حرکت در جاده صعبالعبور
اندیشکدههای جهان درباره آینده ایران چه میگویند؟
«چه چیزی در انتظار ایران است؟» این، پرتکرارترین سوالی است که نهتنها برای ما به عنوان شهروندان این کشور بارها به ذهن متبادر میشود و حتی تبدیل به دغدغهای روزانه شده است، بلکه جهانیان نیز بدان میاندیشند و در باب آن گفتوگو میکنند. در تمامی امور از سیاست خارجی و امور نظامی گرفته تا موضوع آب، فقر و جامعه زنان همواره پرسشی با قید «آینده» وجود دارد. در این نوشتار بر آن شدیم تا آینده ایران را از منظر «دیگری» دنبال کنیم. ناظران بیرونی، به عنوان گروههایی که در تلاشاند تا زیروبم رویدادهای کشورهای گوناگون را در حوزههای مختلف رصد و تحلیل کنند، تحولات ایران را نیز بررسی میکنند و از آنجا که این گروهها، اساساً گروههایی ذینفع تلقی نمیشوند، غالباً بدون سوگیری به این امر مبادرت میکنند. از همین روی، کنکاش در یافتههای آنان میتواند تحلیلگرانی را که مسائل ایران را از داخل کشور دنبال میکنند، با زاویه متفاوتی آشنا کند؛ زاویهای که احتمالاً در حکم «مکمل» نگاه ما در داخل کشور خواهد بود.
آب و محیط زیست
خاورمیانه شهره به آن است که بهزودی جنگهایی بر سر «آب» را بهجای نفت تجربه خواهد کرد. برای کشورهای این ناحیه بهویژه ایران، مسائل زیستمحیطی چون کمبود آب و آلودگی هوا، نهتنها یک بحران داخلی بلکه یک بحران امنیتی در مرزهاست. «انستیتو خاورمیانه» در گزارشهای خود در خصوص این بحران در خاورمیانه اشاره کرده است که تا چه میزان روابط همسایگی این منطقه در آینده تحت تاثیر مسائل زیستمحیطی قرار خواهد گرفت. مشکلات زیستمحیطی ایران به نقطهای بحرانی رسیده است. باید به این بحرانها، نزدیکی به کشورهایی که مشکلات مشابهی دارند همچون ترکیه، سوریه، عراق و افغانستان را نیز افزود که این وضعیت، سببساز آغاز مسابقه سدسازی در منطقه شده است. ایران در غالب مناطق خود به دلیل سبک کشاورزی غیراصولی با مشکل آب روبهروست و سازمان ملل نسبت به کمبود آب به عنوان یک تهدید جدی برای ایران طی دو دهه آینده هشدار داده است. از سوی دیگر ایران کشورهای همسایه بهویژه ترکیه و افغانستان را در استفاده از آب، سرزنش میکند و این بحران در آینده وخیمتر خواهد شد. در نهایت، این موسسه با استناد به آمار بالای کشتهشدگان در سیلابهای ایران، نتیجهگیری میکند که خاورمیانه با مشکلات زیستمحیطی بسیاری روبهروست که تغییرات اقلیمی، کمبود آب، مدیریت ناصحیح و دولتهای فقیر بر این مشکلات افزودهاند.
زنان؛ پیشقراولان اصلاحات
انستیتو خاورمیانه در گزارشی در فروردینماه به نقش پررنگ زن در اصلاحات و تغییرات در ایران پرداخته است. این گزارش ضمن اشاره به آمار 97درصدی میزان سواد در زنان و کسب 60 درصد از صندلیهای دانشگاهها به تبعیضات آنان در محیط کار و جامعه اشاره میکند. این مطالعه اما بر این باور است که این تبعیضها، سببساز اتحاد و همدلی میان زنان شده و هیچ گروهی بهاندازه زنان خود را متعهد به ایجاد تغییرات در راستای آزادی و دموکراسی نمیدانند. در واقع همه زنان در ایران فارغ از تحصیلات، موقعیت اجتماعی، قومیت، سن، اعتقادات مذهبی یا سیاسی، نسبت به سایر زنان و دخترانی که در موارد گوناگون با موانع قانونی روبهرو هستند، احساس همبستگی میکنند. در نتیجه، مساله زنان در ایران روزبهروز حساستر شده و به طور مرتب کارزارهایی برای حمایت از حقوق زنان در گوشه و کنار کشور شکل میگیرد. بر همین مبنا، احتمالاً زنان میتوانند با سازماندهی خود، زمینه تحقق تحولات پایدار و تحولآفرین را رقم بزنند و اثری پررنگ در آینده ایران داشته باشند.
از سوی دیگر، موسسه مطالعاتی «شورای آتلانتیک» که گروه ویژهای با نام «ابتکار آینده ایران» در آن مشغول به مطالعه است، به بررسی حضور زنان ایرانی در جایگاه ریاست جمهوری سال 1400 در ایران پرداخته است. این نوشتار که تنها چند ماه پیش از انتخابات ریاستجمهوری 1400 به رشته تحریر درآمده به چالشهای حقوقی در باب کاندیداتوری زنان پرداخته است. این گزارش مدعی است که گرچه از سال 1979 زنان تلاش کردهاند در رقابت ریاستجمهوری شرکت کنند اما به نظر میرسد در سال پیشرو بارقههایی از امید پیشروی زنان قرار گیرد چراکه فعالان بیشتری با قاطعیت از ایده کاندیداتوری زنان حمایت میکنند. این موسسه تاکید میکند گرچه این راه برای زنان ایران پر از سنگلاخ است اما این احتمال وجود دارد که حاکمیت اجازه دهد در آینده زنان بتوانند در انتخابات ریاستجمهوری کاندیدا شوند.
«شرقی»، نه غربی
انستیتوی «مطالعات آسیایی اروپای مرکزی» در یادداشتهای خود در پاییز سال جاری به رابطه ایران و چین به چشم شرکای جدید نگریسته است. این موسسه مطالعاتی اروپا، پیمان تجاری و امنیتی میان تهران و پکن را چالشی آشکار برای پیادهسازی استراتژی انزوای ایران برای آمریکا دانسته و آن را زنگ خطری برای گسترش نفوذ چین در خاورمیانه معرفی کرده است. این اندیشکده تاکید میکند که نزدیکی ایران به چین سبب خواهد شد که انگیزه کشورهای منطقه برای انتخاب یکی از طرفین پکن-واشنگتن بیشتر شود و رابطه ایران و چین پیامدهایی را برای روابط دوجانبه در منطقه و همچنین برای آینده طرح ابتکار عمل کمربند و جاده چین را دستخوش تغییراتی کند. از سال 2014 تاکنون ارتش چین در مانورهای نظامی با ایران شرکت کرده است و در دسامبر سال گذشته نیز با حضور روسیه و چین، مانوری را در دریای عمان انجام دادند. این موسسه مطالعاتی تاکید میکند که گرچه توافق میان ایران و چین نهایی نشده است اما منتقدان این توافق بر این باورند که احتمالاً ایران نیز به سرنوشت کشورهای آسیایی و آفریقایی دچار خواهد شد که اکنون بدهکار پکن هستند. پس از بالا گرفتن تنشها در خاورمیانه و خروج ترامپ از برجام، به نظر میرسد پکن برای ایران جایگزینی برای شریک تجاری سنتی خود، اروپا باشد. چراغ سبزهای تهران به چین نهتنها ضربهای به استراتژیهای دولت آمریکاست بلکه نشان از ناامیدی ایران از اروپاست. ایران به دلیل موقعیت ژئوپولیتیک خود، شریکی ارزشمند برای چین میتواند باشد.
موسسه مطالعاتی «رند» نیز در گزارشهای خود به آینده رابطه ایران و چین پرداخته و تاکید میکند که در واشنگتن برداشتها از رابطه ایران با چین با یکدیگر متفاوت است. برای گروههایی که به سیاست خارجی سنتی ایالات متحده وفادار هستند، نزدیکی ایران به چین نشانهای از بلندپروازیهای این کشور در فراتر از محدوده خاورمیانه است و زنگ هشدار را در خصوص کسب قدرتی اقتداگرایانه به صدا درآورده است. گروهی دیگر از نخبگان آمریکایی اما بر این باورند که رابطه پکن با تهران تنها یک «رابطه تجاری» و بر اساس پیشینه طولانیمدت ایران در تعادل روابط خود با قدرتهای بزرگ است. در نتیجه همکاریهای میان این دو بیشتر یک «مانور تاکتیکی» است تا یک «حرکت استراتژیک».
آینده سایبری
«انستیتو خاورمیانه» در گزارش اخیر خود که چند هفته گذشته منتشر شد به تحلیل آینده توانایی سایبری ایران پرداخت. بنا بر این تحلیل، تلاشهای ایران برای سلطه سایبری چه در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و چه در سراسر جهان اثبات شده است. استفاده از ابزارهای سایبری در چارچوب چالشهای بینالمللی در مقابل تهران که از یکسو از تحریمهای ایالات متحده متضرر است و از سوی دیگر با محدودیت در خرید تسلیحات روبهروست، قابل تفسیر است. ایران از این ابزار که بسیاری آن را به «جنگ نرم» تعبیر میکنند، استفاده میکند که وسیلهای با ریسک کمتر در منازعات است. استراتژیها و اهداف سایبری ایران همواره در حال تغییر است و تهران در تلاش است تا به بازیگری جهانی در مسائل سایبری مبدل شود. این اندیشکده تاکید میکند دولت جدید ایالات متحده که شعار بازگشت به مذاکره را میدهد باید توجه ویژهای به تواناییها و ظرفیتهای سایبری ایران داشته باشد. از آنجا که این تواناییها در ایران برجسته است، ممکن است که به تهدیدی برای سایرین مبدل شود. گرچه ایران فاقد سابقه سایبری همچون سوابق روسیه است، اما این به معنای کوچک شمردن توانایی این کشور در فضای مجازی نیست. از آنجا که ایران بر جاهطلبی سایبری خود افزوده و روزبهروز در حال تغییر و توسعه این توانایی است، بایستی برای تقابل با قدرت سایبری ایران، اقدامات فوری اندیشید.
مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل در ایالات متحده نیز در گزارشی مفصل به بررسی تواناییهای ایران در مسائل سایبری بهطور خاص و جنگ نرم بهطور عام پرداخته است. بنا بر این گزارش، ایران نهتنها در داخل کشور موفق شده که بسیاری از شبکههای اجتماعی چون فیسبوک، توئیتر و یوتیوب را محدود کند، بلکه قادر است دامنه حضور سایبری خود را به دوردستترین کشورها نیز بکشاند. این گزارش به استناد تحقیقاتی که موسسه امنیت سایبری «فایرآی» انجام داده است، اذعان میکند که نفوذ ایران در عملیاتهای سایبری در بسیاری از حوزهها، گسترده و قوی شده است و نسبت به ارتقای این ظرفیت در آینده هشدار داده است.
کمرنگشدن «معتدل»ها در سیاست داخلی
مرکز مطالعات «بروکینگز» در یادداشتی به تحلیل و بررسی قدرت در ساختار سیاست داخلی ایران بهویژه در مجلس پرداخته است. بنا بر این یادداشت منتشرشده، خرد متعارف حکم میکند که علت اصلی کاهش حضور میانهروها در مجلس کنونی ایران، فشارهای ایالات متحده بر دولت روحانی بوده است. برخی تحلیلگران کمپین فشار حداکثری ترامپ را بهمثابه موهبتی برای تندروهای ایران در نظر گرفتند. از منظر چنین دیدگاهی تحریمهای اعمالی دونالد ترامپ بر تهران، به تندروهای ایران آنچه میخواستند را داد و شرایط فعلی ساختار قانونگذاری در ایران تابع رفتار ایالات متحده بوده است. اما موسسه بروکینگز این تحلیل را سادهلوحانه میداند و در پی بررسی عوامل داخلی برای دست بالای تندروها در حال و آینده ایران است. بنا بر این یادداشت، به قدرت رسیدن حسن روحانی، 10 ماه پیش از خروج دونالد ترامپ از برجام، چندان برای میانهروها آسان نبود. اعتراضات اوایل سال 2018 در ایران و همسویی گروههایی از اصلاحطلبان و میانهروها با حاکمیت در ایران در محکومیت این اعتراضات، نقطه عطفی در اندیشه سیاسی ایرانیان بود. این لحظه در نهایت به مشارکت پایین مردم در انتخابات مجلس منتهی شد و در آینده نیز اثرات خود را مینمایاند.
موسسه کشورداری مسوولانه کویینسی نیز آینده سیاست داخلی ایران را در کنترل تندروها تخمین میزند و شاهد این ادعا را کسب اکثریت کرسیهای مجلس در آخرین انتخابات مجلس شورای اسلامی توسط این طیف میداند. این اندیشکده، مشارکت پایین مردم در مراکز اخذ رای در این انتخابات را نیز نشانه دیگری از رشد قدرتهای غیرانتخابی در ایران میداند و نسبت به آینده سیاست داخلی ایران هشدار میدهد.
عدالت اجتماعی و فقر
موسسه بروکینگز در یکی از گزارشهای منتشرشده خود به بررسی نابرابری و فقر در ایران پرداخته است. این اندیشکده آمریکایی به شعار عدالت اجتماعی به عنوان یکی از ستونهای اصلی انقلاب اسلامی اشاره دارد اما تاکید میکند با آمدن و رفتن روسایجمهور مختلف در ایران که هر یک قدرت اقناع سیاسی خاص خود را داشتند، این مساله همچنان موضوعی حل نشده در ایران است. در داخل ایران، حقایق مربوط به تحولات برابری بهشدت مورد بحث و بررسی قرار میگیرد اما دادههای آماری منتشرشده از سوی ایران نشان از نابرابری از منظر هزینههای خانوار، تحصیلات، بهبود سطح زندگی و ناکامی در توزیع درآمدها میدهد. در این میان، بارزترین منبع نابرابری در ایران، «تفاوت روستایی و شهری» است که همچنان در حال بیشتر شدن است. فقر به طور مداوم در این کشور افزایش یافته و با آنکه در سالهای گذشته ثروت عظیمی از نفت به ایران سرازیر میشد اما این ثروت در راستای بهبود نابرابری به کار گرفته نشد. از سوی دیگر، عدم شفافیت سازوکار دولت، به سوءظنها در مورد چگونگی مصرف نفت دامن زده است. با در نظر گرفتن این چشمانداز که نفت از روزهای اوج خود فاصله میگیرد، آینده نابرابری و فقر در ایران بیش از پیش در هالهای از ابهام قرار خواهد گرفت، آیندهای که چندان به برطرف شدن نابرابری نخواهد انجامید.
اقتصاد بحرانزده
موسسه مطالعاتی «کارنگی» در یادداشتهای منتشره خود در اوایل پاییز تاکید کرده که بحران اقتصادی در ایران بهشدت با دشمنی با ایالات متحده در ارتباط است و بهترین راه برای تنوع بخشیدن به اقتصاد و رسیدن به توسعه پایدار برای ایران، پایان دادن به 40 سال خصومت میان تهران و واشنگتن است. از سوی دیگر بحران کرونا بار سنگینی بر دوش این اقتصاد بحرانزده است. پس از خروج ترامپ از برجام در سال 2018 مشخص شد که مشکلات اقتصادی ایران بهویژه کاهش ارزش پول ملی این کشور بهشدت با وقایع سیاسی و ژئوپلیتیکی در ارتباطی نزدیک قرار دارد. نوسانات نرخ ارز و کاهش ارزش پول ملی در ایران، همگی نشانههایی از یک اقتصاد ناسالم است. بنا بر پیشبینیهای بانک جهانی، ایران در سومین سال پیاپی از رکود، انقباضی 5 /3درصدی را تجربه خواهد کرد. در نتیجه در پایان سال 2020 اندازه (حجم) اقتصاد ایران نسبت به سال 2017 نزدیک به 83 درصد کوچکتر شده است. از سویی کمپین فشار حداکثری، صادرات نفت ایران را دچار اختلال کرده و از سوی دیگر بسته شدن مرزها در پی شیوع همهگیری، سبب افت صادرات ایران به کشورهای همسایه شده است. به همه این موارد بایستی تنشهای ژئوپولیتیک در خاورمیانه را افزود که همواره تاثیری مستقیم بر سیاست و اقتصاد ایران داشته، اما تنشهای اخیر در منطقه برای ایران دستاوردهایی را نیز به همراه آورده است. در اکتبر 2020 با لغو تحریمهای تسلیحاتی ایران، ارزش ریال حدود 10 درصد در برابر دلار افزایش یافت. شکست دونالد ترامپ نیز برای مدت کوتاهی بالغبر 10 درصد به ارزش ریال افزود. اما آنچه از آینده اقتصاد ایران به نظر میرسد، ادامه روند افتانوخیزان کنونی و شرایط عدم اطمینان است. از سوی دیگر فشار تورمی که نتیجه سیاستهای نادرست داخلی است، رکود اقتصادی را تشدید کرده است. از آنجا که تولید ناخالص داخلی رو به کاهش است، پول در گردش فزونی یافته و افزایش ارزش پول، مستقیماً منجر به بالا رفتن قیمتها شده است. در نتیجه، در اقتصادی تورمیافته با نرخ بهره اسمی پایینتر از تورم، سرمایهای در بانکها ذخیره نخواهد شد و سرمایه بهسوی سرمایهگذاریهای غیرمولد جریان پیدا خواهد کرد. موسسه مطالعات کارنگی نتیجهگیری میکند که اگر دولت بایدن به برجام برگردد و تحریمها را کاهش دهد، ممکن است راهی برای خروج از مشکلات اقتصادی ایران به وجود بیاید. این تنها راهی است که ایران میتواند اقتصاد خود را متنوع کند و سرمایه انسانی خود را نیز پرورش دهد.
شکستن قفل تحریم؛ بانک مرکزی و نفت
موسسه مطالعاتی «شورای آتلانتیک» در نوشتاری که در روزهای اخیر منتشر شده به بررسی اثر تحریمهای ایالات متحده بر نهادهای اقتصادی ایران پرداخته است. این گزارش تاکید دارد که دولت ترامپ در کمپین فشار حداکثری خود و اعمال تحریمهای ثانویه علیه بخشهای گوناگون اقتصاد ایران، در تلاش بود تا ایران را در جهان منزوی کند. این کمپین نهادهای اقتصادی ایران را تحت عنوان حامیان تروریسم، مورد تحریم قرار داد و این تحریمها، ابزاری موثر برای جلوگیری از معاملات بینالمللی ایران بوده است. دولت ترامپ در سال 2019 بانک مرکزی ایران را حامی تروریسم خواند و تحریمهایی را علیه آن برقرار کرد. بسیاری از نهادهای اقتصادی دیگر نیز در فاصله زمانی 2019 تا 2020 همچون بانکها، وزارت نفت و شرکت ملی نفت ایران، شرکتهای سرمایهگذاری، فولاد مبارکه و بسیاری شرکتهای ریزودرشت مورد خشم دولت ترامپ واقع شد. این اقدامات اما در سیاست خارجی ایالات متحده منحصربهفرد بود چراکه پیش از این چنین تدابیری تنها در مورد گروهها و افرادی که مستقیماً در تروریسم یا حمایت از اقدامات تروریستی مشارکت داشتند، اعمال میشد و متهم کردن یک دولت، اختلافات زیادی در دستگاه سیاسی آمریکا ایجاد کرد و این امر بر پیچیدگی اقدامات دولت بایدن برای مذاکره با ایران افزوده است. از سویی ایران خواستار لغو تمامی تحریمهای ایالات متحده است که نهتنها شامل تحریمهای پس از خروج آمریکا از برجام میشود که تحریمهایی که تحت عنوان تروریسم ثبتشده را نیز در برمیگیرد. بیشک ایران و آمریکا نمیتوانند بر سر بازگشت به برجام به توافق برسند مگر اینکه بانک مرکزی ایران و وزارت نفت این کشور به صورت نامحدود به سیستم جهانی متصل شود.