای نتایج این پژوهش علمی، تشکیل مارپیچ فروش آتشین به وسیله برخی از بانک‌ها یکی از عوامل اصلی کاهش شاخص بورس و شرایط نزولی بازار سهام بوده است. به همین دلیل از نگاه برخی از پژوهشگران این دسته از مخاطرات و خطرات باید با ملاحظه و تامل بیشتری مورد مطالعه قرار گیرد. حمید میرمعینی، تحلیلگر بازارهای مالی بر این باور است که بانک‌ها به عنوان بازیگران اصلی بازار سرمایه به دلیل حجم و ارزش بالایی که از سرمایه‌گذاری‌ها در بازار اختیار دارند، در برخی از مقاطع زمانی چنان فشار فروش ایجاد می‌کردند که باعث ایجاد یک رفتار پَنیک‌گونه و دلهره‌آور در بازار سهام می‌شد. به گفته میرمعینی بانک‌ها اغلب مدیریت‌های حرفه‌ای ندارند و به‌طور مثال در وضعیت رکودی نه‌تنها نقش حامی بازار سرمایه را ندارند، بلکه خودشان بیشتر به صورت نوسان‌گیر در بازار عمل می‌کنند.

♦♦♦

‌ با توجه به اینکه در عرف متون علمی، بازار پول و بازار سرمایه به عنوان رقیب همدیگر در بازار مالی قلمداد می‌شوند، به نظرتان چگونه خطرات و مخاطرات بازار پول می‌تواند به بازار سرمایه منتقل شود؟

در همه جای دنیا، یکی از بازیگران اصلی بازار سرمایه، بانک‌ها و موسسه‌های مالی به عنوان یکی از رکن‌های مهم بازار پول است. بانک‌ها در بیشتر کشورها در جهان از قدرت‌های سیاسی و لابی برخوردارند و در ایران هم همین وضعیت را می‌توانیم عینیت ببخشیم. بانک‌های خصوصی به دلیل دسترسی به منابع از قدرت سیاسی برخوردارند و همین نقش را هم می‌توان برای آنان در اقتصاد قائل شد که از طریق جذب منابع و فعالیت‌های سرمایه‌گذاری متنوع در بخش‌های مختلف همچون بازار سرمایه صورت می‌گیرد.

بانک‌ها یا به صورت مستقیم یا از طریق شرکت‌های زیرمجموعه‌شان در بازار سرمایه فعالیت دارند. در واقع با ارجاع به مساله پذیرش شرکت‌ها در بورس یا فعالیت‌های سرمایه‌گذاری از طریق صندوق‌های سرمایه‌گذاری یا صندوق‌های با درآمد ثابت نمی‌توان به صورت حتمی و قطعی گفت که بانک‌ها در بازار سرمایه نقش مخربی را ایفا کردند، چرا که عمده منافعشان با منافع بازار سرمایه پیوند یافته است.

البته این موضوع را هم باید مطرح کنم که از طرف دیگر نقش چندان موثری هم در زمان‌هایی که بازار در وضعیت رکودی بوده است، ایفا نکرده‌اند و به مثابه سرمایه‌گذاران حقیقی رفتار کردند و به مثابه بازیگر بزرگ بازار و نقشی که از آنان انتظار می‌رود، نبودند. اگرچه بانک‌ها منافعشان را در بازار سرمایه دنبال کردند و سرمایه‌گذاری‌های کلان شکل دادند اما آن نقش حیاتی را ایفا نکردند. شاید عمده‌ترین دلیل آن از نگاه خوش‌بینانه این بوده باشد که بانک‌ها عمدتاً نه با خودشان و نه با متولی بازار سرمایه هماهنگ نیستند.

به هر حال من چندان به این مساله قائل نیستم که بانک‌ها فارغ از چگونگی نحوه انتقال ریسک به بازار سرمایه توانسته باشند نقش اثرگذاری در بازار سرمایه داشته باشند یا اینکه در جهت منافع و توسعه بازار سرمایه در زمان‌های مورد نیاز قدم برداشته باشند. هر چند که ممکن است همسو با سیاستگذاری‌های مربوط به سرمایه‌گذاری منابع خودشان حمایت‌هایی را همسو با بازار سرمایه صورت داده باشند.

‌ چهار اقتصاددان در پژوهشی نشان داده‌اند یکی از عوامل اصلی کاهش شاخص بورس به عنوان نماینده قیمت دارایی‌ها در بازار سرمایه، تشکیل مارپیچ فروش آتشین است که به وسیله بانک‌های سایه‌ای (صندوق‌های سرمایه‌گذاری) و بانک‌های تجاری در قالب یک شبکه از عامل‌های متفاوت در بازار سرمایه تقویت می‌شود. به نظر شما بانک‌ها چگونه می‌توانند سقوط بورس را در این شرایط رقم بزنند؟

بانک‌ها در برهه‌هایی از زمان نه‌تنها نقش حمایت‌گری نداشتند، بلکه به عنوان نوسان‌گیر هم نقش‌آفرینی می‌کردند و از این لحاظ در آن زمان‌ها بسیار مخرب بودند. بانک‌ها از سویی به دلیل اینکه سبدهای سرمایه‌گذاری‌شان حجم و ارزش بالایی نسبت به کل بازار سرمایه دارد و از سویی مدیریت اغلب این بانک‌ها حرفه‌ای نبوده، در برخی از مقاطع زمانی فروش‌هایشان بیشتر یک رفتار پنیک‌گونه (Panic /ترس ناگهانی)، دلهره‌آور و وحشتناک به بازار القا کردند و آن رفتار که به تعبیری هم فروش آتشین نام برده شده، متاسفانه به نزول سهام، خروج بیشتر پول‌ها از بازار و کاهش شاخص بورس منجر شد.

من البته این نکته را هم بگویم که به یاد ندارم سهامداران عمده از جمله سهامداران بانک‌ها توانسته باشند جریان و روندی را شکل بدهند که باعث رشد بازار و رشد شاخص بورس شود. جریان روبه‌رشد بازار عمدتاً از طرف حقیقی‌ها آغاز شده و بانک‌ها به عنوان بخشی از سهامداران و بازیگران بزرگ بعد از چند وقت و چند روز، به این جریان پیوستند. به همین دلیل من نه‌تنها نقش بانک‌ها بلکه سایر سهامداران عمده را به عنوان بازیگران اصلی بازار چندان مثبت تلقی نمی‌کنم.

‌ از سوی دیگر بسیاری مدعی این موضوع هستند که بورس‌ هم در زمینه ایجاد ریسک بسیار مقصر بوده است. اکنون شاید باید این پرسش را این‌گونه مطرح کنم که بازار سهام چگونه می‌تواند ریسک را به بازار پول انتقال دهد؟ ارزیابی شما در این باره چیست؟

به باورم درباره این پرسش باید با ملاحظه و حساسیت بیشتری پاسخ داد. به لحاظ ریسک دریافت و بازپرداخت تسهیلات از بانک‌ها، چون بحث تسهیلات در بازار سرمایه عمدتاً از سوی مصوبه‌های سازمان بورس و اوراق بهادار با ملاحظات و محدودیت‌هایی روبه‌رو است، به همین دلیل عمده ریسک مربوط به تسهیلات از بانک‌ها به خود مشتریان منتقل می‌شود. با توجه به دستورالعمل‌های اعتباری در بازار سرمایه اساساً ریسک چندانی هم از این ناحیه شامل حال بانک‌ها نمی‌شود. همچنین شرکت‌های سرمایه‌گذاری در زمینه تسهیلات سرمایه‌گذاری با محدودیت‌هایی از سوی بانک مرکزی مواجه‌اند که همین موضوع وجود ریسک را در این زمینه بسیار کاهش می‌دهد.

از سوی دیگر بازار سرمایه در این سال‌ها با رشد مواجه شد و بخشی از منابع آن از طریق سپرده‌های سپرده‌گذاران جذب بازار شد. به این ترتیب بخشی از وجوه مازاد منابع به بازار سرمایه منتقل شد. البته بازاری که بازدهی بیشتری نسبت به بازار پول دارد، مطمئناً می‌تواند منابع بیشتری جذب کند و این منطقی است. نمی‌توانیم با این استدلال که منابع از بانک‌ها جابه‌جا نشود، مانع از رشد بازار سرمایه شویم.

پول هوشمند همیشه متناسب با ریسک و بازدهی حرکت می‌کند و گردش دارد و تجربه این مساله را در بازارهای طلا، ارز یا خودرو در شرایط نوسانی و تورمی داشتیم. در واقع نقدینگی و پول هوشمند همواره در آن فضاها در گردش خواهد بود. بازار سرمایه اگرچه از جنبه رویکرد بلندمدت فعلاً رقیب قدرتمندی برای بازار پول نیست اما آینده این بازار با توجه به رویکرد توسعه‌ای و ابزارهایی که در راستای تامین منابع مالی دارد، می‌تواند به عنوان رقیب جدی بازار پول قلمداد شود. البته بازار سرمایه در اقتصاد در آینده نقش جدی‌تری خواهد داشت و این اتفاق رخ می‌دهد اما زمان وقوع آن با توجه به ساختار نظام سیاسی، ساختار اقتصاد و نقش خود بازار سرمایه در نقش‌سازی نزد سیاستگذاران و حکمرانان ممکن است متفاوت باشد.

از این جهت اینکه بازار سرمایه ریسک را به بازار پول انتقال دهد، چندان نمی‌تواند درست به نظر آید. هر چند باید به این نکته اشاره داشته باشیم که در همه دنیا و در همه اقتصادهای توسعه‌یافته دو بازار پول و سرمایه عمدتاً رقیب جدی همدیگر در بازار مالی در بحث شیوه تامین مالی تلقی می‌شوند. البته اگر ساختارهای بازار سرمایه درست شکل گیرد و کارکرد و نقش آن برای سیاستگذاران شناخته شود، چه‌بسا در رقابت با بازار پول عمدتاً طی زمان موفق‌تر باشد. در سوی دیگر نقش بازار پول هم می‌تواند بیشتر در جذب منابع یا تسهیلات‌دهی و مشاوره‌های خُرد باشد. در یک مقیاس وسیع و کلان بازار سرمایه با توجه به ابزارها و شرایط متنوع و ریسک‌های متفاوت می‌تواند بازار بهتری برای تامین‌کنندگان مالی باشد.

‌ می‌خواهم درباره بحث آخر شما در زمینه ورود پول‌های هوشمند به بازارها سوال کنم. به نظر شما شکاف قابل توجه میان بازدهی بازار سهام با نرخ بهره (سود) را چگونه باید تبیین و ارزیابی کرد؟

شکاف مزبور توسط بازار کشف و می‌تواند کم یا زیاد شود. ما و سیاستگذاران یا تصمیم‌گیرندگان نمی‌توانیم آن را از بین ببریم. در واقع اگر قائل به نقش بازار در اقتصاد باشیم نمی‌توانیم به صورت دستوری آن را تعیین کنیم یا از بین ببریم. هر چند در اقتصاد ما در شرایط کنونی به صورت دستوری این سازوکار اجرایی می‌شود و به صورت دستوری یا دفعتی از سوی سیاستگذار دیکته و اعمال می‌شود اما بازار بی‌توجه به آن، کار خودش را انجام می‌دهد.

به هر حال پول هوشمند با توجه به ملاحظات ریسک و بازدهی، تصمیم خودش را خواهد گرفت. جهت و مسیر حرکت سپرده‌گذاری در بازار پول، بازار سرمایه یا بازار کالایی هم از طریق پول هوشمند تعیین می‌شود. به نظر نمی‌رسد که سیاستگذاری دستوری یا ایجاد محدودیت بتواند در بلندمدت یا میان‌مدت کارایی داشته باشد و تنها شاید در کوتاه‌مدت آن‌هم در دامنه کم و مقیاس کوچک اثراتی به جای بگذارد.

باید تاکید کنم در هر نظام اقتصادی افراد به لحاظ تحمل ریسک به سه دسته تقسیم می‌شوند: دسته نخست ریسک‌گریزان هستند که در هر حالت و در هر شرایط بازدهی، حاضر به تحمل ریسک نیستند و قبول نمی‌کنند که مابه‌ازای مقدار ریسک، بازدهی متناسب داشته باشند. به زبان ساده، افراد این دسته وارد وضعیت ریسکی نمی‌شوند و نمی‌خواهند پول‌هایشان را از دست دهند و البته بسیار هم محافظه‌کار هستند. بانک‌ها به عنوان مهم‌ترین رکن بازار پول، مطمئن‌ترین و شاید تنهاترین محل برای پول‌ها و سپرده‌های این دسته افراد است که البته در جامعه در شرایط کنونی درصد قابل توجهی هستند. این نوع افراد ریسک‌گریز هم به صورت حقیقی، همان اشخاص عادی و هم به صورت حقوقی بسیاری از شرکت‌ها یا صندوق‌های بازنشستگی دولتی هستند.

دسته دیگری از افراد هم ریسک‌پذیر هستند. بدین معنا که متناسب با خرید ریسک، بازدهی مورد انتظار را کسب می‌کنند. در واقع این دسته از افراد متناسب با ریسک و بازده سرمایه‌گذاری می‌کنند و غالب افراد در دنیا در این دسته جای می‌گیرند. در ایران هم با توجه به افزایش سطح سواد، آگاهی‌بخشی به جامعه و اطلاع‌رسانی بیشتر، درصد ریسک‌پذیران در حال افزایش است. این دسته از افراد بازارهایی را انتخاب می‌کنند که بازدهی متناسب با ریسک و حداقل بالاتر از تورم داشته باشد.

دسته دیگری از افراد ریسک‌گرا هستند؛ این دسته افراد عاشق ریسک هستند و به بازدهی فکر نمی‌کنند، آنان مانند قماربازان عمل می‌کنند. در واقع بازدهی برای آنان معنا ندارد و عاشق ریسک و هیجان‌های ناشی از آن هستند. بیشتر رفتارهای سرمایه‌گذاری‌شان از نوع ماجراجویی و تعداد آنها در جامعه کم است. البته رفتار این دسته از افراد منطقی و حساب‌شده نیست.

بیشتر افرادی که اکنون در سطح جامعه، پول در اختیار دارند و به نوعی پول‌های هوشمند تلقی می‌شود در طبقه ریسک‌پذیران هستند. هر چند سهم ریسک‌پذیران در آینده هم برای این طیف از پول‌ها متناسب با بازدهی و ریسک بیشتر خواهد شد. این طیف از پول‌ها قطعاً جهت و حرکت نقدینگی را تعیین می‌کنند و نه سیستم نظام بانکی و نه بانک مرکزی به عنوان سیاستگذار نظام پولی، نمی‌توانند تعیین‌کننده باشند.

به همین دلیل اگر بازار سرمایه در کشور ما عمق بیشتری بیابد، تنوع صنایع و شرکت‌ها در آن بیشتر شود و بازار کاراتر باشد، قطعاً در سال‌های آینده می‌تواند موثرتر باشد. در همین شرایط فعلی هم بازار سرمایه متناسب با رشد آن در قیاس با بازار پول، رویکرد توسعه‌ای بهتری دارد. هر چند در آینده هم قطعاً بازار پول در بحث ریسک اثرگذار خواهد بود.

این نکته را هم یادآوری کنم، در صورتی که بازار سرمایه رشد کند و با رویکرد توسعه‌ای در سمت‌وسوی نظام بازار و اقتصاد آزاد گام برداریم، بازار سرمایه می‌تواند در بحث تامین منابع مالی نقش بی‌بدیلی داشته باشد. عصاره نظام بازار آزاد بازار سرمایه است و توسعه بازار سرمایه می‌تواند توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی را هم به دنبال داشته باشد. نظام اقتصادی که محور آن بازار سرمایه است، به دلیل ماهیت پاسخگو بودن و شایسته‌سالاری بازار سرمایه می‌تواند دورنمای بهتری را برای ما رقم بزند. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها