اعتراف در دقیقه 90
شرایط کنونی اقتصاد ایران، حاصل تحریمهاست یا سیاستهای دولت؟
مشکلی را که دولت در ارتباط با مخاطبان خود پیدا کرده میشود «انتزاع از زمینه» نامید. منظور از زمینه (Context) بستر و فضایی است که به تفسیر و قضاوت مخاطبان شکل میدهد. فرض کنید یکی از دوستان شما عزیزی را از دست داده و از بد حادثه این اتفاق در روز اول فروردین رخ داده است. این بدان معناست که مراسم تشییع و ترحیم در تعطیلات سال نو برگزار خواهد شد. حالا اگر شما در مراسم ترحیم حاضر شوید و به دوست صاحبعزای خود حلول سال نو را تبریک بگویید همه متعجب خواهند شد.
مشکلی را که دولت در ارتباط با مخاطبان خود پیدا کرده میشود «انتزاع از زمینه» نامید. منظور از زمینه (Context) بستر و فضایی است که به تفسیر و قضاوت مخاطبان شکل میدهد. فرض کنید یکی از دوستان شما عزیزی را از دست داده و از بد حادثه این اتفاق در روز اول فروردین رخ داده است. این بدان معناست که مراسم تشییع و ترحیم در تعطیلات سال نو برگزار خواهد شد. حالا اگر شما در مراسم ترحیم حاضر شوید و به دوست صاحبعزای خود حلول سال نو را تبریک بگویید همه متعجب خواهند شد. چون درست است که ابتدای سال نو است و تبریک گفتن سال نو در این روزها امری متعارف است اما در شرایطی که مخاطب شما عزیزی را از دست داده و در حال عزاداری است این کار دیگر نهتنها متعارف نیست بلکه اشتباه و ناپسند است. این تبریک سال نو وقتی با زمینه (یعنی شرایط عزاداری) تضاد داشته باشد دیگر کارکرد قبلی خود را ندارد و کارکرد عکس پیدا میکند.
به نظر میرسد وضعیت ارتباط رئیس دولت با جامعه هم به این شرایط دچار شده یعنی پیامهایی که روحانی میفرستد آنقدر با زمینه برداشت و تفسیر مخاطبان این پیامها در جامعه فاصله دارد که رابطه او با مردم را هر روز بد و بدتر میکند. مثال واضحش سخنان او در خصوص بیاطلاعیاش از افزایش قیمت بنزین بود. روحانی در سخنانی همراه با خنده مدعی بود که صبح جمعه از خواب بیدار شده و فهمیده که بنزین گران شده است. چنین حرفی در حالت عادی میتوانست نشانه تفویض اختیار و تقسیم کار میان اجزای دولت باشد اما در شرایطی که جامعه در التهاب میسوخت واضح بود که این سخنان به فرار از مسوولیت و بیتوجهی به آلام طبقات فرودست تعبیر میشد. این انتزاع از زمینه در ارتباط میان رئیسجمهور و جامعه بهخصوص در دو سال اخیر بارها رخ داده است.
من بلد نیستم!
سخنان اخیر رئیسجمهور هم مثالی از همین انتزاع از زمینه است. وقتی رئیس دولت میگوید بلد نیست بدون داشتن رابطه با دنیا اقتصاد را سامان دهد حرف درستی میزند که البته ربطی به زمینه جامعه ندارد و به همین دلیل نتیجه آن لطمه بیشتر به اعتبار روحانی است. این درست است که رشد اقتصادی بدون ارتباط مطلوب با دنیا ممکن نیست. اساساً اقتصاد در هیچ کجای دنیا نمیتواند در داخل یک کشور و به تنهایی رشد کند. دسترسی به بازارهای مصرف بینالمللی، انتقال دانش و فناوری، جذب سرمایه، دسترسی به بازارهای مالی، بهرهمندی از حمایتهای قانونی بینالمللی، کاهش قیمت برای مصرفکننده داخلی در اثر دسترسی به کالاها و خدمات خارجی و دهها دلیل دیگر باعث شده که اقتصاد هیچ کشوری مستقل و مجزا از اقتصاد جهانی رشد نکند.
چین که دارای بزرگترین بازار مصرف دنیا، بزرگترین بازار کار دنیا، پهناورترین جغرافیای دنیا، بیشترین مرزهای زمینی و دریایی دنیا، 18 درصد ثروت دنیا و 20 درصد نیروی کار دنیاست، وقتی در رابطه اقتصادی خود با آمریکا دچار مشکل شد، نرخ رشد اقتصادی آن به کمترین مقدار در 30 سال اخیر رسید به نحوی که برای اجتناب از بدتر شدن شرایط پذیرفت واردات خود را از آمریکا قریب به 200 میلیارد دلار در سال آینده افزایش دهد. حتی چین هم در آن ابعاد اقتصادی و زیستی نمیتواند بدون رابطه با دنیا اقتصاد خود را توسعه دهد ایران که جای خود دارد. اما وقتی همین حرف را روحانی میگوید مخاطب واکنش منفی نشان میدهد چون از این سخنان برداشت مسوولیت نمیکند.
من نمیدانم!
بیایید زمینه این سخنان را مرور کنیم. از حیث سیاست خارجی، تنش در رابطه ایران با دنیا به بالاترین سطح خود رسیده است. تقابل نظامی با آمریکا و نیروهای ناتو در عراق، جنگ سرد یا بعضاً جنگ نیابتی با قدرتهای منطقه از جمله عربستان و امارات و مصر، تنش هستهای و سیاسی با اتحادیه اروپا، به صفر رسیدن روابط اقتصادی با هند و ژاپن و دیگر کشورهای آسیای شرقی، به حداقل رسیدن روابط چندجانبه در قالب سازمانها و نهادهای بینالمللی و موارد متعدد دیگر نشان میدهد ایران در یکی از سختترین دوران سیاست خارجی خود در چند دهه اخیر قرار دارد. این در حالی است که روحانی دو سال پیش در زمان انتخابات ریاستجمهوری وعده رفع تحریمهای غیرهستهای و رشد اقتصادی هشتدرصدی و زدودن فقر مطلق در کشور میداد. در آن زمان همه شواهد نشان میداد که اوضاع به سمت بدتر شدن روابط خارجی میرود اما روحانی اصرار داشت که هم سیاست خارجی بهتر میشود و هم شرایط اقتصادی بهبود مییابد. مخاطب حق دارد از روحانی بپرسد ما که شخص دوم مملکت نبودیم و اطلاعات و دسترسیهای شما را نداشتیم دو سال پیش میدانستیم که آن روندهای سیاسی و نظامی به این حال و روز منجر خواهد شد شما چگونه نمیتوانستید حدس بزنید؟ پس یا حرفهای آن روز روحانی صرفاً وعده تبلیغاتی بود یا واقعاً توان تحلیل سیاسی و اقتصادی رئیس دولت در همین حد ضعیف است.
من نمیخواهم!
از طرف دیگر زمینه اقتصادی این سخنان را بررسی کنیم. رفتار دولت در این سالها هیچگاه مانند کسی نبوده که حامی روابط اقتصادی با دنیا باشد. سرکوب قیمت ارز در این شش سال چه توافقی با رابطه اقتصادی با دنیا دارد؟ پیمانسپاری ارزی و بستن دست صادرکننده را چگونه میشود به تمایل دولت برای رابطه اقتصادی با دنیا ربط داد؟ محدودیتهای مستمر و بیحساب و کتاب گمرکی به بهانه تنظیم بازار داخلی و تخصیص انواع یارانههای مستقیم و غیرمستقیم به کالاهای مصرفی چه نسبتی با تجارت بینالملل دارند؟ در این شش سال چه تغییری در تواناییها و قابلیتهای اقتصادی وزارت خارجه و سفارتهای ایران رخ داده که تسهیلگر تعاملات اقتصادی با دنیا باشد؟ 99 درصد مدیران بخش صنعت و تجارت کشور حتی بلد نیستند چند کلمه به زبانهای دیگر صحبت کنند. چگونه چنین مدیرانی میتوانند بهبودی در روابط اقتصادی با دنیا ایجاد کنند؟ دولتی که هنوز بسیاری از مدیرانش دنبال «خودکفایی» در تولید همه چیز از شیر مرغ گرفته تا جان آدمیزاد هستند، چطور میخواهد رابطه با دنیا را اهرم رشد اقتصادی کند؟ زمینه سیاسی و اجرایی را هم میشود بررسی کرد. دولت شش سال است به صورت یک محفل دوستانه اداره میشود. همه مشاوران و مدیرانی که نظر مستقل داشتند یا حذف شدند یا منزوی شدهاند. دولت در همه حوزههای سیاسی و فرهنگی و اقتصادی مشی باری به هر جهت داشته و در هیچ حوزهای نه روی اصول خود ایستاده نه دستکم با مخالفان خود مصالحه کرده است. وضعیت دولت در بسیاری زمینهها حکایت کسی شده که هم چوب را خورده هم پیاز را، یعنی نه موافقانش را راضی کرده نه مخالفانش را. دولت هم اعتبارش نزد هواداران را از دست داده است و هم اقتدارش در قبال مخالفان را.
من نمیتوانم!
طبیعی است که در بسیاری موارد دولت قدرت و اعتبار کافی برای اثرگذاری بر سیاستهای کلان نظام را نداشته است اما این مطلب جدیدی نیست که تازه برای روحانی معلوم شده باشد. از ابتدای این دولت معلوم بود که در مسائل سیاست خارجی و حوزه امنیتی و نظامی کشور، دولت تصمیمگیر اصلی نیست و روحانی که هم سابقه امنیتی دارد هم نظامی هم دیپلماتیک، چگونه اساس برنامههای خود را بر پایههایی قرار داد که معلوم بود در آنها اختیارات چندانی ندارد؟ طبیعی است وقتی الان رئیسجمهور میگوید که بدون رابطه اقتصادی با دنیا نمیشود اقتصاد را بهبود داد، مخاطب با دیدن این دوگانگیها اعتمادش را به رئیسجمهور از دست بدهد و احساس کند چنین سخنی صرفاً برای جا خالی دادن و فرار از مسوولیت است. روحانی از ابتدا میدانست که فرمان سیاست خارجی دست او نیست و به همین دلیل این واقعیت باید به عنوان یک مفروض در سیاستهای دولت در نظر گرفته میشد نه اینکه بعد از شش سال به گونهای سخن بگوید که انگار تازه این موضوع را کشف کرده است. همین است که باعث میشود مخاطب به روحانی اعتماد نکند.