بهترین حمایت، حمایت نکردن است
محسن جلالپور از دلایل رشد صنایع رانتجو در ایران میگوید
صنایع ایران چگونه ذینفع بسته ماندن درهای اقتصاد ایران به روی دنیا شدند؟ محسن جلالپور معتقد است همه صنایع از بسته ماندن درها به روی اقتصاد ایران دفاع نمیکنند، اما در چند دهه گذشته صدای صنایعی که از این رویکرد دفاع میکنند، بالاتر از صنایعی است که از بسته ماندن درها اظهار نارضایتی میکنند. به اعتقاد او بنگاهها سالها در یک اقتصاد تحریمشده که به انواع محدودیتها، سیاستگذاریهای غلط از جمله سیاست جایگزینی واردات، سیاست خودکفایی و سیاست خوداتکایی آغشته شده است زیستهاند و این زیستن فضا را برای فعالیت صنایع یارانهبگیر فراهم کرده است. به اعتقاد او در این فضا صنایعی رشد میکنند که عمدتاً رقابتی نیستند و در این میان فعالیتهای اقتصادی واقعی و صنایع اهل رقابت که در چند دهه گذشته میدانی برای عرض اندام و توسعه نداشتند، خاموش و بیصدا شدهاند. جلالپور در این گفتوگو آثار جایگزینی اقتصاد رانتی با اقتصاد رقابتی را در شش سکانس به تصویر میکشد. در ادامه مشروح این گپوگفت را میخوانید.
♦♦♦
به تازگی برخی صنایع با شروع گمانهزنیها درباره رفع تحریمها، درخواست کردهاند که مانع ورود کالاهای خارجی شوند که مشابه آنها در ایران ساخته میشود. چرا صنایع از بسته ماندن درها به روی اقتصاد ایران دفاع میکنند؟
به گمانم همه صنایع، ذینفع بسته ماندن درها نیستند و انگار صنایعی که در سایه حمایت رشد کردهاند از باز شدن درها هراس دارند. ضمن اینکه احتمال میدهم صدای صنایعی که از این رویکرد دفاع میکنند، بالاتر از صنایعی است که از بسته ماندن درها اظهار نارضایتی میکنند. البته ناگفته نماند که منشأ این ناپاکیها، اندیشههای غلط است. به این جهت که به خاطر همین فکرهای غلط است که صنایع ما سالها در یک اقتصاد بسته و محصورشده فعالیت کردهاند که به انواع محدودیتها و سیاستگذاریهای غلط از جمله جایگزینی واردات و خودکفایی و اوتارکی آلوده شدهاند. مثل ماهی درون تنگ که از پیوستن به دریا میترسد. در این تنگ کوچک، صنایعی رشد کردند که عمدتاً رقابتی نیستند و امروز صدای این صنایع بلند شده زیرا در این فضا رشد و نمو یافتهاند. در این میان صنایع واقعی و فعالیتهای اقتصادی صحیح و رقابتی که در چند دهه گذشته میدانی برای عرض اندام و توسعه نداشتند، کمتر صدایشان بلند شده است.
اما چرا در شرایط فعلی اغلب صنایع از بسته ماندن درها به روی اقتصاد ایران دفاعیه ارائه میکنند؟ من چند دلیل برای آن برمیشمرم.
دلیل اول به خاطر تعادل سیاسی خاصی است که در طول چند دهه در کشور شکل گرفته است. بر اساس این تعادل سیاسی، عدهای منفعت خود را حول بسته ماندن درهای کشور ایجاد کردهاند و چون قدرت دستشان بوده و نفعشان ایجاب میکرده، سیاستهای اقتصادی را به گونهای تنظیم کردهاند که به سود بنگاههای رانتجو باشد. یعنی نفع این جریان در این است که ایران هیچگاه رابطه خوبی با جهان پیدا نکند.
دلیل دیگر، رقابت بر سر دریافت انواع رانت و منابع چندقیمتی است که باعث شده بنگاهها فکر کنند پشت درهای بسته منافع بیشتری نهفته است. یعنی بنگاهها علاوه بر اینکه خود را با تعادل سیاسی تطبیق دادهاند، نفع خود را در این میبینند که رابطه ما با جهان بهبود پیدا نکند. بنابراین از یکسو تحریمها و از سوی دیگر فشارهای داخلی مانند نامناسب بودن فضای کسبوکار، وجود سرچشمههای رانتی مثل دلار 4200تومانی، شرایط نامناسب رقابتی باعث شده، افرادی که در این سالها رانتهای هنگفتی به دست آوردهاند، بهطور مداوم از چنین فضایی دفاع کنند و به دنبال این باشند که وضعیت فعلی تغییر نکند و هوای تازهای به ریه اقتصاد کشور وارد نشود. در نهایت باید گفت اقتصاد کشور طی چند دهه اخیر در فضایی پیش رفته که صدای کسانی که اهل رقابت نیستند و به فضای رانت و حمایت عادت کردهاند بلندتر از دیگران بوده و فضا برای جولان دادن آنها باز بوده است.
سوال اینجاست، در ساختار سیاسی مدافع «خودکفایی» چگونه صنایع رانتجو رشد میکنند؟
در ساختار سیاسی مدافع خودکفایی، اصول علم اقتصاد از جمله مزیت نسبی و مزیت تجارت نقض میشود. واضح است که عدهای برخی کارها را بهتر از برخی دیگر انجام میدهند. بر این اساس، همه ما کارهایی را که در انجامشان مهارت نداریم کنار گذاشته و کارهایی را انتخاب میکنیم که در آن مهارت بیشتری داریم. اما وقتی ما صحبت از خودکفایی میکنیم، عملاً درها را به روی رقابت میبندیم. هر دری که به روی رقابت بسته شود، به این معناست که تعداد معدودی از افرادی که امکان دسترسی به منابع و اطلاعات دارند، وارد میدان خواهند شد، رشد میکنند و بزرگ میشوند و از چنین فضایی حداکثر استفاده را میبرند. از آنجا هم که بحث خودکفایی پیش میآید، مطالبه همه نوع سیاستی را نیز دارند.
استدلال صنایعی که مدافع بسته ماندن درهای اقتصاد ایران هستند، این است که تحریمها را به فرصت تبدیل کنیم و خودکفا شویم. اما بسیاری از اقتصاددانان معتقدند، خودکفایی در شرایط امروز اقتصاد ایران «رقابت» را زمین خواهد زد.
خودکفایی یک تله است که به دنبال خود دهها خطای دیگر را به دنبال دارد. خودکفایی گندم را در نظر بگیرید که برای کشور زیانهای زیادی را به همراه داشته است. برای اینکه در تولید گندم خودکفا باشیم، دهها خطا مرتکب شدهایم که کوچکترینش، از بین بردن منابع آب زیرزمینی است. گاهی این سوال در ذهنم شکل میگیرد که امروز گندم کالایی استراتژیکتر است یا آب؟ حیات کدام کالا به خطر افتاده و کدام، امنیت کشور را در حال حاضر تهدید میکنند؟ ساختاری که خودکفایی را به عنوان ماموریت خود در نظر میگیرد، منطق اقتصاد را زیر پا میگذارد و به دنبال آن ناچار میشود چند خطای مهلک دیگر هم مرتکب شود. زمانی که صحبت از خودکفایی به میان میآید، هیچکدام از این مسائل دیده نمیشود و موضوعی مورد توجه قرار میگیرد که در نهایت نتیجهای برای کشور به همراه ندارد. بنابراین اگر خودکفایی یک در به روی کشور بگشاید، عملاً چند در دیگر را میبندد و مدتی بعد، همان در هم بسته میشود. بهطور مثال، زمانی که در گندم خودکفا میشویم، دیگر منابع آبی وجود ندارد که بخواهیم گندم بکاریم.
به نظر شما چرا بنگاهها از دولت انتظار حمایت دارند؟
وقتی مرزها را میبندیم و درها را قفل میکنیم، چرخهای معیوب ایجاد میشود که بنگاههای درستکار را هم در تله میاندازد. بنگاه سالم میداند راه بزرگ شدنش در پیوستن به بازارهای جهانی است اما وقتی اراده سیاسی بر این است که درها بسته شود، بنگاه دو راه پیشرو دارد؛ یا تعطیل کند یا ادامه دهد که برای ادامه راه ناچار است با دولت وارد چانهزنی شود. او به دولت میگوید راه تجارت من را بستی و دولت به او میگوید در عوض واردات کالای خارجی را متوقف میکنم. عادت صنایع به چنین فضای کسبوکاری باعث میشود آنها به صورت مداوم تقاضای حمایتی بیشتری از سوی سیاستگذاران داشته باشند. نتیجه این روند، بنیان گذاشتن یک اقتصاد حمایتی و وابسته است. این در حالی است که بنگاههای سالم و رقابتی در دنیا به چیزی بهعنوان «حمایت» نیاز ندارند. آنها عمدتاً به دنبال فضایی برای رقابت با سایر صنایع هستند. تا زمانی که در اتاق مسوولیت داشتم، چنین مطالبهای را نمایندگی میکردم. خاطرم هست در روز دهم تیرماه 1394 که تنها 20 روز از مسوولیت من در اتاق ایران گذشته بود، در «روز ملی صنعت» که با حضور معاون اول رئیسجمهور و برخی وزرا برگزار شد، خطاب به جمع گفتم که امروز به جای «حمایت» از فعالیتهای اقتصادی، «رقابت» در فضای فعالیتهای اقتصادی را مطالبه میکنیم. همچنین یادآور شدم که ما به دنبال سهممان از هدفمندی یارانهها نیستیم و خواستار جلوگیری از قاچاق، جلوگیری از رانت، جلوگیری از سیاستهای نادرست، متناقض و پیدرپی، جلوگیری از برخی کارشکنیها و جلوگیری از دادن اطلاعات و ایجاد رانت اطلاعاتی برای مجموعهای از فعالان اقتصادی که عملاً به نوعی در دامن دولت و حاکمیت پرورش یافتهاند، هستیم.
بنابراین میتوان گفت بنگاههایی که در فضای رانتی رشد میکنند، عموماً دم از حمایت میزنند و اینجاست که صدای بنگاههایی که قابلیت رقابت دارند خاموش میشود و صدایشان هم به گوش کسی نمیرسد. در آن دورهای که در اتاق ایران مسوولیت داشتیم همواره در تلاش بودیم که صدای صنایع رقابتی را بلند کنیم و دنبال ایجاد رقابت باشیم نه حمایت. چراکه حمایت غلط، جز اینکه منابع کشور را از بین ببرد و در یک فضای بسته به فعالیت اقتصادی بپردازیم، برای کشور و نسلهای بعدی حاصلی به بار نخواهد آورد. این در حالی است که فضای رقابتی، بستر و محیط کسبوکار را برای اینکه سالهای سال در مجموعه فعالیتهای اقتصادی پویایی شکل بگیرد به دنبال خواهد داشت. در این فضا رشد اقتصادی، تولید رقابتپذیر و اشتغال و تمام چیزهایی را که امروز از آنها غافل هستیم رقم خواهد زد. بنابراین پاسخ سوال شما بسیار ساده است. اگر اقتصاد حمایتی، اقتصاد کارایی بود وضعیت امروز اقتصاد کشور این نبود.
به نظر شما شیوههای غلط حمایت از صنایع، به اقتصاد ایران چه آسیبهایی وارد کرده است؟
این آسیبها را باید طبقهبندی کرد. اولین آسیب غارت منابع ملی مثل آب، نفت و گاز، معادن، مراتع و جنگلها، زمین و خاک و همه آنچه در یک کشور ثروت خدادادی به شمار میرود، است. بعد از غارت منابع، استفاده نابجا از درآمدهای کسبشده از این منابع است. این نخستین اثر حمایتهای غلط بیچون و چرا بوده که آسیبهای جدی به منابع کشور وارد کرده است.
دومین اشکالی که در این زمینه وجود دارد، سرمایهگذاریهای غلط و به تبع آن فضای غیررقابتی است. همین امروز اگر منابع کشور تمام شود یا به هر دلیلی از برخی از این منابع محروم شویم، همه این سرمایهگذاریها غیررقابتی است. فرض کنید اکنون گاز ارزان، آب ارزان و انرژی ارزان را از صنایعی مانند سیمان، فولاد، پتروشیمی و... بگیریم. همه این صنایع غیررقابتی خواهند شد. یعنی عملاً ما در یک فضای یارانهای، یکسری شرکت، مجموعه اقتصادی و کارخانه و تولیدی به وجود آوردهایم که وابسته به منابع و حمایت هستند و به محض اینکه این حمایت برداشته شود، همه اینها از دست خواهند رفت و عملاً یک اقتصاد ناپایدار، یک توسعه ناپایدار و یک فضای اقتصادی که فقط وابسته است و همیشه باید گلوگاهش حمایت و پشتیبانی و پولپاشی و رانت فراوان باشد به بار خواهد نشست. در غیر اینصورت آنها توانایی ادامه حیات ندارند.
سوم اینکه با حمایت غلط، قدرت خلاقیت را از بین بردهایم. در فضایی که رانت وجود دارد، در فضایی که شرایط به سمتی میرود که مردم از منابع کشور میلیاردها تومان پول میبرند و ثروتمند میشوند، کسی به فکر ایده و خلاقیت و کار نو و جدید نیست. چند سالی است به دلیل ارزان شدن نفت و به دلیل تحریمها، فضای کشور ناچاراً به سمت استارتآپها و دانشبنیانها رفته است اما اگر دوباره این شرایط بازگردد و همان فضای حمایتی غالب شود، مطمئناً اینها هم عقیم خواهند ماند. کمااینکه در همین سالها که آماده رشد بودند، فضای رانتی و حمایتی، مانع و مزاحمشان بودند. بنابراین اثر منفی بعدی حمایت از صنایع، جلوگیری از خلاقیت، ابتکار و نوآوری است.
مساله چهارم جلوگیری از بهرهوری است. ما در فضایی که یک اقتصاد رانتی و حمایتی داریم، چه انتظاری داریم کسی به فکر بهرهوری بالا و به دنبال ایجاد ارزشافزوده باشد. ما در دنیا پایینترین میزان برداشت و تولید از یک بشکه نفت یا یک مترمکعب گاز یا یک کیلووات برق را دارا هستیم. طبق ارزیابیها در ردهبندی بیشترین مصرفکنندگان انرژی در دنیا قرار گرفتهایم و عملاً به فکر بهرهوری نیستیم. این در حالی است که در تمام برنامههای اقتصادی، بحث افزایش بهرهوری یک اصل بوده اما در هیچکدام از این برنامهها حتی یک درصد هم رشدی دیده نمیشود. بنابراین یکی از موانع ایجادشده از سوی حمایتهای غلط، جلوگیری از بهرهوری است.
پنجمین اثری که حمایت از بنگاهها ایجاد میکند، مهاجرت افرادی است که میخواهند در فضای آزاد و رقابتی به فعالیت اقتصادی بپردازند. افرادی که میخواهند شرافتمند زندگی کنند و پول فکر و بازوی خود را بخورند و با قدرت رقابت در دنیا حرکت کنند، راهی جز مهاجرت ندارند. آنها وقتی میبینند فضای اقتصاد به فضای رانتی آغشته است و نمیتوانند آزادانه به رقابت بپردازند کوچ میکنند و بسیاری از آنها به همین دلیل در کشورهای دیگر موفق هستند. بنابراین یکی از شرایطی که فضای حمایتی و رانتی ایجاد میکند، پدیده مهاجرت را تشدید میکند.
مساله ششم، فساد است. فساد زاییده حمایت است. زاییده پول مجانی و پول بیحساب و کتاب است و بیشتر از آن چیزی که امروز در جامعه ماست، در یک اقتصاد رقابتی و آزاد دیده نمیشود. از همه مهمتر اینکه ما در فضای اقتصاد حمایتی، رقابت را از دست میدهیم و عملاً رشد مثبت پایدار را از دست خواهیم داد. در نتیجه یک کشور سوخته را به نسلهای دیگر انتقال خواهیم داد و این بزرگترین مشکل است.
شیوههای غلط حمایت، آسیبهایی جدی به اقتصاد ایران وارد کرده است که حتی نسلهای بعدی هم نمیتوانند این خسران را جبران کنند. چه کسی میتواند آب این کشور را دوباره احیا کند؟ چه کسی میتواند منابع نفت و گاز را که میلیونها سال زمان برده تا درست شوند دوباره به جغرافیای ما باز خواهد گرداند. همه اینها متاسفانه از آثار غلط شیوههای غلط حمایت است.
با توجه به آثار بیشمار حمایت غلط از صنایع، از دیدگاه شما راه درست حمایت از بنگاهها چیست؟
بسیار مشخص است. دولت لازم نیست حمایت کند. اصلاً حمایت معنایی جز اصلاح حکمرانی ندارد. حکمرانی صحیح یعنی اینکه دولت کالای عمومی تولید کند و بخش خصوصی کالای خصوصی و برای اینکه بخش خصوصی بتواند کالای خصوصی را تولید کند باید فضای کسبوکار مساعد باشد، سیاستگذاری اقتصادی پشتیبان فعالیتهای سالم اقتصادی باشد، دیپلماسی در خدمت اقتصاد قرار گیرد و میدان امنیت اقتصادی برقرار کند. دولت حقی ندارد و نباید کاسب و فعال اقتصادی باشد. دولت داور این میدان است و خودش بازیگر نیست و وقتی داور خودش وارد بازی میشود اصلاً بازی دیگر معنا پیدا نمیکند. اصلیترین نیاز و اتفاقی که باید بیفتد این است که به جای حمایت، دنبال ایجاد رقابت در فضای کسبوکارمان باشیم. بایستی همه آن چیزهایی را که داریم هزینه میکنیم برگردانیم و منابع را برای کشور نگه داریم. همان کاری که کشوری مثل نروژ کرده است. سیاستمداران این کشور منابع بیننسلی را ذخیره کردهاند و تاراج نکردهاند؛ سرمایهگذاریهایی که در آینده خیلی بیشتر از نفت برایشان ارزشمند خواهد بود. بنابراین راه درست حمایت این است که از حمایت غلط دست برداریم، فضای کسبوکار را بهبود بخشیم، رقابت را تشویق کنیم، جریان مناسب بازار آزاد و رقابتی را ایجاد کنیم و اجازه دهیم بخش خصوصی به بهترین شکل ممکن در فضای کار فعالیت کند.