عسگر گاریچی سپر بلای عینالدوله
چرا برخوردهای قضایی با مفاسد اقتصادی مردم را راضی نمیکند؟
هیرش سعیدیان: از بیش از دو میلیون و ۳۴۰ هزار کارمند دولت قریب به ۳۴۰ هزار نفر مدیر اجرایی و ستادی هستند که بسیاری از آنان صاحب امضا هستند. نظارت بر چنین دولت فربهی عملاً غیرممکن است و نیازمند استخدام دهها هزار نیروی نظارتی جدید که خود آنها ممکن است به فساد آلوده شوند. اسحاق جهانگیری معترف است که «فساد بزرگ شده و به برخی مسوولان بالای کشور رسیده است». حسن روحانی میگوید: «مردم در مورد ... فساد و عدم شفافیت در ... حرف دارند و خواستار بازتر شدن فضا هستند.» این خواست مردم برای «بازتر شدن فضا» به عطشی سیریناپذیر برای دانستن اخبار هرچه داغتر از پروندههای فساد تبدیل شده است. اگر زمانی پرونده ۱۲۳ میلیاردتومانی فاضل خداداد کشوری را در بهت فرو برد، حالا ارقام اختلاسهای چند هزارمیلیاردی به بخشی عادی از اخبار مبدل شده است. سیاستگذار خود را مغبون میداند و میگوید که تلاشهای فسادستیزانهاش نادیده گرفته میشود. گویی هر پرونده جدید و هر دادگاه تازه مانند ریختن آب دریا در کام تشنه افکار عمومی است. اما مردم چه میخواهند؟ چرا راضی نمیشوند؟ زمانی که در صدر مشروطه علاءالدوله حاکم تهران برای آرام کردن مردم ناراضی از گرانی قند، ۱۷ تاجر محترم را در مسجد شاه به فلک بست، مردم میدانستند که آنها در این بین کمترین تقصیر را دارند و خواستار برخورد با خود علاءالدوله بودند. عسگر گاریچی (رانتخوار معروف)، عینالدوله صدراعظم و علاءالدوله، سه شخصی بودند که روحانیون و اقشار مختلف خواستار مجازاتشان بودند. در این بین این تنها عسگر گاریچی بود که به عنوان سپر بلا قربانی آن دو مقام دولتی شد. ۱۱۴ سال پس از مشروطیت هنوز این خواست پنهانی در اجتماع وجود دارد که برخورد با امضادهنده مهمتر از امضاگیرنده است. تقریباً در تمامی دادگاهها از سه محور عمده فسادخیز در اقتصاد ایران: پتروشیمی، سیستم بانکی و رانت ارزی سخن به میان آمد و تمام رانتگیران دارای اتصال با اصحاب قدرت بودند. سیاستگذار لزوم ترمیم اعتماد عمومی و افزایش سرمایه اجتماعی را درک کرده است. اما جامعه حاضر نیست در برابر برخورد قهری با چند دلال تلفن همراه و واسطه صنعت پتروشیمی و مدیران چند موسسه کوچک اعتباری، چنین کردیتی بپردازد. برخورد با چند چهره سیاسی مهجور نیز چندان راهگشا به نظر نمیرسد، زیرا شائبه جناحی بودن فسادستیزی را قوت میبخشد. به نظر میرسد ناخودآگاه جمعی منتظر دیدن چهرههای آشنای سیاسی در دادگاه است و تا آن زمان این عطش سیراب نخواهد شد. این اقدام متهورانه میتواند سرمایه اجتماعی را که حاکمیت به شدت به آن نیاز دارد فراهم کرده و تودههای مردم را برای ایستادن در یک صف واحد علیه تهدیدهای فرامنطقهای تجمیع و تهییج کند. هرچند برای یک برنامه موثر درازمدت باید به تجارب موفق مردانی چون لی کوآن یو در سنگاپور و دنگ شیائوپینگ در چین نگریست. آنها با عبور شجاعانه از برخی تابوهای خودساخته اقتصادی، فضای کسبوکار را در کشورهایشان بهبود بخشیدند و دست مدیران همیشه در معرض فساد دولتی را از بازار و رانتهای موجود کوتاه کردند. این مسلخ نام عینالدولهها را فریاد میزند.