دوگانه بورسی رونق – تورم
برای نجات بازار سهام از چه روشی باید استفاده شود؟
تورم بهرغم ظاهر سادهاش، که به نظر میرسد تنها مفهوم افزایش قیمتها را در دل خود دارد، بیماری است بسیار مرموز و فلجکننده. شاید چیزی شبیه اماس که در آن مغز قدرت کنترل اندامها را از دست میدهد. این بیماری قابل مهار و مهارشده در اکثر قریب بهاتفاق کشورها اما، هنوز در کشور ما تلفات میدهد. در زمانهای مختلف به اشکال مختلف؛ گاهی به شکل از دست رفتن قدرت خرید مسکن، گاهی به شکل کوچک شدن سفره خانوارها و گاهی حتی به شکل از دست رفتن سرمایهها در بازار سرمایه آثار تورم نمایان میشود.
قیمت کالاها و خدمات، در اقتصاد ایران طی 30 سال گذشته، سالانه 21 درصد افزایش یافته است. از اینرو مردم به این باور رسیدهاند که حتی اگر زمانی سرعت رشد قیمتها یا همان تورم کاهش یابد، دیری نمیپاید که مجدد به روال سابق خود بازمیگردد. مردم یاد گرفتهاند که برای مقابله با آثار رفاهی منفی تورم بر زندگی خود، باید در بازار داراییها سرمایهگذاری کنند. این یادگیری باعث شده است که آنها سرمایههای خود را به سمت بازار داراییها ببرند.
پیرو این سبک سرمایهگذاریها، نهایتاً رشد متوسط قیمت مسکن حتی فراتر از تورم رفته و طی 30 سال گذشته بهطور متوسط سالانه 25 درصد افزایش یافته است. رشد متوسط سالانه قیمت طلا نیز در همین حولوحوش بوده، اما کمترین رشد مربوط به بازار ارز است که طی این مدت بهطور متوسط سالانه 19 درصد افزایش یافته است و این تنها ناشی از حراج دلارهای نفتی از سوی بانک مرکزی است. پیش افتادن طلا از تورم (25 درصد رشد قیمت طلا در برابر 21 درصد تورم) ناشی از رشد قیمت جهانی طلاست، اما پیش افتادن قیمت مسکن از تورم ناشی از ترکیب همزمان نبود عرضه کافی در بخش مسکن متناسب با تقاضا و فعالیت
سفتهبازانه مردم در بازار مسکن است و تحت تاثیر این حقیقت قرار دارد که آنها طی سالها بازار مسکن را محلی امن در برابر تورم یافتهاند. همین امر سبب شده تا در صعود و نزول تورم، به سرمایهگذاری در بازار مسکن اطمینان داشته باشند. بنابراین رشد قیمت در بازار مسکن را در درجه اول میتوان معلول تورم و در درجه دوم ناشی از ناکاراییهای اقتصاد دانست که به افت عرضه منجر شده است.بازار سهام اما در میان سایر بازارهای دارایی، قصه متفاوتی دارد. رشد قیمت در بازار سهام یا رشد ارزش سهام از دو عامل نشات میگیرد: اول از رشد اقتصاد، بهرهوری و تمام عوامل واقعی موثر بر بخش حقیقی اقتصاد و دوم مانند سایر بازارها از تورم. به این معنا که وقتی حال اقتصاد خوب است، شرکتها و فعالیتهای اقتصادی جدید شکل میگیرد.شرکتها قادر به نوآوری و سودآوری هستند، پروژههای پرسود به ویژه بر پایه منابع غنی موجود در ایران به انجام میرسد و متعاقباً ارزش سهام شرکتها افزایش مییابد.چنین وضعیتی اصولاً در شرایطی محقق میشود که از اقتصاد تورمزدایی شده است، فعالان اقتصادی افق روشنی پیشرو دارند و میتوانند برنامهریزیها و سرمایهگذاریهای بلندمدت انجام دهند. این همان شرایطی است که در همه جای دنیا به افزایش ارزش بازار سهام منجر میشود، از اینرو چیزی به نام رونق تورمی بازار سهام در اینجا معنا ندارد. اما علاوه بر این در کشور ما، از آنجا که بخش مهمی از بازار سهام، به عبارت دیگر سهمهای شاخصساز، عمدتاً صادراتمحور هستند افزایش قیمت ارز سود آنها را افزایش میدهد. تورم نیز اثر قابل ملاحظهای بر ارزش بازار سهام دارد. در واقع زمانی که مجموعه دولت (کسری بودجه) و بانک مرکزی (چاپ پول برای تامین کسری) به گونهای عمل میکنند که فشارهای تورمی ایجاد میشود، یا به بیان دیگر سیاستهای پولی و مالی انبساطی فراتر از توان جذب بخش واقعی، اعمال میکنند، اقتصاد متورم شده، فشار در جهت افزایش نرخ ارز به وجود میآید و نهایتاً پس از افزایش نرخ ارز یا همان کاهش ارزش پول ملی، ارزش بازار سهام نیز متناسب با نرخهای جدید ارز تعدیل میشود. بر این اساس همانطور که در جدول زیر مشخص است، در سالهایی که اقتصاد کمترین تورمهای خود را تجربه کرده است و میانگین تورم، معادل 12 درصد بوده، رشد شاخص بازار سهام بهطور میانگین 24 درصد بوده است، این در حالی است که رشد قیمت دلار در این سالها ناچیز بوده است. با افزایش تورم به محدوده 15 تا 20 درصد، با وجود افزایش قیمت دلار از 5 درصد به 13 درصد رشد شاخص سهام افزایش پیدا نمیکند. با افزایش تورم به محدوده بالای 20 درصد و کمتر از 25 درصد، رشد قیمت دلار از تورم فراتر رفته و حتی به رشد قیمت در بازار سهام نزدیک شده است و در تورمهای بالاتر از 25 درصد، با میانگین تورم 43 درصد، شاخص سهام 96 درصد افزایش یافته است. بنابراین چه در محدوده کمتر از 15 درصد و چه در محدوده بالای 25 درصد، رشد شاخص دو برابر رشد تورم بوده است. اگرچه باید این مساله را نیز لحاظ کرد که تورمهای پایین دقیقتر از تورمهای بالا هستند و علاوه بر این در دل تورمهای بالا ناکاراییهایی از جنس قیمتگذاری وجود دارد که در حال آسیب زدن به بدنه تولید است. از اینرو بازار سهام هم تحت یک اقتصاد آرام به شیوهای سالم قادر به رشد است، و هم تحت شرایط ناآرام به دلیل ساختار بازار سهام در اقتصاد ایران. اما مساله این است که اولی به معنای خلق ثروت برای همه اقشار جامعه است و در واقع ثروتی ایجاد میشود که در همه جامعه سرریز میشود اما دومی به نوعی توهم پولی در خود دارد، به این معنا که ارزش بازار سهام در حالی افزایش مییابد که پول ملی قدرت خرید خود را از دست داده و این مساله ناشی از این است که ثروت جدیدی خلق نشده است. ازاینرو اگرچه ناهمگنیهایی وجود دارد و برخی از افراد ممکن است در این شرایط ثروت بیشتری کسب کنند، اما در کل جامعه از آنجا که ثروت جدیدی خلق نشده و عرضه کالاها و خدمات افزایش نیافته است در این شرایط منتفع شدن عدهای مصادف با متضرر شدن بخش دیگری است، چرا که عدم خلق ثروت جدید، یک بازی جمع صفر ایجاد میکند.