شناسه خبر : 34064 لینک کوتاه

سوژه‌های نگران بی‌اعتماد

جامعه ایران با کرونا چگونه برخوردی داشت؟

اتفاق‌ها و حوادثی که کشورها با آن درگیر می‌شوند کم نیستند. کم نیستند بلایایی که طبیعی و غیرطبیعی بر انسان نازل می‌شوند، بلایایی که در بخش زیادی از آنها اثرات بلندمدت احساس بزرگی انسان بر روی زمین و عدم توجه به طبیعت، محیط زیست و انواع دستکاری‌های انسانی عامل آن بوده‌اند. زمین ما و زندگی ما آکنده از این حوادث است. اما انگار در بازه‌های زمانی بلندتر زمین و طبیعت علیه این بشر طغیان می‌کند و زمینه را برای هلاکت انسان مدعی دانش و مهارت فراهم می‌سازد.

سمیه توحیدلو /پژوهشگر جامعه‌شناسی اقتصادی

اتفاق‌ها و حوادثی که کشورها با آن درگیر می‌شوند کم نیستند. کم نیستند بلایایی که طبیعی و غیرطبیعی بر انسان نازل می‌شوند، بلایایی که در بخش زیادی از آنها اثرات بلندمدت احساس بزرگی انسان بر روی زمین و عدم توجه به طبیعت، محیط زیست و انواع دستکاری‌های انسانی عامل آن بوده‌اند. زمین ما و زندگی ما آکنده از این حوادث است. اما انگار در بازه‌های زمانی بلندتر زمین و طبیعت علیه این بشر طغیان می‌کند و زمینه را برای هلاکت انسان مدعی دانش و مهارت فراهم می‌سازد. زمان‌هایی که بشر به شکل تاریخی پشت سر گذاشته و نتیجه آن تلاش بیشتر برای کنترل طبیعت و خشم زمین با انواع دانش‌هاست. از همین‌روست که هابرماس پایه‌ای‌ترین علاقه بشری را کنترل طبیعت می‌داند و بر این باور است که معرفت متناسب با آن بزرگ‌ترین خواسته انسان‌ها روی زمین است. و این خواست فراگیر در انواع اپیدمی‌ها (همه‌گیری) و پاندمی‌های (عالم‌گیری) پیشامدکرده خود را در علم پزشکی و بهداشت خلاصه می‌کند. از این‌روست که این روزها پزشکان، کادر درمان و دانشمندان علم پزشکی قدر می‌بینند و دیگر انسان‌ها کاملاً با آنها همراه می‌شوند.

بحران اخیر که در قالب شیوع نمونه‌ای از ویروس کرونا در جهان عالم‌گیر شده یکی از زمان‌های مجادله است. زمان‌هایی که سوژه درمانده و درگیر هنوز راه مقابله با آن را نمی‌داند. به قامت علم برای کنترل آن چنگ انداخته و چنان درماندگی فراگیر شده که آگاهانه و مختار بخش زیادی از مردم عنان و اختیار خود و زندگی خویش را به دست صاحبان این معرفت می‌دهند که برای ایشان و برای بدن آنها و انواع بازنمایی‌های این بدن در عرصه‌های اجتماعی تصمیم بگیرد. سوژه‌ها کاملاً آگاهانه و از سر اختیار و البته در برخی موارد اجبار نهادی خود را محدود می‌کنند تا زمینه برای مهار این بحران فراگیر فراهم شود.

بحران کرونا در جهان بی‌شمار سوژه انسانی خلق کرده که از سر اختیار انواع محدودیت‌ها را پذیرفته‌اند. در مناسبات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، خانوادگی، مذهبی و حتی ایدئولوژیک خویش آگاهانه دستکاری کرده‌اند تا امکان مقابله با بحران میسر شود. سوژه‌هایی که به دلیل همین انتخاب در تعلیق‌اند. چشم‌انداز درستی از وضعیت خویش متصور نمی‌شوند. گاهی خسته و ناامید می‌شوند و اگر نباشد انواع کنترل‌هایی که نهادهای رسمی و غیررسمی بر ایشان اعمال می‌کنند، برخی را به مرور زمان به عصیان و حتی ناباوری به ادامه راه می‌کشاند. زیرا در مجموع تعلیق و محدودیت خسته‌کننده است و امکان ادامه در طولانی‌مدت نخواهد داشت. این روزها سوژه مدرن که خود را مختار فرض می‌کرد در کشمکش و جدال دائمی با خود و زندگی خود قرار می‌گیرد و از این‌رو است که بازخوانی کنش‌های فعالانه، انفعالی، تحریک‌شده و... این سوژه‌ها می‌تواند مسیر آینده جوامع را تا حدودی تبیین کند.

بحران اخیر هرچند با بیماری آغاز می‌شود، چون هر بیماری فراگیر دیگر تبدیل به مساله و امر اجتماعی می‌شود، نظام‌های مختلف انسانی را دستخوش تغییر کرده و فراگیری‌اش بسیاری را بر آن داشته که حتی این امر اجتماعی را پیشتاز مقابله با انواع نگاه‌های سرمایه‌دارانه یا نئولیبرال بخوانند یا اینکه عده زیادی شکل‌گیری مجدد مفهوم مرز و بسته شدن مرزها و توجه ویژه به فعالیت دولت‌ها یا حکومت‌ها به شکل ملی و منطقه‌ای را نمونه‌ای از شکست جهانی‌سازی و عالم‌وطنی بدانند. تجربه‌هایی که با مرکز- پیرامون‌سازی یا حتی با استیلای طبقه‌ای در حال پیشرفت بوده‌اند و این‌بار به یکباره فروریخته‌اند و به ضرورت از مسیرشان متوقف شده‌اند. از این‌روست که اگر از این گردنه به سلامت عبور کنیم، دنیا و اجتماعات انسانی به دوره قبل و بعد کرونا تقسیم خواهند شد و دوران پساکرونا شباهتی به پیش از آن نخواهد داشت.

در ایران نیز زیستن در جامعه پرمخاطره و در معرض تهدید، سبک زندگی جدید و مراتب نهادی متصل به آن را آفریده است. هنجارهای جدیدی جایگزین هنجارهای پیشین شده است. نظام مناسک‌گرای ایرانی را که حتی آمد و شد نظامات سیاسی در دوره‌های مختلف نیز نتوانسته تفوق سنتی آیین‌ها برای ایجاد انواع چسب‌های اجتماعی را مخدوش سازد به یکباره از آیین و مناسک تهی کرده است. سوژه‌های انسانی نیز چون هرکجای دیگر و گاهی بیشتر در کشاکش تقدیرگرایی و توسل به امر ماوراءالطبیعی یا تغییرگرایی در نوسان‌اند. چراکه در ابتدا انواع عناصر اتکال و توسل را با بسته شدن و محدودیت انواع مناسک جمعی به شکل پیشین از دست داده‌اند، از سویی به‌رغم گوش سپردن به علم تجربی و خواسته‌های آن به دلیل تعلیق گفته‌شده غیرکنشگر شده‌اند. گویی یک‌ بار دیگر دست تقدیرگرایی با بی‌تفاوتی‌ها و از سر ابهام وضعیت به گونه‌ای دیگر نمایان می‌شود، با وجود این که دیگر خبری از رگه‌های امیدبخش و آرامش‌آفرین در آن نیست. درماندگی تقدیرگرایی حادث‌شده زیاد است. هرچند گاهی این درماندگی به دلیل تشابه فراگیرش با کلیه نقاط دنیا و کره زمین یک «ما»ی جهانی خلق کرده و مصیبت مشترک این‌بار مانع از این شده که این درماندگی انواع تحلیل‌های انتقادی به‌واسطه ماهیت خاص ایرانی بودن و فرهنگ تحمیل‌شده را دست به دست گرداند. خصوصاً اینکه رسانه‌ها تجارب دیگر کشورها را هم در زمینه تصمیم دولت‌ها و هم عملکرد مردم در مصرف یا دیگر انواع مواجهه با بحران روبه‌روی دیدگان ما قرار داده است.

جامعه جمعیت‌گرا و خانواده‌گرای ایرانی از یکدیگر منفک شده‌اند و ملزم به حفظ «فاصله فیزیکی» و «فاصله‌گذاری اجتماعی» شده‌اند. مدارس و دانشگاه‌ها تعطیل شده است. مشاغل زیادی به تمامی تعطیل شده یا دورکاری پیشه کرده‌اند. در واقع خانواده، آموزش، اشتغال و انواع اتصال‌های اجتماعی سوژه‌ها از بین رفته و فرد متمایز‌شده تنها آفریده است. سوژه تنهایی که با کمک رسانه‌های اجتماعی زیستی جدید را تجربه می‌کند و مدام تجاربش را به اشتراک می‌گذارد. خواه این تجارب فراگیری پخت و پزهای خانگی باشد یا روش‌های گذران وقت خود و فرزندان. هرچه هست این‌بار رسانه‌ها قرار است جمع بسازند و نیاز به جمع و روابط اجتماعی را پاسخ گویند. در تجربه جدید رسانه‌ها حتی فرصت دیدار می‌آفرینند. فرصت با هم بودن این‌بار به شکل مجازی. تجربه‌ای که پیش از این مهاجران دور از وطن برای جایگزینی روابط اجتماعی خویش بسیار از آن بهره برده‌اند.

از طرف دیگر نه‌تنها توجه به تغییرات سوژگی در فردفرد ما مهم است که نحوه مواجهه و شروع فراگیری بحران نیز در فهم وضعیت ما در مقابله با بحران اهمیت دارد. ماهیت برساختی امر اجتماعی حادث‌شده، پذیرش ذهنی موضوع را بسیار مهم می‌داند. عدم پذیرش اولیه به هر دلیل و از سوی انواع گروه‌های اجتماعی در ابتدا ما را به سمت عادی قلمداد کردن وضعیت و به تعویق انداختن مواجهه با بحران رهنمون ساخت و در این میانه دولت و نظام تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی بیش از دیگر گروه‌های اجتماعی به این نادیده گرفتن‌ها دامن زد.

اگر قرار باشد آزمون جامعه ایرانی را در مقابله با این بحران در نظر بگیریم، نمی‌توانیم تنها سوژه‌های فردی و تک‌تک آحاد جامعه را به تنهایی ارزیابی کنیم. طبیعی است همین سوژه‌ها به‌واسطه حضورشان در طبقات اقتصادی مختلف روش‌های مختلفی را برگزیده‌اند. و البته ناگفته نماند فشار اجتماعی و اقتصادی این بحران بر سوژه‌ها به هیچ وجه یکدست نیست و به‌رغم شیوع این باور که این ویروس بدون تبعیض جان می‌گیرد، باید گفت که اتفاقاً اگر از ابتلا و نحوه آن بگذریم (که حتی در آن هم رگه‌هایی از گذشته طبقاتی فرد دیده می‌شود) تبعات اقتصادی این ویروس یکسان عمل نمی‌کند و تا همین اکنون نیز بسیاری را زمین‌گیر و ناتوان از ادامه راه کرده است. در واقع بخش زیادی از عصیان سوژه‌ها به همین ناتوانی بازمی‌گردد. ناتوانی در ایجاد فرصت جدید برای کسب درآمد و عدم امکان گذران زندگی. واقعیت اینجاست که اندک صحنه‌های همدلی و کمک مالی که این روزها تبلیغ هم می‌شود حتی ذره‌ای از این فشار نخواهد کاست. فشاری که برخی طبقات اقتصادی و صاحبان بخش زیادی از مشاغل خدماتی این روزها متحمل می‌شوند نیازمند توجه جدی سیاستگذاران است و از همین‌رو است که در اغلب کشورها بسته‌های حمایتی تعریف می‌شود و حتی در نئولیبرال‌ترین کشورها نادیده گرفتن این موضوع مخاطره‌بار می‌نماید.

اگر قرار باشد همچنان در سطح خرد عملکرد سوژه‌ها را به محک بگذاریم، توجه به نخبگان، روشنفکران و گروه‌های مرجع نیز در این میانه ضروری است. نحوه مواجهه ایشان و چگونگی ارتباط ایشان با موضوع و تحلیل‌هایی که از موضوع پیشتر و بیشتر از دیگران به دست آورده‌اند می‌تواند برای عبور از بحران راهگشا باشد. اما به نظر می‌رسد مدت‌هاست روشنفکران و اندیشمندان غایب بزرگ میدان‌های اجتماعی شده‌اند و اگر حرفی می‌زنند و سخنی بر زبان می‌رانند گاهی حتی در میان خودشان نیز خوانده نمی‌شود چه برسد به جامعه. غیبت این گروه و ماهیت رسانه‌های جدید عرصه را برای گروه‌های مرجع صاحب صدا -سلبریتی‌های رسانه‌ای- باز کرده است. گروهی که نمی‌توان انتظار پیش‌بینی و تحلیل از ایشان داشت. این واقعی است که نظام اجتماعی به هم ریخته است. حوادث جدیدی رخ داده که حتی برخی مانند پروتستانتیسم آن را اثرگذار و دامنه‌دار می‌دانند. اما به نظر می‌رسد هنوز کرونا فرصت گفت‌وگو و گفتمان‌سازی نداده است. هنوز انگار در بلاتکلیفی تحلیل‌ها سردرگم‌ایم و آنچه به چاپ می‌رسد بیشتر توصیف امر واقع است. در بهترین حالت توصیفی است مفهومی و مساله‌نگاری شده. اما نمی‌شود از اهمیت تحلیل پساکرونا گذر کرد. نمی‌شود سبک زندگی تغییر‌یافته، نهادهای مذهبی و ملی تعطیل‌شده، تغییرات اولویتی و تمرکز بر موضوع سلامت و فرد و بدن انسانی و از سویی دیگر نظام‌های حکمرانی متفاوت و نتیجه تفاوت‌ها، تمرکزگرایی گسترده و کمرنگ شدن اندیشه‌های تکثرگرایانه یا دموکراتیک و... را از نظر دور داشت. باید درباره آنها هم‌اندیشی کرد. می‌بایست روشنفکران دینی به کار خلق دوباره مفاهیم و انسجام ‌بخش‌های جدی باشند. باید درباره اوضاع اقتصادی و بحران‌های تقریباً قطعی آینده در حوزه اقتصاد و معیشت سخن گفت. باید به راهکار رسید. باید زمینه‌سازی کرد تا با بحران‌های دیگری که بحران کرونا زاییده، این‌بار غافلگیر نشویم. اینها همه کارگروه‌های مرجعی است که مدت‌هاست غایب میدان‌ها بوده‌اند و به نظر می‌رسد بازسازی تصویر ایشان و نهادهای علمی و نخبگی از موضوعات پراهمیت این روزها می‌تواند باشد.

در سطحی بالاتر و در میانه اصناف، نهادهای مدنی و رسانه‌های مستقل قرار گرفته‌اند. بحران چنان افراد را اتمیزه کرد که گویی جایی برای تصمیم‌ها و کنشگری نهادهای واسط نمانده است. تصمیم‌گیری و سیاستگذاری در بحران ملزوماتی دارد که در دل آن کسب مشورت و بازی دادن گروه‌های واسط و مردمی سخت می‌گنجد، خصوصاً اینکه زیرساخت‌های مدنی نیز از پیش به سهولت و فراگیری آماده نباشد. تصمیم باید یکسره گرفته شود و یکسره ابلاغ شود. مابقی بیشتر پیاده‌کننده و ایجادکننده ترتبات نهادی تصمیم‌های اخذشده می‌شوند و نه تصمیم‌ساز. اما به نظر می‌رسد به مرور زمان و با فروکاستن از شدت شیوع و جهت پیشبرد و بهبود مسیر می‌بایست گروه‌های اجتماعی درگیر موضوع شوند. مشارکت این گروه‌ها مانند آنچه در ژاپن و کشورهای آسیای شرقی رخ می‌دهد سرعت رسیدن به نقطه تعادل را می‌تواند بالاتر ببرد. اگر قرار باشد مهار بحران را با تکیه بر تمرکز بر پیشگیری و درمان، کاهش آسیب‌پذیری و افزایش تاب‌آوری و از سویی آگاه‌سازی، اطلاع‌رسانی و شفافیت ممکن بدانیم، در این صورت است که حضور نهادهای واسطی که نقادی کنند، راهکار ارائه دهند، مشارکت بخش‌های مختلف را فراهم آورند و کمی فاصله ایجادشده اعتمادی بین دولت (حاکمیت)-ملت را مرتفع سازند، لازم است. نمی‌شود از پساکرونا و بحران‌های در اشتغال و اقتصاد حرف زد، از جامعه و موضوعیت همبستگی و اعتماد سخن گفت و با اصناف و گروه‌های واسط کاری نداشت. غیبت و سکوت فراگیر این گروه به مراتب از گروه پیشین که گروه‌های مرجع و نخبگان است بیشتر به چشم می‌خورد. سخنی از ایشان نیست. در اخبار اصنافی هستند که ابژه تصمیمات دولت در زمینه کسب‌وکارها به حساب می‌آیند. در میانه تناقض ماندن در خانه و کسب درآمد از حضور بر سر کار هیچ سخنی و نظری از ایشان نیست. تنها خبر می‌خوانیم که اوضاع اقتصادی برخی صنوف خوب نیست.

رسانه‌های مستقل نیز گروه میانه و نقاد اجتماعی است. نظارت می‌کند و می‌تواند هربار یک گروه و یک بخش را اعم از مردم، دولت یا دیگر گروه‌های اجتماعی به بوته نقد و آزمون ببرد. رسانه‌های مستقل وظیفه شفاف‌سازی و اطلاع‌رسانی را بر عهده دارند. می‌بایست باشند تا بتوانند صدای گروه‌های مرجع و نخبگان شوند. هرچند که معلوم نیست تا چه اندازه هریک از آنها شنیده می‌شوند. رسانه‌های مستقل می‌توانند با فاصله زیادی از رسانه‌های رسمی مثل صدا و سیما بایستند و جاهای خالی را منطبق بر خواست و نیاز مردم و با بهره بردن از انواع روش‌های خلاقانه پر سازند.

چنان‌که دیده می‌شود دو گروه بالا در کنار سوژه‌های انسانی بخشی از موارد قابل مطالعه در جامعه است. در سطح کلان‌تر دولت و نظام تصمیم‌گیر، سیاستگذار یا مجری قرار دارند. انواع نهادهای عمومی با کارکردهای ویژه خود حاضرند. گروهی که آزمون بزرگ اجتماعی را در سطح جهانی بر دوش می‌کشند. هرچند که همیشه اخبار کشورها خصوصاً با تکیه بر مسائل سیاسی و مصالح و منافع موجود پوشش داده می‌شود، اما گویی این‌بار اخبار، میدان رقابت در تصمیم‌گیری و رسیدن به موفقیت در موضوع کروناست. هر کشوری روالی را در پیش گرفته و مورد توجه و نظر سایر رقبا قرار می‌گیرد. درواقع به دلیل ماهیت شدیداً رقابتی و از سویی نیاز جوامع به یافتن الگویی مناسب‌تر و فراگیرتر نهادهای عمومی و حاکمیتی کاملاً زیر ذره‌بین قرار گرفته‌اند.

فاکتور بسیار مهمی که برای سنجش این نهادها اعم از نهادهایی چون دولت، مجلس، صدا و سیما یا مجموعه سلامت کشور و... به‌کار می‌رود میزان مشروعیت این نهادها و رضایت مردم درباره آنهاست. مهم است که اعتماد اجتماعی، دلبستگی و پیوند سوژه‌ها با این گروه تا چه حد است. بالا بودن این ضرایب امکان بالا بردن اثربخشی ایشان را فراهم می‌کند. نوع خط‌مشی و نظام تدبیر عقلانی این گروه‌ها و انواع زیرساخت‌هایی که پیش از این در کشور برای چنین روزهایی فراهم شده همگی موضوعاتی است که می‌تواند ارزیابی این مجموعه را ممکن سازد.

به نظر می‌رسد بحران‌ها، عدم اعتمادها و موضوعات پیشینی چنان اثرگذار بوده‌اند که همچنان در فراگیری این بحران نیز خود را به وضوح نشان می‌دهد. پرسش‌نامه‌ای که در 5 فروردین‌ماه توسط محمد فاضلی در فضای مجازی درباره کرونا تکمیل شده نشان از اندک بودن اعتماد به مسوولان دارد. نمره‌ای که مردم به «اعتماد به گفته‌های مسوولان» داده‌اند عدد 5 /3 از 10 نمره است که عدد بسیار پایینی است. «نمره عملکرد مسوولان» به باور مردم 37 /3 از 10 نمره است. پاسخگویان به عملکرد مردم درباره بحران نمره بالاتری داده‌اند. آنها 78 /4 از 10 را برای ایشان در همان زمان نقادی از به سفر رفتن مردم داده‌اند. با این نمرات به نظر می‌رسد قدرت اجماع‌سازی و بسیج عمومی برای همکاری به شدت توسط نهادهای عمومی پایین آمده و اگر تا حدودی مواجهه مثبت از طرف مردم وجود دارد به خاطر جدی گرفته شدن ویروس کرونا و منحصر به فرد بودن آن در تجربه زندگی سوژه‌ها است. 88 درصد از پاسخگویان پرسش‌نامه فوق‌الذکر، احساس خطر برای کشور می‌کنند و 82 درصد برای سلامت شخصی‌شان نگران هستند. 75 درصد نیز نگرانی از وضعیت اقتصادی و کسب‌وکارها دارند. درواقع با «سوژه‌های نگران بی‌اعتماد» روبه‌رو شده‌ایم و همین امر موضوع را پیچیده‌تر خواهد کرد. عدم شفافیت، بحران اطلاع‌رسانی در زمان آغاز، به تعویق انداختن تصمیم‌گیری‌های مهم، عدم قرنطینه رسمی، تعطیلی یا سکوت نهادهای مهمی مثل مجلس و ایجاد شرایطی که بحران به تمام کشور کشیده شود به نوعی در مقابل مردم قرار گرفته است. این میان برخی نهادهای عمومی تلاش کرده‌اند با مردم همراه شوند و طبیعتاً فعالیت‌هایی که به جای خودش به انجام می‌رسد مخاطبان خود را خواهد داشت. به عنوان مثال آزادسازی داده‌ها و اطلاعات توسط نهادهای مختلف دانشگاهی و فرهنگی، خدمات عمومی و به‌موقع شهرداری‌ها، فعالیت‌های فرهنگی برخی از نهادهای موجود و حتی عملکرد پرسنل بهداشت و درمان از نظرها دور نمانده است و ارزیابی می‌شود. اما این گروه و آزمون این گروه همچنان ادامه دارد. گویی این بلای فراگیر هنوز به تعادل نرسیده و تعادل اجتماعی‌مان را برهم زده است. فردای به تعادل رسیدن نیز نظام سیاسی و اقتصادی ما آزمون بزرگ‌تری خواهد داشت. خصوصاً اینکه کشور ما درگیر تحریم و روابط غیر مخدوش بین‌المللی است. هرچند این روزها بسیار درباره نیازهای ایران فارغ از تحریم‌ها گفته می‌شود اما واقعیت، اثربخشی اقتصاد ایران از این تحریم‌ها بوده که بحران کرونا امکان گذر کردن سلامت از این گردنه را بسیار سخت‌تر نیز کرده است. همه اینها در کنار سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی موجود در این نهادها خود از اهمیت برخوردار است. شکل‌گیری حاکمیت توانمند در شرایطی که گویا بی‌دولتی در جامعه مستقر است و توجه و تاکید بر حاکمیت قانون و پر کردن شکاف‌های درون ساختاری و حل مساله حاکمیت‌های موازی در جامعه ما از جمله نیازهای گذر کردن سطوح بالای جامعه از بحران کروناست.

طبیعتاً اگر نهادهای عمومی به خوبی عمل کنند، نهادهای نظارتی بیش از گذشته نظارت داشته باشند و اعمال محدودیت‌های منطقی ایجاد شود مردم و مسوولان ایرانی در نهایت از این بحران خارج خواهند شد. کلیه گروه‌ها درگیر آزمون بزرگی شده‌اند که با همدلی و آگاهی می‌توانند آن را به سرانجام رسانند.

دراین پرونده بخوانید ...