شناسه خبر : 41531 لینک کوتاه

پایان حجت

عبدالملکی چرا آمد، چرا رفت؟

  صدف صمیمی: «می‌دونستید امروز در وزارتخانه کار، کارمندها شیرینی پخش کردند؟» این توئیتی است که روز استعفای حجت عبدالملکی در توئیتر منتشر شد. کارمندان همان وزارتخانه‌ای از رفتن وزیرشان خوشحالی کردند که پیشتر در مخالفت با دستورات او در محوطه این وزارتخانه اعتصاب کرده و اعتراض کردند. 

 

وزیر مستعفی کیست؟

در بیوگرافی حجت عبدالملکی آمده که او متولد سال 1360 و دارای کارشناسی ارشد معارف اسلامی و اقتصاد از دانشگاه امام صادق و دکترای اقتصاد از دانشگاه اصفهان است. 

در سال 1395 عنوان جوان‌ترین دانشیار اقتصاد کشور را به دست آورد. او مدتی در کسوت مشاور وزارت‌ امور‌ اقتصادی و دارایی فعالیت کرده و حدود سه سال عضو هیات مدیره صندوق بیمه اجتماعی روستاییان و عشایر کشور بوده است. عبدالملکی از مهر ۱۳۹۹، به عنوان یکی از اعضای هیات امنای کمیته امداد امام خمینی منصوب شد و همچنین معاونت اقتصادی این نهاد را نیز بر عهده گرفت. 

در معرفی‌ای که در سایت شخصی‌اش منتشر شده او خود را «نظریه‌پرداز، صاحب‌‌نظر و چهره بین‌المللی در حوزه اقتصاد اسلامی و اقتصاد منطقه‌ای» و «نظریه‌پرداز ملی در حوزه اقتصاد مقاومتی» معرفی کرده است. تا پیش از کسب سمت وزارت به‌طور جدی یکی از منتقدان برجام و به‌خصوص «اف‌ای‌تی‌اف» محسوب می‌شد. 

عبدالملکی بارها در سخنرانی‌هایی پیوستن ایران به لوایح چهارگانه را امری غیر‌ضروری و حتی آسیب‌زا معرفی کرده بود. وی تا پیش از پیوستن به دولت سیزدهم، سابقه سیاسی خاصی نداشت اما در انتخابات دور قبل مجلس از حوزه انتخابیه تهران نامزد انتخابات شد که موفق به کسب رای لازم نشد و به مجلس راه نیافت. حالا مولف هشت عنوان کتاب در حوزه‌های اقتصاد مقاومتی، اقتصاد کرونا، بیمه و تکافل و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت اولین وزیر خارج‌شده از کابینه دولت سیزدهم است و نه‌ کتاب‌هایش و نه 40 عنوان مقاله‌ای که مولفش بوده نتوانستند سکان اداره این وزارتخانه را حتی یک سال در دستان او نگه دارند.

 

پیرو مکتب احمدی‌نژادیسم

پیش از دولت سیزدهم فعال‌ترین دوران کاری عبدالملکی در حوزه بیمه و اقتصاد به دولت دوم محمود احمدی‌نژاد بازمی‌گردد. همان شخصی که منتقدان می‌گویند وزیر مستعفی بیشترین شباهت را به او داشته است. 

با انتخابات 1388 نشد که احمدی‌نژاد اخراجی پاستور باشد و به ریاست هیات دولت ادامه داد. او در همان دوران ادعاهایی را مبنی بر ضرورت استفاده از چهره‌های جوان انقلابی مطرح کرد؛ جوانان بی‌سابقه یا کم‌سابقه‌ای که توان، علم و تجربه مسوولیت محوله را نداشتند و سال‌ها بعد آمارها نشان می‌داد که حضورشان چه ضربه‌ای به کشور وارد کرد. 

عبدالملکی که از سال‌های 1385 تا 1388 مشاور معاون امور اقتصادی وزیر امور اقتصادی و دارایی بود حدود یک دهه بعد دوباره با همین ایده در دولت ابراهیم رئیسی سِمت گرفت. این‌بار به جای نماینده دولت و مشاور وزیر، او از مجلسی همسو با دولت رای اعتماد گرفت تا اداره یکی از مهم‌ترین وزارتخانه‌های کشور یعنی وزارتخانه تعاون، کار و رفاه اجتماعی را به دست گیرد. اما این نحوه حضور در یک سمت رسمی تنها وجه اشتراک عبدالملکی با احمدی‌نژاد و حامیانش نیست.

 

شعارالسلطنه

«با یک میلیون تومان هم می‌شود کار تولید کرد. حتماً می‌پرسید چگونه؟ حق دارید! آموزش نداده‌ایم!» این جمله متعلق به وزیر سابق وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی است اما این تنها اظهارنظر جنجالی وی نیست.  

او در یک برنامه تلویزیونی اینترنتی ادعا کرده که پنج جوان ایرانی خودرو لامبورگینی در ابعاد جهانی ساخته‌اند. حالا که این وزیر پرحاشیه اما کم‌سود چند روزی است که از سمت خود استعفا ‌کرده می‌توان طور دیگری به بازخوانی این شعارها پرداخت. او با توئیت «بسم‌الله الرحمن الرحیم» و هشتگ «وزارت_مردم» ورود خود به دولت سیزدهم را اعلام کرد. پیشتر در دوران انتخابات در توئیتی مدعی شد «مردم شریف و بصیر ایران با سلام و احترام؛ دولت با ارزپاشی به میزان ۳۰۰ میلیون دلار می‌تواند قیمت دلار را به کمتر از ۱۵ هزار تومان رسانده و دو ماه در همان سطح نگه دارد. تامین این مبلغ برای بانک مرکزی از آب خوردن آسان‌تر است». اما زمانی که او از کابینه خارج شد دلار مرز 32 هزار تومان را هم رد کرده بود. او در اظهار نظر دیگری راز صنعت خودرو کره جنوبی را این‌طور تبیین کرد: «درِ پارکینگ خانه‌ها در کره جنوبی به ‌گونه‌ای طراحی ‌شده که ماشین آمریکایی نمی‌تواند وارد پارکینگ شود؛ فقط ماشین کره‌ای، و این راز موفقیت صنعت خودرو در کره است.» علاوه بر این اظهارنظرهای جنجالی تغییر و تحولاتی که در ساختار وزارتخانه ایجاد کرد، وعده‌هایی که در حوزه صندوق بازنشستگان، حقوق کارمندان و بازنشستگان و بیمه عمومی مطرح می‌کرد از او چهره‌ای شعارزده و فاقد وجاهت علمی و مدیریتی به نمایش گذاشت.

 

از رویا تا واقعیت

حجت‌الله عبدالملکی در دوران وزارتش گفته بود: «تا آخر امسال فقر را با تعاریف جهانی به‌طور کامل حذف خواهیم کرد.» او در سال 1399 نیز طی اظهار نظری در همین راستا گفته بود: «می‌پرسند که چرا بعد از 40 سال هنوز نهاد حمایتی داریم؟! زیرا به‌رغم همت این نهادها برای رفع فقر (و جریان دائمی توانمندسازی محرومان) نظام اقتصادی کشور همچنان تولید فقر می‌کند؛ همان نظام اقتصادی که آمریکایی‌ها برای ما بنا کرده بودند و بعد از انقلاب منقلب نشد.» کامبیز نوروزی، حقوقدان، به این اظهارنظرها واکنش نشان داد و گفت: «پوچی بعضی جمله‌ها و ادعاها آنقدر آشکار است که فقط به‌کار خنده‌های تلخ می‌آیند. برنامه‌ریزی و قانون‌گذاری کشور بدل می شود به کتاب‌های قطور پر ازجمله‌های پوچ و خالی از واقعیت. جمله‌هایی که نتیجه‌ای جز فزونی رنج مردم به بار نمی‌آورند.» نوروزی تنها کارشناسی نبود که به نقد عبدالملکی پرداخت. اقتصاددان‌ها و کارشناسان متعددی در طیف‌های متفاوتی به این اظهارنظرها و در ادامه عملکرد این وزیر انتقاد داشتند. 

برخی از دوستان و دلسوزان عبدالملکی او را به تغییر رویکرد توصیه کرده بودند و الان هم عقیده دارند اگر او در این حدود یک سال وزارتش از شعارها فاصله می‌گرفت و بر اساس واقعیت وضع موجود وزارتخانه تعاون، کار و رفاه اجتماعی را اداره می‌کرد امروز مجبور به استعفا نمی‌شد. مسعود نیلی‌ در ضرورت اصلاح چارچوب‌های ذهنی بر اساس واقعیت اقتصادی گفته است: «واقعیت‌های اقتصادی، تصمیم‌گیرنده را به سوی تصمیماتی سوق می‌دهد، چه اقتصاددان باشد و چه اقتصاددان نباشد. به‌تدریج نوعی همگرایی میان تصمیمات سیاستمداران در مقاطع زمانی مختلف شکل گرفته است. این همان چیزی است که من اسم آن را چوب ادب بودجه گذاشته‌ام. یعنی آنها که به‌شدت مخالف سیاست‌های اقتصادی سال‌های 1368 تا 1372 بودند، وقتی به قدرت رسیدند، در همان مسیری حرکت کردند که روزگاری مخالف آن بودند. 

این یک واقعیت است که چارچوب فکری سیاستمداری که حتی مدتی کوتاه در مقام سیاستگذاری تجربه‌اندوزی کرده، در برخورد با واقعیت‌های اقتصادی تصحیح می‌شود.» عدم تطابق آرمان‌ها و آرزوهای آقای عبدالملکی با واقعیت روز جامعه و فاصله زیاد دستوراتش با علم مدیریت او را به مدیری بحران‌آفرین بدل کرد؛ چرا که نه‌تنها مخاطبان وزارتخانه را با چالش رو‌به‌رو کرده بود، بلکه نارضایتی کارمندان خود این وزارتخانه هم روز‌به‌روز بیشتر می‌شد.

 

اخراج به‌نفع خودی‌ها

«ما حدود دو هزار مدیر هم‌تراز مدیرکل به بالا در این مجموعه داریم که بر اساس ارزیابی‌هایی که کردیم، برآورد ما این است که هزار نفر را باید جابه‌جا کنیم البته مدیران خوب، قوی و دست‌پاک با معیارهایی که اشاره شد به کارشان ادامه می‌دهند یا جایشان عوض می‌شود ولی طبیعتاً هزار نفر را برکنار می‌کنیم.» همین موضوع اما چند ماه بعد به یکی از دلایل پرسش نماینده مجلس از او تبدیل شد. حجت‌الاسلام سید ناصر موسوی‌لارگانی در سوالی از وزیر سابق تعاون، کار و رفاه اجتماعی مبنی بر اینکه چرا اکثر انتصابات معاونان و مدیران وزارتخانه و روسای سازمان‌ها از افراد خارج از وزارتخانه هستند، گفت:‌ ۸۲ درصد از مدیران کل، ستادی و روسای مراکز وابسته به این وزارتخانه از بیرون آمده است که این نسل‌کشی مدیریتی در سازمان‌ها و صندوق‌های تابعه است. این نماینده مجلس افزود: به عنوان مثال در سازمان تامین اجتماعی دو هزار و ۱۰۰ نفر از مدیران به اجبار بازنشسته شدند تا جا برای رفقای وزیر باز شود، البته اگر انتخاب مدیران بر اساس شاخص‌های مدیریتی صورت می‌گرفت محل اشکال نبود. 

 

چرا رفت؟

خود عبدالملکی عنوان کرده «به‌ منظور افزایش هماهنگی در دولت، استعفای خود را از این سمت اعلام می‌نمایم» اما مشخص است که مجموع مطالب فوق علت خروج زودهنگام این وزیر جوان انقلابی است. او آینه عبرتی برای وعده‌دهندگان بی‌علم‌ودانش است. به این ترتیب حجت عبدالملکی با همه ادعاهای عجیبی که داشت از سیاستگذاری و اجرا کنار گذاشته شد تا یک‌بار دیگر این گزاره به اثبات برسد که آرمان‌گرایی و ساده‌سازی مسائل پیچیده برای امورات شخصی هم خوب نیستند چه برسد به اینکه معیشت میلیون‌ها نفر نیز به این دیدگاه‌های مخرب گره بخورد.

دراین پرونده بخوانید ...