چاه پوپولیسم
بررسی میزان پذیرش وعدههای پوپولیستی در گفتوگو با سیدرحیم ابوالحسنی
سیدرحیم ابوالحسنی میگوید: مهمترین موضوعی که میتواند مانع مطرح شدن چنین وعدههایی باشد افشاگری و شفافیت است. این یکی از راههای آگاه کردن جامعه است. در واقع جامعهای که آگاه شود و بتواند تفاوت شعار و وعدههای پوپولیستی را از وعدههای قابل تحقق تمیز دهد، خود به مانعی بر سر تکرار این وعدهها تبدیل میشود.
دوم اسفندماه امسال انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی برگزار میشود و هرچه به زمان برگزاری این انتخابات نزدیکتر میشویم، اظهارنظرهایی از درون مجلس یا بیرون از آن شنیده میشود که یادآور سیاستهای پوپولیستی است که در سالهای 84 تا 92 در ایران شاهد بودهایم. در این گفتوگو با سیدرحیم ابوالحسنی دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران، علل بروز دوباره شعارها و وعدههای پوپولیستی را در کشور جویا شدهایم. این استاد دانشگاه بر این باور است که در جوامع در حال گذار که هنوز مدرن نشده و جامعه مدنی به درستی شکل نگرفته و از سوی دیگر مردم آن جامعه در برخی مسائل از جمله مسائل اقتصادی در فشار هستند، جامعه به شدت آماده شکلگیری مدیران و مسوولان پوپولیست است و از سوی دیگر مردم این جامعه نیز آمادگی پذیرش چنین افرادی را دارند زیرا هم به لحاظ ساختار اجتماعی و هم به لحاظ ساختارهای ذهنی، جامعه با نوعی بیهویتی روبهرو میشود و افراد از منظر حمایتهای اجتماعی و هم از لحاظ حمایتهای سیاسی، احساس بیپناهی میکنند. او ضمن برشمردن پیامدهای بسیار منفی سردادن شعارهای پوپولیستی، یکی از این خطرات را به قدرت رسیدن سیاستمداران فریبندهای خواند که با شعارهای بزرگ به قدرت میرسند اما با سیاستهای غیرقابل تحقق، نهتنها مرهمی بر آلام و مشکلات کشور نخواهند شد بلکه مشکلی را بر مشکلات موجود انباشت میکنند. همین امر سبب میشود که نهتنها کشور به سمت توسعه نرود بلکه سیاستهای غلط پوپولیستی در مواجهه با مشکلات، چاله بسیاری از مشکلات اقتصادی را به چاه تبدیل میکند.
♦♦♦
به عنوان اولین سوال بفرمایید که پوپولیستها در کدام جوامع توفیق مییابند و وعدههای پوپولیستی در چه شرایطی مورد پسند عامه واقع میشود؟
پوپولیسم در جوامع در حال توسعه و دگرگونی رخ میدهد. روند شکلگیری آن این است؛ جامعهای که سنتی بود و بافتی اجتماعی-سنتی داشت و در آن بافت اجتماعی شبکههای حامی و پیرو مشخص وجود داشتند و همچنین به شکل رئیس قبیله و اعضای قبیله بود، این جامعه از لحاظ ساختار اجتماعی و اقتصادی و سیاسی، دگرگون میشود و این در حالی است که با وجود دگرگونی در ساختارهای مختلف، اما ساختار جدیدی همچنان شکل نگرفته است. به این معنا که جامعه از بافت سنتی رو به دگرگونی گذاشته اما هنوز مدرن نشده، جامعه مدنی به درستی شکل نگرفته و هنوز احزاب مشخص به وجود نیامده و کارکرد مناسب به معنای واقعی ندارند. شرایط این نوع جامعه به شدت آماده شکلگیری مدیران، مسوولان و سردمداران پوپولیست است و از سوی دیگر مردم و جامعه نیز آمادگی پذیرش چنین افرادی را دارند. دلیل آن این است که در این جامعه همه هنجارها، پندارها و ساختارهای قدیمی فرو میریزد و نوعی بیهویتی به جامعه دست میدهد. هم به لحاظ ساختار اجتماعی و هم به لحاظ ساختارهای ذهنی، جامعه با نوعی بیهویتی روبهرو میشود و آن را احساس میکند. این جامعه تقریباً به جامعهای فرد فرد تبدیل میشود. به این معنا که افراد جامعه به صورت سلولهای انفرادی عمل میکنند که در عین حال که عضو جامعه هستند به صورت انفرادی عمل میکنند.
در حقیقت ما میتوانیم بگوییم که در این نوع از جوامع، افراد بیپناه میشوند؛ افرادی که احساس میکنند به هیچ جایی بند نیستند و هیچ سرپناهی هم از منظر حمایتهای اجتماعی و هم از لحاظ حمایتهای سیاسی ندارند.
مساله دیگر آن است که جوامع در حال گذار، جوامعی هستند که شرایط زندگی برای بسیاری از افراد آن جامعه سخت میشود و شاید گروهی از افراد در اقلیت وجود داشته باشند که میتوان آنها را نخبه؛ به معنای افراد توانمند سیاسی و اقتصادی و اجتماعی دانست. این افراد به دلیل توانمندیهایی که در حوزههای مختلف اعم از سیاسی و اقتصادی و اجتماعی دارند، میتوانند جای خود را در جامعه و حکومت باز کنند و بر این اساس شرایط زندگی نسبتاً خوبی هم در جامعه داشته باشند. این اقلیت در جوامع در حال گذار در نقطه مقابل اکثریت قرار دارند.
از اینرو، افراد که از منظر شرایط زندگی سخت در اکثریت هستند، در فشار قرار میگیرند. این افراد طبیعتاً برای رهایی از این فشار چشم امید به شخصیتهایی دارند که وعدههای بزرگ میدهند. غافل از آنکه این وعدهها غالباً امکان تحقق ندارند و بهرغم ظاهری عامهپسند، اغلب وعدههایی توخالی است. بنابراین ما در طول تاریخ در نقاط مختلفی از دنیا شاهد به وجود آمدن پوپولیسم و روی کار آمدن پوپولیستها بودهایم. در ایتالیای زمان فاشیسم شاهد ظهور پوپولیسم در این کشور بودهایم. همچنین آلمان زمان نازیها هم دوره ظهور پوپولیستها بود. این نوع تجربه در کشورهای دیگر هم وجود داشته است.
شما وضعیت ایران در مواجهه با وعدههای پوپولیستی و افراد پوپولیست را چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر بخواهیم به مورد ایران بپردازیم باید بگویم که در کشور ما متاسفانه بنابر برخی دلایلی که درباره جوامع در حال گذار توضیح دادم، بستر و زمینه ظهور پوپولیستها و پذیرش آن از سوی مردم بسیار آماده و مهیاست. ما موفقیت پوپولیسم را در سال 1384 با شعارهای عامهپسندانه در سطح ریاستجمهوری و دولت دیدیم که آقای احمدینژاد با همین شعارها و وعدهها پیروز میدان شد و به ریاستجمهوری رسید.
چرا میگویید زمینه و بستر ظهور پوپولیسم در ایران سال 1384 مهیا بود؟
همین که مردم در آن زمان به شدت شعارهای عامهپسندانه طیف احمدینژاد را در وهله اول پسندیدند و در وهله دوم باور کردند یعنی اینکه زمینه برای ظهور پوپولیسم در کشور آماده بود. بخش زیادی از جامعه شعارهای آن زمان آن طیف را باورکرده بود غافل از اینکه این شعارها تا چه اندازه امکان تحقق دارند. ثانیاً آنکه حتی اگر این شعارها قابل تحقق باشد تا چه اندازه کارکرد مثبت برای نظام اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور دارد؟ این مساله بسیار مهمی است که آن زمان بخش بزرگی از عامه مردم آن را نادیده گرفتند یا آنکه این سوال در ذهنشان وجود نداشت.
نمونه پوپولیستیترین اقدامات آقای احمدینژاد و دولت او که همگان با آن آشنایی دارند، موضوع یارانه نقدی خانوار است؛ همین یارانه نقدی خانوار چقدر برای نظام اجتماعی و اقتصادی کشور، مفید بود؟ واقعیت آن است که شاید در بخشهایی فایده داشت اما مضرات آن به طور کلی برای کشور بسیار بیشتر بوده و همچنان ادامه دارد. نکتهای که باید به آن توجه کنیم این است که توده مردم در جریان جزئیات سیاستهایی که اتخاذ میشود نیستند و از سوی دیگر، با کارایی این سیاستها و در واقع میزان کارآمدی آنها نیز آشنایی ندارند. بنابراین میتوان گفت توده مردم در جامعه گذار رها میشوند. چون آنها قادر به انجام کار کارشناسی در زمینه سیاستهای اتخاذشده نیستند زیرا تحلیل سیاستهای یادشده و به اصطلاح کارشناسی کردن آن، وظیفه نخبگان و احزاب است. این احزاب و صاحبنظران هستند که میتوانند در زمینه این سیاستها تحلیل ارائه دهند و یک استراتژی یا یک سیاست را از منظر کارایی مثبت یا منفی و میزان کارآمدی، تجزیه و تحلیل کنند. از سوی دیگر چون احزاب میخواهند که در جامعه به حیات سیاسی خود ادامه دهند و به رای مجدد مردم نیاز دارند، سعی میکنند کمتر خلاف پسند مردم نظر دهند. در واقع این رفتار خود یک حلقه در ظهور پوپولیسم و تقویت آن است و بروز این رفتارها از سوی احزاب و استمرار یافتن این رفتار نشان میدهد که جامعه ما هم جامعهای آماده پوپولیسم است.
در شرایط دشوار اقتصادی امروز ایران، مطرح شدن وعدههای پوپولیستی چه پیامدها و خطراتی دارد؟
سردادن شعارهای پوپولیستی پیش از روی کار آمدن افراد و همچنین اجرایی کردن سیاستهای پوپولیستی پس از آنکه به مناصبی دست یافتند، پیامدهای بسیار منفی دارد. نخستین پیامد منفی یا خطری که میتوان برای این سیاستها برشمرد، اقتدارگرایی و مطلقالعنانی نخبگان حاکم است. زیرا چیزی که میتواند نخبگان حاکم را کنترل کند، حلقههای واسط میان مردم و نخبگان است که این حلقههای واسط باید حلقههایی باشند که بتوانند مردم را سازماندهی کنند و افکار عمومی را در مقابل خودرایی و اقتدارگرایی حکام مقاوم سازند. در واقع بدترین پیامد پوپولیسم اقتدارگرایی است. پوپولیسم وقتی در جامعه شکل میگیرد، نخبگانی که با شعارهای پوپولیستی حاکم میشوند در گام اول برای جلب نظر عامه، وعدههای بزرگ و ناممکنی را مطرح میکنند. از سوی دیگر چون با جامعهای در حال گذار و بدون تشکل و همچنین بدون ساخت مواجه هستند، به راحتی میتوانند مطلقالعنان رفتار کنند و سیاستهای غیرقابل کنترل و دارای پیامدهای به شدت منفی را اجرایی کنند. درست همانند سیاستهایی که در سالهای 84 تا 92 در ایران در پیش گرفته شد و دولت آقای احمدینژاد آنها را اجرا کرد؛ همچون منحل کردن سازمان مدیریت و برنامهریزی، منفعل کردن احزاب و نمونههای بسیاری که در این مقال نمیگنجد.
دومین پیامد وعدههای پوپولیستی و حاکم شدن پوپولیسم در کشور، آن است که این وعدهها اصلاً قابلیت تحقق یافتن ندارند. هرچند با هیجان زیاد و به شکلی عوامفریبانه مطرح میشود اما وقتی به مرحله اجرا میرسد، به دلیل آنکه به هیچ وجه نمیتواند حتی اندکی از پیشبینیها را نیز محقق سازد، جامعه را در یأس و ناامیدی فرومیبرد و دچار سردرگمی میکند. این آغازی است در سیر نابود کردن یک جامعه و اگر جلوی این سیاستها گرفته نشود بیشک آن جامعه پسرفت خواهد کرد. این ناامیدی، سرگردانی و پسرفت جامعه، حتماً به کاهش سطح مشارکت سیاسی مردم میانجامد. اگر بخواهیم تعبیر جالبی از این موضوع داشته باشیم آن است که حاکمان با در پیش گرفتن سیاستهای پوپولیستی، مردم را به صورت هدفدار از مشارکت سیاسی در کشورشان منصرف میکنند. در این فضا، مشارکت سیاسی یا به سمت و سوی خشونت میرود یا به صورت حرکتهای کور و بیهدف درمیآید.
سومین پیامدی که میتوان برای ظهور پوپولیسم در جامعه برشمرد، آن است که پوپولیستها معمولاً فاقد طرح و برنامهریزی جامع و مشخص هستند و از اینرو نمیتوانند کشور را به سوی توسعه سوق دهند. این افراد نه دیکتاتور مصلح هستند و نه دموکراسی هدایتشده برپا میکنند. این در حالی است که شرط توسعه دستکم یکی از این دو است. بنابراین کشور با پوپولیسم و اجرای سیاستهای پوپولیستی هرگز به سمت توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی پیش نخواهد رفت. در تاریخ ثابت شده که دولتها و حکومتهایی که با این سیاستها بر سر کار آمدند نمیتوانند کشور را توسعه دهند. همانطور که در سوالات قبل مثال زدم هم ایتالیای زمان موسولینی و فاشیستها و هم آلمان زمان هیتلر و نازیها هیچکدام نتوانستند این کشورها را توسعه دهند.
با نزدیک شدن به زمان انتخابات مجلس شورای اسلامی به نظر میرسد وعدههای پوپولیستی بار دیگر جدی شده و این روزها برخی نمایندگان مجلس اظهارات خود را بر مبنای همین وعدهها مطرح میکنند. برای مثال یکی از نمایندگان فعلی تهران اخیراً گفته که هزینه آب، برق، تلفن و گاز منازل زیر 80 متر باید رایگان باشد و بالای 80 متر به صورت تصاعدی حساب شود. با این مسائل، آیا خطر وعدههای پوپولیستی سیاستمداران در شرایط امروز ایران که از منظر اقتصادی دشواریهای فراوانی دارد و همچنین در آستانه برگزاری یک انتخابات برای نهاد قانونگداری است، بیشتر است و آثار آن مخربتر؟
بله، همینطور است.
چرا در شرایط امروز این وعدهها مخربتر است؟
زیرا خطری در کمین است و آن، این است که سیاستمداران مکار و فریبنده و توخالی با شعارهای بزرگ بتوانند به قدرت برسند. این افراد نهتنها مرهمی بر آلام و مشکلات کشور نخواهند شد بلکه مشکلی را بر مشکلات موجود انباشت میکنند، زیرا سیاستهایی در پیش میگیرند که ظاهرشان مردمپسند است و در باطن قابلیت تحقق ندارند و همین امر سبب میشود که نهتنها کشور به سمت توسعه نرود بلکه سیاستهای غلط پوپولیستی در مواجهه با مشکلات، چاله بسیاری از مشکلات اقتصادی را به چاه تبدیل میکند. در مقابل مردم هم که این شعارها را باور کرده بودند و به تحقق آن امید بسته بودند، با محقق نشدن آنها مایوس و سردرگم میشوند و این حالت به هیچ وجه برای کشور ما خوب نیست.
آیا هنوز چنین وعدههایی در کشور ما جواب میدهد و باعث رای مردم به سیاستمداران وعدهدهنده میشود؟
البته در پاسخ به این سوال با توجه به اینکه انتخابات اسفندماه برگزار میشود و تقریباً 10 ماه به برگزاری انتخابات مجلس باقی مانده نمیتوان صریحاً گفت بله یا خیر. اما واقعیت آن است که آگاه بودن تودههای مردم در شناسایی وعدههای توخالی از وعدههایی که امکان تحقق دارند بسیار اثرگذار است. از طرف دیگر احزاب هم باید بتوانند شرایط را به درستی برای مردم تجزیه و تحلیل کارشناسی کنند تا مردم گرفتار وعدههای پوپولیستی نشوند و آن را باور نکنند. در واقع، در اینجا هم احزاب باید بتوانند مشارکت فعال و هدفمند داشته باشند و هم مردم بیدار باشند که گرفتار پوپولیسم جدیدی نشوند و بدانند که بر اساس تجارب حتی جهانی، مشکلات یک کشور و جامعه با شعارهای پوپولیستی قابل حل نیستند.
باید به این نکته توجه داشته باشیم که اگر یک وعده پوپولیستی مطرح شود، در صورت پشتیبانی یک کاریزما از این وعده به نظر میرسد که میتواند با اقبال بخشی از جامعه ما روبهرو شود. اما اگر این کاریزما وجود نداشته باشد و نتواند اعتماد عمومی ایجاد کند، این دست از وعدهها برای جلب مردم و تودههای جامعه کاری از پیش نخواهد برد. توضیح واضحتر آن است که وعدهای که مطرح میشود بسیار وابسته به فردی است که آن را مطرح میکند. بستگی دارد که چه کسی این وعده را میدهد. اگر از سوی شخصیتی باشد که کاریزمایی داشته باشد و بتواند اعتماد مردم را جلب کند، خب میتواند رای مردم را به نفع آن فرد وعدهدهنده برگرداند در غیر این صورت وعدهدهنده نمیتواند پیروز میدان رقابت انتخاباتی باشد.
چطور میتوان مانع مطرح شدن چنین وعدههایی شد که افراد پوپولیسم مطرح میکنند؟
من فکر میکنم مهمترین موضوعی که میتواند مانع مطرح شدن چنین وعدههایی باشد افشاگری و شفافیت است. این یکی از راههای آگاه کردن جامعه است. در واقع جامعهای که آگاه شود و بتواند تفاوت شعار و وعدههای پوپولیستی را از وعدههای قابل تحقق تمیز دهد، خود به مانعی بر سر تکرار این وعدهها و همچنین تکرار قدرت گرفتن افراد پوپولیست تبدیل میشود. با گسترده شدن فضای رسانهای، وجود شبکههای اجتماعی رسانهای و همچنین افزایش دسترسی مردم به این نوع از رسانهها و اخبار و اطلاعات آن، میتوان گفت بیشک شفافیت افزایش یافته است. البته در اینجا موضوع سواد رسانهای هم مطرح است که مردم بتوانند اطلاعات درست را از اطلاعات غلط تمیز بدهند. به نظر من بهترین کار، ارائه دادههای موجود در کشور است نه جدل کردن. یعنی بهمحض اینکه یک فرد پوپولیست تلاش میکند خود را با شعارهای پوپولیستی به مردم بشناساند، کافی است اطلاعاتی در حوزه وعدههایی که مطرح کرده منتشر شود. اینجاست که به راحتی میتوان زهر وعدههای پوپولیستی را گرفت و مانع از آن شد که در سطح گسترده، جامعه به این وعدهها باور پیدا کند. پیشنهاد من شفافسازی است. برای مقابله با این افراد نه فحش و نه پروندهسازی و... جواب نمیدهد. تنها باید با شفافیت، توخالی بودن وعدههای آنها را برملا کرد.