از همه راضی تا همه ناراضی
حکمرانی چگونه توانست قطبهای متضاد جامعه را همزمان ناراضی کند؟
شهروندانی که هوشمندترند و سرنوشت خود و جامعهای که در آن زندگی میکنند و البته ناکارآمدیهای دولتها در اداره جامعههایی انسانی را به چشم دیده و میبینند همواره این پرسش را دارند که چرا باید اختیارات خود را در دستهای بیمهار نهادی به اسم دولت قرار دهند. جواب این پرسش را جان لاک بزرگ فیلسوف سازگار و آشتی در نوشته خود با عنوان «رسالهای درباره حکومت» داده است. وی با همان زبان فاخر خود توضیح میدهد وقتی جامعههای انسانی بزرگ و بزرگتر شدند و در شرایط طبیعی دیگر فرد نمیتوانست از جان و مال خود به تنهایی در برابر تهدیدها و خطرات دفاع کند نهادی به اسم دولت را پدید آورد.
شهروندانی که هوشمندترند و سرنوشت خود و جامعهای که در آن زندگی میکنند و البته ناکارآمدیهای دولتها در اداره جامعههایی انسانی را به چشم دیده و میبینند همواره این پرسش را دارند که چرا باید اختیارات خود را در دستهای بیمهار نهادی به اسم دولت قرار دهند. جواب این پرسش را جان لاک بزرگ فیلسوف سازگار و آشتی در نوشته خود با عنوان «رسالهای درباره حکومت» داده است. وی با همان زبان فاخر خود توضیح میدهد وقتی جامعههای انسانی بزرگ و بزرگتر شدند و در شرایط طبیعی دیگر فرد نمیتوانست از جان و مال خود به تنهایی در برابر تهدیدها و خطرات دفاع کند نهادی به اسم دولت را پدید آورد.
این نهاد از نظر اندیشمندان پاکنهادی مثل جان لاک در برابر میزان سهمی که از اختیارات شهروندان گرفته است و روی هم قدرت بزرگی است، باید از جان و مال شهروندان صیانت کند. نهاد دولت با این اندیشهها بود که در جامعههای انسانی زاد و رشد را تجربه کرده است. دکتر حسین بشیریه در کتاب ارزشمند خود به نام «آموزش دانش سیاسی، مبانی علم سیاست نظری و تاسیسی» در تعریف دولت مینویسد «دولت عالیترین مظهر رابطه قدرت و حاکمیتی است که در همه جامعهها وجود داشته است. در اینجا مفهوم دولت را به معنایی گستردهتر از نهادهای قانونگذاری و اجرایی حکومت بهکار میبریم... مهمترین وجه حاکمیت دولت وضع و اجرای قوانین در جامعه است... وظیفه دولت حفظ و گسترش نظم و امنیت، حراست از حقوق طبیعی افراد جامعه، ایجاد و حفظ همبستگی اجتماعی، فراهم کردن حداقل رفاه شهروندان است.» همین نویسنده در جای دیگری از کتاب، انواع قدرتها و دولتهایی را که در پویش زمان در جامعههای بشری پدیدار شدهاند معرفی میکند و توضیح میدهد هر دولت چه ویژگیها و چه کاربردهایی دارد. از نظر این نویسنده، دولت محافظهکار، دولت لیبرال، دولت دموکراتی اولیه، دولت رفاهی و دموکراسی اجتماعی، دولت نئولیبرال، دولت فاشیست و دولت کمونیستی انواع دولتهایی هستند که در سدههای تازه سپریشده زاد و رشد کرده و هماکنون نیز در گوشه و کنار جهان بقای برخی دولتهای معرفیشده را میبینیم.
دولت در ایران
با توجه به پرسش مرکزی و کانونی این نوشته که ماهیت و شکل حکمرانی در ایران چگونه توانست در این دهههای تازه پشت سر گذاشته انبوهی از همه تنگناها را یکجا و در یک ظرف بریزد و اینکه اکنون با جامعهای سرشار از انواع مشکلات روبهرو هستیم باید ببینیم جنس دولت در ایران چیست تا بتوانیم پاسخ دقیقتری به این پرسش بدهیم. با دقت در تعریف ماهیت هر دولت از دولتهای معرفیشده در سطرهای بالا و با کمی مدارا و چشم فروبستن از جزئیات فنی - البته نگاه سیاسی پررنگ و تمامعیار - و با توجه به برخی اصول قانون اساسی و با توجه به گرایش نهادهای اصلی قدرت در ایران میتوان نهاد دولت در ایران را در بستر اقتصاد دولت رفاهی معرفی کرد. همانطور که در اصل 29 قانون اساسی ایران و سایر اصلهای مربوط به وظایف نهاد دولت گنجانده شده است، دولت ایران موظف به تامین آموزش و بهداشت رایگان، تامین شغل و مسکن و برخی دیگر از خواستهها و نیازهای دیگر انسانی است. این وظایفِ بر دوش دولت نهادهشده در قانون اساسی، دولتهای ایران را دستکم به لحاظ نظری و قانونی در دسته دولتهای رفاه قرار میدهد. از سوی دیگر اراده و تاکید رهبری انقلاب اسلامی و پس از آن نظام سیاسی جمهوری اسلامی بر این پایه که باید حداکثر مقبولیت و مشروعیت شهروندان را با استفاده از ثروت و درآمد در اختیار دولت و سایر نهادهای حکومتی به دست آورد نیز دولت ایران را به دولت رفاهی نزدیک کرده است. این دولت رفاهی در ایران همانند همه دولتهای رفاهی در غرب و به ویژه در اروپا اقدامهای گستردهای را در اصلاح نظام پولی و بانکی و افزایش هزینههای عمومی، افزایش مالیاتها، وضع قانون کار به سود کارگران، ملی کردن و دولتی کردن صنایع، توزیع یارانه با راهبرد توزیع عادلانه و بازتوزیع ثروت در دستور کار داشته و دارد. برای اینکه این ادعا اثبات شود میتوان به ارقام بودجههای سالانه ایران درباره سهم شرکتهای دولتی از بودجه کل و همچنین یارانه پیدا و پنهان پرداختی به شهروندان با دقت نگاه کرد. اگر بر این دو علت که شرح وظایف دولت را در رسیدگی به شهروندان از لحاظ مادی و افزایش رفاه توضیح میدهد، داستان رقابتهای سیاسی و چگونگی این رقابتها را میان جناحهای اصلی سیاسی و توزیع قدرت میان مجلس قانونگذاری و نهاد دولت و سایر نهادهای قدرت نیز اضافه کنیم و یادمان باشد که خرید محبوبیت سیاسی در ایران تنها با استفاده از ثروت ملی و قدرت درآمد به دست آمده از صادرات نفت بهدست میآید، میتوان به ژرفای دولت رفاهی در ایران پی برد.
همه راضی بودند همه ناراضی شدند
ویژگی نهاد دولت به معنای وسیع آن که شامل نهادهای اصلی ادارهکننده جامعه است در همه 70 سال اخیر این بوده است که همه اقشار را با دادن انواع رانت و یارانه آشکار و پنهان و با توجه به شرایط روز و با توجه به میزان قدرت در اختیار هر قشر راضی نگه دارد. دولتهای ایران بهطور ارادی در همه سالهایی که نیازی برای جلب نظر کارگران داشته است با استفاده از قانون کار موجود از آنها در برابر کارفرمایان حمایت کرده است. دولتهای ایران با خرید کالای کشاورزان به صورت خرید تضمینی و دادن بذر و کود و سم یارانهای به کشاورزان در پی تسخیر قلبهای کشاورزان بودهاند. دولتهای ایران هرگاه احساس کردهاند به کمک پیشهوران و اصناف نیاز دارند با دادن وامهای کمبهره که در حقیقت پول شهروندان بوده است از آنها حمایت کردهاند. دولتهای ایران به علاقهمندان به سفرهای خارجی ارز ارزان میدادند و به بازرگانان نیز ارز ارزان تخصیص میدادند و همزمان با افزایش تعرفه از کارخانهداران حمایت میکردند. راهبرد راضی نگه داشتن همه قشرها به روزنامهداران و روزنامهنگاران، به سینماگران و به روشنفکران و نویسندگان داستان و رمان و حتی به استادان دانشگاه نیز به شکل پنهان و آشکار یارانه داده است.
فساد؛ رانت و ناکارآمدی و پایان نفت
واقعیت این است که در هر دورهای از تاریخ معاصر که درآمدهای به دستآمده از صادرات نفت در اندازههای بالا بوده است و دولت میتوانسته است سهم هر قشر اجتماعی را در توزیع رانت و یارانه بدهد منازعه و مجادلههای کمتری بوده است، اما وقتی سرچشمه رانت باریک و باریکتر میشود، تنگناها افزایش مییابد. اگر بخواهم خلاصه بگویم که چرا اکنون با جامعهای با انبوه تنگناها و مسائل حلنشده روبهرو هستیم باید تصریح کنم نهادهای حاکم بر سرنوشت ایرانیان به دلیل فساد فزاینده و ناکارآمدی برخاسته از آن و کاهش میزان منابع آرامکننده اقشار به این وضعیت رسیده است. حالا دیگر پولی در کاسه نمانده است که برای خرید گندم کشاورزان داده شود یا به کارمندان اضافهکار داده شود و مزد کارگران افزایش متناسب با تورم را تجربه کند یا کارفرمایان را از پرداخت مالیات معاف کند.
فساد و بیتدبیری و کاهش منابع رانتی تخصیصی که از اوایل دهه 1390 روند فزایندهای را تجربه میکند و اینها در کنار بیاعتمادی به شهروندان کار را سخت کرده است. حالا نهادهای حاکم با بیپولی مواجه شده و چون تجربه اداره کشور را در این شرایط ندارند و نوع تعامل آنها با شهروندان تنها با زبان رانت و حامیپروری بوده است و اعتماد عمومی را زایل کردهاند به انبوه مشکلات رسیدهایم. امروز داستان بانکها، داستان ارز، داستان یارانه، داستان مالیات و از همه مهمتر داستان سرمایه اجتماعی شوربختانه تیره و اندوهبار شده است. برای اینکه بیش از این ادامه نیابد باید از جایی کار را دنبال کرد و آن نقطه بدون تردید برگشت از سیاستهای حمایتگرایانه است.