کشیدن دندان تقاضا
علیاصغر سمیعی زفرقندی از حال و هوای این روزهای بازار ارز میگوید
قصه دلار در نیمه اول سال 98 با شش ماه ابتدایی سال 97 تفاوت زیادی دارد؛ دیگر نهتنها خبری از جهشهای پنجدرصدی روزانه نیست؛ بلکه قیمت دلار در یک بازه مشخص نوسان میکند. دامنهای که پس از شکست چند سطح حمایتی به آن رسیده است و حدود 50 روز است که در آن حرکت میکند: دامنه 11000 تا 11800تومانی.
قصه دلار در نیمه اول سال 98 با شش ماه ابتدایی سال 97 تفاوت زیادی دارد؛ دیگر نهتنها خبری از جهشهای پنجدرصدی روزانه نیست؛ بلکه قیمت دلار در یک بازه مشخص نوسان میکند. دامنهای که پس از شکست چند سطح حمایتی به آن رسیده است و حدود 50 روز است که در آن حرکت میکند: دامنه 11000 تا 11800تومانی. علیاصغر سمیعیزفرقندی رئیس پیشین کانون صرافان نگاه متفاوتی به این اتفاقات دارد. از نظر او، سیاستگذار با محدود کردن تقاضا یا به تعبیر خودش کشیدن دندان تقاضا، وضعیت بازار ارز را دگرگون کرده است و این تغییر آثار زیانبار کلانتری بر اقتصاد ایران خواهد گذاشت؛ به اعتقاد این کارشناس مشخصترین پیامد این اتفاق رکود و حتی تعطیلی کارخانههای تولیدی است که برای تهیه مواد اولیه خود به بازار خارج نیاز دارند. زفرقندی باور دارد ثبات فعلی بازار ارز با پارامترهای کلان فضای اقتصادی کشور هماهنگی ندارد و همین موضوع وی را به این نگاه میرساند که «نوسانات فعلی دلار طبیعی نیست».
♦♦♦
ما میبینیم که در چهار ماه اخیر بهطور مرتب از ارزش قیمت دلار در بازار آزاد کم شده و دیگر خبری از نوسانات شدید سال 97 نیست؛ دلار که در اواسط اردیبهشت به بالای مرز 15500تومانی رفته بود، در اواخر شهریورماه در کانال 11 هزارتومانی گرفتار شده و توان بالا یا پایین رفتن خاصی را از خود نشان نمیدهد؛ از نظر شما وضعیت بازار ارز در شرایط کنونی واقعاً به چه صورتی است؟
به نظر من، شرایط فعلی بازار ارز را حداقل از دو زاویه میتوان تحلیل کرد؛ یکی از زاویه دید صرافان و دیگری از زاویه هماهنگی متغیرهای کلان اقتصادی و نرخ ارز.
از زاویه دید صرافان باید گفت در حال حاضر خرید و فروش ارز در بازار توسط صرافان مجاز، آزاد نیست؛ دقت داشته باشید که هر فردی تنها میتواند در طول سال تقریباً معادل دو هزار یورو از صرافیها، ارز خریداری کند و خرید بالاتر از آن قانونی نیست. پس در همین گام اول میبینید که خرید ارز برای تکتک افراد محدود شده است و در نتیجه صرافانی که بخواهند قانونی فعالیت داشته باشند، دچار مشکل میشوند. با این حال کسانی که نیاز به ارز داشته باشند برای سفر، برای انتقال سرمایه یا برای ذخیره کردن با نیت حفظ ارزش پول، با مشکل جدی روبهرو نیستند و تقریباً به راحتی ولی با قیمت بالاتر میتوانند ارز خود را از بازار غیرمجاز تهیه کنند؛ حتی برخی از صرافان خارج از کشور صریحاً اعلام میکنند «کارتخوان در شعبه صرافی ما فعال است» یعنی خرید ارز در داخل ایران از صرافان مجاز برای شما ممنوع است، ولی میتوانید کارت خود را خارج از کشور ببرید و با مراجعه به صرافیهای فعال در کشورهای مختلف با کشیدن کارت هر مقدار که لازم دارید ارز از صرافان که مالیات خود را به کشورهای دیگر میپردازند، خرید کنید. یعنی در واقع کار دارد انجام میشود، فقط نظارت و کنترل و رصد بانک مرکزی حضور ندارد و همچنین مالیاتی هم بابت آن به دولت ایران نمیرسد. به بیان دیگر، بسیاری از صرافیهای مجاز با توجه به محدودیتهای ایجادشده برای تقاضا قادر نیستند بهطور قانونی فعالیت کنند و همین باعث میشود که افراد دیگری بهطور غیرقانونی در این بازار فعال شوند.
با تمام این اوصاف اما نرخ ارز نسبت به قبل نوسان کمتری دارد و به نظر من در این قسمت باید از زاویه دوم بازار را بررسی کرد. آیا اتفاقاتی که هماکنون در بازار ارز رخ میدهد، با متغیرهای کلان اقتصادی ما هماهنگی دارد؟ ما چگونه داریم با نرخ ارز رفتار میکنیم؛ یعنی بهطور مصنوعی آن را پایین نگه داشتهایم یا واقعاً شرایط فعلی که در بازار ارز هست با سایر متغیرهای اقتصاد ما هماهنگی دارد؟
واقعاً این هماهنگی وجود دارد و اساساً از نظر شما بازار ارز در سال جاری چه تفاوتهایی با سال گذشته کرده که منجر به کاهش نوسان شده است؟
مهمترین تفاوت این است که قیمت دلار سال 97 جهش یکبارهای را تجربه و تا 19 هزار تومان رشد کرد. پس از آن بازار که گرفتار رشد بیش از حد شده بود، کمی در مسیر تعدیل قرار گرفت. از نگاه من تنها تفاوت بازار در سال جاری با سال گذشته آن است که تقاضای سفتهبازی تمایلی ندارد در قیمتهای فعلی به بازار ورود کند؛ بخش زیادی هم به این دلیل است که عده زیادی در سال 97 ارزی را که نیاز داشتند خریداری یا سرمایه ریالی خود را تبدیل کردند. با این حال، اعتقاد دارم ثباتی که نسبت به سال قبل حداقل در بازار وجود دارد واقعی نیست و با متغیرهای کلان اقتصادی ما هماهنگی ندارد.
افزون بر این، وقتی ما میتوانیم بگوییم یک بازار دارای ثبات است که حداقل شش ماه، روزانه هیچگاه بیش از یک یا حداکثر دو در صد نوسان در بازار مشاهده نکنیم. زمانی میتوانیم بگوییم قیمت ارز تعادل دارد که قیمتها با توجه به تفاوت نرخ تورم کشور ما و کشورهای حوزه دلار بهطور منظم و با شیب اندک تعدیل شود. ولی زمانیکه فراز و نشیبهای فراوانی در بازار وجود دارد، حتی اگر برای مدتی به ضرب و زور، تزریق قیمتها ثابت هم بماند، به آن «ثبات در بازار ارز» نمیتوان گفت بلکه این کارها بیشتر نوعی کشتی گرفتن با بازار است و افزونتر به اقتصاد کشور ضربه میزند.
به هر حال، ما این ثبات در بازار را در روند قیمتها میتوانیم ببینیم؛ قیمت دلار بالای 50 روز است که تنها در کانال 11 هزار تومان نوسان میکند؛ این اتفاق اصلاً با نیمه اول سال 97 قابل قیاس نیست. به نظر شما چه عواملی کمک کردهاند که نیمه اول سال 98 باثباتتر از همین مقطع زمانی در سال گذشته باشد؟ آیا سیاستهای بانک مرکزی اثرگذار بوده است یا خروج نهنگها (معاملهگران بزرگ) منجر به کاهش نوسان شده است؟
فرض کنید اصلاً این ثبات هست و حرف شما درست باشد؛ ولی اجازه بدهید از لنز دیگری ماجرا را مشاهده کنیم که اساس این ثباتی که شما میگویید به چه بهایی به دست آمده است. ببینید بانک مرکزی برای کنترل مصرف ارز مدام در حال ارائه طرحهای جدید بوده و هست؛ او با راهاندازی بازارهای مختلف و نظارت و سختگیریهای گوناگون بر روی صرافیهای مجاز سعی دارد که از مصرف ارز بکاهد، ولی مصرف ارز برای برخی از مصارف بسیار ضروری است.
فرضاً اگر ما برای ساختن یک یخچال نیاز به واردات ۵۰ دلار ورق آهن داشته باشیم ولی از این واردات جلوگیری کنیم، اولاً تعداد زیادی کارگر کارخانههای یخچالسازی را بیکار کردهایم، ثانیاً تعداد زیادی از خانوادههای متوسط را از داشتن یخچال محروم کردهایم، و ثالثاً از هر 10 نفر یک نفر که از وضع مالی بهتری برخوردار است یک یخچال خارجی قاچاق را به قیمت 500 دلار میخرد؛ یعنی همان ۵۰۰ دلار که برای ساخت و عرضه ۱۰ یخچال لازم بود، ارز از کشور خارج شده، ولی در مقابل تنها یک یخچال وارد کشور شده است.
به نظر من بانک مرکزی بهجای آنکه تا این حد به دنبال محدود کردن تقاضا باشد، بهتر بود راهحلهایی را جستوجو میکرد که مشکلات عمیقتر اقتصاد ما را برطرف کند؛ در حال حاضر بازار ارز در ایران گرفتار چندنرخی است که این مساله بلای بزرگی برای اقتصاد کشور محسوب میشود. اولاً ایجاد رانت میکند که یکی از سه بلای بزرگ برای اقتصاد کشور است؛ باور دارم که دو بلای دیگر ربا و رشوه است. اما رانت هم اثرات بسیار هولناکی بر مجموعه اقتصاد کشور و افراد فعال در آن دارد.
رانت باعث مایوس شدن جوانان کارآمد کشور میشود و آدمهای فعال را دلسرد میکند؛ ایجاد رانت علامت بدی است که فعالان اقتصادی را گمراه میکند، عدهای از آنها که میتوانند با هر نوع تقلب و ارتباط به رانت دسترسی پیدا میکنند و کسانی هم که نتوانند به موهبت رانت دست یابند، از کار و فعالیت معمول خود دلسرد شده و از آن باز میمانند، حتی آنهایی که بتوانند رانت هم گیر بیاورند، خواهناخواه تنبل میشوند و فعالیتهای عادی را به صلاح و عقلایی نمیبینند و سعی میکنند فعالیتهای خود را در راه تحصیل بیشتر رانت متمرکز کنند.
برداشت من از بخش اول صحبتهای شما این بود که باور دارید سیاستهای بانک مرکزی منجر به کاهش نوسانات بازار ارز شده است، منتها از طریق محدود کردن تقاضا که آثار نهایی زیانبارتری بر سایر متغیرهای اقتصادی کشور خواهد داشت؟
بله تا حدی این مساله صحیح است؛ ولی این محدود کردن تقاضا نیز در نهایت منجر به آن نمیشود که مصرف ارز به میزان زیادی کاهش پیدا کند؛ چراکه بازار سیاه همیشه وجود دارد و متقاضیان برای تهیه ارز خود میتوانند دست به دامان آن شوند. صحبت کلی من این است که ما باید به سمتی حرکت کنیم که تقاضای مجاز و قانونی بتواند نیاز خود را نیز به صورت قانونی رفع و رجوع کند. مثلاً واردکنندگان کالا به طریق قاچاق میتوانند هرچه بخواهند ارز بخرند و کالای قاچاق وارد کنند، ولی واردکننده کالا بخواهد قانونی عمل کند طبعاً باید ارز خود را هم از مجاری قانونی تهیه کند که در حال حاضر به دشواری این امر میسر است.
مخصوصاً کارخانهها برای تهیه مواد اولیه خود حق ندارند از بازار آزاد ارز بخرند چون در آن صورت گمرک کالای آنها را ترخیص نمیکند. حالا اگر با وضع مقررات خاص اجازه ورود مواد اولیه برای کارخانهها را به صورت قانونی ندهیم و دست کارخانهدار به قاچاقچی نیز نرسد، طبعاً باعث تعطیل شدن کارخانهها میشود. وقتی کارخانهها تعطیل شوند، نرخ بیکاری بالا میرود، کالاهای تولیدی داخلی کشور گران میشود؛ در این زمان، دولت برای مبارزه با گرانی متوسل به دادن ارز ارزان به برخی واردکنندگان خاص میشود که این رانت باعث فاسد شدن گیرندگان و یأس و دلسردی برای محرومان از آن میشود.
دقت میکنید که چه چرخهای در اینجا شکل میگیرد. ما تامین تقاضا را محدود میکنیم که قیمت دلار را مدیریت کنیم؛ این امر در نهایت میتواند منجر به گران شدن کالاهای داخلی شود (چون مواد اولیه با سختی بیشتری تهیه شدهاند و برخی از تولیدکنندگان نیز از چرخه تولید خارج شدهاند). کالایی که در بازار داخل گران شده است، مسلماً برای مصرفکننده تهیه آن دشوار میشود. دولت هم که به فکر منافع مصرفکننده است؛ سعی میکند با واردات ارزانقیمت کالاها را پایین بیاورد. واردات ارزان، یعنی ارز ارزان دادن؛ برای ارز ارزان همیشه تقاضا افزایش مییابد و دولت پس از مدتی ناچار به قطع آن میشود. هم نتوانسته قیمت کالاها را پایین نگه دارد و هم بخش زیادی از منابع خود را از دست داده است. از دست دادن بخش زیادی از منابع یعنی کاهش توان برای مدیریت نوسانات بازار ارز که در نهایت منجر به شوکهای ارزی میشود. مقصود از تمام این صحبتها این است که بازارساز بهجای کنترل مقطعی قیمتها با سیاستهای دستوری به دنبال مدیریت عرضه و تقاضا در بستری شفاف باشد که آرامش طولانیمدت را برای اقتصاد به همراه بیاورد؛ نه اینکه بازار پنج ماه آرام باشد و یکباره به اندازه یک دوره 10ساله نوسان کند. شما ببینید که قیمت دلار بین سالهای 92 تا اواخر 96 تقریباً نوسان خاصی ندارد؛ ولی به یکباره دچار جهشی در نیمه اول سال 97 میشود که در تاریخ ایران بیسابقه است.
یعنی شما معتقدید بانک مرکزی در مدیریت نوسانات بازار موفق عمل نکرده است؟
بگذارید به این سوال اینگونه پاسخ بدهم که ما نه با آقای سیف مسالهای داریم و نه با آقای همتی. آقای همتی بههرحال یکسال است بر مسند بانک مرکزی حضور دارند و به نظر من قضاوت در مورد ایشان زود است. چراکه سیاستهای بانک مرکزی، در یک مقطع پنجساله قابل بررسی و داوری است. البته در ایران به نظر من بانک مرکزی چندان مستقل از دولتها نیست؛ در چنین اوضاعی به نظرم قضاوت دولتها صحیحتر است که پشت رفتارهای بانک مرکزی ایستادهاند. از نظر من دولتهای آقای روحانی در رابطه با مسائل ارزی و کلاً اقتصادی چندان موفق نبودهاند؛ یعنی رفتار به آنگونه بوده که تا آن زمان که توانستهاند فنر ارز را فشرده کرده و نگه داشتهاند و فقط زمانی دست از سر آن برداشتهاند که نتوانستهاند ادامه دهند و همین هم باعث در رفتن فنر در مقاطعی شده که همه دیدهایم و متاسفانه باز هم وقتی فنر در رفت حاضر نشدند، آن را مدیریت کنند و تنها سعی کردند با فشار تبلیغ و تزریق آن را پایین بیاورند. الان مدتی است در مرحله نزول قیمت قرار داریم و این بار امیدواریم حداقل آن سیکل تکراری دیگر تکرار نشود و بازار با جهشی پس از این آرامش روبهرو نشود.
آیا به نظر شما این روند کمنوسان در نیمه دوم سال ادامه خواهد یافت و بازار ارز دیگر دچار سفتهبازی نخواهد شد؟
وظیفه اصلی بانکهای مرکزی پایین آوردن یا بالا بردن یا حتی ثابت نگه داشتن نرخ ارز نیست بلکه وظیفه اصلی آنها در رابطه با قیمت ارز، جلوگیری از تلاطمات و نوسانات ویرانگر است؛ در واقع بانک مرکزی باید به گونهای عمل کند که نرخ ارز با سایر متغیرهای اقتصاد کلان هماهنگی داشته باشد. مثلاً نرخ ارز تناسبی با تفاضل نرخ تورم داخل و خارج از کشور داشته باشد. اجازه بدهید اتفاقی را که در ایران افتاده است با ذکر یک مثال روشنتر کنم؛ ببینید فرض کنید یک پدر 10 فرزند دارد و برای تامین تغذیه آنها نیاز به 10 عدد نان دارد. با این حال، او تنها قادر است که تنها شش عدد نان برای آنها تهیه کند. در یک حرکت عجیب میآید و دندانهای چهار بچه را میکشد و میگوید اینها دیگر دندانی ندارند که نیاز به نان داشته باشند. با این حال، او پیامدهای این اتفاق را بر سلامتی آنها در نظر نمیگیرد. در مورد نرخ ارز در ایران نیز چنین اتفاقی رخ داده است. تقاضا را محدود کردهاند و به آثار میانمدت آن توجهی ندارند.
با این اوصاف وضعیت صرافیها در این دو سال پرنوسان چگونه بوده است؟
از اول سال ۹۷ تا الان، متاسفانه صرافیهای مجاز، از خرید و فروش آزادانه ارز، ممنوع هستند و تنها در چارچوب سامانه نیما میتوانند خرید و فروش کنند که آن هم برای صرافیهای کوچک و معمولی انجامپذیر نیست؛ اخیراً هم شنیده میشود که تصمیم گرفته شده، حداقل سرمایه صرافیها را به سه برابر قبل و بیش از 60 برابر نسبت به 10 سال پیش افزایش دهند.
این یعنی چه؟ من به عنوان یک فعال باتجربه در این صنف به شما اطمینان میدهم اگر رانت نباشد برای هیچ صرافی صرف نمیکند که این سرمایهها را برای احداث صرافی بلوکه کند و معادل نیمی از سرمایه را هم سپرده کند. این کار منجر به این میشود که کار را از دست یک عده آدم باتجربه و امین و کاربلد بگیرند و به دست عدهای دیگر که امتیاز اصلیشان پولدار بودن است، بدهند.
اگر دادن مجوز به صرافان را آسان کنند، رقابت بیشتر میشود و در نهایت به نفع مصرفکننده نهایی تمام میشود؛ البته مشکلات اقتصاد کشور ما فقط ارز نیست و فراتر از نرخ ارز است. مهمترین مشکل اقتصاد کشور از یکسو بالا بودن نرخ تورم و بهره و غیرواقعی بودن خیلی از قیمتها از طرف دیگر است؛ مثلاً چه دلیلی دارد که روزانه بیش از یک هزار میلیارد تومان فقط به مصرفکنندگان یا قاچاقچیان بنزین یارانه داده شود؟ در چنین شرایطی، به نظر من اقتصاد کشور نیاز به یک جراحی جدی دارد و این امر نیاز به دو پیشزمینه دارد؛ اول، اراده، دوم شجاعت.