جهاد اکبر
فساد در دستگاه قضا چگونه از بین میرود؟
رسول فروغفرد: فساد مهلکترین و کشندهترین سم است. اعتمادها را سلب میکند، انگیزهها را تباه، صاحبان نفوذ را قدرتمند و فقرا را فقیرتر. این سم کشنده در همه کشورها حضور دارد؛ در برخی زیاد و در برخی دیگر کم. هم چوب لای چرخ تولید میگذارد و هم توزیع درآمد را دگرگون میکند. گاهی در لباس رانت دولتی ظاهر میشود، گاهی در پوشش رشوه و اختلاس و گاهی هم در قالبهای دیگر. ایران در زمره اقتصادهای فسادخیز قرار میگیرد؛ گواه آن نیز اختلاسها، رانتها و پولشوییهایی است که در سالهای گذشته برملا شده است. از زمینخواری و لابیهای بوروکراتیک گرفته تا اختلاسهای ثقیل، همه شاهد سنگینی فساد در این وادی است. فساد اگر از حدی بگذرد، جامعه را به مرز بیهودگی اجتماعی میرساند؛ بیهودگی اجتماعی جایی است که فردی تلاش کند اما جایزه تلاش خود را دریافت نکند و فردی تلاش نکند و جایزه تلاش فردی دیگر را قبضه کند. طبیعی است که در این بیهودگی، تلاش، نوآوری و خلق ایده به کلی از بین میرود و جامعه به سمت خواب زمستانی حرکت میکند. انعکاس این بیهودگی را میتوان در اظهارنظرهای اخیر رئیس قوه قضائیه جستوجو کرد. رئیس جدید دستگاه قضا اخیراً گفته است «در خود قوه قضائیه رشوههایی اخذ شده که بهتآور است». ترجمه این اظهارنظر این است که ضمن مجاری فاسدی که در سالهای گذشته برملا شده، حجم گستردهای از فسادهای برملانشده در پس پردهها نیز اتفاق افتاده که عموم مردم از آن غافل بودهاند. بنابراین در چنین فضایی مبارزه با فساد یکی از مهمترین اولویتهاست. در جنگ با فساد، دستگاه قضا نقش فرمانده را بازی میکند و عموم مردم نقش سربازان آن را. فساد در دستگاه قضا، سربازان آن را که همان عموم مردم هستند به بیهودگی جمعی میرساند. بدیهی است تنها راه خروج از این شرایط اتکا به رویکردهای علمی و تجربی مبارزه با فساد است. فساد تماماً یک مساله ذهنی است؛ یعنی جرقه تصمیم به فساد در ذهن افراد زده میشود. افراد پیامدهای ناشی از فساد را ارزیابی میکنند و بر سر یک دوراهی قرار میگیرند؛ دوراهی که یک سر آن «ارتکاب به فساد» و سر دیگر آن «عدم ارتکاب به فساد» است. بنابراین گلوگاه مهار فساد سر این دوراهی است. در صورتی که شرایط به سمتی پیش رود که افراد راه دوم را انتخاب کنند، ریشه فساد خشک میشود. اما هر چه جریان حرکت به سمت مسیر اول سنگینتر شود، ریشههای مخرب فساد با عمق بیشتری در بدن اقتصاد فرو میروند. سر همین دو راهی است که نقش قوه قضائیه، حاکمیت و فضای سیاستگذاری در مبارزه با فساد تعیین میشود. نکته مهم این است که دستگاه قضا و فضای سیاستگذاری چطور میتواند جریان ورود افراد به مسیر اول را مسدود کند؟ چه متغیرهایی باعث میشوند افراد در تحلیلهای ذهنی خود، بین ارتکاب و عدم ارتکاب به فساد، مسیر مطلوب عدم ارتکاب را انتخاب کنند؟ تلاش برای کشف سریع فساد، جریمههای سنگین برای مرتکبان به فساد، حلوفصل معضلات معیشتی و کوتاه کردن دست حاکمیت دولت و بوروکراسی همان متغیرهایی هستند که افراد بر سر دوراهی فساد به آنها فکر میکنند.