پایان یک دوران
آیا نفت اهمیت حیاتی خود را از دست خواهد داد؟
پاسخ به این سوال بهراستی دشوار است. اهمیت حیاتی یعنی چه؟ در حال حاضر حدود 32 درصد از کل انرژی مورد نیاز جامعه بشری از نفت تامین میشود؛ این یعنی حدود یکسوم کل انرژی مورد نیاز جهان و این در حالی است که هنوز میلیاردها نفر به انرژی کافی و مطلوب دسترسی ندارند. پس واقعاً موقعیت امروز نفت در جهان حیاتی است و فقدان آن میتواند در زیست انسانها و چرخه اقتصاد مشکلات جدی ایجاد کند. اما آیا همیشه همینطور خواهد بود و این وضعیت ادامه خواهد داشت؟ پاسخ دشوار است اما ذکر مطالبی میتواند تصویری از آینده ارائه دهد.
تا حدود 15 سال پیش یکی از نگرانیهای بزرگ مصرفکنندههای انرژی در جهان احتمال تحقق نظریه «نقطه اوج نفت» یا Peak Oil بود. اوج نفت به مرحله زمانیای گفته میشود که استخراج نفت به حداکثر میزان خود میرسد و در نتیجه پس از این مرحله میزان تولید نفتی که وارد بازار فروش میشود کاهش پیدا میکند. این نظریه در سال ۱۹۵۶ توسط فردی بهنام «کینگ هوبرت» ارائه شده است که در آن اشباع استخراج نفت از منابع نفتی در آمریکا را بین سالهای ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۰ پیشبینی کرده بود. بر اساس این نظریه نمودار تولید نفت کل جهان حالت زنگولهشکل دارد و شیب نزولی منحنی تولید نفت پس از به حداکثر رسیدن آن، تند خواهد بود. طرفداران نظریه هوبرت بعداً در مورد زمان به اوج رسیدن تولید نفت جهان تجدیدنظر کردند و در مورد این زمان و شیب منحنی دیدگاههای مختلفی را ارائه کردند.
به هر حال شکی نیست که نفت یک منبع استخراجی فناپذیر است که تشکیل آن میلیونها سال به طول انجامیده است و بالاخره روزی تمام خواهد شد اما اطلاع دقیق از زمان پایان یافتن آن مستلزم داشتن آگاهی کامل از تمام ذخایر آن و نیز پیشبینی دقیق از میزان تقاضای آتی آن است. بنابراین این سوال پیش میآید که آیا تمام ذخایر نفتی جهان اکتشاف شده است؟ و آیا روند تحولات تکنولوژیک برای اکتشافات جدید و بهرهبرداری از منابع نفتی که امروز امکان استخراج اقتصادی آن فراهم نیست، متوقف شده است؟ اما تجربههای بعدی نشان داد که اینطور نیست. امروزه با تحولات تکنولوژیک امکان افزایش ضریب بازیافت از مخازن مرسوم نفت خام فراهم شده و امکان استخراج اقتصادی نفت خام اعماق اقیانوسها به وجود آمده است. همچنین امکان بهرهبرداری اقتصادی از نفت خامهای غیرمرسوم فراهم شده و همین امکان، منحنی نزولی تولید نفت ایالات متحده را در دو دهه اخیر تغییر مسیر داده و در مسیر صعودی قرار داده است. بر اساس برآوردها حجم ذخایر غیرمرسوم باقیمانده که اینک امکان بهرهبرداری از آن فراهم شده بسیار بیشتر از ذخایر مرسوم است. بنابراین بهطور خلاصه زمان به اوج رسیدن تولید نفت به این نزدیکیها نخواهد بود. ضمناً باید توجه داشت که بر خلاف نفت، صنعت گاز جهان جوانتر است و تولید گاز در حال افزایش است و در جریان تولید گاز به تناسب میعانات گازی هم تولید میشود که نوعی نفت خیلی سبک است.
اما نکته مهم این است که به فرض اینکه عرضه نفت کاهش یابد این به معنی کاهش عرضه انرژی نخواهد بود. نفت خام تنها یکی از حاملهای انرژی در کنار حاملهای دیگر و البته مهمترین حامل انرژی است، به دلیل اینکه به تنهایی میتواند تمام نیازهای انرژی را پاسخ گوید در صورتی که ترکیبی از انرژیهای دیگر میتوانند جایگزین آن شوند. اما سهم نفت در سبد انرژی جهان از 1 /46 درصد در سال 1973 به کمتر از 32 درصد در سال 2020 کاهش یافته و در آینده کمتر هم خواهد شد؛ پیشبینی سازمان اوپک این است که میزان تقاضا و تولید نفت خام در ربع قرن آینده یعنی تا سال 2045 بهطور متوسط حدود 3 درصد در سال افزایش داشته باشد اما سهم آن در سال 2045 در سبد انرژی جهان به کمتر از 28 درصد کاهش یابد. در صورتی که در مقابل آن سهم گاز طبیعی و انرژیهای تجدیدپذیر و حتی انرژی هستهای در حال افزایش خواهد بود و تنها سهم زغالسنگ مانند نفت خام و حتی خیلی بیش از آن کاهش خواهد یافت.
نکته مهم دیگر اینکه در حال حاضر بیش از 60 درصد از مصرف نفت در جهان تنها در بخش حملونقل است، حدود 17 درصد آن نیز در مصارف غیرانرژی و تنها حدود 21 درصد در مصارف انرژی صنعتی و خانگی و تجاری است. این 21 درصد میتواند با سایر انرژیها و خصوصاً گاز و زغالسنگ جایگزین شود و عمدتاً بخش حملونقل جهان است که بیشترین وابستگی را به فرآوردههای نفتی حفظ کرده است. اما در مورد سوخت حملونقل هم تحقیقات وسیعی روی سوختهای جایگزین (خودرو برقی و هیدروژنی، پیل سوختی و...) انجام شده و میشود و خودروهای برقی در حال جایگزینی با خودروهای درونسوز هستند و هم با فناوری تبدیلات گازی موسوم به GTL امکان به دست آوردن سوختهای سبک (بنزین و گازوئیل) از گاز طبیعی وجود دارد. در ناوگان دریایی نیز اغلب کشتیهای جدید بر مبنای استفاده از گاز طبیعی مایعشده (LNG) ساخته میشوند.
زکی یمانی، وزیر نفت اسبق عربستان سعودی که اخیراً درگذشت، اعتقاد داشت که بالابودن قیمت جهانی نفت در بلندمدت موجب میشود که جامعه بشری هم به فکر صرفهجویی و بهینهسازی مصرف انرژی و هم به فکر انرژیهای جایگزین بیفتد و در این صورت تقاضا برای نفت خام کم شود و اصولاً زمانی برسد که نفت خام بیارزش شود. البته او نتایجی را از این بحث میگرفت که نگارنده سالها پیش بر آن نقد نوشتهام. اما این درست است که بعد از شوک اول نفتی در سال 1973 کشورهای صنعتی سیاست امنیت انرژی خود را در جهت کاهش وابستگی به انرژی وارداتی و متنوعسازی مبادی وارداتی انرژی قرار دادند و در این مسیر سیاستهای افزایش راندمان انرژی متنوعسازی سبد انرژی (خصوصاً با افزایش سهم انرژیهای پاک) را در دستور کار خود قرار دادند و از اینرو برای تحقق این سیاستها که برایشان راهبردی بوده است، طالب قیمتهای خیلی پایین نفت نیز نبودهاند چون همه این سیاستها در قیمتهای بالای نفت محقق میشود. در سالهای 2008 به بعد نیز بهرغم بحران در اقتصاد جهانی، کشورهای صنعتی با قیمتهای نفت خام 80 تا 100 دلار مشکل و مقابله نداشتهاند و همین قیمتها باعث شد که روند تولید و مصرف انرژی متحول شود و خصوصاً نفت خامهای غیرمرسوم اقتصادی شود. ضمناً در دو دهه اخیر نگرانی از پدیده تغییر آبوهوا و سیاستهای زیستمحیطی نیز سیاستهای انرژی کشورهای صنعتی (که قبلاً ذکر شد) را بیشازپیش تشویق و تقویت کرده است.
آژانس بینالمللی انرژی در جدیدترین چشمانداز خود که بر مبنای کاهش بیشتر در شدت انرژی کشورهای صنعتی، رشد بیشتر در بهرهبرداری از انرژیهای نو و افزایش بیشتر تولید نفت و گاز از منابع غیرمرسوم استوار است، سهم اوپک را نسبت به سناریوهای قبلی کاهش داده است.
چنانچه ذکر شد، نفت خام فناپذیر است و قطعاً روزی تولید آن به اوج خواهد رسید و بعد از آن روند تولید کاهشی خواهد بود و روزی هم پایان خواهد یافت. اما با توجه به تحولات تکنولوژیک، تشخیص زمان به اوج رسیدن تولید نفت و همچنین سرعت نزول آن، بهسادگی امکانپذیر نیست. جدیدترین زمانی که طرفداران نظریه اوج تولید برای این امر پیشبینی کرده بودند سال 2020 میلادی بود اما چشماندازهای منتشرشده از سوی اداره اطلاعات انرژی آمریکا، آژانس بینالمللی انرژی، سازمان اوپک و شرکت بیپی و بعضی مراجع دیگر، روند تولید سوختهای مایع را تا سال 2035 افزایشی پیشبینی کردهاند.
کشورهای صنعتی در پنج دهه گذشته به روشنی نشان دادهاند که راهبردها و سیاستهای بلندمدت و روشنی برای انرژی دارند و آن را مرتب اصلاح و تعدیل و دنبال میکنند و این سیاستها نیز بر مبنای واقعیتها و اطلاعات و از جمله همین ماهیت فناپذیر بودن سوختهای فسیلی و نیز واقعیتهای ژئوپولتیکی، طراحی شده است.
با توجه به آنچه ذکر شد و خصوصاً تحولات تکنولوژیک در دو دهه اخیر جالب است که نهتنها دیگر دغدغه و نگرانیای تحت عنوان «اوج نفت» (Peak Oil) که منظور از آن به اوج رسیدن تولید نفت و نگرانی مصرفکنندگان و واردکنندگان عمده نفت بود، وجود ندارد، بلکه در نقطه مقابل بحث جدید این است که نقطه «اوج تقاضای نفت» چه کسی خواهد بود که این، نگرانی تولیدکنندگان و صادرکنندگان نفت است.
نتیجه اینکه روندها نشان میدهد جنبه حیاتی بودن نفت برای تداوم زندگی بشر در حال تغییر است و اهمیت نفت در حال کاهش است. به هر حال امروز انواع انرژیها و آستانه اقتصادی شدن آنها برای انسان شناختهشده است و انسان دیگر اسیر نفت نیست و این طبعاً آثار ژئوپولتیکی و ژئواکونومیک هم خواهد داشت. اما این لزوماً به معنای بیاهمیت شدن نفت نیست. به هر حال هیچ منبع طبیعی برای انسان بیاهمیت نشده است، گرچه ممکن است محوریت خود را از دست داده باشد.