مرگ یکبار، شیون یکبار
اگر خودرو در بورس کالا عرضه شود، بازار چه شرایطی پیدا خواهد کرد؟
بیش از دو سال است که خودروسازی دوباره گرفتار بلای خانمانبرانداز قیمتگذاری دستوری، آن هم بهصورت غلط شده است. به بهانه نظارت بر نرخ بازار، قیمت در کارخانهها کنترل شد. اما طی این دو سال نهتنها بازار کنترل نشد، بلکه صنعت خودرو هزاران میلیارد تومان زیان دید و حجم بدهی شرکتهای خودروساز افزایش پیدا کرد. صنعتی که باید طی این دو سال سرمایهگذاریهای سنگینی برای توسعه فناوری و ظرفیتهای تولید در قطعات وابسته به خارج از کشور در پاسخ به تحریمهای آمریکای جنایتکار میکرد، با کمبود شدید نقدینگی و سرمایه روبهرو شده.
امروز هر مسوولی در مملکت میداند که با این روش قیمتگذاری، خودروسازی زنده نخواهد ماند. همچنین مشخص است که مسوولان هر چه در چنته خود داشتند، رو کردهاند که بتوانند بازار را کنترل کنند. اما میبینیم که اوضاع روزبهروز بدتر میشود. در همین سال جدید گفتند سایتها مسوول بالا رفتن قیمتها هستند و به همین علت بسته شدند. نتیجه: ابهام در بازار و سردرگمی بیشتر مردم و مصرفکنندگان. همچنین دیدیم بخش دیگری از مسوولان آمدند و گفتند با قرعهکشی مسائل را حل میکنند. یا آنها که باانصافتر بودند مدعی شدند که عدالت را برقرار میکنند تا خودرو راحتتر به دست مصرفکنندگان واقعی برسد. نتیجه: به جای دو سه میلیوننفری که همیشه به سایتهای فروش خودروسازان هجوم میبردند، بهیکباره هفت میلیون جمعیت وارد لاتاری «قرعهکشی خودرو» شدند.
آخرش هم که همان مسوولان بهناچار پذیرفتند چهار بار در سال (فصلی) قیمتها را بهروز کنند. خب چه شد؟ هر دفعه یک ماه طول میکشد که قیمتها بهروز شود و در این مدت بازار هیجانزدهتر از قبل رفتار میکند. از طرفی چون همیشه در قیمتگذاری گذشتهنگر هستند، همچنان قیمتهای تعیینشده در این شرایط تورمی، برای خودروسازان و قطعهسازان رضایتبخش نیست و خودروسازان زیان میدهند. پس نه خودروساز راضی است و نه مردم و مصرفکننده. البته در این میان سه عده راضی هستند: رسانهها که دائماً موضوعی هیجانانگیز برای گفتوگو دارند، دلالان که از گیجی مردم و مسوولان حداکثر بهرهبرداری را میبرند و نهایتاً سیاستمداران پوپولیست که دائماً خود را در رسانهها مطرح میکنند و خود را طرفدار مردم نشان میدهند و آنها را سرگرم میکنند. البته رسانهها حلالشان. چراکه کارشان این است. اما آن دو گروه دیگر باید بدانند که این دنیا محضر چه کسی است و او چه قدرتی دارد.
بههرتقدیر بهبود اوضاع صنعت و بازار خودرو، تنها یک شرط لازم دارد و آن آزادسازی قیمتهاست و لاغیر. هیچ جای دنیا با کنترل مصنوعی قیمتها آن هم قیمت کالایی مانند خودرو، نتوانستهاند مشکلی را حل کنند که برعکس هرروز بر مشکلات افزوده میشود. همین چین کمونیست را ببینید. تا وقتی بازار را کنترل میکرد و اجازه نمیداد به درستی شکل بگیرد، روزبهروز به قهقرا رفت. تا جایی که در اواخر دوره مائو، بیش از 20 میلیون نفر از گرسنگی مردند. چیزی به نام صنعت خودرو تقریباً در آنجا مرده بود. اما از زمانی که اجازه دادند بازارها شکل بگیرند و سرمایهگذاریها مبتنی بر منطق اقتصادی شروع شود، پیشرفت آغاز شد. امروز چین بزرگترین تولیدکننده بسیاری اقلام، ازجمله خودرو است و البته دومین غول اقتصادی دنیا. گرچه در طی این مدت به مردم چین فشار زیادی وارد شد. میدانید که در چین هنوز مفهومی به نام اضافهکاری یا خیلی از خدمات برای منابع انسانی در اکثریت شرکتهای تولیدی معنی ندارد. مردم چین حداقل به مدت 30 سال جان کندند. البته حدود 30 سال قبل از آن هم جان کندند. اما در سیستم قبلی (حذف مکانیسمهای بازار و قیمتگذاری مبتنی بر تبادل آزاد) به نابودی کشیده شدند. این در حالی است که با آزادسازی بازارها و باز کردن مسیر سرمایهگذاریهای اقتصادی، امروز چین میرود که جامعهای بدون فقر را تجربه کند و آیندهای کاملاً روشن در جلوی چشم مردمان آن است.
تجربه دیگر دخالت در بازارها را در شوروی و کوبای کمونیست داریم. کره شمالی هم که جلوی چشمان ماست. ونزوئلا هم نمونه دیگری است که با کنترل قیمتها، قحطی را تجربه میکند. اگر ما هنوز ونزوئلا نشدهایم به خاطر این است که سیاستمداران و دولتمردان عاقل و اندیشمند غیرپوپولیست هم داریم. همینالان نگاه کنید. عملاً جز خودرو، تقریباً تمامی کالاها در چارچوب بازار آزاد قیمتگذاری میشود. هرچند گرانی بیداد میکند، اما همهچیز هست و مردم با تلاش بیشتر به آن موارد میرسند. در مواردی مانند نان و بعضی از لبنیات که دولت دخالت میکند، مشاهده میکنیم چگونه کیفیت پایین میآید. آنچه دولت باید به دنبال آن باشد، رونق تولید و جهش آن است، نه کنترل بازار. وقتی رونق تولید رخ داد، خودبهخود بازار هم کنترل میشود. وقتی تولید افزایش پیدا کرد و سودآور شد، خودبهخود درآمد عامه مردم بالا میرود. در چنین شرایطی اوضاع دولت هم بهتر میشود و امکان کمک بیشتر به بخش ناتوان جامعه را پیدا میکند. خلاصه اینکه هم تجارب بینالمللی، هم تجربیات داخلی، و هم علوم مختلف ازجمله اقتصاد نشان میدهد که قیمتگذاری دستوری راهحل بلندمدت و پایدار نیست.
حال مشکل اینجاست که هیچ دولتمرد و سیاستمداری نمیخواهد مورد غضب مردم واقع شود. بدیهی است که همانقدر که بالا بردن قیمت بنزین الزامی بود و اجرای آن هزینههایی برای دولتمردان و سیاستگذاران داشت، آزادسازی قیمت خودرو هم با مخالف موقتی مردم روبهرو خواهد شد. ضمن اینکه همان دولتمردان و سیاستمداران دیگر موضوعی برای پنهان شدن پشت آن نخواهند داشت و باید مشکلات تولید را حل کنند و در مقابل مردم پاسخگو باشند. اما کدام دولتمرد است که در سال آخر کار خود، حاضر باشد خود را در مقابل مردم بد جلوه دهد؟ کدام وکیل مجلسی است که در سال اول آمدن، بخواهد واقعیتهای تلخ را به مردم بگوید. بماند که وزارتخانهای در این زمینه مسوول است که هنوز وزیر ندارد!
حال یکی از راهحلهایی که پیشنهاد شده این است که موضوع را به مکانیسمی به نام بورس واگذار کنیم. با فرض بر اینکه میتوان قیمتها را در فضایی شفافتر از بازار آزاد، آزاد کرد. شخصاً خیلی موافق نیستم و این موضوع را فقط یک دردسر میدانم اما آن را مانند اضافه کردن شکر به یک قرص بسیار تلخ میپذیرم. ظاهراً چارهای نیست. مسوولان که شجاعت لازم را ندارند. از آن طرف صنعت دیگر تحمل این رویه گرانقیمت را ندارد. بازار هم تحمل تنشهای مضاعف پشت سر هم را ندارد. از اینرو بردن موضوع قیمتگذاری و فروش خودرو در بورس میتواند یک عملیات روانکننده محسوب شود. البته اجرای این طرح در بورس نیازمند دقت در جزئیات است. اولاً فراموش نکنیم که باید خودرو را به تکتک افراد بفروشیم. از اینرو ناچاریم همچنان برای خریداران یکسری شرط بگذاریم. اما از آن طرف مکانیسم کشف قیمت که من اصلاً تجربهای در آن ندارم، باید بهخوبی اجرا شود. بدیهی میدانم که روزهای اول، عددها عجیبوغریب رویت شود. اما باید برای یک مدت حداقلی، مثلاً سه ماه کاملاً تحمل داشته باشیم تا بورس به تعادل برسد. اگر مانند طرح آزادسازی قیمت در سال 97 که با تاخیر زیاد تصویب شد و فقط در مدت یک هفته که آنهم بهطور کاملاً ناقص و فرمایشی اجرا شد و نتیجه نداد عمل کنیم، چیزی نصیب ملت نمیشود.
بماند. شخصاً معتقدم مرگ یکبار، شیون یکبار. فکر میکنم اگر قیمتها کاملاً آزاد شود، در مدت کوتاهی به یک تعادل خیلی منطقی میرسد. توجه کنید که همینالان قیمتها در خودروسازی بالنسبه (نسبت به چند ماه پیش) تعدیل شده، متقاضی با آن شرایطی که تعیین کردیم خیلی کم شده. چرا؟ واقعیت این است که اگر قیمتها واقعی شود و خریدوفروش خودرو سود تضمینشده نداشته باشد، بازار بهشدت در رکود فرو میرود و خودبهخود خودروسازان باید همزمان با افزایش سرمایهگذاری و تیراژ تولید ناچار به بهبود روشهای خود میشوند. ضمناً آنهایی که در این دو سال خودرو را برای سودآوری خریدهاند، باید زودتر خودروشان را به بازار روانه کنند. برای سرمایهگذار سود مطمئن در زمان کوتاه مهمترین اصل است. وقتی فاصله قیمت بازار و خودروساز به سمت صفر برود و سود به صفر نزدیک شود، دیگر صفها جمع میشود و بدیهی است که سرمایهگذاران به سمت بازارهایی مانند بورس یا طلا هجوم خواهند برد که سود بالایی را تجربه میکنند. دنیا را چه دیدهاید. شاید هم تولیدکنندگان شروع به سودآوری کنند و مردم بهجای اینکه وارد کارهای غیرمولد مانند خرید سکه و ارز شوند، به سرمایهگذاری در تولید روی بیاورند که البته تنها راه نجات کشور همین است: توجه تام و کامل به تولید واقعی و ارزشآفرین اقتصادی.