بحران تخصص
با این سیاستمداران چقدر به حل مشکلات امید داریم؟
محمد ناظری: همواره در بحرانها تحمل افراد کم میشود و اظهاراتی که شاید در شرایط عادی حساسیتبرانگیز نباشد در دوره بحران بحثبرانگیز میشود. این مساله وقتی جدیتر میشود که در شرایط بحرانی قرار باشد برخی اظهارات از سوی اشخاص مهم به منزله نوعی پیشزمینه برای تصمیمگیری در سطح کلان باشد. در روزهایی که بحران کرونا به جان اقتصاد بیمار کشور افتاده است اظهارات برخی چهرههای سیاسی کشور نگرانی از آینده تصمیمات اقتصادی در سطح کلان را افزایش میدهد، بهخصوص که سابقه برخی از چهرههای سیاسی کشور نشان میدهد آنها با وجود تحصیلات آکادمیک اعتقاد چندانی به مباحث آکادمیک بهخصوص در حوزه اقتصاد ندارند؛ دیدگاهی که حسن روحانی هم در اظهاراتش تلویحاً به آن اشاره کرده است. در همه کشورهایی که توسعهیافتهاند، نقش سیاستمداران این است که موانع غیراقتصادی بهبود شرایط اقتصادی کشورشان را برطرف کنند و در موضوعات اقتصادی نیز پیگیر اهدافی مانند کاهش تورم، افزایش رشد اقتصادی و توزیع متناسب درآمد باشند. در کشور ما متاسفانه سیاستمداران با اقتصاد آشنا نیستند و در دورههای مختلف بیشتر مانع بهبود وضع اقتصاد شدهاند و به خاطر عدم آشنایی با اقتصاد هزینههای سنگینی را به اقتصاد کشور تحمیل کردهاند. یکی از بزرگترین مشکلات ما در سالهای گذشته این بوده است که سیاستمداران وارد عرصههایی شدهاند که در آن تخصص و دانش نداشتهاند. بهطور مثال در حالی که اقتصاد ایران بیشتر از همه دورانها از ابرچالش کسری بودجه و تورم رنج میبرد، توئیت اخیر دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره «هدایت نقدینگی» اقتصاددانان را از ترویج ادبیات صحیح موضوع ناامید کرده است. محسن رضایی اخیراً در توئیتر نوشت: «نقدینگی را به سوی تولید هدایت نکردند، مار اژدهاشده در بورس سر از بازار ارز و طلا و زمین و ساختمان درآورده است.» این ادبیات که البته میان مسوولان سیاسی کشور مسبوق به سابقه است، باعث نگرانی اقتصاددانان شده به گونهای که یک نفر زیر توئیت آقای رضایی پاسخ داده است: «چند دهه هزینه دادیم تا سیاستمداران رابطه نقدینگی و تورم را متوجه شوند. احتمالاً چهار دهه دیگر زمان لازم داریم تا متوجه شوند نقدینگی مثل سیل، مخرب است و قابل هدایت هم نیست.» بسیاری از صاحبنظران اقتصادی بر این باورند که اصلاحات اقتصادی بدون شکلگیری اجماع میان نخبگان سیاسی بر سرانجام برنامههای اصلاحی امکانپذیر نیست. این بار اول نیست که جامعه متوجه خطای شناختی مسوولان میشود. وقتی محسن رضایی که در مناظرههای انتخاباتی 1392 از اصطلاح «منحنی فیلیپس» استفاده کرد تا تحصیلات آکادمیک اقتصادی خود را به نمایش بگذارد، اینگونه در مورد مسائل اقتصادی اظهارنظر میکند، به نظر میرسد بیاعتنایی عملی به علم اقتصاد در میان سیاستمداران ما ریشه مستحکمی داشته باشد. تجربه سالهای اخیر و آمارهای اقتصادی نشان میدهد سیاستمدار بیاعتنا به توصیه اقتصاددان نباید انتظار عبور از بحران و حل چالشهای اقتصادی را داشته باشد. اینکه امروز دولت با طیفی از مشکلات بسیار ابتدایی ولی بزرگ مواجه است و در برابر بحرانهای قابل پیشبینی و تکراری مدام غافلگیر میشود نتیجه دهها سال بیاعتنایی به علم و توهم تسلط ذاتی سیاستمداران بر همه مسائل است. به راستی چرا سیاستمداران ایرانی درباره مسائل تخصصی اینقدر با اعتمادبهنفس سخن میگویند؟