چهار دهه منازعه
رابطه ایران و آمریکا در شرایط جدید به چه سمتی خواهد رفت؟
مدیریت بحرانهای بینالمللی در مدل مایکل برچر بر ابعاد پیچیده و گستردهای تاکید میکند. بهزعم نگارنده فهم و درک صحیح وضعیت نظم بینالملل مهمترین بعد شناخت و مدیریت بحرانهای بینالمللی است. بسیاری از اندیشمندان از جمله آرجی مینودین معتقدند نظم جهانی پس از جنگ سرد در یک وضعیت انتقالی قرار گرفته است. وضعیتی که ساموئل هانتینگتون آن را (رقابت) نظم تک-چندقطبی تعبیر کرده است.
مدیریت بحرانهای بینالمللی در مدل مایکل برچر بر ابعاد پیچیده و گستردهای تاکید میکند. بهزعم نگارنده فهم و درک صحیح وضعیت نظم بینالملل مهمترین بعد شناخت و مدیریت بحرانهای بینالمللی است. بسیاری از اندیشمندان از جمله آرجی مینودین معتقدند نظم جهانی پس از جنگ سرد در یک وضعیت انتقالی قرار گرفته است. وضعیتی که ساموئل هانتینگتون آن را (رقابت) نظم تک-چندقطبی تعبیر کرده است. هرچند مینودین معتقد است در دوران انتقالی هر اشتباهی میتواند به از دست دادن کل سرمایه یک کشور منتهی شود اما اضافه میکند در این دوران استفاده حتی پیروزمندانه از قدرت نظامی لزوماً به معنای پیروزی سیاسی نخواهد بود. موضوعی که تجربه جنگطلبانه و یکجانبهگرایی آمریکا در عراق و افغانستان را میتوان جزو مصادیق بارز آن تعبیر کرد و نتایج همین دو جنگ تعادل اولیه تک-چندقطبی را که به نفع تکقطبی بود بر هم زده و دوران انتقالی را به سوی بینظمی و ناپایداری کشانده است.
از حوادث روزگار آنکه همان ابتدای انقلاب با پناه دادن آمریکا به شاه و دلواپسی انقلابیون از تکرار کودتای 28 مرداد 32 سفارت آمریکا به دست انقلابیون ارتدوکس افتاد. اینجاست که عملاً ایران و آمریکا وارد مرحله پیشبحران میشوند و همین عامل سنگبنای مارپیچ دگرسازی تصاعدی نسبت به یکدیگر میشود. طی چهار دهه گذشته اتفاقات یکی پس از دیگری غیریتسازی را تعمیق بخشیده و این دو کشور را همواره در مرحله بحران قرار داده است با وجود این در هربار تصاعد بحران به دلیل اینکه ماهیت تهدیدات از جنس بنیادی نبود طرفین با حداقل هزینههای ممکن آن را مدیریت کردند اما هربار به دلایلی که عمدتاً بدقولی و عدم تعهد آمریکا بر توافقهای نانوشته بود بحران در یک دور تسلسل و هربار به سطح بالاتری منتقل شد. به نظر میرسد تداوم و تصاعد این بحران 40ساله اینک به مرحله بلوغ خود رسیده باشد، بلوغی که هرچند پیچیده و خطرناک است اما ذاتاً ظرفیت حل و فصل منازعه را داراست. پیچیده و خطرناک است چون تهدیدات از جنس بنیادی است.
معمای امنیت
ویلیام برنز قائممقام سابق وزارت خارجه آمریکا معتقد است آمریکا خواهان مذاکره نیست و هدف فروپاشی یا تسلیم کامل ایران است؛ موضوعی که 12 شرط پمپئو عملاً آن را تایید میکند. از سوی دیگر آمریکا نیز با تهدیدی مشابه مواجه است. اکنون آمریکا اگر موفق به کنترل و مدیریت نظم مطلوب خود نشود ماهیت و فلسفه وجودی آن عملاً با تهدید فروپاشی مواجه خواهد شد از اینرو آمریکا برای تثبیت نظم تک-چندقطبی در تلاش و منازعهای جدی در مناطق جهان است و خاورمیانه نیز از این امر مستثنی نیست. در نتیجه منازعه 40ساله آنچه آمریکا آن را منافع خود در خاورمیانه میخواند به نظر دولت آمریکا در تعارض جدی با سیاستهای منطقهای ایران است و برعکس. از اینرو به معنای حقیقی کلمه وضعیت «معمای امنیت» بر این دو کشور و بهتبع آن بر منطقه سایه افکنده است. به عبارتی هر حرکتی از سوی ایران تهدید از سوی آمریکا و هر حرکتی از سوی آمریکا تهدیدی از سوی ایران تلقی میشود. با وجود این کماکان ظرفیت حل و فصل منازعه در درون آن مستتر است. هرچند در اینکه جریانی خاص در آمریکا تحت نفوذ برخی لابیها به دنبال جنگافروزی هستند شکی نیست اما همانطور که اشاره شد نظم کنونی جهان در وضعیت ناپایدار تک-چندقطبی قرار گرفته است و ثبات هژمونیک آمریکا در مناطق جهان در حال تغییر است. برخاستن آرام چین، حضور روسیه فراتر از محیط خارج نزدیک، نیمخیز ژاپن، برگزیت اروپا و از این دست منطقهگراییها و فرامنطقهگراییها با چاشنی برگزیت که آیندهای نامعلوم را برای یکپارچگی اتحادیه اروپا رقم زده است اینک به چالشی جدی برای نظم آمریکایی بدل شده است که این مهم بر مبنای تجربه دو جنگ عراق و افغانستان موجب میشود ایالات متحده برخلاف برنامههای راهبردی خود از راهحلهای سریع و صلحآمیز نیز استقبال کند.
لازمه اتخاذ و پیادهسازی استراتژی تغییر و تناسبسازی آرایش یک کشور است. ایجاد میز ایران، جایگزینی پمپئو با متیس، روی کار آمدن بولتون جملگی متناسبسازی آرایش آمریکا در استراتژی خروج از برجام تلقی میشود. طی یک سال گذشته آمریکا سعی کرد با تغییر استراتژی و تحمیل شرایط کاملاً نامتقارن، ایران را به میز مذاکره مجدد بکشاند که با مقاومت و راهبرد صبر استراتژیک ایران مواجه شد اما به درازا کشیده شدن این استراتژی که به منظور انزوای سیاسی آمریکا در عرصه بینالمللی طراحی شده بود باعث شد اروپا فارغ از «فشار زمان» فرصت بیشتری برای بیانیهدرمانی به دست آورد؛ فرصتی که هر لحظه آن برای ایران و امنیت منطقه و جهان حیاتی بود. بر اساس بیانیه شورای عالی امنیت ملی مورخ 18 /2 /98 ایران با تغییر استراتژی از صبر استراتژیک به سمت استراتژی که من آن را «متقارنسازی» نامیدهام، عملاً خروج از برجام در عین حفظ کلیت آن را آغاز کرد. این مهم شناوری بیشتری برای انتخاب سناریوهای متعدد در اختیار ایران قرار داد و بستر بینالمللی پویاتری را در راستای حفظ و ارتقای منافع ملی ایران رقم زده است. بالاجبار در کنش و واکنشی که اینبار نه از سوی آمریکا بلکه توسط ایران ایجاد شد در اولین واکنش اروپا ضمن رد مهلت 60 روزه فوراً با آمریکاییها وارد مذاکره شد و آمریکا نیز ضمن تحریم فلزات سنگین ایران فوراً شماره تلفن مستقیمی را به سفارت سوئیس داد. چین و روسیه نیز به سرعت آمریکا را نکوهش کرده و خواستار خویشتنداری طرفین شدند. اندیشکده شورای روابط خارجی اروپا نیز در یادداشتی از اتحادیه اروپا خواست تا اینستکس را عملی کند. موسسه صلح بینالملل در استکهلم سوئد ضمن تاکید بر تسریع روند ساز و کار مالی اینستکس از سوی اروپا خواستار همکاری چین و روسیه با این سازوکار شد. اما برای حصول به نتیجه عملی چه باید کرد؟
آرایش استراتژیک
ایران برای دستیابی به امنیت و منافع ملی خویش ابتدا بایستی ساختار و آرایش متناسب استراتژی جدید را تشکیل دهد. این تناسبسازی طیفی از اقدامات هوشمند از لایه سطحی تا عمیق همچون تشکیل مدیریت راهبردی بحران، فراخواندن سفرای ایران در اروپا، تغییر کادر دیپلماسی و حتی برگزاری انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری را شامل میشود و به موازات آن در پیادهسازی استراتژی، ایران میتواند ضمن خروج تدریجی از برجام که در گام نخست بهرهمندی از ظرفیتهای برجام را شامل میشود اقدامات جدی دیگری را در دستور کار قرار دهد از جمله آنکه با اتخاذ سیاست تهاجمی در عرصه فروش نفت از همه ظرفیتهای ممکن رسمی و غیررسمی به طور همزمان بهره گیرد. برای مثال ایران میتواند برای عرضه نفت در بورس شانگهای چین تلاش کند و آن را به سازوکار مالی اینستکس اروپا پیوند بزند. در شرایط کنونی نظام بینالملل و رقابت و کشمکش آمریکا با چین بندر چابهار ماهیتی امنیتی-استراتژیک یافته است. ایران میتواند با بازبینی در جذب سرمایه و همکاری درازمدت در بندر چابهار با چینیها وارد مذاکره رسمی شود. اولین اقدام معنادار دولت یازدهم در راستای تعامل سازنده که به برجام ختم شد انتقال پرونده هستهای ایران از شورای امنیت به وزارت خارجه بود اما اکنون دولت ایران ممکن است به دلیل رد مهلت 60روزه ایران از سوی اروپا و در صورت عدم اقدامات عملی قابل تامل پس از اتمام مهلت مزبور، پرونده هستهای ایران را از وزارت خارجه به شورای عالی امنیت ملی منتقل کند. در صورت وقوع هرگونه اقدامات خصومتآمیز علیه منافع و امنیت ملی ایران، حق بهرهمندی از نفوذ منطقهای و نیروهای نیابتی توسط ایران محفوظ خواهد بود.
اما در عین حال همانطور که رابرت جرویس محقق برجسته روابط بینالملل میگوید همواره باید مدنظر داشت که بهخصوص در شرایط بحرانی امکان بروز جنگ به دلیل اشتباه محاسباتی وجود دارد. در مدیریت بحرانهای بینالمللی باید توجه داشت که در وضعیت بحران هر کنش فعالی سطح منازعه را به سطح بالاتری منتقل میسازد که همین امر باعث واکنش متقابل و تشدید منازعه خواهد شد و این دور تسلسل به صورت خطرناک و پیچیدهای تداوم خواهد یافت اما به باور بسیاری از تحلیلگران بهخصوص در شرایط منازعههای طولانیمدت در دل همین روند پیچیده و خطرناک که به طور مداوم واکنشهای مبتنی بر تهدید جدی و کنش مثبت مستتر تولید و بازتولید میشود، سناریوهای بیسابقه و نقاط عطف منازعه امکان ظهور مییابند و چنانچه موفق به بروز شوند ظرفیت تغییر تداوم روندهای تکراری را دارا هستند.