چشمانداز دیپلماسی
مسیر صحیح سیاست خارجی ایران در دولت آینده چیست؟
فرزین زندی: سرانجام، دولت مُبدع برجام، توافقی که اگرچه با سنگاندازیهای داخلی و خارجی همراه شد اما ایران را از ذیل فصل هفت شورای امنیت سازمان ملل، یعنی سایه واقعی جنگ بیرون کشید، به خط پایان رسید. اگرچه، انتقادات بحقی نیز در مورد روند، اهداف و خط سیر سیاست خارجی دولت حسن روحانی وارد است؛ تمرکز صِرف بر برجام، بیتوجهی به ارتباط با حوزه پیرامونی و همسایگان پرشمار، عدم استفاده صحیح از ابزارهای موجود در حوزه سیاست داخلی برای فشار آوردن بر کارشکنانی که عرفهای دیپلماتیک را زیر پا گذاشتند (مانند حمله به سفارت عربستان سعودی) و... از جمله ایرادات وارد بر دستگاه دیپلماسی دولت دوازدهم است. برای روشن شدن کارکرد و اهداف «سیاست خارجی»، شاید رجوع به تعاریف کلاسیک این حوزه، کارساز باشد؛ «سیاست خارجی، به تدوین شیوه مواجهه و نحوه برخورد یک دولت با سایر کشورها اشاره دارد و غالباً متمرکز بر دو حوزه اساسی یعنی حوزه دفاع ملی و تجارت بینالملل است. دولتها، سیاست خارجی خود را در راستای حفظ منافع ملی و خواست و اراده شهروندان خود انتخاب میکنند. علاوه بر این مسائلِ بنیادین، توسعه سیاست خارجی میتواند تحت تاثیر ملاحظات داخلی، سیاستها یا رفتار سایر کشورها یا برنامههایی ویژه برای پیشبرد طرحهای خاص ژئوپولیتیک صورت بگیرد.» آنچه در ایران به عنوان «سیاست خارجی» از آن یاد میشود، با آنچه خواست عمومی، مطالبه میکند، فاصله قابل توجهی دارد. منزوی نگهداشتن کشور با بهانههایی چون «خودکفایی» و «استقلال»، وضعیت را به جایی رسانده است که کشور حتی در تجارت خارجی، با معضلاتی عدیده رو به رو شده است. کمبود منابع موجب چاپ پول بدون پشتوانه، به شکلی لجامگسیخته شده و کسری بودجه، دولت را گرفتار کرده است. از سوی دیگر، خودداری بخشی از ساختارهای حکومتی از به تصویب رساندن سازوکار مالی FATF نیز مزید بر علت شده و حتی ارتباط با شرکای تجاری-سیاسی نزدیک ایران همچون چین و روسیه را نیز مختل کرده است. مسالهای که تبادل مالی بخش خصوصی با بانکهای بینالمللی را نیز ناممکن کرده و عملاً مانع حرکت چرخدندههای اقتصاد ایران شده است. به هر ترتیب، دولت جدید، نماینده اصلی جریان مخالف برجام، آماده سکانداری دستگاه دیپلماسی است. اگرچه، این روزها برجام هوادارانی از جبهه رقیب پیدا کرده است؛ هوادارانی که اشتیاق فراوانی به بهرهبرداری از توافقی نشان دادهاند که سالها آن را مایه ننگ میخواندند. نزدیکی آنها به روسیه و چین نیز امر دیگری است که میتواند بر جهتگیری سیاست خارجی ایران در آینده تاثیرگذار باشد. این ادعا نه از سر مستقل بودن دستگاه دیپلماسی در ایران بلکه از عدم حضور نیروهای معتقد به توازن میان غرب و شرق همچون محمدجواد ظریف مطرح میشود. به عبارت دیگر، احتمالاً انطباق مطلوب میان «دیپلماسی» و «میدان» برای گروههایی که طرفدار غلبه دومی بر اولی هستند شکل خواهد گرفت. این اتفاق احتمالاً یا به گسترش روند میدانی ایران در منطقه منجر خواهد شد یا فضا را برای تنشزدایی با غرب این بار از سوی گروهی برآمده از دل حاکمیت و مورد اعتماد و مطیع مطلق، فراهم خواهد کرد تا در واقع، اعتبار این دستاورد را به نام خود بزنند. در این پرونده تلاش میشود با بررسی وضعیت کنونی دستگاه دیپلماسی، به مسیر صحیحی که دولت آینده باید طی کند پرداخته شود.