در ذهن تولیدکننده چه میگذرد؟
جعفر مرعشی از کاربردهای «شامخ» میگوید
جعفر مرعشی میگوید: به نظرم ریشه افزایش موجودی در انبار را باید در افزایش انتظارات تورمی فعالان اقتصادی جستوجو کرد. انتظار آنها این است که قیمت در ماههای آتی افزایش پیدا کند.
عمر شاخص مدیران خرید در ایران از 9 ماه گذشت. آخرین گزارش این شاخص موسوم به شامخ، نشان داد که انتظار فعالان اقتصادی از وضعیت تولیدی در آینده همچنان مثبت است. اما چرا چنین خوشبینی در فعالان اقتصادی با وجود وضعیت رکودی اقتصاد ایران، وجود دارد؟ جعفر مرعشی معتقد است که نوعی انطباق ذهنی بین فعالان اقتصادی و شرایط حاکم بر اقتصاد کشور شکل گرفته است. به این معنی که فعالان با مشکلات و معضلات خو گرفتهاند و با اینکه شدت مشکلات تا حدودی روبه افول است، موجبات ذهنیت مثبت فعالان اقتصادی با وضعیت موجود را فراهم آورده است. نظر مرعشی این است که این اعداد مثبت، بیشتر نشان میدهند که فشار سهمگین شوک اقتصادی در سال گذشته در حال تخلیه است و در مقابل نمیتواند چندان پیامآور برگشتن ورق باشد. این تحلیلگر اقتصادی همچنین شامخ را شاخصی نمیداند که بتواند پیشبینی از شاخصهای قیمتی به دست دهد. از نظر مرعشی، شاخصهای کلانی همچون تورم به متغیرهای کلانتری همچون حجم پول و سرعت رشد نقدینگی وابستگی بیشتری دارند تا صرف قیمت تمامشده محصولات تولیدی در کارخانه. مرعشی همچنین بر این نکته تاکید میکند که همزمان با افزایش تولید، نباید انتظار رشد استخدام و بهکارگیری نیروی انسانی را داشت، چراکه ممکن است رشد تولید بیشتر در کارگاههایی رخ داده باشد که از کارگر کمتری برخوردار هستند و فعالیت به صورت مکانیزه انجام میشود. مرعشی در این گفتوگو، تحلیلهای تازهای از آخرین گزارش شامخ ارائه کرده است.
♦♦♦
بهطور کلی تا چه حد میتوان از شاخص مدیران خرید توقع داشت که بازتابدهنده انتظارات واقعی فعالان اقتصادی باشد؟
به نظرم این شاخص، میتواند شاخص خیلی بهتری باشد؛ به شرطی که نمونههای موجود در طرح که اکنون در حدود 400 نفر است، مثلاً به 10 برابرش (در حدود چهار هزار نفر) افزایش یابد. افزایش نمونهها باعث میشود تا طیف گستردهتری از فعالان اقتصادی در سنجش وضعیت تولید شرکت داده شوند. این طرح نهفقط در شاخههای مختلفی که اکنون اندازهگیری میکند، بلکه میتواند در هر کدام از زیرشاخهها نیز محاسبات را انجام دهد تا دید جامعتری از صنعت کشور ایجاد شود. در صحبتهایی که با دستاندرکاران امر در اتاق داریم، دیدگاه ما این است که بتوانیم نمونههای طرح را به چهار هزار نفر افزایش دهیم تا شامخ بتواند با ضریب بیشتری، بازتابدهنده انتظارات واقعی عاملان اقتصاد ایران باشد.
برنامه افزایش تعداد نمونهها در دست است؟
گفتوگوها صورت گرفته است و نیاز به مقداری تجهیز و پیشبینی ملزومات دارد تا این اقدام عملی شود. خوشبختانه مدیریت مرتبط با این موضوع در اتاق ایران، این آگاهی و دیدگاه را دارد که به چنین سمتی حرکت کند.
اکنون 400 نفر از فعالان مهم صنعت کشور در این نظرسنجی شرکت میکنند. از نظر شما نسبت شاخص مدیران خرید با دیگر شاخصهای اقتصادی کشور چیست؟ آیا میتوانیم رابطهای بین شاخصها برقرار کنیم؟
اگر منظورتان شاخصهایی چون سهولت محیط کسبوکار باشد که در مقیاس ملی و فروملی محاسبه میشود، یا شاخص ادراک فساد مورد نظرتان باشد، به نظرم تا این لحظه دستاوردهای شاخص مدیران خرید، خلاف انتظار نبوده است. در حقیقت ناهماهنگی بین شامخ و شاخصهایی که به آنها اشاره کردم مشاهده نمیشود.
اگر بخواهیم یکسری شاخصهای دیگر، مانند شاخصهای قیمت مصرفکننده و قیمت تولیدکننده را در نظر بگیریم و مقایسه نسبتاً عددی انجام دهیم، میتوانیم از اعداد شامخ به نتیجهای برسیم. مثلاً شاخص قیمت محصولات تولیدشده در شامخ میتواند شاخصی نزدیک به شاخص قیمت تولیدکننده باشد؟ میتوان نتیجه گرفت با توجه به اینکه شاخص قیمت محصولات تولیدی در شامخ در سه ماه گذشته همواره بالای 60 بوده، تورم نسبتاً بالایی در تابستان داشته باشیم؟
تصور من این است که از شامخ، نمیتوانیم برای پیشبینی تورم استفاده کنیم. همانطور که شما آشنا هستید، در موضوع تورم عوامل دیگری مانند حجم پول و حجم نقدینگی در جامعه، نقش تعیینکنندهتری دارند. بنابراین از شاخص مدیران خرید، نمیتوانیم در پیشبینی تورم استفاده کنیم. در نتیجه نمیتوان به شامخ، به عنوان یک شاخص پیشنگر در این زمینه نگاه کرد. ممکن است شاخص قیمت محصولات تولیدی نکاتی را به دست ما دهد، اما به هر حال تورم یک متغیر کلان است و ارتباط تنگاتنگی با حجم پول و حجم نقدینگی دارد و به نظر نمیآید که شامخ بتواند جهتگیری روشنی را در این باره به تحلیلگران نشان دهد.
شاخص «انتظارات تولید در ماه آینده»، در اردیبهشت و خرداد بالای 50 بوده است. در حقیقت انتظار فعال اقتصادی در طول حداقل دو ماه اخیر این بوده که میزان تولید محصولاتش در ماه بعدی افزایش یابد. ریشه این انتظارات مثبت چیست؟
حدس من این است که این اعداد، قدرت انطباق ذهنی و رفتاری فعالان اقتصادی با مشکلات حاضر در اقتصاد ایران را نشان میدهند. به نوعی یک خودتنظیمی در ذهن و رفتار فعالان اقتصادی کشور رخ داده و به نوعی با مشکلات خو گرفتهاند.
در واقع این انتظارات مثبت بیشتر از اینکه نشاندهنده خروج از رکود باشد، نشان میدهد که صنعت از شوکی که در سال 97 دیده است، در حال خروج است؟
بله، من فکر میکنم امواج پرفشاری که در اثر شوک سال قبل به آنها وارد شد، در حال تخلیه است. در واقع ذهن و رفتارشان با این امواج، متناسبسازی و تنظیم مجدد شده است. فعالان اگرچه با مشکلات دست و پنجه نرم میکنند اما خودشان را با مشکلات نیز وفق دادهاند.
عدد شاخص مدیران خرید برای خردادماه، تا حدودی بالای 50 بوده و در مرز رکود و رونق قرار گرفته است. اما نکتهای که حرکت صنعت به سمت رونق را به شک میاندازد، به رشد موجودی انبار بازمیگردد. از طرفی میزان فروش محصولات نیز رو به کاهش است. در گزارشی که اتاق ایران منتشر کرده است نشان میدهد مثلاً در صنایع لاستیک و پلاستیک شاخص میزان فروش محصولات عدد 7 /46 واحد را ثبت کرده و در کنارش، موجودی انبار نیز عدد قابل توجه 3 /63 واحد. میتوان از این نتیجه گرفت که صنعت بیشتر رو به رکود است تا رونق؟
به نظرم اینطور میآید که فعالان اقتصادی، به دلیل انتظارات تورمی موجود در ذهنشان، کالا را نگهداری میکنند. حدسشان این است که قیمتها در ماههای بعد بالاتر میرود و برای بهرهگیری از ظرفیتی که در آینده مهیا میشود و میتواند سود بیشتری را نصیبشان کند، از فروش کالا منصرف شدهاند و دست به نگهداری کالاهای تولیدی در انبار زدهاند. البته پژوهشها نیز نشان میدهند که جهشهای تورمی، در شکلگیری انتظارات تورمی نقش مثبتی بازی میکنند. در واقع هرگاه یک جهش تورمی رخ میدهد، تورم ذهنی عاملان اقتصاد نیز تشدید میشود. به نظرم ریشه افزایش موجودی در انبار را باید در افزایش انتظارات تورمی فعالان اقتصادی جستوجو کرد. انتظار آنها این است که قیمت در ماههای آتی افزایش پیدا کند و به همین دلیل از یک طرف، میزان فروش محصولاتشان افت کرده و از طرف دیگر، موجودی انبار آنها با رشد همراه شده است.
در تمام 9ماهی که شامخ گزارش شده، عدد مربوط به صادرات عجیب است. طوری که میزان صادرات کالا هر ماه کمتر از ماه قبل بوده است. در حالی که در طول یکسال اخیر با افزایش نرخ ارز روبهرو بودیم و انتظار این بود که حداقل روی کاغذ، صادرات هم رونق پیدا کند. به نظر شما مشکل از کجاست و چرا شاخص «میزان صادرات کالا» چنین روندی را ثبت کرده است؟
فکر میکنم بخشی از اتفاق رخ داده صادرات، به موانع اجرایی و اداری بازمیگردد، مثل بازگرداندن ارز صادراتی یا شرایط تحریم که بازدارندگی بیشتری ایجاد کرده یا تصمیماتی که بسیاری از کشورها در مورد واردات از ایران گرفتهاند. اینها میتواند در افت صادرات عامل تعیینکنندهای باشند. در نتیجه افت صادرات، تنها به داخل صنعت بازنمیگردد و موانع تحریمی و غیرتحریمی که در طول 9 ماه گذشته وجود داشته و دارند، در افت میزان صادرات کالا در صنایع مختلف نقش کلیدی بازی کردهاند. فعال اقتصادی انگیزه دارد که محصول تولیدیاش را به خارج از مرزها صادر کند و دلیلی ندارد که از این فرصت استفاده نکند اما موانع خارج از صنعت، که بسیاری از آنها هم داخلی هستند، مانع این عمل میشوند. مثلاً قضیه سیبزمینی را ببینید، تا کمبودی در داخل کشور به وجود میآید، اولین گزینه تصمیمگیران و دستگاههای مقرراتگذار، توقف صادرات این محصولات است. این تجربه را در گذشته هم داشتیم. خاطرم هست زمانیکه صادرات سیمان را فعال کرده بودیم، برخی از دستگاههایی که پروژههای عمرانی داشتند (مانند وزارت نیرو برای سدسازی)، هنگامی که با اندک کمبودی در کشور مواجه میشدند، درخواست ممنوعیت صادرات سیمان را مطالبه میکردند تا تامین سیمان پروژههایشان دچار مشکل نشود. در نتیجه به نظر میآید بخشی از افت صادراتی رخ داده، میتواند از رفتارهای دستگاههای مقرراتگذار نشات گرفته باشد.
نکته دیگری که کمی مبهم است، اینکه اگر میزان سفارشهای تولید یک صنعت رو به کاهش است، انتظار میرود «میزان بهکارگیری نیروی انسانی» نیز روندی مشابه را طی کند. اما مثلاً در صنعت لاستیک و پلاستیک، میزان سفارشهای جدید در خرداد عدد پایین 36 بوده و انتظارات تولید در ماه آینده هم 50 بوده، اما از آن طرف میزان استخدام در خردادماه معادل 60 بوده است که نشاندهنده رشد مناسب نسبت به اردیبهشت است. آیا تناقضی در این اعداد موجود است؟
اگر ریز بخواهیم قضاوت کنیم، احتمالاً باید ببینیم چه نوع واحدهایی در بررسی شرکت داده شدند. ممکن است بعضی از این واحدها، پروژههایی باشند که به تازگی به بهرهبرداری رسیده باشند و به دلیل دوره بهرهبرداری، تجهیز منابع انسانی در دستور کار بوده است. در واقع بهرغم اینکه هنوز چرخه اقتصادی در آن قسمت کاملاً تحرک پیدا نکرده اما منابع انسانی جذب شده تا بتوانند تجهیز شده و آموزش دهند. اما در مقیاس ملی، شاخص میزان استخدام و بهکارگیری نیروی انسانی، تغییرات جزئی داشته است. این شاخص در خردادماه به 43 /53 رسیده است که نسبت به عدد اردیبهشتماه (30 /53) رشد جزئی کرده است. در نتیجه تغییر ملی در این مقیاس نداریم. اگر در یک صنعت خاص 60 شده باشد، باید به اطلاعات درون فعالیت یا برنامهها و پروژههایی که برخی از واحدها داشتهاند، دسترسی داشته باشیم و سپس نتیجهگیری کنیم. بهطور طبیعی، شاخص استخدام باید هماهنگ با شاخص مقدار تولید باشد. البته بخشی از واقعیت بستگی به این دارد که چه نوع واحدهای صنعتی، در طرح هستند. بعضی از واحدها، کارگربر هستند و برخی نیز ممکن است مدرنتر باشند و به دلیل ماهیت تکنولوژی با افزایش تولید و رونق، لزوماً به اشتغال بالاتری نینجامند. پس بستگی به این دارد که با چه ترکیبی از واحدهای صنعتی روبهرو هستیم. هرچه مدرنتر باشند، طبیعتاً افزایش تولید با اشتغال بالاتری همراه نیست. هرچه نفربرتر باشند، طبیعی است که یک تناسب متعادل را با یکدیگر دارند.
از 12 سوال موجود در گزارش شاخص مدیران خرید، پنج سوال اصلی و هفت سوال فرعی هستند. از نظر شما در بین شاخصهای فرعی کدام شاخص وزن مهمتری میتواند در تحلیلها داشته باشد؟ در واقع چطور میتوان به یک تحلیل جامع از شاخصهای فرعی رسید و دچار سردرگمی نشد؟
دادههایی که شاخص مدیران خرید ارائه میکند، میتوان گفت یک ارزیابی از نبض فعالان اقتصادی یا یک ارزیابی سریع است و میتوانیم با این نگاه، از آن کمک بگیریم. اما به عنوان اینکه تمام ابعاد و جوانب بررسی شود، باید به تفصیل درونریز دادهها رویم که در حال حاضر چنین امکانی در دسترس نیست. از هفت شاخص فرعی، برخی مولفهها اهمیت بیشتری نسبت به دیگر مولفهها دارند. مثلاً قیمت خرید مواد اولیه اهمیت بیشتری نسبت به شاخص مصرف حاملهای انرژی دارد. در نهایت میتوان گفت «انتظار تولید در ماه آینده» شاخصی است که ذهن و رفتار خود فعال اقتصادی را بهتر نشان دهد. به نوعی برآیند خصوصیات ذهنی و رفتاری خود فعال اقتصادی است، از همین لحاظ مثلاً نسبت به مصرف حاملهای انرژی میتواند راهگشاتر باشد.
ویژگیای هم که شاخص انتظارات تولید در ماه آینده دارد، این است که باقی شاخصها کمی و ثبتشده هستند و فعال اقتصادی با استناد به اعداد در مورد آنها نظر میدهد، اما شاخص انتظارات تولید تنها یک برآورد است.
برآورد است اما به نظر تمامی عوامل دیگر در ذهن یک فعال اقتصادی ترکیب میشوند و در انتظارش از تولید در ماه آینده جلوه میکند. شاخص انتظارات تولید میتواند پیشبینی از تمامی عوامل در ماه بعد را به ما ارائه دهد. حتی ممکن است خود فعال اقتصادی نتواند نسبتگیری کند که هر کدام از آن عوامل، به چه نسبتی در جمعبندیاش موثر هستند. اما برآیند حالات ذهنی و رفتاری، خودش را در شاخص انتظارات تولید نشان میدهد.
با همه اینها اقتصاد ایران در حالت کلان، در شرایط رکودی به سر میبرد. به نظر شما کدام بخشهای صنعتی چشمانداز بهتری در کوتاهمدت میتوانند داشته باشند؟
نظر من این است که تولیدکنندگان کالاهای اساسی زندگی، میتوانند وضعیت بهتری در بازه کوتاهمدت داشته باشند. هرچه کالایی، جانشین کمتری داشته باشد و از نقش اساسیتری در زندگی مردم برخوردار باشد، شانس بیشتری هم خواهد داشت، مانند غذا و محصولات کشاورزی. اصولاً اینها باید وضع بهتری داشته باشند. چراکه مصرفکننده به این سمت پیش میرود که قدرت خریدش در حال کم شدن است و تمرکز سبد مصرفش بر کالاهای اساسی معطوف میشود.