ماموریت دشوار
چرا خروجی نظام اقتصادی کشور به زیان فقرا تمام میشود؟
فاطمه شیرزادی: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با تاکید بر «ریشهکن کردن فقر و محرومیت» تدوین شده است. «ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینههای تغذیه و مسکن و کار و بهداشت» در قانون اساسی صریحاً مورد تاکید قرار گرفته است. در دهههای اخیر در سایر اسناد بالادستی مثل سند چشمانداز و برنامههای توسعه نیز مکرراً بر محرومیتزدایی، فقرزدایی و تحقق برابری تاکید شده است. میتوان گفت فقرزدایی یکی از محورهای اصلی همه اسناد بالادستی و بخش مهمی از برنامههایی است که در سیستم اقتصادی کشور بر پیگیری آن تاکید میشود. تناقض این سیستم اقتصادی این است که با همه تاکیدی که بر فقرزدایی دارد و با وجود تکرار مکرر این تاکید طی دهههای متوالی، عمده سیاستها در نهایت به زیان فقرا بودهاند و در حال حاضر این دهکهای بالای درآمدی هستند که از همه فرصتها و امتیازات بیشترین بهره را میبرند؛ از بهترین فرصتهای شغلی، تسهیلات بانکی، امکانات تفریحی، مواهب طبیعی و حتی از یارانههایی که قرار بوده نابرابری را کم کنند، بهطوری که در گزارش اخیر دفتر امور اقتصاد کلان سازمان برنامه و بودجه اذعان شده، متوسط یارانه پنهانی که به خانوارها میرسد در دهک دهم بیشتر از هفت برابر متوسط دریافتی دهک اول است. هر خانوار دهک دهم سالانه بهطور متوسط از 2 /21 میلیون تومان یارانه پنهان مستقیم خانوار بهرهمند میشود، در حالی که فقط 2 /3 میلیون تومان از این یارانه پنهان نصیب هر خانوار دهک اول میشود. این اعداد گواه توزیع ناعادلانه یارانه پنهان از جمله یارانه دارو، کالای اساسی و بیشتر از آن، یارانه انرژی شامل بنزین، گاز طبیعی و برق است. با توجه به حجم 649 هزار میلیاردتومانی مجموع یارانههای پنهان، توزیع ناعادلانه این یارانه بر تشدید نابرابری اثر قابل توجهی دارد و به این معناست که برنامهها و سیاستهای متعدد حمایتی که طی دهههای اخیر در کشور اجرا شده و میشود، نهتنها به اهداف تعیینشده خود نرسیده بلکه به عاملی برای تشدید نابرابری تبدیل شده است.
در این سیستم اقتصادی تولید ثروت چندان مورد اعتنا نیست و اکثر برنامهها مبتنی بر توزیع درآمدهای حاصل از منابع طبیعی موجود است، آن هم به صورت نابرابر. اما در شرایطی که روشن شده است بسیاری از سیاستهای متمرکز بر رفع فقر و محرومیت نتیجه معکوس دادهاند، آیا زمان تغییر ماموریت در نظام اقتصادی کشور فرا نرسیده است؟ آیا تمرکز بر ثروتآفرینی بهجای تلاش برای محرومیتزدایی میتواند از طریق افزایش رشد اقتصادی که به معنای افزایش اشتغال و رشد درآمدهای خانوار است، نتیجه بهتری در زمینه کاهش فقر و محرومیت در اقتصاد ایران به بار آورد؟ آیا ماموریت نظام اقتصادی کشور باید تغییر کند و ثروتزایی جایگزین محرومیتزدایی شود؟ اساساً ماموریت هر نظام اقتصادی چیست؟ چرا دولت در ایران بهجای تمرکز بر تامین کالای عمومی و فراهم کردن شرایط برای افزایش رشد اقتصادی، خود را مسوول تامین کالای خصوصی و تولید اشتغال دولتی معرفی میکند؟ نفتی بودن اقتصاد کجای این معادله قرار دارد؟