مارپیچ مشکلات
بانکها علت مشکلات هستند یا معلول؟
معین حسینپور: بانکها، اقتصاد ایران را به گروگان گرفتهاند؛ این گزارهای است که از برخی مردم و حتی شماری از مسوولان شنیده میشود؛ آنها میگویند بانکها وثیقههای سنگین از تولیدکنندهها میگیرند و زمانی که آنها نمیتوانند آن را بازپرداخت کنند، بنگاه تولیدی را به خاک سیاه مینشانند. ولی آیا مساله به همین سادگی است؟ یعنی بانکها به تنهایی چنین وضعیتی را رقم زدهاند یا مارپیچی از مشکلات وجود دارد که فقط نام بانکها جلوی چشممان سبز میشود؟ بخشی از واقعیت به زبان ساده اینگونه است: بانکها به تولیدکنندهها وام میدادند؛ آنها نمیتوانستند تسهیلات خود را پرداخت کنند؛ بانکها مجبور به آسانگیری میشدند و در نتیجه آن از بانک مرکزی اضافهبرداشت میکردند. در این معادله، از یکسو شرکتهای زیانده را داریم و از سوی دیگر، اضافه برداشت بانکها از بانک مرکزی که این دومی خود منجر به افزایش نقدینگی و در نهایت رشد تورم میشود.
به نظر میرسد اگر در همان مرحله اول سختگیری بیشتری نسبت به اعطای تسهیلات وجود داشت و در زمینه اعطای آن، یک ارزشیابی دقیق صورت میگرفت، شاهد بسیاری از مشکلات نبودیم؛ در این میان، برخی کارشناسان به مشکلات عمیقتری اشاره میکنند که خارج از سیستم بانکداری است؛ به عنوان مثال، فشارهای بیرونی موجب شده است که بانک مرکزی نظارت مناسبی بر روی بانکها نداشته باشد.
تصور اشتباه دیگری که در ایران به آن کمتر توجه میشود این است که گویا بانک یک شرکت با منابع نامحدود است و وظیفه دارد این منابع را به راحتی تخصیص بدهد. آنچه باید به آن دقت شود این است که منابع بانک از سپردهگذاران و صاحبان سهام خود آن به دست میآید. در چنین شرایطی، بانک نسبت به دارایی سهامداران و سپردهگذاران خود مسوول است و طبیعی است که باید با سختگیری بیشتری اقدام به اعطای تسهیلات کند؛ ولی مشکل دیگری که وجود دارد این است که نظام بانکی بهطور عادلانه اقدام به تقسیم تسهیلات خود نمیکند و بررسیها نشان میدهد، بسیاری از افراد برای دریافت تسهیلات مشکل دارند؛ ولی آیا با توجه به چنین مشکلاتی هم میتوان گفت، بانکها مسبب به وجود آمدن چنین شرایطی در اقتصاد ایران هستند؟
به نظر میرسد باید کمی به پشت صحنه نیز دقت کرد؛ چه کسانی شاکله نظام بانکداری را به صورت کنونی درآوردهاند؟ نظام قانونگذاری و فشارهای بیرونی چقدر در ایجاد این وضعیت سهم داشتهاند؛ به زبان ساده میتوان گفت سیاستمداران که با تصمیمهایشان، بانکها را دچار این مشکلات ساختاری کردهاند، نمیتوانند در جایگاه شاکی بنشینند و به محاکمه بانکها بپردازند. آنها تنها باید اقدام به تغییر قوانین کنند؛ ولی به نظر میرسد که باید در اولین گام، مساله را به درستی تشخیص داد. در حالی که آنها نقش خود را نادیده میگیرند و مشکلات را تماماً به گردن بانکها میاندازند.