مبهم، پیچیده و کِدِر
چرا سهامداران از دولتها میترسند؟
سردار خالدی: بر اساس مبانی علم اقتصاد، سیاستگذاریها در دو سمت عرضه و تقاضا در راستای تنظیمبخشی و متعادل کردن بخشهای اقتصاد اعمال میشود. خارج از این چارچوب، منطق سیاستگذاری رنگوبوی سیاست به خود میگیرد. در چهار دهه اخیر، سیاستگذاری در اقتصاد ایران بیشتر از جنس سیاست بوده است تا اقتصاد. به نوعی، سیاستهای اقتصادی همواره دستاویز سیاستورزان بوده و نتیجه آن هم برای اقتصاد نه فرصت، بلکه تهدید بوده است.
مصداق عینی و ملموس سیاستگذاریهای اشتباه در بازارها را میتوان در سال 1399 به تصویر کشید. همان سالها، دولت با وعدههای بدون پشتوانه، بازار سرمایه ایران را بهشت سرمایهگذاری خواند. اما چند ماه بعد از عریانی وعدهها، ماه عسل کوتاه بازار سهام، به شیون و ماتم سهامداران تبدیل شد. اکنون نزدیک دو سال از آن ماجرا میگذرد و عقل، دانش و تجربه به ما آموخته است که از گذشته پند بگیریم. اما رفتار عامدانه یا غیرعامدانه سیاستگذاران نشان میدهد همیشه به دنبال تکرار خطاییم. مصداقهای چرخه اشتباه در سیاستگذاری در چارچوب ریسک و تهدیدها در اقتصاد ایران در همه دولتهای پس از انقلاب (با درجاتی کم و بیش) مشهود و عیان است.
دولت سیزدهم اکنون وعده داده که با سامان دادن اقتصاد بدون معطل ماندن احیای برجام (!)، بازار سرمایه را هم به ریل اصلی برمیگرداند. بررسی عملکردها در یک سال اخیر نشان میدهد تحقق وعدهها دوباره در همان سیکل معیوب سیاستگذاری با چالش مواجه است. سیاستهای اشتباه دولت در حوزه ارزی همچون ابهام و نامعلوم بودن حذف نرخ ارز ترجیحی، محدودیتهای هزینهآور در واردات و صادرات، اعمال قیمتگذاری دستوری در بازارها و رویکرد کلی سیاست دخالت به جای نظارت در همه بخشهای اقتصاد که در هر دورهای به شکل دیگری بازتوزیع میشود، تاثیرش را در بازارهای مالی همچون سهام، مقدمتر از سایر بازارها گذاشته است. بورسها که از آنها به عنوان دماسنجهای اقتصاد یاد میشود، با ریسک نهادی روبهرویند که ذینفع و بازیگر اصلی اقتصاد است. تکرار سیاستهای دفعتی و اشتباه همیشه بازیگران بازارها را غافلگیر کرده است. تداوم مسیر کنونی در امر سیاستگذاری نهتنها بنگاهها را اسیر خود خواهد کرد، بلکه سهامداران آنان را نیز سردرگم و بیاعتماد میکند. اگر فرآیند اعمال سیاستها به صورت بنیادی و استراتژیک به چابکی و بهرهوری اقتصاد نینجامد، ریسک دولت در بازار سهام در معنای سیاستگذاریهای اشتباه با چرخه معیوب تکرار میشود، آنگاه دورنما هم ممکن است مُبهمتر، پیچیدهتر و کِدِرتر شود. فعالان بازار سرمایه هیچگاه از دولتها خاطره خوش ندارند. دولتها در بهترین حالت با سیاستهای دفعتی و ناگهانی، زیان زیادی به فعالان اقتصادی وارد میکنند و در بدترین حالت، داراییهای آنها را به روشهای مختلف مصادره میکنند. در این پرونده میخواهیم آثار سیاستهای دفعتی را بر بازارهای مالی بررسی کنیم.