تله آرامش
بررسی وضعیت اقتصاد ایران در ششماهه نخست سال 98 با محسن جلالپور و علی میرزاخانی
ششماهه نخست سال جاری چگونه گذشت؟ توصیف محسن جلالپور از این نیمه سال، چیزی شبیه راه رفتن در مه است. نه مسیر مشخص است و نه علامتها. نه فعالان اقتصادی میدانند اقتصاد به چه سمتی میرود و نه دولت میداند قرار است چه کند. سیاستها اقتضایی است؛ گاهی دولت به سمت اقتصاد دهه 60 میرود و گاهی کمی بازار را رها میکند. علی میرزاخانی اما معتقد است اقتصاد کمی آرام شده. اما او این آرامش را مانند تله میداند و میگوید این آرامش پس از طوفان شبیه آرامش اقتصاد در فاصله سالهای 92 تا 96 است. آن زمان که اقتصاد به لطف فضای مثبت جامعه آرام گرفته بود و دولت هم در سایه غفلت به تماشا نشسته بود. سردبیر ارشد دنیای اقتصاد میگوید طوفان سال 97، حاصل افتادن دولت در تله آرامش آن چهار سال است. رئیس سابق اتاق ایران هم هشدار میدهد الان هم اگر دولت تدبیر نکند و از فاز بیعملی خارج نشود احتمال طوفان اقتصادی در نیمه دوم سال وجود دارد.
مرضیه محمودی: ششماهه نخست سال جاری چگونه گذشت؟ توصیف محسن جلالپور از این نیمه سال، چیزی شبیه راه رفتن در مه است. نه مسیر مشخص است و نه علامتها. نه فعالان اقتصادی میدانند اقتصاد به چه سمتی میرود و نه دولت میداند قرار است چه کند. سیاستها اقتضایی است؛ گاهی دولت به سمت اقتصاد دهه 60 میرود و گاهی کمی بازار را رها میکند. علی میرزاخانی اما معتقد است اقتصاد کمی آرام شده. اما او این آرامش را مانند تله میداند و میگوید این آرامش پس از طوفان شبیه آرامش اقتصاد در فاصله سالهای 92 تا 96 است. آن زمان که اقتصاد به لطف فضای مثبت جامعه آرام گرفته بود و دولت هم در سایه غفلت به تماشا نشسته بود. سردبیر ارشد دنیای اقتصاد میگوید طوفان سال 97، حاصل افتادن دولت در تله آرامش آن چهار سال است. رئیس سابق اتاق ایران هم هشدار میدهد الان هم اگر دولت تدبیر نکند و از فاز بیعملی خارج نشود احتمال طوفان اقتصادی در نیمه دوم سال وجود دارد.
اما راز این آرامش اقتصادی چیست؟ میرزاخانی میگوید بخشی ناشی از آن است که دولت هیچ کاری نکرده. به عقیده او دولت چهار سال فرصت اصلاحات را در سایه بیعملی سوزاند، بعد که اقتصاد طوفانی شد وارد فاز بدعملی شد و با سیاستهای اشتباه به بحران بیشتر دامن زد و حالا مدتی است بیعملی پیشه کرده. اگرچه او نقش مثبت تشکیل بازار ثانویه و برخی از سیاستهای اقتصادی را هم کتمان نمیکند.
اما شش ماه دوم پیش رو چگونه خواهد بود؟ جلالپور معتقد است همهچیز بسته به کیفیت سیاستهایی است که دولت در داخل وضع میکند. او میگوید قطعاً مذاکره بر اقتصاد ما اثر خواهد داشت، اما بهبود سیاستهای داخل میتواند موثرتر باشد. به گفته رئیس پیشین اتاق ایران در این شرایط دو راه پیش روی ماست. یا سیاستگذار به هشدارها توجه میکند و با حفظ آرامش، اصلاحات را آغاز میکند یا مانند گذشته به خواب غفلت میرود و وانمود میکند که همهچیز عادی است. در این حالت باید منتظر تنش اقتصادی و گرفتاری جدید باشیم.
♦♦♦
ششماه اول سال 96 با ششماه اول سال 97 قابل قیاس نبود. نرخ تورم بالا، منفی شدن نرخ رشد اقتصادی، خروج آمریکا از برجام و تاثیرات روانی این خروج بر بازارها و اقتصاد ایران از جمله اتفاقاتی بود که در نیمه اول سال 97 رخ داد. شاید کسی در سال 96 باور نمیکرد که یک سال بعد این همه اتفاق رخ دهد. اما نیمه اول سال 98 نیمه آرامی بود. بدون رخداد خاصی. روند تحولات نیمسال 98 را چگونه ارزیابی میکنید؟
محسن جلالپور: نیمه اول سال 98 پیشبینیناپذیرترین دوره اقتصادی سالهای اخیر بود. به قول اقتصاددانان نیمه اول سال نیمه نااطمینانیها بود. همه سردرگم بودیم و تقریباً نفهمیدیم چه بر سر متغیرهای اقتصادی آمد. این نااطمینانی سبب شد فعالان اقتصادی در حالت بلاتکلیفی قرار گیرند، بنابراین امکان تصمیمگیری جدید از آنها سلب شد. توقف تصمیمگیری در اقتصاد یعنی توقف سرمایهگذاری جدید و این برای اقتصاد ایران قطعاً خبر خوبی نیست.
سال قبل همین موقع میشد دو مسیر برای اقتصاد ایران ترسیم کرد؛ حرکت به سمت دهه شصتی شدن اقتصاد یا انجام اصلاحات اقتصادی و حرکت به سمت اقتصاد بازار. اما با گذشت نیمی از سال جدید، میتوان گفت دولت نه مسیر اول را کامل طی کرد و نه مسیر دوم را. بلکه تصمیمات به صورت اقتضایی و مقطعی گرفته شد. یکبار در راستای بستن اقتصاد و یکبار در راستای باز کردن منافذ کوچک. گاهی هم تصمیمات نه در این قالب قرار میگرفت و نه در آن یکی.
همین مساله نوعی بلاتکلیفی و بیثباتی در فضای اقتصاد ایجاد کرد. ما سال 98 را با نرخ دلار 13800 تومان آغاز کردیم. اما در این دوره گاهی نرخ دلار از این محدوده بالاتر رفته و گاهی به زیر 11 هزار تومان هم رسیده است. این بدترین نوع تغییر قیمت ارز است و فعالان اقتصادی را دچار سردرگمی و اشتباه میکند. چون فعال اقتصادی نمیداند پایین و بالای نوسان ارزی را چگونه پیشبینی کند. در این مدت شاهد کشمکش مقامات بانک مرکزی و دولت و نیروهای بازار بودیم. مقامات معتقد بودند نرخ آنقدر پایین میآید که به 10 هزار تومان میرسد اما تحلیل فعالان اقتصادی این بود که نرخ ارز از 14 هزار تومان فراتر میرود. من بهعنوان صادرکننده پسته، سال را با دلار 14هزارتومانی شروع کردم. یعنی خریدهای من با این نرخ بود و امروز نمیدانم چه مسیری پیش روی من قرار دارد. چون در حالی که بازار مقاومت میکند مسوولان مدام مصاحبه میکنند که نرخ دلار باید زیر 10 هزار تومان باشد و نرخ کنونی مصنوعی است. در چنین فضای بیثباتی، دولت هم با قوانین خلقالساعه و متعدد و بخشنامههای فراوان بر بلاتکلیفی بیشتر دامن زد. این بلاتکلیفی همانطور که اشاره کردم روی تصمیمگیری تولیدکننده و فعال اقتصادی اثر گذاشت و منجر به رکود اقتصادی شد. در نهایت این مسائل منجر به این میشود که فعالان اقتصادی و سرمایهگذاران کنار بنشینند که این امتناع به کاهش سرمایهگذاری و تعمیق رکود و تشدید بیکاری میانجامد.
از طرفی جامعه هم باور ندارد که اقتصاد به دلایل اقتصادی به ثبات رسیده است. برخی مقامات دولتی میگویند این ثبات ناشی از عملکرد دولت است، اما واقعاً اینگونه نیست. چون اولاً اسم این وضعیت ثبات نیست و دوم اینکه وضعیت فعلی ناشی از مخدر نااطمینانی است. همه منتظر نشستهاند که ببینند چه میشود.
آقای میرزاخانی شما مجموعه سیاستهای دولت در نیمه اول سال 98 را چگونه ارزیابی میکنید؟ آقای جلالپور معتقد است این شرایط محصول اقدامات دولت نیست. شما هم با ایشان موافقید؟
علی میرزاخانی: اقتصاد ایران در سال 97 یکی از سنگینترین شوکهای تاریخی خود را پشت سر گذاشت. پس از آن شوک بزرگ، ما در دورهای قرار داریم که آرامش نسبی در اقتصاد ما حاکم شده است. اما آیا شرایط کنونی محصول سیاستهای دولت است؟ جواب این سوال مفصل است. ببینید مساله این است که ما هیچ اطلاعاتی درباره سیاستگذاریهای اقتصادی دولت نداریم و از طرفی اقدام و عمل خاصی هم از دولت نمیبینیم. در میزگردی که سال 96 با آقای جلالپور داشتیم این نکته مطرح شد که دولت یک دوره چهارساله منتهی به سال 96 را در بیعملی مطلق گذراند و ما هشدار داده بودیم که این بیعملی اثر خود را بر اقتصاد خواهد گذاشت. سال 97 ما آثار بیعملی دولت را دیدیم. دولت همان زمان که با جهش نرخ ارز و تورم مواجه شد، بلافاصله بیعملی را کنار گذاشت و وارد بدعملی شد. یعنی در مواجهه با شوکهای اقتصادی سال 97، بدترین واکنش ممکن را انجام داد. بعد از چهار تا پنج ماه دولت متوجه سیاستهای اشتباه خود شد. اما در این مدت منابع بسیار زیادی تلف شد. دولت بدعملی را کنار گذاشت و دوباره وارد فاز بیعملی شد. البته این بار بیعملی نتیجه مثبتی داشته است.
شما در میزگرد سال گذشته گفته بودید دو مسیر پیش روی دولت است؛ یا گرانی همراه با فراوانی را بپذیرد یا سرکوب بازار همراه با کمبود شدید کالا را. دولت کدام مسیر را طی کرد؟
میرزاخانی: زمانی که شوک اقتصادی رخ میدهد یا شما آن شوک را میپذیرید و افزایش قیمتها را برای دورهای تحمل میکنید یا اثر شوک را نمیپذیرید و به سرکوب قیمت روی میآورید که نتیجه آن هم کمبود کالاست. دولت در مرحله اول سرکوب قیمت را در دستور کار قرار داد. نتیجه آن سیاست، کمبود برخی از کالاها و خالی شدن قفسه فروشگاهها بود. اما بلافاصله آن سیاست را متوقف کرد. البته سیاست خاصی جایگزین آن نشد. اما توقف همان سیاستهای منفی هم آثار مثبتی به همراه داشت.
نکته دیگر اینکه با وجود خطاهایی که همچنان وجود دارد اما به نظر میرسد کیفیت سیاستگذاری در برخی حوزهها بهخصوص حوزه ارزی، به تدریج بهتر شده است. چون سرکوبهای بازار ارز و جلوگیری از بازگشت ارز صادراتی با قیمتی که در بازار شکل گرفته بود، موانعی ایجاد میکرد. به تدریج آن سیاست کنار گذاشته شد. پیشبینی ما این بود که اگر بازار ثانویه شکل بگیرد، شاهد بازگشت آرامش نسبی به اقتصاد خواهیم بود. ابتدای امسال بازار ثانویه در بازار ارز شکل گرفت و همین یکی از دلایل مهم آرامش اقتصاد در نیمه اول سال جاری است.
اما آیا این آرامش میتواند ماندگار باشد؟
میرزاخانی: این سوال بسیار خوبی است و پاسخ آن بستگی به کیفیت سیاستگذاریهای آینده دارد.
آقای میرزاخانی میگوید دولت در دورهای سرکوب بازار و قیمتها را در دستور کار قرار داد. اما پس از آن این سیاستها متوقف شد. آیا میتوان حرف ایشان را به این معنا گرفت که دولت در دوراهی بازگشت به اقتصاد دهه 60 و اقتصاد آزاد، دومی را ترجیح داده است؟ چون در همین ششماه امسال و سال قبل شاهد بگیر و ببند و فعالیت شدید گشتهای تعزیرات بودیم.
جلالپور: اشاره کردم که دولت هیچ نظریه مشخصی نداشته و کاملاً اقتضایی عمل کرده است. بنابراین نظر آقای میرزاخانی را قبول دارم که اقتصاد به یک آرامش نسبی رسیده اما نمیدانم اسمش را میشود ثبات گذاشت یا نه. اما قطعاً هرچه هست، حاصل کارهای کرده و سیاستگذاری دولت نیست. سمت تقاضا در تنگنا قرار دارد و سمت عرضه نیز در مضیقه قرار گرفته است.
تعادلی که به وجود آمده حاصل دو عارضه در دو سمت عرضه و تقاضاست. بعد از جهش ارزی و افزایش قیمتها و تورم سنگین سال 97، بخشی از مصرف و تقاضا از بازار بیرون رفته است. قدرت خرید مردم به شدت کاهش یافته و به موازات کاهش تقاضا، دولت دو کار انجام داده؛ اول اینکه کالاهای اساسی مورد نیاز مردم را به وفور وارد کرده است که حتی آن را با افتخار هم اعلام میکنند. دوم اینکه گشتهای تعزیرات را به شدت فعال کرده تا کالاهای اساسی با کمترین قیمت ممکن دست مردم برسد. تعداد کالاهای اساسی هم که چندان بالا نیست. البته عرضه ارزان همان تعداد اندک کالای اساسی، مشکلات و فساد گستردهای ایجاد کرد به نحوی که بخشی از حاکمیت ماههاست که مشغول حل این مساله است. بقیه بازار چه شده؟
در بخشهای دیگر اقتصاد هم تقاضا به دلیل افزایش قیمتها و کاهش قدرت خرید به شدت کاهش پیدا کرده و هم سختگیری جدی در زمینه ثبت سفارش و گشایش ارزی، عرضه را کاهش داده است.
آنچه ما از ویترین اقتصاد ایران میبینیم این است که در ششماه اول امسال، نرخ تورم ماهانه و نقطهبهنقطه کاهش مطلوبی داشته، نرخ ارز در یک محدوده مشخص در نوسان است و کالاهای اساسی و اولیه به وفور وجود دارد. آیا میتوان گفت دولت تمام هم و غم خود را بر روی ساختن ویترین خود گذاشته است؟
جلالپور: در حال حاضر اقتصاد ما معیشتی است و میتوان نتیجه گرفت که دولت به نیازهای اساسی مردم دقت بیشتری کرده. تاکید دولت بر این است که کالاهای اساسی در ویترین به وفور در دسترس باشد. بازار کالاهای معیشتی آرام شده، اما تبعات جهش ارزی به این سادگی از بین نمیرود. در چهار دهه گذشته ما چهار جهش ارزی را پشت سر گذاشتیم. اولین جهش را در سالهای جنگ تجربه کردیم. دورهای که قیمت نفت به کمتر از 10 دلار هم رسید. دوره دوم همزمان با سیاستهای تعدیل اقتصادی آقای هاشمیرفسنجانی بود که سبب شد نرخ ارز از 300 به 700 تومان برسد. دوره بعد سال 90 بود که در دولت دهم نرخ ارز از 1200 به سه هزار تومان رسید و دوره چهارم سال گذشته بود که ارز چهار هزارتومانی تا 18 هزار تومان هم رفت. ما در اتاق بازرگانی ایران یک کار جدی انجام دادیم که نشان میداد بعد از جهش ارز در سال 90، دو سال و نیم طول کشید که اقتصاد خود را با جهش ارز وفق دهد. برخی از این جریانات دست دولت هم نیست و دولت هم در آن نقش ندارد. الان هم به نظر میآید که آرامش حاکم شده اما هنوز برخی از کالاها در حال افزایش قیمت است. دلیل آن این است که قیمت کالاها متناسب با شیب افزایش قیمت ارز نبود. یک بخشهایی از آنچه ما شاهد آن هستیم ناشی از جریانات طبیعی اقتصاد و یک بخشهایی هم ناشی از نظارت و کنترل دقیق، واردات بیشتر و بستن راه صادرات است. دولت در این مدت کارهایی را انجام داده و شرایط بهتر شده. مانند محدودیت دستگاههای پوز، جمعآوری چکها و...
در مواردی هم کارهایی انجام داده یا انجام نداده و شرایط بدتر شده. من فکر میکنم نه میتوان ممنون دولت بود و نه طلبکار آن. مساله اساسی ما الان این است که دولت مجدداً به بیعملی روی آورده و این خطرناک است. چون اگر دولت نتواند از فضای آرامش پیشآمده استفاده کند، دچار مشکلات بعدی میشویم.
هم شما و هم آقای جلالپور معتقدید که بازار به آرامش نسبی رسیده است. اما این آرامش در حالی است که دولت نه سیاستگذاری خاصی انجام داده و نه اصلاحی را شروع کرده است. وفور کالاهای اساسی در حالی است که فروش نفت به دلیل تحریمها کم شده و تحریمها شدت گرفته. شرایط بیرون دشوار است و شرایط درون آرام. دولت هزینه این آرامش را از کجا و چگونه تامین میکند؟ آیا هر آنچه دارد را صرف هزینههای جاری کرده یا پول چاپ کرده؟
میرزاخانی: من معتقدم دولت دقیقاً در تله همان آرامشی گرفتار شده که سال 92 تا 96 هم بر اقتصاد ایران حاکم بود. ما چهار سال منتهی به سال 96 را در آرامش گذراندیم. ریشه آن آرامش به بهبود انتظارات بازمیگشت. از زمان انتخاب آقای روحانی بهعنوان رئیسجمهور در سال 92، انتظارات خوشبینانهای بر اقتصاد و جامعه حاکم شد. یکی از مهمترین مواردی که میتواند شاخصهای اقتصادی را بهبود ببخشد، انتظار بهبود اوضاع است. انتظار بهبود منجر به بهبود شاخصها میشود. آرامشی که اکنون وجود دارد یک تله است. اما جنس آن با جنس تله اول فرق دارد.
چه تفاوتی؟
میرزاخانی: تفاوتش این است که آنجا علت آرامش، بهبود انتظارات بود. اینجا جدا از اینکه کمی کیفیت سیاستگذاری بهتر شده، آرامش بعد از شوک اقتصادی را تجربه میکنیم. در اقتصاد بحثی داریم با عنوان «ادبیات شوک». زمانی که در اقتصاد شوکی رخ میدهد ما شاهد اضافه پرش (Overshooting) هستیم. یعنی جهش قیمتها همیشه کمی بیشتر از آن شوکی است که به اقتصاد وارد شده است. وقتی شوک ارزی رخ داد، نرخ ارز تا 18 هزار تومان هم رفت و بعد به محدوده 12 هزار تومان بازگشت. مابهالتفاوت دلار 12 تا 18 هزار تومان همان اضافه پرش است. اگر دولت در مقطع زمانی که اضافه پرش رخ داده وارد سرکوب بازار شود، همان اتفاقی میافتد که در ونزوئلا افتاد. ما در سال گذشته در حال حرکت به آن سمت بودیم که خوشبختانه جلوی آن را گرفتند. اگر کار تحقیقاتی انجام دهیم میتوانیم در حوزههایی که دولت وارد بازار شده، نشانههای کمبود کالا را ببینیم. خوشبختانه از ریلی که ما را سمت ونزوئلایی شدن سوق میداد خارج شدیم. الان وارد آرامشی شدهایم که نتیجه تصحیح اضافه پرش است.
یعنی در مقطعی بیعملی دولت مطلوب بود و ما آرامش الان را مدیون این هستیم که دولت کاری نکرد.
میرزاخانی: بله، ما در دوره آرامشی هستیم که نتیجه تصحیح اورشوتینگ است و این آرامش ناشی از این است که دولت در برخی از حوزهها خود را کنار کشید. در این شرایط اگر دولت خود را کنار بکشد و بازار را سرکوب نکند و اجازه بدهد نرخها خودشان را تصحیح کنند همین اتفاقی میافتد که ما الان شش تا هفت ماه است شاهد آن هستیم.
من متوجه نشدم که شرایط بهتر شده چون دولت کاری نکرده یا شرایط بهتر شده چون دولت کاری کرده؟
میرزاخانی: هر دو. دولت در جاهایی کاری نکرده. کنار ایستاده و اجازه داده بازار خود را اصلاح کند. از سوی دیگر کیفیت سیاستگذاری در حوزه ارزی را هم بهتر کرده است و مهمترین مصداق آن تشکیل بازار ثانویه است. البته این سیاست، پاسخی به سیاستهای اشتباهی بود که سال گذشته اجرا شد. چون بازار ثانویه به این معناست که ما بازار اولیهای درست کردیم و بازار را سرکوب کردیم و حالا در بازار ثانویه میخواهیم بازار را رها کنیم. بهتر بود از ابتدا این اتفاق نمیافتاد که بخواهیم بازار ثانویه ایجاد کنیم. اگر ما ارز 4200تومانی نداشتیم، نرخ ارز تا این حد افزایش پیدا نمیکرد و حتی اورشوتینگ نرخ ارز هم به 12 هزار تومان نمیرسید. اگر ذخایر ارزی را هدر نمیدادیم الان نرخ ارز نهایتاً حدود 10 هزار تومان بود. چون ما ذخایر ارزی بسیاری را هدر دادیم که این نرخها را پایین بیاوریم. نباید این کار را میکردیم چون بازار خودش را اصلاح میکرد. حالا در هر صورت این آرامش ایجاد شده. سوال مهمتر این است که این آرامش چقدر میتواند دوام بیاورد؟ آیا دولت باید برای خود دست و کف بزند که آرامش ایجاد کردم؟ قطعاً نه. اگر دوره این آرامش بگذرد و ما کاری نکنیم، روزهای سختی پیش رو داریم. درست مانند تجربه سالهای 93 تا 96. آرامش ایجاد شد و دولت در نسیم آن آرامش به خواب غفلت رفت. بیعملی عجیبی بر اقتصاد حاکم شد و نتیجه آن شوک ارزی سال 97 بود.
چه چیزی این آرامش را به کابوس تبدیل میکند؟
میرزاخانی: این آرامش الان یک متغیر بسیار فعال دارد که میتواند آن را به کابوس تبدیل کند. متغیری که به شدت افول کرده سرمایهگذاری است. آنچه وضعیت اقتصاد ما در آینده را تعیین خواهد کرد متغیر سرمایهگذاری است. آقای جلالپور هم اشاره کردند که الان سرمایهگذاران بلاتکلیفاند. عدهای دوست دارند بگویند این بلاتکلیفی ناشی از شرایط سیاسی است. این به جای خود. اما مهمترین متغیری که سرمایهگذاری را بلاتکلیف کرده این است که دولت چه برنامهای برای اقتصاد ایران دارد؟ دو سناریو پیش روی ماست. یا وضعیت ما در بازار نفت بهبود مییابد و میتوانیم دلارهای نفتی را به اقتصاد تزریق کنیم یا تحریمها شدیدتر میشود و از درآمد نفت محروم میشویم. در هر دو حالت برنامه دولت برای اقتصاد چیست؟ اگر به بازار نفت بازگردیم دولت با اقتصاد چه خواهد کرد و اگر برنگردیم چه خواهد کرد.
یکی از متغیرهایی که همیشه در بررسی وضعیت اقتصاد باید به آن توجه کرد این است که رابطه ایران و آمریکا، اقتصاد و بهخصوص فروش نفت ما را به چه سمتی خواهد برد. شما فکر میکنید کدام سناریو محقق میشود؟
میرزاخانی: ما در نهایت به بازار نفت برمیگردیم و دوباره شاهد این خواهیم بود که ارز نفتی به اقتصاد ما تزریق خواهد شد. مهمترین عاملی که وضعیت آینده را شکل خواهد داد این است که ما با این ارزها چه خواهیم کرد. الان اقتصاد ما به آرزوی دیرینه خود رسیده است؛ اقتصاد بدون نفت اما نه به اراده خودمان. ما مجبور شدیم. آثارش هم به ما تحمیل شد.
اما خب برنامه دولت برای پس از این ماجرا چیست؟ سیاستگذاران در مصاحبههای خود میگویند عامل جهش ارز تحریم است و بعد از تحریم دلار به شش تا هفت هزار تومان بازمیگردد. معنای این حرف این است که ما بعد از تحریم دلار تزریق میکنیم و تولید را نابود میکنیم. دولت فکر میکند این یک نوید برای مردم است. اما در واقع این یک ضربه به تولیدکننده است. یک چکش به ذهن تولیدکننده است و چون تولیدکننده این را در دورههای گذشته هم تجربه کرده، صبر میکند و سرمایهگذاری نمیکند. یکی از مهمترین دلایل افت شاخص سرمایهگذاری این است که تکلیف سرمایهگذار مشخص نیست. نرخ ارز شاهنرخ اقتصاد است. تمام بیزینس پلنهای اقتصادی بر اساس نرخ 9، 10 یا 11 هزار تومان کلاً به هم میریزد. تولیدکننده چرا باید در این شرایط سرمایهگذاری کند؟ افرادی که در تلویزیون از دلار هفتهزارتومانی حرف میزنند به چه دلیل حرف درمانی میکنند؟ این نوید است؟
این سخنان به حالت انتظار و کاهش سرمایهگذاری بیشتر دامن میزند.
میرزاخانی: ظاهر این حرف این است که این گفتهها نوید است اما سمی است که به حوزه تولید تزریق میشود. این عکس مار است که برای مردم میکشند. مردم از عکس مار خوششان میآید سیاستگذار هم با آنها همراه میشود.
شما چه تصوری از بازار نفت ایران و مساله مذاکرات دارید؟ در تمام پیشبینیهایی که تاکنون داشتیم برجام و تحریمهای آمریکا و بازگشت این کشور به توافق هستهای سهم مهمی در تحلیل شرایط آینده اقتصاد ایران داشته است. اردیبهشت سال گذشته آغاز دورهای بود که به نظر میرسید برجام یا رابطه ایران و آمریکا به سمتی رفته که در بهبود شرایط نقش نخواهد داشت و هر تاثیری که بگذارد منفی خواهد بود. اما الان دوباره زمزمه مذاکره را میشنویم.
جلالپور: این مساله در حال حاضر قابل پیشبینی نیست. اما شرایط و تنشهای بینالمللی به وضوح کمتر شده. در شش ماه اول امسال یکبار سایه جنگ از سر ما گذشت. وقتی ناوها آمدند، وقتی اتفاقاتی در خلیجفارس رخ داد، وقتی پهپاد را زدیم و... ما از این فضا گذشتهایم. به هر نحوی، یا با پادرمیانی شرق یا با همکاری اروپا. در هر صورت فضا آرامتر شده است. اما شخصاً بعید میدانم به این زودیها، وارد مذاکره رودررو و دوطرفه با آمریکا شویم. این اتفاق حداقل در نیمه دوم سال 98 رخ نمیدهد. ممکن است مذاکره با شخص ثالث رخ دهد که اروپا آن را آغاز کرده. اما در ششماهه دوم سال اقتصاد ما چه میشود؟ اقتصاد نیمه دوم سال تا حد زیادی وابسته به کیفیت سیاستهایی است که در داخل وضع میکنیم.
یعنی معتقدید که مذاکره و عدم مذاکره با غرب در شرایط اقتصاد موثر نیست؟
جلالپور: قطعاً آنچه بر سیاست داخلی و خارجی و رفتار کشورهایی که به نوعی با آنها در ارتباط هستیم میگذرد، بر فضای اقتصاد ما هم تاثیر میگذارد. مساله برجام و تحریم نفت هم نهتنها بیتاثیر نیست که تاثیر زیادی هم دارد. اما توجه کنیم همه آنچه در اقتصاد رخ میدهد بحث روابط بینالملل نیست. ما در دورهای که برجام به نتیجه رسید و فشار تحریمها کاهش یافت چه کردیم؟ استراتژی مدونی نداشتیم و نتوانستیم کاری کنیم. مساله ما در ششماهه پیش رو این است که از این آرامش چگونه باید استفاده کنیم؟ این دوره میتواند برای اقتصاد ما دوره تنفس و تجدید قوا باشد، از این فرصت چگونه استفاده میکنیم؟ چون اگر آرامشی که الان بعد از جهش ارز و کاهش تنش در فضای بینالملل ایجاد شده، تمام شود و ما از آن استفاده نکنیم در چاله بزرگتری از جهش نرخ ارز و تورم میافتیم. بارها گفتهایم که کاهش سرمایهگذاری در ایران خیلی نگرانکننده است. کوچک شدن سفره مردم عواقب اجتماعی و سیاسی دارد. نرخ رشد منفی اقتصاد نگرانکننده است. اینها را نباید نادیده بگیریم و کاهش تورم ماهانه و آرامش مصنوعی بازارها را پررنگ نشان دهیم و خودمان را در شرایطی ترسیم کنیم که گویا مشکلاتمان به پایان رسیده است. نه؛ ما اقتصادی در معرض خطر داریم که این طرف و آن طرفش ونزوئلا و پاکستان است. آرژانتین و یونان هم پشت و مقابل ما قرار دارند. قطعاً باید در کنار ابرچالشهایی که داریم، به کاهش سرمایهگذاری، شرایط نامساعد اقتصادی، رشد اقتصادی منفی، فساد فراگیر و مشکلات اشتغال و نااطمینانی اقتصاد توجه کنیم. در این شرایط دو راه پیش روی ماست. یا سیاستگذار به هشدارها توجه میکند و با مجموعه اقداماتی شرایط آرامش را حفظ میکند و اصلاحات را انجام میدهد. یا مانند گذشته به خواب غفلت میرود و وانمود میکند که همهچیز عادی است. در این حالت باید منتظر باشیم که در پایان سال جاری، با تنش اقتصادی و گرفتاری جدیدی مواجه باشیم. به قول حضرت سعدی؛ خواب نوشین بامداد رحیل / بازدارد پیاده را ز سبیل.
بسیاری معتقد بودند که سالهای 95 و 96 بزنگاه رشد و توسعه اقتصاد ایران است و دولت میتواند با اقداماتی کشور را در ریل توسعه قرار دهد. درست همان سالهایی که شما میگویید فضای اقتصاد آرام بود و دولت در خواب غفلت بود. سال 97 شرایط به گونهای پیش رفت که خیال هر اصلاح و رشدی از دست رفت. الان هم مجدداً همان آرامش نسبی برقرار شده. آیا الان هم میتوان امیدوار بود که مسیر رشد جدیدی ایجاد شده؟
میرزاخانی: دو سه سال قبل هم فرصت اصلاحات وجود داشت و هم همراهی مردم بیشتر بود. در حال حاضر اما فرصت اصلاحات وجود دارد اما همکاری مردم کمتر است و ممکن است مردم به راحتی اصلاحات را نپذیرند. اما با این همه معتقدم هنوز فرصت اصلاح وجود دارد. به شرط آنکه سه عامل مهم را رعایت کنیم. اولین مورد سرمایهگذاری است، مورد دوم اصلاح بودجه است و مساله سوم اصلاح سیاستهای ارزی و پولی است.
اقتصاد ما یک اقتصاد مبهم و پیشبینیناپذیر است و این ویژگی در نیمه اول سال جاری تشدید شده. باید مسیر سرمایهگذاری را از ابهام خارج کنیم. فعال اقتصادی زمانی سرمایهگذاری میکند که حداقل 10 سال پیش رو را روشن ببیند. الان 10 روز را هم نمیتوان پیشبینی کرد. دولت میگوید این ابهام ناشی از فضای بینالملل و سیاست خارجی است. اما این بهانه و توجیه مسوولان برای بیعملی خودشان است. ما حداقل شاخصها و سیاستهای داخلی را که میتوانیم شفاف کنیم. مثلاً یک فعال اقتصادی باید بداند که تا 10 سال دیگر سیستم قیمتگذاری دولت چگونه است و سیاستهای پولی و مالی چیست. اگر کیفیت سیاستگذاری ما بهبود پیدا کند، شاخص سرمایهگذاری رشد میکند. حتی در دوره جنگ که بدترین دوره تاریخ اقتصاد ماست، وقتی کیفیت سیاستگذاری بهتر شد، سرمایهگذاری بهبود پیدا کرد.
مساله دوم برنامه دولت برای کسری بودجه است. ما الان با کسری بودجه شدیدی مواجهایم. کاهش هزینهها در این شرایط نه شدنی است و نه توصیه میشود. پس باید درآمدها را افزایش داد که آن هم ناشدنی است. چون در شرایط رکود نمیتوان مالیات بیشتری از بنگاههای تولیدی گرفت و فروش بیشتر نفت هم که ممکن نیست. پس برنامه دولت چیست؟ دولت برنامهای ندارد.
بهترین محل افزایش درآمد دولت حذف یارانههای پنهان انرژی است. اما دولت نه جسارت آن را دارد و نه میخواهد ریسک چنین موضوعی را بپذیرد.
دولت میگوید مردم مانع هستند و با اعتراض مردم مواجه میشود.
میرزاخانی: بله قطعاً مردم به سادگی چنین اصلاحی را از دولت نمیپذیرند. چون چهار پنج سال دست روی دست گذاشت و مردم هزینه این همه تعلل را دادند. حالا باید اعتمادسازی کنید. شما دولتاید. شما باید اعتمادسازی کنید و راهی پیدا کنید. هم طلبکارانه به اقتصاددانان میگویند بگویید ما چه کنیم. راه روشن است. هزینه اصلاحات را بدهید. دولت نه میخواهد دستش خسته شود و نه پایش. راه روشن است. باید یارانه پنهان انرژی حذف شود. اینکه مدام بگوییم عوارض دارد و اثر روانی دارد، بحث واقعی نیست. این کار باید انجام شود. شما اگر میخواهید اصلاحات انجام دهید، انجام دهید بهانه نیاورید. یکی از مهارتهای سیاستگذار این است که واکنشهای مردم را پیشبینی کند و برای آن چاره بیندیشد. اگر بلد نیستید این مشکل شماست.
بحث سوم مساله بازار ارز است. هم تقویت بازار ارز و هم مهار تقاضای سفتهبازی که هر دو راهکارهای مشخص دارد. در بازار ارز تا حدود زیادی موفق عمل شده و نمره دولت در این حوزه قابل قبول است اما در دو حوزه دیگر بسیار مشکل داریم و اگر دولت همچنان در تله آرامش بماند متاسفانه آثار بدی برای مردم خواهد داشت.
از نگاه شما بزرگترین مشکل دولت در ششماه پیش رو چیست؟
جلالپور: قطعاً مشکل اصلی اقتصاد ایران نااطمینانی و توقف سرمایهگذاری است. هر سرمایهگذار باید اطلاعاتی از شرایط اقتصاد داشته باشد. مشکل ما تنها تحریم نیست. ما حتی در همین فضای گلخانهای هم با ابهامات بسیاری مواجهایم. بر اساس آنچه در ششماه نخست سال جاری دیدیم، در پایان سال صد هزار میلیارد تومان کسری بودجه داریم. در بودجه که این کسری پیشبینی نشده است. از حذف یارانههای پنهان انرژی هم که خبری نیست. نشانههای موجود به فعال اقتصادی این سیگنال را میدهند که چون سیاست ارزی چفت و بست محکم ندارد و چون دولت همچنان به دنبال کاهش قیمتها به روشهای غیراصولی است، احتمال نوسان ارز منتفی نیست. از سوی دیگر حفره بزرگی در بودجه داریم که نمیدانیم دولت قرار است چگونه آن را پر کند. چون نه نشانهای از کاهش هزینههای دولت میبینیم و نه اصلاحی در ساختار بودجه مشاهده میکنیم. در نتیجه میتوانیم منتظر جبران کسری بودجه از منابع بانک مرکزی باشیم که قطعاً تورم بیشتری به اقتصاد ما تحمیل خواهد کرد.
پس من بهعنوان فعال اقتصادی همانقدر که فضای نیمه اول سال را مبهم و غیرقابل پیشبینی میدانم فضای نیمه دوم را هم مبهم میدانم. دولت فضای اقتصادی را مبهم کرده و سیاستمداران هم فضای سیاسی را بیشتر آشفته میکنند. همه افراد در کمیسیونهای مختلف مجلس تا چهرههای نظامی و حوزوی و فرهنگی همه و همه درباره سیاست و اقتصاد و دیپلماسی اظهارنظر میکنند. این اظهارنظرها ابهامات را بیشتر میکند و سرمایهگذاری کوتاهمدت را هم کاهش میدهد.
من تنها میخواهم هشدار بدهم که این آرامش مصنوعی، دولت را به خواب نبرد. من بارها در سالهای 94 و 95 عنوان کردم که وضعیت خوب نیست اما همه میگفتند شرایط با نرخ تورم تکرقمی و نرخ رشد اقتصادی 10درصدی خوب است. نتیجه آن آرامش طوفان سال 97 بود. این آرامش را هم اگر درنیابیم سالهای 98 و 99 با مشکلات بسیار جدیتری مواجه میشویم. همین امروز هم وقت اصلاحات است. یک سال و نیم باقیمانده زمان خوبی است.
میرزاخانی: اگر میخواهیم از این وضعیت رها شویم باید به علم اقتصاد بها دهیم. شما وقتی دردی در بدنتان حس میکنید راجع به آن تحلیل نمیدهید به پزشک مراجعه میکنید چون اگر چنین نکنید ممکن است یک هفته بعد زنده نباشید. در اقتصاد هم همین است.
امیدوارم اینبار تصمیمگیران اقتصادی در این آرامش مانند آرامش قبلی عمل نکنند. بلکه بدانند باید از این تله خارج شوند. برای خروج از تله هم باید سه جای آسیبپذیر را ترمیم کنند. بازار ارز، بودجه و سرمایهگذاری. آسیبپذیری این سه بخش را باید از بین ببریم. امیدواریم اینبار هشدارها را بپذیرند و در این سه حوزه کارهایی انجام دهند و ما شاهد خروج از تلهای باشیم که ظاهر آن آرام است اما باطن آن کابوسی است که نباید دچار آن شویم.