آهنربای جذب سرمایه
ایلناز ابراهیمی چالشهای سرمایهگذاری در اقتصاد را بررسی میکند
ایلناز ابراهیمی معتقد است که محیط باثبات اقتصادی، تنظیم سیاستهای مالیاتی و آموزش عمومی باعث میشود که فعالان اقتصادی بهجای روی آوردن به فعالیتهای سفتهبازی، سرمایههای خود را در بخش تولید سوق دهند. این کارشناس اقتصادی معتقد است در شرایطی که فضای اقتصاد کلان با تلاطمات اقتصادی روبهرو میشود و تورم دورقمی بر اقتصاد کشور طی دهههای اخیر سایه افکنده است، نمیتوان امیدوار بود که منابع به سمت سرمایهگذاری سوق پیدا کند، اما در مقابل بازدهی بالا برای شرکت در فعالیتهای سفتهبازی این سیگنال را به فعالان اقتصادی میدهد که منابع خود را روانه این بازارها کنند. از نگاه ابراهیمی، باید شرایط به گونهای فراهم شود که فعالان اقتصادی یک چشمانداز مشخص برای سیاستگذاری داشته باشد، در غیر این صورت آینده رشد اقتصادی با یک تهدید جدی روبهرو خواهد شد.
ایلناز ابراهیمی معتقد است که محیط باثبات اقتصادی، تنظیم سیاستهای مالیاتی و آموزش عمومی باعث میشود که فعالان اقتصادی بهجای روی آوردن به فعالیتهای سفتهبازی، سرمایههای خود را در بخش تولید سوق دهند. این کارشناس اقتصادی معتقد است در شرایطی که فضای اقتصاد کلان با تلاطمات اقتصادی روبهرو میشود و تورم دورقمی بر اقتصاد کشور طی دهههای اخیر سایه افکنده است، نمیتوان امیدوار بود که منابع به سمت سرمایهگذاری سوق پیدا کند، اما در مقابل بازدهی بالا برای شرکت در فعالیتهای سفتهبازی این سیگنال را به فعالان اقتصادی میدهد که منابع خود را روانه این بازارها کنند. از نگاه ابراهیمی، باید شرایط به گونهای فراهم شود که فعالان اقتصادی یک چشمانداز مشخص برای سیاستگذاری داشته باشد، در غیر این صورت آینده رشد اقتصادی با یک تهدید جدی روبهرو خواهد شد.
♦♦♦
در سالهای گذشته آمارها حاکی از آن است که رشد سرمایهگذاری در اقتصاد کشور کاهشی گزارش شده است، برخی معتقدند این کاهش رشد سرمایهگذاری در سالهای آتی میتواند به عنوان پاشنه آشیل اقتصاد کشور مطرح شود و روند رشد اقتصادی را با اختلال روبهرو کند. چه دلیلی باعث شده که رشد سرمایهگذاری طی فصول اخیر منفی گزارش شود؟
برای پاسخ به این پرسش باید ابتدا به مفهوم سرمایهگذاری رجوع کرد، همانطور که مطلع هستید سرمایهگذاری نیز مانند سایر متغیرهای اقتصادی، تابع یکسری از عوامل محیطی و اقتصادی است. اصولاً سرمایهگذاری در یک بستری از زمان معنا پیدا میکند و به همین لحاظ عمل سرمایهگذاری عمدتاً باید با پشتوانه تفکر و منطق صورت گیرد. بهطوری که فرد سرمایهگذار باید یک آنالیز محیطی از شرایط داشته باشد و در وجه دوم نیز باید از میزان بازده سرمایهگذاری تا حدود مشخصی اطلاع کسب کند. اما به عنوان مثال، در مصرف عمده یک کالا خریداری شده و طی یک زمان محدود مصرف میشود. بنابراین برای مصرف یک کالا نیاز به آنالیز شرایط وجود ندارد، بلکه نیاز است که منجر به مصرف شده و این روند تبدیل به یک رفتار عادی در زندگی میشود. شما هنگامی که تشنه میشوید آب خریداری میکنید و مصرف میکنید، در این زمان شما ارزیابی نمیکنید که این عمل، چه بازدهی در زندگی شما دارد. اما ماهیت سرمایهگذاری متفاوت است و اثرات آن در چرخه زندگی هر فرد ملموس خواهد بود. در نتیجه شاید یک سرمایهگذاری یک یا دو دهه از زندگی فرد را درگیر میکند، تا جایی که این سرمایهگذاری به بازدهی برسد و درآمدی ایجاد کند و در نهایت مستهلک شده و به پایان برسد. بنابراین به نظر میرسد که کوچکترین التهاباتی در محیط، باعث میشود که تمام تحلیلهای یک فرد از سرمایهگذاری تغییر کند و هر داده و اطلاعات جدیدی در تصمیمگیری فرد برای سرمایهگذاری موثر خواهد بود. به بیان دیگر، اگر برای یک فرد آینده روشن و واضحی از سرمایهگذاری در یک بخش ایجاد نشود، او از این کار منصرف میشود و به دنبال این است که با یک عملیات کوتاهمدت به سود و بازدهی برسد. در نتیجه، اگر شرایط اقتصادی با التهابات روبهرو شود، آینده سرمایهگذاری مخصوصاً در بلندمدت با ریسک و اما و اگر همراه میشود و شما نمیتوانید افراد را متقاعد کنید که در طرحهای تولیدی بلندمدت سرمایهگذاری کنند. بنابراین مقصد منابع خرد و کلان، همواره بازارهای دارایی هستند که بازدهی بالا دارند و جایگزینی برای سرمایهگذاری بلندمدت میشوند. هنگامی که بازدهی ارز در یک بازه کوتاهمدت 100 درصد میشود، یا اینکه قیمت یک اتومبیل چند برابر میشود، چطور میتوان انتظار داشت که منابع اقتصاد صرف سرمایهگذاری بلندمدت برای تولید شود. شرط لازم برای افزایش سرمایهگذاری در اقتصاد، داشتن یک محیط اقتصاد کلان باثبات است. نمیتوان انتظار داشت که نرخ تورم به سطح 40 درصد برسد و از سوی دیگر، شرایط لازم برای سرمایهگذاری نیز ایجاد شود. جهشهای یکباره قیمتها، رفتار آحاد اقتصادی را برای سرمایهگذاری تغییر میدهد و این عارضهای است که گریبانگیر اقتصاد کشور شده است.
به نظر میرسد که این رویه در ابتدای دهه 90 نیز مشاهده میشد و آمارها نشان میدهد با افزایش التهابات در آن سالها، رشد سرمایهگذاری منفی شده بود، آیا میتوان گفت که پس از کاهش نوسانات میتوان به افزایش سرمایهگذاری امیدوار بود؟
آمارهای دهه 90 و حتی قبل از آن نیز نشان میدهد که در زمان التهابات اقتصادی و جهشهای یکباره قیمتی از میزان سرمایهگذاری کاسته میشود. اصولاً وقتی التهابات در بازارهای دارایی افزایش پیدا میکند، سرمایهگذار در این تفکر است در جایی منابع خود را قرار دهد که از ریسکهای افزایش قیمت مصون بماند. به عنوان مثال، شما از منبع مشخصی برای تولید هزینه میکنید، اما این ریسک وجود دارد که با افزایش قیمت دلار، مواد اولیه شما نیز با افزایش قیمت روبهرو شود، بنابراین شما برای جلوگیری از این ریسک، سعی میکنید منابع ریالی خود را تبدیل به دلار کنید تا در زمان نیاز برای خرید از این منابع استفاده کنید. بنابراین در این شرایط شما به دنبال این هستید که به صورت آنی تصمیمگیری کنید و در نتیجه سرمایهگذاری مدتدار طرفداری پیدا نمیکند. بنابراین به مرور مشاهده میشود که عملیات سفتهبازی برای کسب سود، جایگزین عملیات تولید و سرمایهگذاری میشود. در حال حاضر هزینه عملیات سفتهبازی پایین است و بازدهی آن نیز بالاست. چرا باید این انتظار را داشته باشیم که منابع بهجای این بازارهای دارایی به سمت سرمایهگذاری برود؟ از سوی دیگر، سرمایهگذاری در محلهای باثبات (معمولاً در برخی کشورهای همسایه) معنی پیدا میکند. در حال حاضر آمارها نشان میدهد که طی سالهای قبل مقدار قابل توجهی از سرمایههای کشور به خارج از کشور راهی شد. آمارهایی که از خرید ملک در کشورهایی نظیر ترکیه و گرجستان نیز وجود دارد، تایید این موضوع است. زیرا در آن کشورها محیط اقتصاد کلان باثبات است. چشمانداز مشخصی از سرمایهگذاری وجود دارد و در نتیجه مزایای سرمایهگذاری افزایش مییابد. بنابراین مادامیکه چشمانداز باثباتی برای سرمایهگذاری داخل کشور نداشته باشیم، نباید انتظار داشت که سرمایهگذاری در اقتصاد کشور رشد کند. بنابراین، روند خروج سرمایه از داخل به خارج از کشور نیز ادامه خواهد داشت و در نتیجه کاهش سرمایهگذاری در اقتصاد کشور تهدید جدی برای رشد اقتصادی خواهد شد. در واقع میتوان عنوان کرد در سالهای آینده، این موضوع به عنوان یکی از چالشهای اساسی کشور مطرح خواهد شد، چهبسا که همین الان نیز آمارها نشان میدهد که آژیر خشکی سرمایه در اقتصاد به صدا درآمده است.
شما اشاره کردید که در زمان نوسانات و التهابات بخشی از منابع به سمت بازارهای دارایی میرود، یکی از این بازارهای دارایی مسکن است که بخش مولد محسوب میشود، چرا با افزایش قیمت مسکن، سرمایهگذاری برای تولید در این بخش افزایش پیدا نمیکند؟
در بازار مسکن دو دسته فعالیت بهطور مشخص وجود دارد، بخشی از این فعالیتها در بازار مسکن شامل تولید واحدهای مسکونی است که امری زمانبر است و اصولاً در زمان التهابات اقتصادی، این فرآیند مختل میشود. اما بخش دیگری از فعالیتهای بخش مسکن شامل عملیات سفتهبازی و خرید و فروش اموال است. این فعالیتها جنبه تولیدی ندارد و به دنبال کسب بازدهی از تغییرات قیمتی است. طبیعی است که در زمان نوسانات اقتصادی، روند بخش تولیدی مسکن با اختلال روبهرو میشود، اما سمت سفتهبازی این بازار رشد میکند. بنابراین افزایش قیمت مسکن، در یک بازه کوتاهمدت نمیتواند باعث جذب سرمایه به منظور تولید شود. آمارهای اقتصادی نیز نشان میدهد که در سالهای اخیر، کسب جواز برای تولید واحدهای مسکونی کاهش یافته است. بنابراین حتی در بخش مسکن نیز فعالان اقتصادی برای سرمایهگذاری نیاز به یک چشمانداز مشخص دارند و صرف افزایش قیمت در این بخش نمیتواند موجب جذب منابع شود.
با توجه به این توضیحات تبعات توقف سرمایهگذاری در اقتصاد کشور چه مواردی است و این تبعات در کدام بخشها بیشتر اثرگذار است؟
مهمترین بحث در ایجاد اشتغال پایدار سرمایهگذاری است. در بخشهای صنعتی، سرمایهگذاری نیاز به زمان دارد تا به نتیجه برسد، اما اثرات آن نیز پایدارتر از سایر بخشها مانند خدمات است. ایجاد سرمایهگذاری پایدار در یک کشور، منجر به افزایش اشتغال و سرمایهگذاری میشود، زیرا افزایش سرمایهگذاری در یک بخش نشان میدهد که این محیط از ثبات اقتصادی لازم برخوردار است، در نهایت در این بستر سرمایهگذاری به نتیجه میرسد، مانند یک زمین حاصلخیز که در آن کاشت بذر با برداشت محصول روبهرو میشود، اما اگر زمین فراهم نباشد نمیتوان انتظار داشت که محصولی برداشت کرد.
از سوی دیگر، سرمایهگذاری باعث ایجاد رشد اقتصادی پایدار میشود که در بلندمدت باعث افزایش درآمد آحاد اقتصادی میشود. این چرخه ادامه مییابد و افزایش درآمد منجر به سرمایهگذاری بیشتر میشود. این موضوع است که در بلندمدت باید مدنظر قرار گیرد.
در حال حاضر سرمایهگذاری به دو بخش سرمایهگذاری داخلی و خارجی تقسیمبندی میشود، اما سوال این است که در شرایط فعلی اقتصاد، کدام نوع سرمایهگذاری میتواند از رشد اقتصادی و ایجاد اشتغال حمایت کند؟
مهمترین موضوع این است که ابتدا بستر را برای سرمایهگذاری داخلی فراهم کند. اگر شرایط برای ایجاد سرمایهگذاری داخلی فراهم شود، میتوان در گام بعد به دنبال سرمایهگذاری خارجی رفت. البته در برخی از کشورهای کوچک، بسیاری از پیشرفتها از محل سرمایهگذاری خارجی، فراهم شده است. بسیاری از کشورهای در حال توسعه نیز با جذب منابع خارجی، ریلگذاری توسعه را انجام میدهند. اما در داخل کشور سرمایه برای ایجاد رشد اقتصادی مناسب وجود دارد، در کنار این مهم است که سرمایهگذاری خارجی همراه با افزایش تکنولوژی باشد. زیرا همانطور که میدانید جذب سرمایهگذاری خارجی باید با ورود تکنولوژی همراه شود. در این صورت میتواند برای اقتصاد کشور فایده داشته باشد.
البته در شرایط کنونی تحریمها باعث شده که موانع سختی برای جذب سرمایهگذاری خارجی ایجاد شود، آیا در این شرایط نیز میتوان به فکر جذب سرمایهگذاری خارجی بود؟
موضوع این است که ما به دلیل اینکه مراودات مالی آسانی با بانکهای خارجی نداریم و تحریمهای سختگیرانهای اعمال شده است، نمیتوانیم به راحتی به فکر جذب سرمایهگذاری خارجی باشیم. اما در حال حاضر، رشد سه تا چهاردرصدی را میتوان از سمت سرمایهگذاری کسب کرد. تداوم رشد سه تا چهاردرصدی بهتر از این است که یکبار جهشی در رشد اقتصادی مشاهده کنیم، اما در یک دورهای نیز رشد اقتصادی منفی داشته باشیم. به قول معروف باید یک حرکت آهسته و پیوسته در رشد اقتصادی ایجاد کرد، تا بتوان با افزایش تولید داخلی، رفاه و اشتغال را در کشور افزایش داد. این موضوع نیز مستلزم این است که سرمایهگذاری داخلی در کشور وجود داشته باشد.
در سالهای گذشته نرخ سود بانکی در کشور رقم بالایی را ثبت کرده است، برخی معتقدند بالا بودن نرخ سود بانکی یکی از موانع سرمایهگذاری در بخش تولید است، این ارزیابی تا چه حد میتواند صحیح باشد؟
بالا بودن نرخ سود تنها نمیتواند یک عامل منع سرمایهگذاری باشد. در این شرایط باید توجه داشت که نرخ تورم در چه سطحی است، اگر نرخ تورم به میزان 40 درصد شود، نرخ سود 20درصدی رقم بالایی نیست، زیرا تمام سرمایهگذاریها و بازدهیها بر اساس نرخ سود حقیقی محاسبه میشود. بنابراین به نظر نمیرسد که نرخ سود یک مانع برای سرمایهگذاری باشد، اما به نظر میرسد که برخی دیگر از عوامل در بحث سرمایهگذاری موثر است. یکی از موارد، محیط باثبات است که به آن اشاره کردم.
اما نکته این است که بیشتر باید توجه کرد که ما فرهنگ سرمایهگذاری را در کشور بلد نیستیم. بسیاری از افراد در کشور دارای منابع مالی هستند، اما زیرساختها برای جذب این سرمایه آماده نیستند. در نتیجه جذب سرمایهگذاری به شکل اصولی صورت نمیگیرد، اما نگاه کنید به کشورهای همسایه که چه تبلیغاتی برای جذب سرمایهگذاری انجام میدهند و بسیاری از افراد جذب این تبلیغات میشوند.
در حال حاضر بسیاری از شهرهای جنوب کشور نیز تبلیغاتی جهت جذب سرمایههای خارجی ارائه میکنند. این مهارت بزرگی در هر اقتصاد است، که هر فرد بداند با سرمایه خود باید چه کاری انجام دهد. در حال حاضر بسیاری از افراد، حتی در سن بازنشستگی نمیدانند با سرمایههای خود چه کار کنند. اما شاید سوال مهم این باشد که آیا سیاستگذار برنامه مشخصی برای سرمایهگذاری داخلی دارد؟ به نظر نمیرسد که برنامه مشخصی وجود داشته باشد. باید توجه کنید که وظیفه بانکها تجمیع منابع و اعطای تسهیلات به منظور تولید و سرمایهگذاری در اقتصاد است، اما باید دید در حال حاضر آیا بانکهای کشور در این مسیر حرکت میکنند یا آنها نیز به سمت بازارهای زودبازده متمایل شدند. باید نظارت سیاستگذار بر بانکها به شکلی باشد که این نهادهای مالی در جهت بهبود سرمایهگذاری حرکت کنند.
نکته مهم این است که در حال حاضر شرایط برای ورود به بازارهای دارایی و خرید و فروش ارز و سکه، به مراتب راحتتر از سرمایهگذاری در طرحهای تولیدی است. بنابراین این موضوع هم نیاز به آموزش به مردم دارد و هم نیاز به ایجاد بسترهای مناسب برای سرمایهگذاری. من بارها عنوان کردم که آموزش اقتصاد باید از سطح پایه در دروس دانشآموزان قرار گیرند، تا نسبت به امور اقتصادی آگاهی کسب کنند.
به نظر میرسد که یکی از حلقههای مفقوده در جهت سوق دادن منابع به سمت فعالیتهای مولد استفاده از ظرفیتهای مالیاتی در کشور است، آیا این سیاستها میتواند شرایط را برای سرمایهگذاری تسهیل کند؟
یکی از مهمترین موضوعاتی که باید مورد توجه قرار گیرد این است که خرید و فروش در بازارهای دارایی با کمترین هزینه صورت میگیرد و مالیاتی در این جهت وضع نمیشود. اما از سوی دیگر، انواع مالیاتها از تولید گرفته میشود. در نتیجه ابزار مالیات یکی از بهترین ابزاری است که میتواند باعث شود، بهجای اینکه سرمایهها از یک بازار دارایی به بازار دارایی دیگر کوچ کنند، در اختیار یک فعالیت مولد و پربازده قرار گیرند. استفاده از مشوقهای مالیاتی، میتواند شرایط را برای باقی ماندن سرمایه در بخش تولید ایجاد کند، از سوی دیگر، اخذ مالیات از فعالیتهای غیربازده نیز یک علامت بازدارنده برای حرکت سرمایه در این بخش محسوب میشود. این موضوع باعث میشود که حرکتهای سفتهبازانه مشمول هزینهها باشد. این دقیقاً همان سیاستگذاری است که میتواند باعث بهبود روند سرمایهگذاری شود.