کلید پنهان
مصطفی بهشتیروی از خطاهای سیاستگذاری نرخ ارز میگوید
بدون استقلال بانک مرکزی مدیریت نرخ ارز دشوار است. مصطفی بهشتیروی، عضو هیاتمدیره بانک پاسارگاد، معتقد است یکی از مهمترین عواملی که منجر به برهم خوردن تعادل در بازار دلار میشود، اجرای سیاست چندباره نرخ ارز دستوری است و عنوان میکند کلید پنهان اجرای نظریات کارشناسی در حوزه ارز، استقلال بانک مرکزی است. به باور این مدیر باتجربه بانکی، بسیاری از مشکلات اقتصادی مانند کسری بودجه و عدم دسترسی به درآمدهای نفتی که اثرشان در قیمت دلار و یورو نیز انعکاس پیدا میکند، ریشه در رفتار بانک مرکزی ندارد؛ با این حال، میتوان با احیا و اجرای سیاست مدیریت شناور نرخ ارز برخی از کاستیها را جبران کرد. به باور او، اگر نرخ ارز متناسب با تفاضل متوسط نرخ تورم در ایران و کشورهای طرف معامله آن، تعدیل میشد، در شرایط کنونی، ناترازیهایی که در بازار دلار مشاهده میشود، دیگر وجود نداشت یا کمتر خود را نشان میداد.
♦♦♦
قیمت دلار در سال 99 خود را به بالای مرز روانی 20 هزارتومان رساند؛ با وجود این روند افزایشی، دو بار ریزشهای سنگینی در بازار ارز رخ داد؛ یکی در اواخر تیرماه که قیمت طی یک روز بالای دو هزار تومان از ارزش خود را از دست داد و دیگری، همین یکشنبه گذشته که این ارز از نزدیک کانال 24 هزارتومانی عقب نشست و به یکباره خود را در کانال 21 هزارتومانی دید. کاهشهای شدید اینچنینی، این سوال را مطرح میکند که اگر قیمت دلار به زیر کانال 20 هزارتومانی برود و به عنوان مثال بین 15 تا 20 هزار تومان تثبیت شود، چه سرنوشتی در انتظار سایر بازارها خواهد بود؟ اگر این اتفاق رخ ندهد و قیمت بالای 20 هزار تومان باقی بماند، چه تغییراتی را شاهد خواهیم بود؟
اصولاً نرخ ارز در یک حالت عدم تعادل و ناترازی قرار دارد که بین اعداد مورد اشاره شما تغییر میکند و بیش از آنکه این تغییرات، جنبه اقتصادی داشته باشد، سایر ابعاد برهمزننده بازار هست که بر قیمتها اثر میگذارد. به جهت همین مساله است که اظهارنظر کارشناسی در مورد نرخ ارز یک مقدار دچار ابهام است، چراکه مولفههای اثرگذار بر قیمت دلار همگی از یکسو قابل شناسایی نیستند و از سوی دیگر در صورتی که قابل شناسایی باشند، اندازهگیری اثر آنها دشوار و حتی میتوان گفت به تعبیری، غیرممکن است.
با یک نکته مهم، شاید بتوان بهتر این مساله را مورد ارزیابی قرار داد که چرا نرخ ارز تنها تحت تاثیر ابعاد اقتصادی قرار ندارد و بعضاً از مولفههایی تاثیر میگیرد که به سادگی قابل بازشناسی نیستند. در ادبیات کلاسیک اقتصادی گفته میشود قیمت پول یک کشور نسبت به سایر اسعار بستگی به «تراز پرداختها» دارد. در این نگاه، اگر تراز پرداختها مثبت باشد، علیالقاعده دلیلی برای کاهش ارزش پول ملی وجود ندارد. ولی در اکثر سالها، در کشور ما تراز بازرگانی مثبت بوده است، ولی با کاهش ارزش پول ملی نیز مواجه بودهایم. همین مساله، عدم تعادل و ناترازیای را که در نرخ ارز وجود دارد آشکارتر میکند که میتواند ناشی از سیاستهای اتخاذشده برای این نرخ نیز باشد. در واقع شاید مهمتر آن باشد که دلایل عدم تعادل در بازار را بازشناسی کنیم تا اینکه به این مساله بپردازیم که هر دامنه قیمتی چه تاثیری بر اقتصاد خواهد داشت.
از نگاه شما چرا نرخ ارز در سالهای اخیر دچار عدم تعادل شده و نوسانات پردامنهای را به ثبت رسانده است؟
در حال حاضر ارز بیشتر شبیه به یک کالا شده است. به جای اینکه بگوییم کاهش ارزش پول ملی شاید بهتر باشد بگوییم کاهش قدرت خرید. کاهش قدرت خرید هم به خاطر افزایش نرخ تورم و نقدینگی و هزاران فاکتور دیگر ایجاد میشود که در نهایت روی ارز هم تاثیر خود را میگذارد. علاوه بر این، ارز مانند بسیاری از کالاهای دیگر برای بسیاری از افراد جنبه ذخیره ارزش نیز دارد. یکی سرمایه خود را به صورت ریالی پسانداز میکند، یکی آن را تبدیل به ملک میکند و دیگری با آن طلا میخرد و گروهی نیز آن را به صورت ارز درمیآورند؛ هدف تمام این افراد آن است که از سرمایه خود حفاظت کنند. در واقع این مساله خرید ارز به عنوان دارایی که به حفظ ارزش پول افراد کمک میکند، در تغییرات قیمتی آن موثر است. تمام این متغیرها را به راحتی نمیتوان اندازهگیری کرد، در نتیجه نمیتوان پیشبینی کرد که در آینده برای نرخ ارز در هر دامنهای چه اتفاقی رخ خواهد داد؛ با این حال، در همین شرایط هم آگاهی دارم که بانک مرکزی با بهکار بستن انواع راهکارها، تلاش بسیاری میکند که بتواند نرخ ارز را نهتنها کنترل کند، بلکه آن را به زیر 20 هزار تومان بیاورد. ولی اینکه تا چه حد در این مسیر موفق شود، نمیتوانم اظهارنظر کنم، چراکه بسیاری از عوامل دیگر خارج از حیطه اختیار و اقتدار بانک مرکزی وجود دارد که در بازار انحراف و اعوجاج ایجاد میکنند. این موضوع هم یکی دیگر از متغیرهایی است که موجب میشود به سوال در مورد آینده نرخ ارز نتوان پاسخ دقیقی داد.
اخیراً رئیس کل بانک مرکزی در یکی از مصاحبههای تلویزیونی خود با صراحت بیشتری از احتمال افت قیمت دلار خبر داده و عنوان کرده است که «ثبات در بازار ایجاد شده و هنگامی که وارد ثبات میشویم روند پایین آوردن نرخ ارز را آغاز میکنیم». اگر فرض کنیم چنین اتفاقی رخ دهد و دلار به زیر مرز 20 هزارتومانی برود، آیا ریزشی در بازار سهام نیز رخ خواهد داد؟
البته بازارها مانند ظروف مرتبط طبعاً بر روی هم اثر دارند. ولی مگر افزایش شاخص بورس و افزایش ارزش سهمها تنها به خاطر رشد قیمت دلار صورت گرفت. در واقع، شک دارم روند بازار سهام و موجی که در آن از ابتدای سال ایجاد شد را تنها بتوانیم تابعی از نرخ ارز به حساب بیاوریم. در نتیجه نمیتوان گفت اگر دلار افت کند، حتماً منجر به افت بازار سهام خواهد شد. رشد بازار سهام دلایل دیگری دارد که میتواند از بازار ارز متفاوت باشد. نقدینگیهای سرگردان که جایی برای سرمایهگذاری نداشتند، عموماً به بازار سهام رفتهاند. از آنسو در نظر بگیرید که نرخ ارز برای مجموعه حکومت و نظام حکمرانی از اهمیت زیادی برخوردار است و تحت تاثیر همین موضوع تا حدی جنبه امنیتی نیز پیدا کرده است؛ بسیاری از افراد علاقهمند نیستند درگیر معاملات و سرمایهگذاریهایی شوند که از نظر مقررات و ضوابط جاری، خلاف در نظر گرفته میشود، در نتیجه طبیعی است که به سوی بازارهای دیگر بروند. نکته دیگر اینکه از فروردین تا اواسط تابستان، شاخص کل بورس حدود چهار برابر شده است، در حالی که قیمت دلار رشد بسیار کمتر و حتی زیر 50 درصد را به ثبت رسانده است. از این جهت هم نمیتوان گفت رشد شاخص کل بورس به تنهایی ناشی از افزایش قیمت دلار بوده است.
با این حال، همچنان اعتقاد دارم بازارها بر هم اثر مرتبط دارند، چهبسا ممکن است بخشی از رشد قیمت دلار ناشی از افزایش قیمتها در بازار سهام بوده باشد. یعنی عکس روندی که اشاره کردید، اتفاق افتاده باشد. با توجه به افزایش سرسامآوری که در بازار سهام رخ داده است، عدهای ممکن است بخشی از سود خود را از آن بازار خارج و وارد بازار ارز کنند. حتی ممکن است گروهی احساس کنند همین سودی که کسب کردند، کافی است و بهتر است بخش بیشتری از پول خود را از سهام خارج کنند و به سوی بازاری ببرند که از نگاه آنها نسبت به بورس، رشد قابل توجهی نکرده است. عدهای هم امکان دارد سبد سرمایهگذاری خود و درصدهای سرمایه خود در هر بازار را اصلاح کنند. در حال حاضر نمیتوانم معادلهای را به صورت قطعی معرفی کنم که هر بازار بر دیگری چگونه و به چه اندازهای اثر داشته است، ولی نمیتوان این را انکار کرد که بازارها بر روی هم اثر دارند؛ ممکن است این اثر با تاخیر زمانی صورت بگیرد و آربیتراژ بین بازارها با فاصله رخ دهد.
اجازه بدهید در یک چشمانداز بزرگتر، وضعیت بازارها را در سه سناریوی مختلف برای قیمت دلار مورد ارزیابی قرار دهیم؛ اگر قیمت دلار بالای 20 هزار تومان باقی بماند، اگر در دامنه 15 تا 20 هزار تومان قرار بگیرد یا اینکه حتی به زیر 15 هزار تومان برود، چه وضعیتی را برای اقتصاد ایران و بازارهای آن میتوان ترسیم کرد؟
متوجه سوال شما میشوم، ولی از اساس با طرح این پرسشها مشکل دارم و دلیل آن هم یک مساله مشخص است که قیمت ارز را نمیتوان به صورت دستوری تعیین کرد. حدود 40 سال است که قیمت ارز را به صورت دستوری تعیین میکنیم و امروز به جایی رسیدهایم که مشاهده میکنید. این در حالی است که اگر اصول صحیح مدیریت نرخ ارز و پرهیز از قیمتگذاری دستوری را در دستور کار خود قرار دهیم، اساساً دچار این دردسرها نمیشویم. ارز هم مانند هر کالای دیگر بهرغم هر سختگیری، در نهایت قیمت خود را پیدا میکند. وقتی در مقاطعی قیمتها را سرکوب میکنید و وجوه ارزی را با نرخ ارزان عرضه میکنید، که در آن انواع رانتها و فسادها ایجاد میشود، نمیتوان انتظار عدم تعادل در بازار را نداشت.
به خاطر فاصله قیمتی که بین نرخ دستوری و قیمت ارزی که در بازار برش دارد، ایجاد میشود، انگیزه برای خرید ارزانتر بالاتر میرود، در صورتی که اگر از ابتدا این قیمتها به هم نزدیک باشند، منابع ارزی به حراج نمیروند و توان عرضه بازارساز بالا میماند و در نتیجه شرایط برای مدیریت نوسان بهتر میشود.
یکی از دلایلی که انحراف و اعوجاج (distortion) در بازار ارز ایجاد میکند، وجود چنین مابهالتفاوتهایی است که اشاره کردم و سیاستگذاریای که باعث شده است چنین اختلافی ایجاد شود؛ این اختلاف خواه ناخواه رانت ایجاد میکند و توزیع رانت هم فسادزاست.
در نتیجه همه اینها نمیتوان گفت که نرخ ارز اینقدر و آنقدر باشد که در مرحله بعد بخواهیم اثرات آن نرخ دستوری را بررسی کنیم. نرخ ارز را باید بازار تعیین کند و نمیتواند هم ثابت باشد. فرض کنید ما با پیچیدهترین فرمولهای ریاضی به این نتیجه رسیدیم که نرخ ارز باید یک مقداری باشد، این نرخ هم محدود به زمان و شرایط خودش است. سادهتر بگویم، ممکن است بگوییم محاسبات نشان میدهد که نرخ ارز برای ساعت 11 صبح 18 هزار تومان است. این نرخ تنها مربوط به ساعت 11 آن روز است و دلیلی ندارد که فردا دقیقاً آن قیمت باشد. در نتیجه این نگاه که نرخ را ثابت نگه دارم، مشکلاتی را ایجاد خواهد کرد؛ یکی از نزدیکترین نرخهای دستوری که هم بازار ارز ما تجربه کرد، همین ارز چهار هزار و 200 تومانی بود که میبینیم چه نتایجی به همراه داشت. ممکن است در آن زمان، سیاستگذار بر مبنای بررسیهای اقتصادسنجی به این نتیجه رسیده بود که نرخ ارز چهار هزار و 200 تومان است؛ مشکل کار اینجاست که آن را ثابت در نظر گرفت، در حالی که آن نرخ تنها مربوط به همان زمان مشخص بود. نرخ ارز چهار هزار و 200تومانی ثابت باقی ماند و همچنان هم به کالاهایی تخصیص پیدا میکند، ولی نرخ بازار از آن مرتب فاصله بیشتری گرفت. این در حالی بود که در ابتدا به صورت دستوری گفته شد از فردا قیمت ارز چهار هزار و 200 تومان است و سایر نرخها هم قابل قبول نیست.
میتوان گفت وقتی رویه (policy) سیاستگذاری شما درست نباشد و بخواهید یک نرخ را ثابت نگه دارید، جوابی که مدنظر دارید را هم از آن نخواهید گرفت. سرانجام در جایی فاصلهها از نرخ دستوری که در نظر دارید، زیاد خواهد شد. به همین دلایل هم ابا دارم که در مورد قرار گرفتن یک نرخ در محدوده خاص صحبت کنم، چراکه ممکن است چنین مسالهای را به ذهن متبادر کند که ما باید نرخ را به صورت دستوری در دامنهای نگه داریم. در کنار این، دادهای در اختیار ندارم که از این مساله حمایت کند که اگر قیمت ارز در فلان دامنه باشد برای اقتصاد خوب است و این اتفاقها رخ خواهد داد. از آنسو، باور ندارم چنین قیمتگذاری میتواند مشکل ما را حل کند و با هر محاسبهای به هر نرخ ارزی رسیدیم، باید این نرخ شناور باشد.
البته میتوانیم برای مدیریت نرخ ارز و برقراری ثبات در بازار کارهای زیادی کنیم؛ به عنوان مثال، برای صادرکنندگان خود میتوانیم انگیزههای دیگر جدا از نرخ ارز ایجاد کنیم؛ بحث ارز مسالهای است که مدتهاست گرفتار آن هستیم؛ با این حال امید من این است که روزی از چنبره نرخ ارز دستوری خارج شویم.
یعنی شما اعتقاد دارید که بهتر است وضعیت بازارها را بر اساس نرخهای مختلف ارز بررسی نکنیم؟
ما اول باید خودمان را مورد پرسش قرار دهیم که این اعداد را از کجا آوردهایم و مبنای آن چیست. اگر 17 ماه قبل میخواستیم قیمتی را برای ارز اعلام کنیم، ممکن است 10 و 12 هزار تومان را پیشنهاد میدادیم. در حالی که از فضای کلی اقتصاد و ناترازیهای که در آن وجود داشت، اطلاع نداشتیم؛ اتفاقاتی در سیستم رخ میدهد که نرخهای کنونی به وجود میآیند و ممکن است اساساً، این اتفاقات اقتصادی هم نباشند. بانک مرکزی تلاشهای قابل قدردانی زیادی را برای مدیریت قیمتها انجام داده است. با این حال، بانک مرکزی هم متاسفانه از آن اقتدار و اختیار کافی برخوردار نیست که توان همهجانبهای برای اثرگذاری بر نرخهای بازار داشته باشد. بسیاری از تصمیمهایی که بر روی نرخ ارز اثرگذار هستند، خارج از ساختار اجرایی بانک مرکزی گرفته میشود، کمااینکه امروز برای هر کسی از روز روشنتر است که نرخ چهار هزار و 200تومانی هم در زمان مربوط به خودش قابل تایید بانک مرکزی نبوده است.
به نظر شما، سیاستگذار برای مدیریت بازار ارز چه رویهای را میتواند در پیش بگیرد که منجر به کاهش نوسانات و التهابات شود؟
در همان برنامههای توسعه آغازین، سیاست کلانی گذاشته شد که در چارچوب آن قرار بود نرخ ارز شناور باشد و متناسب با تفاضل متوسط نرخ تورم در داخل کشور و میانگین نرخ تورم در خارج از کشور و کشورهایی که بیشتر طرف معامله تجاری با ما هستند، قیمت ارز تعدیل شود. اگر آن سیاست اجرا میشد، شاید قیمت دلار به محدودههای کنونی رفت و آمد نمیکرد و اوضاع از لحاظ ارزی بهتر میبود. بحث نرخ ارز از یک زاویه به بانک مرکزی بازمیگردد؛ ولی مباحث مربوط به بودجه، تحریمها و بسیاری عوامل دیگر هستند که نرخ ارز را تحت تاثیر قرار میدهند که بانک مرکزی مستقیماً بر آنها اثر ندارد. در نظر بگیرید، شما ممکن است پول داشته باشید ولی توان دسترسی و استفاده از آن را نداشته باشید. آب که خود مایه حیات است، اگر از آن استفاده نشود، میتواند تبدیل به مرداب شود. دهها فاکتور تاثیرگذار در قضیه نرخ ارز دخیل هستند. اگر عضو سیستم مبادلات بینالمللی نباشید، برای شما کاستیهای ایجاد خواهد شد که چنین کاستیهایی بر قیمت ارز اثر خواهند داشت. سیاستگذاری درباره نرخ ارز، بحثی است که نیاز به آن دارد، افراد با دیدگاههای مختلف با یکدیگر به صحبت بنشینند و نظریهها چکشکاری شوند و مورد استفاده قرار بگیرند. با این حال، اعتقاد دارم بانک مرکزی باید استقلال لازم را داشته باشد، چراکه اگر استقلال نداشته باشد، نمیتواند از نظریهها استفاده کند. یکی از بزرگترین معضلات کشور، بهخصوص در زمینه سیاست پولی، نبود همین استقلال بانک مرکزی است که حتی اگر از راههای مدیریت نرخ ارز آگاه باشد که معمولاً آگاه است، به تنهایی نمیتواند نوسانات آن را کنترل کند. هر رئیس بانک مرکزی که بخواهد تنها با فرمان دولت حرکت کند، راه به جای خوبی نخواهد برد و مشکل برای او ایجاد خواهد شد.