ترس دوباره از پوپولیسم
گفتوگو با علی سرزعیم درباره سیاستهای اشتباه دولت در بازار سهام
ریل سیاستگذاری دولت در چهار دهه اخیر نشان میدهد که تیر سیاستمدار به سیبل سیاستگذاری اصابت نکرده و چهبسا که بارها در مسیر منحرف شده است. سیاستهای اشتباه دولت در این سالها که گاهی بدون استراتژی و دفعتی بوده، گاهوبیگاه بازارها را از ریل طبیعی خارج کرد. آن چیزی که بازار سهام را میترساند، عوامفریبی است که در سیاستهای اشتباه سیاستگذاران خود را نمایان میکند. مصداق سیاستهای اشتباه دولت که تصویر آن را در رخدادهای سال 99 در بازار سهام میتوان به تصویر کشید، فرسایش اجتماعی و کاهش اعتماد را به دنبال داشت. بازار سرمایه ایران که با وعده و وعید دولت، بهشت سرمایهگذاری تلقی میشد، دیری نپایید که به جهنمی برای سرمایهگذاران و سهامداران تبدیل شد. بسیاری از بازار سهام رخت بربستند و ناامیدوارانه با زیان و ضرر مواجه شدند. اگرچه مسوولیت زیان سهامداران به رفتارها و استراتژیهای آنان هم برمیگردد اما دولت در مقام سیاستگذار، تصویری از بازار ساخت که شهروندان را در مقام سرمایهگذاران خرد و ناآشنا به سرمایهگذاری در بازار سهام مجاب کرد. چه بسیار اقتصاددانانی که آن زمان نسبت به احتمال رخدادهای ناگوار در بورس هشدار دادند اما دیده نشدند و آنچه نباید میشد، شد. علی سرزعیم، اقتصاددانان و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، با یادآوری همین تجربه تلخ سیاستگذاری، سیاستگذاری اشتباه دولت را به مثابه تقابل بازار سهام (بورس و فرابورس) و وزارت صنعت، معدن و تجارت میداند. از نگاه سرزعیم آنچه سهامداران را میترساند پوپولیسم است که در قالب سیاستگذاریهای یکدفعهای و کوتاهمدت در راستای کنترل هرچه بیشتر بازارها ظاهر میشود. مصاحبه پیشرو قصد دارد با ترسیم رویکرد ترس سهامداران از سورپرایز دولت به شرح این مساله بپردازد که سهامداران با سورپرایزهای دولت چه میکنند. مصاحبه با علی سرزعیم اگرچه کوتاه بود اما حاوی نکاتی است که به نظر میرسد نیازمند توجه سیاستگذار است. مشروح مصاحبه را در ادامه بخوانید.
♦♦♦
آنچه بسیاری از سرمایهگذاران را گاه و بیگاه با چالش مواجه کرده، سیاستهای خارج از چارچوب سیاستگذاری اقتصادی با همان رویکرد سیاستهای دفعتی و غافلگیرانه است. بازار سهام به عنوان بازار پیشرو مالی، مقدم از دیگر بازارها طعم تلخ سیاستگذاری اشتباه را تجربه کرد؛ به باور شما چطور میتوان سیاستگذاریهای اشتباه دولتها را تفسیر و تعبیر کرد؟
سیاستگذاری اشتباه دولت به مثابه تقابل بورس (بازار سهام) و وزارت صنعت، معدن و تجارت (صمت) است. وزارت صنعت معمولاً به دنبال قیمتگذاری دولت (دستوری) است؛ بدین معنا که وقتی نرخ تورم تشدید و فشارها روی دولت بیشتر میشود، واکنشی که دولت به آن نشان میدهد این است که دولتمردان شروع به اعمال قیمتگذاری (از نوع دولتی /دستوری) روی بنگاههای بزرگ و دولتی که در آن سهم قابل ملاحظهای دارند و آن بنگاهها عمدتاً در بورس هستند، میکنند. این نوع قیمتگذاری به زیان بورس است که دولت از جیب سهامداران آن را برمیدارد و رانتی به شکل قیمتهای مصنوعی به نفع مشتریان و بنگاه خلق میشود.
در این وضعیت ترس سهامداران از چیست؟
در واقع آن چیزی که سهامداران را میترساند، مساله پوپولیسم است. این مساله بدین صورت خود را نمایان و آشکار میکند که وقتی نرخ تورم تشدید میشود، فشار سیاسی روی دولت بالا میرود و راه کاهش فشارها از نظر سیاستگذار، کنترل نقدینگی است. این درحالی است که براساس سازوکارهای علمی، چند فصل طول میکشد تا آن میزان نقدینگی کنترل شود اما دولتها با این استدلال و این ادعا که پیام مردم را شنیدهاند، به صورت فوری به دنبال این هستند که نقدینگی و قیمتها را کنترل کنند و در نتیجه اعمال این سیاستها، فشارها به کل صنعت و صنایع بزرگ میآید که البته زور دولت به آنها هم میرسد.
با اعمال این دست سیاستگذاریهای پراشتباه، بسیاری از مردم و سهامداران نسبت به بازار دلسرد میشوند.
طبیعی است که رفتار غیرقابل پیشبینی و اشتباه سیاستگذار، ریسک را به بازار سهام وارد کند. هرچند بازار سهام در همه جای دنیا وضعیت ریسکی دارد و به اصطلاح پرریسک است. وضعیت امروز جهان نیز ریسکی است، به طور مثال در 20 سال گذشته، اتفاقات عجیب و غریب اقتصادی و سیاسی در جهان بسیار افتاده که مثلاً حمله آمریکا به افغانستان یا عراق، بحران مالی 2008 یا اپیدمی جهانی کرونا و این اواخر جنگ روسیه و اوکراین که هنوز ادامه دارد، نمونه آنهاست. همه این رخدادها در جهان نشان میدهد که جهان در وضعیتی پرریسک قرار دارد. این وضعیت در داخل هم طبیعی است که میتواند به طور طبیعی روی قیمتهای سهام نیز منعکس شود.
در این میان اما دولت با رفتار خودش بر ریسکهای موجود میافزاید و شرایط را متشنجتر میکند.
بله، بازار سهام خودش فینفسه پرریسک است اما انتظار مردم این است که دولت خودش بیش از حد ریسک ایجاد نکند. اگر دولت بیش از حد ریسک ایجاد کند، آنوقت طیف زیادی از سرمایهگذاران از بازار دفع میشوند. اگرچه تیپ سرمایهگذاران ریسکپذیر در بازار باقی میمانند اما توده مردم ریسکگریز هستند و دافعه ایجاد میکنند. بدین ترتیب مردم را از بازار سرمایه دلسرد و دور میکند.
هدف و انتخاب سیاستگذار در شرایط فعلی برای رفع سیاستهای اشتباه چه خواهد بود؟
هدف ما در سیاستگذاری، در اینجا بازار سهام، این باید باشد که بازار عمق پیدا کند که هم به نفع کشور است، هم به نفع دولت و هم به نفع مردم. در انتخاب مسیر هم باید به چند نکته توجه داشت. نخست اینکه کدام سیاست را جلوتر اجرا کرد که شانس شکست خوردنش کم باشد و راه را برای اصلاحات بعدی باز کند. همچنین کدام سیاست منافع بیشتری اجرا میکند و کدام سیاست منفعت کمتر. در کنار اینها چگونگی اجرا هم باید در نقشه راه مشخص شود؛ یعنی کدام سیاست باید دفعی انجام شود و کدامیک باید به شکل تدریجی به اجرا درآید. بدون داشتن یک نقشه راه از قبل اندیشیدهشده، انبوه مشکلاتی که در هر مقطع از راه میرسد، مانند سیلابی ممکن است ویرانگر باشد، و مجالی برای اصلاح وضع موجود شکل نگیرد. انتخاب سیاست درست هم باید با قاطعیت در تصمیمگیری و شجاعت در اجرا همراه شود. متاسفانه رفتارهای دولت خلاف آن چیزی را که باید عمل کند، نشان میدهد. امید است با انتخاب صحیح سیاستها، بازارها رونق بیشتری بگیرند.
در مساله اقتصاد سیاسی بازارهای مالی، دولتها حتی در همین حوزه تصمیمگیری هم نمیتوانند کاری از پیش ببرند و سیاست اشتباه را انتخاب میکنند. به طور مثال همین مساله واگذاریها به طور کامل به اجرا درنیامد و دولتها براساس متن بودجه سالیانه هیچگاه به تعهدات خود به طور کامل عمل نمیکنند.
بگذارید جزئیتر به موضوع بنگریم. افزایش نرخ ارز روی داراییها منعکس میشود و اثر خودش را نشان میدهد. به طور مثال، قابل پیشبینی بود که تقاضا در بازار سرمایه برای سهم در سال 99 (با توجه به عملکردهای بازار در سال 98) بالا خواهد رفت که فرصت بینظیری بود که دولت بخشی از سهامش را عرضه کند، کسری بودجه را بپوشاند و فشاری که از ناحیه کرونا و تحریم به اقتصاد وارد آمده بود، جبران شود. اما با کندی و تعلیل بیش از حد دولت در این مورد روبهرو بودیم. در این خصوص بخشی از تصمیمهای دولت به ملاحظات اقتصاد سیاسی برمیگردد. بدنه دیوانسالاری دولت با مقاومت روبهروست. این در حالی است که شرکتهای دولتی بخش جذاب قضیهاند، چراکه امکانات و پرداختها در این نوع از بنگاهها بیشتر است، اما مقاومت در برابر واگذاریها وجود داشت. نیاز حکمرانی کشور، قاطعیت در تصمیمگیری و شجاعت در اجراست. اجرای اصلاحات اقتصادی در کشور ضروری است. سیاستمدارانی که دائماً در مورد محبوبیت خود چرتکه بیندازند یا از بروز مخالفت بخشهای مختلف در قبال تغییر هراسان باشند، نمیتوانند مجریان اصلاحات اقتصادی باشند. تجربه بیست سال اخیر این موضوع را به خوبی نشان داده است. برخی موضوعها و نهادها سالهای سال است به شکل استخوانلایزخم باقی مانده و تعیین تکلیف نشدهاند.
در واقع بازی نامتقارنی شکل گرفته که هیچ پروندهای برای مدیران بابت عدم واگذاریها تشکیل نمیشود، اما برای واگذاریهای مشکلدار پرونده تشکیل میشود و کسی بابت تخلفات و فسادها سرش درد نمیگیرد. حاکمیت شقهشقه شده و ارادهای نمیبیند که کسری بودجه را با پوست و گوشت احساس کند و درمانی برای آن بیابد. اگرچه بابت کسری بودجه فشارهایی اعمال میشود اما دوباره وضعیت به شرایط سابق برمیگردد. حاکمیت باید در چارچوب سیاستهای کلان در خصوص واگذاریها به نتیجه برسد.
همچنین بخشی از واگذاری شرکتهای دولتی زیانده بودند؛ بازار سهام به دلیل زیانده بودن اینها را نمیپذیرد و باید از مسیرهای دیگری واگذار شود. این را هم در نظر بگیریم که همیشه مزایده ساختگی وجود داشته و تخفیفهای غیرعادی داده میشود، دولت واگذاریها را به نرخهای بهتری هم میتواند بفروشد. البته در این خصوص ملاحظات اقتصاد سیاسی وجود دارد.
تحلیلگران، ناظران و فعالان بازار سرمایه در ایران متهم اصلی وضعیت کنونی بازار سهام را تصمیمهای اشتباه سیاستگذاران برمیشمارند. از دید آنان مساله قیمت در بازارها از برخورد عرضه و تقاضا شکل میگیرد و هرگونه دخالت در این وضعیت به شکل سیاستهای دفعتی و اشتباه میتواند شرایط را به سمت نامطلوبی سوق دهد.
نیازی به دخالت دولتها در بازارها یا اقدامها و سیاستهایی که موجب حضور و سهم بیشتر دولتها در بازارها شود، نیست، چراکه تجربیات داخلی و جهانی گویای نامطلوب بودن این دست رفتارهاست.
دولتها همواره سعی دارند با دخالت در بازارها و اعمال سیاستهایی، بازار را به نحو شایسته و دلخواه، مطلوب و مثبت جلوه دهند. به طور مثال دولتها برای رونق دوباره بازار سهام تصمیم به اعطای امتیازاتی میگیرند که هدف آن تحریک برای سرمایهگذاری است. مثلاً اعطای تسهیلات به سرمایهگذاران برای رونق در بورس و فرابورس. آیا به نظر شما این دست از سیاستها میتوانند کارآمد باشند و هدف مدنظر سیاستگذار را تامین کنند؟
بازار سهام (بورس و فرابورس) سازوکار هوشمندی دارد که خودش میتواند به طور خودکار پویا بماند و نیازی به دخالت دولتها یا اعمال سیاستهایی از این دست نیست. به طور مثال بهتر است به جای اینکه دولت منابع بانکها را به بورس بدهد، آن را در مسیر بازیابی بخش تولید و صنعت کشور قرار دهد. با توجه به اینکه بانکها در شرایط فعلی از منابع محدود برخوردارند و از سوی دیگر بنگاهها با چالش سرمایه در گردش روبهرو هستند، به نظر میرسد اولویت دادن تسهیلات و وامها به بخش تولید، گزاره درستتری به نظر برسد.
دولتها به جای دخالت و تصمیمگیریهای اشتباه به نظر شما چه کاری را بهتر است در اولویت قرار دهند؟
بیشتر اقتصاددانان نسبت به این موضوع اتفاق نظر دارند که دولت به جای دخالت یا اعمال سیاستهای پیامددار در بازارها، بهتر است در یک منظومه کلانتر، تنها قواعد بازی در بازارها را رعایت کند و بازی اصلی را به بازیگران بازار واگذارد. در واقع نهاد حاکمیتی بهتر است فقط قاعده بازی را تعیین کند و نقطه کانونی دغدغههایش را به تامین نیاز بخش فقیر و دهکهای پایین جامعه سوق دهد.
البته به نظر میرسد چالشهای دیگری هم بازارها را همسو با سیاستهای اشتباه دولت تهدید میکنند.
بخش دیگری از چالشهای کنونی بازار سهام به حضور بازیگران آماتور و رفتارهای هیجانی آنها در بازار برمیگردد. تجربیات جهانی نشان میدهد حضور سرمایهگذاران عادی در بازارهای مالی بیشتر غیرمستقیم و باواسطه است، چراکه افراد مبتدی و ناآشنا به بازارهای مالی ممکن است متاثر از «سیگنالفروشیها» با زیانها و خسارتهای سنگینی مواجه شوند.
در بیشتر بازارهای جهانی، افراد به صورت مستقیم وارد بازارهای مالی از جمله سهام نمیشوند و در قالب صندوقهای سرمایهگذاری، در بازارهای سهام سرمایهگذاری میکنند. بنابراین تقویت صندوقهای سرمایهگذاری به جای اعطای وام به افراد حقیقی و سرمایهگذاران ناآشنا میتواند گزینه مطلوبتر و کارآمدتری باشد که آن هم در صورت اتخاذ و اعمال سیاستهای صحیح دولت میتواند بیشتر به چشم آید.
در پایان نکته مهم دیگری که به نظر میرسد این است که چه نکات مغفولی در لابهلای سیاستهای اشتباه و گاهوبیگاه دولتها به چشم میخورد؟
به باورم مساله تنظیمگری (رگولیشن) بازارها هم جزو نکات مغفولی است که از دید اقتصاددانان، نیازمند توجه سیاستگذار است. تنظیمگری بازارها بسیار مهم است و چهبسا با قواعد درست، سیاستگذار میتواند از ریل اشتباه سیاستگذاری خارج شده و در مسیر صحیح ریل سیاستگذاری قرار گیرد که میتواند شرایط و دورنمای بهتری را هم برای بازارها مهیا کند.