تلاطمات بزرگ
عدنان مزارعی از آینده کشورهای نفتی میگوید
عدنان مزارعی، عضو ارشد موسسه اقتصاد بینالملل پترسون و معاون سابق بخش خاورمیانه و آسیای مرکزی در صندوق بینالمللی پول (IMF) معتقد است کشورهای تولیدکننده نفت بهطور کلی با دورنمایی مواجه هستند که در آن درآمد سرانه رو به نزول خواهد بود، مگر اینکه دست به بازسازی اقتصادی بزنند و در شکلبندی تولید خود دگرگونی به وجود بیاورند. این اقتصاددان میگوید در مورد ایران تحریمها بسیار مهلک بوده است ولی از طرف دیگر همین تحریمها طعم روزهای بدون نفت را زودتر به ما چشاند و شیوه عملکرد اوضاع موجود را زودتر به ما یاد میدهد. این تحریمها بیشتر و سریعتر به ما میآموزد که در اوضاع فعلی چه چیزهایی باید عوض شود ولی نهایتاً برای اینکه ایران بتواند در دوره گذار موفق شود، دیر یا زود باید تحریمها برداشته شود.
♦♦♦
برای سالیان طولانی، نفت چالههای مدیریت اقتصادی کشورهای نفتی از جمله ایران را پر کرده است. حالا دیگر خبری از چنان درآمدهای نفتی نیست، آیا باید منتظر سر باز کردن همه مشکلات مخفیشده زیر این بستر باشیم؟
در اوایل سال 2020 صندوق بینالمللی پول (International Monetary Fund) در مورد کشورهای عربی حوزه خلیجفارس که مجموعاً از ثروتمندترین کشورهای صادرکننده نفت هستند، مطالعهای را منتشر کرد. نتیجه آن مطالعه این بود که با در نظر گرفتن دورنمای قیمت نفت که در سالهای پیش رو سیر صعودی نخواهد داشت، قیمت هم کاهش خواهد یافت. از آنجا که به احتمال بسیار زیاد تقاضا برای نفت و فرآوردههای نفتی به دلیل نگرانیها در مورد عواقب استفاده از آنها بر محیط زیست، پایین خواهد آمد، کشورهای نفتی با کاهش تقاضای خرید مواجه خواهند شد که این مساله بر اقتصاد و حتی سیاست این کشورها اثرگذار خواهد بود. از طرف دیگر سطح بالای مخارج این کشورها و درآمدهای نامطلوب غیرنفتی در اقتصادشان باعث میشود پایداری مالی (Fiscal sustainability) این کشورها رو به وخامت برود. این نتیجه طبیعتاً نهتنها در مورد کشورهای عربی حوزه خلیجفارس صدق میکند بلکه برای سایر کشورهای تولیدکننده نفت مثل ایران هم رخ خواهد داد و حتی میتوان گفت به یک معنا برای ایران شدیدتر هم خواهد بود؛ چراکه ایران جمعیت بسیار بیشتری داشته و مسائل خاص خودش را دارد که مضاف بر مسائل و مشکلات نفتی است. بسیاری از کشورهای نفتی عربی حوزه خلیجفارس و مناطق دیگر جهان مشکلاتی مشابه ایران ندارند و ممکن است مشکلات اقتصادی آنها کمتر یا از جنس دیگری باشد که قابل قیاس با ایران تحت تحریم با جمعیت و مساحت زیاد نباشد. از زمانی که آن مطالعه منتشر شد تاکنون قیمت نفت خیلی از چیزی که در آن مطالعه در نظر گرفته شده بود پایینتر آمده است و علاوه بر آن بحران کرونا هم بر آن اضافه شده است. این مسائل و مشکلات هم ضربه سنگینی به درآمدهای نفتی کشورهای نفتی زده است و هم به اقتصاد غیرنفتی آنها. میتوان گفت بهطور کلی مجموع اوضاع موجود شوک بسیار سنگینی به کشورهای نفتی وارد آورده است و به یک معنا این کشورها اکنون طعم خیلی ملموستری از آینده فقر حس میکنند.
عواقب این شوک سنگین که به کشورهای نفتی وارد شده و ممکن است تا مدتها ادامه داشته باشد چیست؟
کشورهای تولیدکننده نفت بهطور کلی با دورنمایی مواجه هستند که در آن درآمد سرانه رو به نزول خواهد بود، مگر اینکه دست به بازسازی اقتصادی بزنند و در شکلبندی تولید خود دگرگونی به وجود بیاورند. اولین مشکلی که با کاهش درآمدهای نفتی برای این کشورها وجود میآید این است که آنها بحران مالی و بحران بودجه خواهند داشت. بنابراین همه آنها در آنچه برایش پول خرج میکنند و طرقی که میتوانند درآمد دولتهایشان را بالا ببرند، باید بازنگری کنند. خود این کار محتاج یک بازنگری و قراردادهای اجتماعی است. قرارداد اجتماعی (social contract) بین دولت، حکمرانان و مردم است. دورنمای فضای حاکم بر این جوامع این است که مردم خدمات کمتری از دولتها میگیرند و باید مالیات بیشتری هم بدهند همانطور که در گزارشهای مختلف آمده است اکنون حتی برخی از این کشورها شروع به کار کردهاند تا درآمدهای غیرنفتی خود را با روشهای مختلفی بالا ببرند. مثلاً برخی از کشورهای حوزه خلیجفارس شروع به افزایش مالیات بر ارزش افزوده خود کردهاند. در این زمینه بزرگترین تغییر اخیراً در عربستان سعودی رخ داده است؛ مسوولان مالیات را تا حدی بالا بردهاند که چنین مسالهای نتایجی در بر خواهد داشت. بازنگری و قرارداد اجتماعی عواقب مهم سیاسی خواهد داشت چراکه متداول است مردم وقتی قرار باشد خرج بیشتری کنند و چیز کمتری بگیرند سهم بیشتری هم در امور دولت و فعالیتهای اقتصادی آن طلب میکنند. دومین اقتضای اوضاع جدید برای کشورهای نفتی این است که بهطور کلی باید بپذیرند در نحوه حکمرانی خود بازنگری کنند. در واقع در اوضاع پیشرو یک بازنگری لازم خواهد بود؛ به این معنا که در این دولتها اینکه چه کسی و چگونه تصمیم بگیرد و چگونه درآمدهای نفتی را خرج کنند، باید با جزئیات بیشتری و احتمالاً با مشارکت مردم بررسی و تصمیمگیری شود. بهخصوص وقتی درآمدهای نفتی پایینتر میآید این حساسیت بیشتر میشود. به جز مسائل مالی دولت و تغییرات اجتماعی که در نتیجه آن بازنگری میآید مساله مهم بعدی مساله تنوع و گوناگونی تولید (economic diversification) است. این تنوع مسالهای است که کشورهای تولیدکننده نفت در سالهای اخیر چندان در دستیابی به آن موفق نبودهاند. میتوان گفت کشورهای نفتی سالهای سال است که متوجه بودند این کار باید انجام شود و به درجات مختلف هم اقداماتی انجام دادهاند و تقریباً تمام کشورهای نفتی مثل عربستان سعودی در این زمینه برای خود برنامههای درازمدتی نوشتهاند اما نتیجه تاکنون مطلوب نبوده است. آنچه روشن است این است که در دگرگونی و تولید نفتی و ایجاد تنوع در برخی خدمات دستاوردهایی به دست آمده است اما در مورد تولید و صادرات کالا خیلی موفق نبودهاند. برخی از این کشورهای نفتی موفقیت بیشتری در صادرات خدمات داشتند که شناختهشدهترین نمونه آن امارات متحده عربی و بهخصوص دوبی است که مقامات آن سعی کردند به یک مرکز خدمات تجاری و بانکی مهم در ناحیه بدل شوند و سعی کنند برای مناطق دیگر خدماتی ارائه کنند اما بهطور کلی این ایجاد تنوع برای تولید چندان موفق نبوده است. اگر بخواهم این بحث را جمعبندی کنم تلاش این کشورها از نظر ایجاد درآمدهای غیرنفتی چه برای دولت، چه برای مردم کشورها در کل چندان موفقیتآمیز نبوده است و این کشورها هنوز هم برای امرارمعاش متکی به نفت خود هستند.
ممکن است کاهش قیمت نفت موقتی باشد؟ آینده قیمت نفت و فروش آن توسط کشورهای نفتی را چگونه ارزیابی میکنید؟
در حال حاضر کشورهایی مثل ایران، ونزوئلا، عراق، لیبی و... علاوه بر مسائلی که اشاره کردم مشکلات خاص خودشان را هم دارند. در اوضاع فعلی دورنمای قیمت نفت هم خیلی روشن نخواهد بود بهخصوص اگر روزی تحریمها از روی ایران برداشته شود، اوضاع لیبی بهتر شود، حتی روزی اوضاع ونزوئلا که یکی از مهمترین تولیدکنندههای نفت در جهان است بهتر شود و در عراق سرمایهگذاریهای لازم برای بالا نگه داشتن سطح تولید انجام شود، عرضه نفت به بازارهای جهانی بیشتر و بیشتر میشود. بنابراین از یک طرف تقاضا برای نفت این کشورها پایین خواهد بود و از طرف دیگر عرضه نفت زیاد خواهد شد و این دورنما، چشمانداز روشنی برای کشورهای نفتی نیست.
به نظر شما حالا که بسیاری از کشورهای نفتی با این واقعیت روبهرو شدهاند که درآمدهای نفتی برای آنها چندان پایدار نخواهد بود و برخی کشورهایی که اشاره کردید اقداماتی هم برای تنوع تولیدات خودشان انجام دادهاند، چقدر طول میکشد تا کشورهای نفتی خاورمیانه بتوانند به معنای واقعی اقتصادی مستقل از نفت داشته باشند؟
اگر بخواهم جواب این پرسش را واقعبینانه بدهم باید بگویم من خیلی خوشبین نیستم که این کشورها در 10 یا 15 سال آینده به موفقیت زیادی در این زمینه برسند؛ چراکه تا میزان بسیار زیادی در تمام این کشورها اتکا به نفت در یاختههای سیاسی و اقتصادی سیاسی آنها به وجود آمد. بنابراین اجرای تغییرات لازم دورنمای کشورها نیست و بعضی کشورها هم مخارج بسیار زیادی در ایجاد پروژههای پیچیده و همراه با چشمانداز درآمدی کم داشتهاند. نمونه آن شهری با 500 میلیارد دلار هزینه در عربستان سعودی است که دورنمای اقتصادی مناسبی نمیتوان برای آن متصور بود. با توجه به این دادهها چندان خوشبین نیستم که این کشورها بتوانند به سطح درآمد امروزشان از طریق بالا بردن درآمدهای غیرنفتی برسند. در تمام این کشورها، همانطور که در ایران هم میتوان دید، تلاش میشود سطح تعلیم و تربیت، کیفیت فارغالتحصیلی دانشگاهها و مواردی از این دست بهتر شود اما آیا سرعت این تغییرات آنقدر خواهد بود که به موقع بتواند جایگزین شود؟ من به چنین چیزی خوشبین نیستم و در نتیجه دورنمای این کشورها به نظر من در آینده برگیرنده تلاطمات سیاسی و اجتماعی زیادی خواهد بود.
شما در صحبتهایتان به تاثیرات اجتماعی پایین آمدن درآمدهای نفتی در کشورهای نفتخیز اشاره کردید و تغییرات احتمالی را در جهت ایجاد تلاطمات سیاسی و اجتماعی تحلیل کردید. چه هزینههایی در دوران گذار به اقتصاد، جامعه و سیاست این کشورها تحمیل خواهد شد؟ آیا امکان شورشهای اجتماعی و انقلاب در این کشورها وجود دارد؟ مثلاً در مورد کشورهای عربی ممکن است با تحولاتی روبهرو باشیم که بیشباهت با تحولات بهار عربی نباشد؟
منظور من دقیقاً همین است. وقتی میگویم مشکلات حکمرانی یعنی مردم خواهند گفت حالا ما در نتیجه پایین آمدن درآمدهای نفتی خدمات و کالاهای کمتری از دولت خواهیم گرفت و از طرف دیگر باید مالیات بیشتری بدهیم. در این اوضاع در کشورهایی که حکمرانی مشکل دارد و فساد زیاد است و آزادی سیاسی و اجتماعی کم است به احتمال زیاد، دیر یا زود مردم میگویند چرا با دریافت خدمات کمتر، مالیات بیشتری تقبل کنیم اما آزادی شرکت در مسائل اقتصادی دولت و حق رای در تصمیمات اقتصادی دولت نداشته باشیم؟ شاهد فساد باشیم و آزادی سیاسی اجتماعی هم نداشته باشیم؟ بنابراین به نظر من در بسیاری از این کشورها دیر یا زود تلاطماتی خواهد بود و تا ابد هم نمیشود این احساسات فزاینده را سرکوب کرد.
با توجه به ابعاد گستردهای که کاهش درآمدهای نفتی برای این کشورها خواهد داشت که حتی ممکن است به تغییرات گسترده اجتماعی بینجامد، این کشورها چه راهکاری برای قطع وابستگی به نفت دارند؟
مهمترین مساله برای قطع وابستگی از نفت این است که شکلبندی تولیدی کشورهای نفتی عوض شود. به معنای دیگر سطح تولید کالاها و خدمات غیرنفتی بالاتر رود؛ چه برای مصرف داخلی و چه برای صادرات. این کشورها برای اینکه در چنین امری موفق شوند باید در زنجیرههای تولید بینالمللی بیشتری شرکت کنند. آنها نباید صرفاً در صادرات مواد خام اولیه نقش داشته باشند بلکه باید در صادرات کالاها با ارزش افزوده بالا مشارکت کنند. اینگونه تغییر و ایجاد تنوع تولیدی مستلزم تغییر در نظام محرکات اقتصادی است. علاوه بر این امنیت اقتصادی مساله بسیار مهمی است به این معنا که مردم باید این محرک را داشته باشند که وارد تولید و نوآوری شوند و امنیت مالکیت داشته باشند. همچنین تا جایی که ممکن است مقامات سطح فساد را که در واقع نوعی مالیات پنهان برای تولیدکننده است در این کشورها پایین بیاورند. اینکه دولتها باید حداقل در مرحله اول تغییر اقتصادی به مواردی کمک کنند که بدون آنها بازارها درست کار نخواهد کرد و همچنین اینکه دولت همه چیز را حل نخواهد کرد، به رسمیت شناخته شود. مثلاً برای تحول اقتصادی یک نمونه مهم تحول و بازسازی نظام دادهای کشورهاست که شامل جمعآوری و پردازش دادههای آماری به صورت الکترونیک است. سیستم حملونقل بهتر، نظام مقررات بهتر، بازرسی و مقررات بانکی کارآمد، ایجاد مقررات بهتر برای ورشکستگی و حل مساله ورشکستگی شرکتها از دیگر اقداماتی است که دولتها در ابتدای روند تغییرات مهم اقتصادی میتوانند به حل و فصل آن کمک کنند. بهطور کلی باید تغییرات ساختاری زیادی صورت بگیرد. در ضمن این دولتها باید حرفشان در بخش خصوصی برای تغییر ساختار معتبر باشد و اقداماتی را طرح و اجرا کنند که تردید بخش خصوصی را نسبت به سرمایهگذاری و تولید کمتر کنند. در غیر این صورت حقیقت این است در کشورهایی که مردمش مهارتهای بالاتری دارند، مردم سعی میکنند مهاجرت کنند و این مشکل مهاجرت که امروز در اروپا با آن مواجه هستیم میتواند با سطح بالاتری در این کشورها به وجود بیاید. بهخصوص با در نظر گرفتن این مساله که دورنمای کشورهایی مثل کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس برای افول محیط زیست بسیار زیاد است احتمالاً مهاجرت گسترده بالاتر میرود. بالا رفتن دما، پایین آمدن امکان استفاده از آب، خشکسالی و... مهمترین مسائلی است که این کشورها را تهدید خواهد کرد. در این کشورها نهایتاً با توجه به اوضاع و احتمالات موجود باید کنترل جمعیت انجام شود و تا جایی که میشود اتلاف و اسراف پول در این مدت گذار کمتر و کمتر شود.
اگر مشخصاً بخواهیم در مورد ایران آن هم به عنوان کشوری نفتی که با مساله تحریم و مشکلات بینالمللی مواجه است صحبت کنیم، دورنمای ما چه خواهد بود؟
در مورد ایران تحریمها بسیار مهلک بوده است ولی از طرف دیگر همین تحریمها طعم روزهای بدون نفت را زودتر به ما چشاند و شیوه عملکرد اوضاع موجود را زودتر به ما یاد میدهد. این تحریمها بیشتر و سریعتر به ما میآموزد که در اوضاع فعلی چه چیزهایی باید عوض شود ولی نهایتاً برای اینکه ایران بتواند در دوره گذار موفق شود دیر یا زود باید تحریمها برداشته شود، برداشتن تحریمها نه صرفاً برای افزایش مجدد درآمد نفتی بلکه برای اینکه بتوانیم کالا صادر کنیم، باید مورد توجه قرار گیرد. در سالهای اخیر به دلایل ناخواسته چون ارزش واقعی ریال پایین آمده است (قیمت ارز منهای نرخ تورم) محرک برای صادرات بسیار بیشتر شده است. محرک برای جانشینی واردات هم بسیار بیشتر شده است و همه اینها میتواند به تغییر ساختاری کمک کند ولی نهایتاً باید از طریق صادرات امرار معاش کنیم و برای اینکه در آن موفق باشیم باید تحریمها کمتر شود. باید توجه داشته باشیم که هرچند بسیاری از محرکها الان تشویق تنوع تولید است ولی حقیقت این است که در بسیاری از کشورها درهای بازارها به روی ما بسته خواهد بود. و بدون حل مشکل تحریمها فضای رشد برای ما بسیار کم خواهد بود.
با توجه به فضای موجود در ایالات متحده آمریکا به نظر شما چقدر میتوان به حل مشکل فضای تحریمها در صورتی که در دور آینده انتخابات ریاستجمهوری آمریکا دموکراتها روی کار بیایند، امید داشت؟ آیا ممکن است اوضاع به قبل از سال 2016 برگردد؟
به احتمال زیاد اگر دموکراتها روی کار بیایند با دید دیگری با ما برخورد خواهند کرد اما نه آنقدر متفاوت که به قبل از انتخاب دونالد ترامپ در سال 2016 برگردیم. طبیعتاً در اوضاع جدید برای بازگشایی روابط انتظارات از ایران بالاتر خواهد بود ولی اگر دموکراتها روی کار بیایند ممکن است از شدت تحریمها کاسته شود و شاید دید سازندهتری در مورد ایران اتخاذ شود ولی این مساله نباید باعث ایجاد نوعی خوشبینی کاذب در ایران شود بلکه باید برنامههای خیلی مشخص و مطالعهشدهای برای ایجاد تنوع اقتصادی کشور در نظر گرفته و اجرا شود.