ایران جاذب جریانهای متعارف سرمایه نیست
بررسی احتمال جذب سرمایهگذار با ویزای اقامت در ایران در گفتوگو با محمدحسین کریمیپور
پیشنهاد سرمایهگذاری 250 هزار دلاری و اقامت پنجساله برای چه افراد و گروههایی میتواند جذاب باشد؟ محمدحسین کریمیپور، پژوهشگر اقتصادی در پاسخ این سوال به رتبه سهولت فضای کسبوکار در ایران اشاره میکند و میگوید آخرین رتبه ایران 120 است و در منطقه 9 کشور عملکرد بهتری از ما دارند. پس محیط ایران چندان برای جذب سرمایههای متعارف تودلبرو نیست. بهخصوص که با همین میزان سرمایهگذاری میتوان سراغ ترکیه، اسلواکی و پرتغال رفت.
پیشنهاد سرمایهگذاری 250 هزار دلاری و اقامت پنجساله برای چه افراد و گروههایی میتواند جذاب باشد؟ محمدحسین کریمیپور، پژوهشگر اقتصادی در پاسخ این سوال به رتبه سهولت فضای کسبوکار در ایران اشاره میکند و میگوید آخرین رتبه ایران 120 است و در منطقه 9 کشور عملکرد بهتری از ما دارند. پس محیط ایران چندان برای جذب سرمایههای متعارف تودلبرو نیست. بهخصوص که با همین میزان سرمایهگذاری میتوان سراغ ترکیه، اسلواکی و پرتغال رفت. اما این پژوهشگر اقتصادی تاکید میکند این پیشنهاد میتواند برای گروههای خاص جذاب باشد. یعنی لایههایی از فعالان سیاسی و اقتصادی منطقه بالاخص بخشی از شیعیان و اقلیتها که دائماً یا به طور فصلی کشورشان برای اقامت خانواده یا انباشت دارایی امن نیست و امکان یا تمایل به ایجاد عقبه اقامتی غربی یا عربی ندارند. این گروه به گفته کریمیپور از سرمایهگذاری در ایران استقبال میکنند و جز آن برخی از تاجران هندی و چینی هم ممکن است با چنین پیشنهادی وسوسه شوند. کریمیپور تاکید میکند ایران جاذبهای برای جریانهای متعارف سرمایه ندارد و بیشتر میتواند سرمایههای خاص را جذب کند. جذب سرمایههای متعارف برای ایران راهی دشوار و طولانی است و مهمترین گام برای رفتن به آن سمت این است که ایران از شرایط «کشور ویژه» خارج شود.
♦♦♦
بر اساس مصوبه شورای عالی هماهنگی اقتصادی اتباع دولتهای خارجی در صورتی که حداقل 250 هزار دلار برای سرمایهگذاری در ایران، به کشور وارد کنند، میتوانند از امتیاز مجوز اقامت پنجساله در ایران برخوردار شوند. وضعیت دیگر کشورها در این حوزه چگونه است؟
ایران تنها کشوری نیست که به صرافت افتاده که از طریق اعطای اقامت سرمایهگذاران خارجی را جذب کند. در دنیا کشورهای بسیار زیادی وجود دارند که فوراً یا تدریجاً حتی راه اخذ تابعیت را هم برای سرمایهگذاران خارجی باز میکنند. حتی کشورهای مهاجرپذیری که در پی افزایش جمعیت یا اصلاح رادیکال ترکیب جمعیت بودهاند، عموماً بسته جذب مهاجر سرمایهگذار را در برنامه دارند. مثال شناختهشده آن روشهای جذب سرمایهگذار و کارآفرینی کاناداییهاست که در چهار دهه اخیر دهها هزار ایرانی را به کانادا کشانده است. این بستهها اکنون خیلی گرانتر و دشوارتر شده اما هنوز هم در برخی از ایالتهای کانادا فعال و مورد توجه ایرانیان است. اما سرمایهگذاران و کارآفرینان نهتنها در کشورهای مهاجرپذیر بلکه در کشورهای دارای سیاست ضدمهاجرت هم عزیزند. شما امروز ایرانیانی را میبینید که از این طریق اقامت انگلیس، آلمان، اسپانیا، پرتغال، ترکیه یا اسلواکی را دارند. البته برخی کشورها بیرودربایستی پاسپورت میفروشند. ایرانیها با جنس کومور و سنت کیس و دومینیکن ناآشنا نیستند. خواستم عرض کنم این ابزار سیاستی در دنیا ناشناخته نیست. یادتان باشد، بسته جذب سرمایهگذار اصالتاً از جنس استراتژی نیست بلکه ابزاری سیاستی است که بسته به شرایط کشور و سیاست سرمایهپذیری و مهاجرتی، مشمول قبض و بسط و بهروزرسانی است.
ارائه بستههای جذب سرمایه مدتهاست که در دنیا وجود دارد. وقتی امکان سرمایهگذاری و اقامت در کشورهای اروپایی و غربی با اقتصادهای باثبات و قوانین و مقررات مشخص وجود دارد، چرا سرمایهگذار باید خواستار اقامت در ایران شود. از نظر شما چه کسانی ایران را برای اقامت انتخاب خواهند کرد؟
پاسخ دقیق به این سوال محتاج دادههایی است که من ندارم ولی به قدر فهمم معتقدم یک دسته از مشتریهای این طرح، اساساً دغدغه اقتصادی و ماهیت سرمایهگذاری حرفهای نخواهند داشت. بلکه صرفاً با پرداخت چنین مبلغی پول اقامت در ایران را خواهند داد. مثل غالب ایرانیانی که دنبال اقامت در غرب هستند. این افراد الزاماً به دنبال سرمایهگذاری در غرب نیستند بلکه تنها میخواهند اقامت کشورهای اروپایی را داشته باشند و از این طریق به این هدف میرسند. در مورد ایران هم لایههایی از فعالان سیاسی و اقتصادی منطقه بالاخص بخشی از شیعیان و اقلیتها که دائماً یا به طور فصلی کشورشان برای اقامت خانواده یا انباشت دارایی امن نیست و امکان یا تمایل به ایجاد عقبه اقامتی غربی یا عربی ندارند، در این دستهاند. آنها خانوادههایشان را در ایران مقیم میکنند و اقامت در ایران برای آنها میتواند جذاب باشد. همین الان تعداد قابل توجهی از شیعیان شاخص عراقی شاغل در دولت و تجارت که برای خانواده خود نگرانند، خانوادهشان را در قم یا دولتآباد و محلات دیگر تهران که سابقه معاودین وجود داشته و زمینه عراقی داشته، مقیم کردهاند. در دولتآباد تک و توک آپارتمانهای خاصی هست که به علت مطلوبیت همسایگی عراقی گرانتر از دیگر بخشهای آن منطقه است. بیشتر افغان و عراقی و شاید هم تعدادی آذری، کرد، یمنی، سوری، لبنانی تاجیک و شذوذی از اعراب سنی و آفریقاییان. پس این پیشنهاد میتواند برای این گروهها جذاب باشد. دسته دومی که میتوانند به اقامت در ایران علاقهمند باشند آنهایی هستند که در ایران علایق شخصی و کاری دارند. تاجرانی که با ایران کار میکنند یا در ایران سرمایه دارند. مثلاً در بخش زعفران، ما سرمایههای افغان بزرگی داشتهایم. در این دسته علاوه بر غلبه ملیتهای فوقالذکر، راه برای بعضی از تاجران ملل دیگر مانند چینیها و هندیها هم ممکن است باز شود.
پس هدف گروه دوم فعالیت اقتصادی است. این گروه دوم همین الان هم در بازار ایران رفت و آمد دارند. داشتن اقامت پنجساله آنها چه مزیت اقتصادی برای ایران دارد؟
به هر حال هرچقدر وضع اقامت دسته دوم که واقعاً با سرزمین هدف، ارتباط سرمایهگذاری و کسبوکاری ایجاد میکنند، سامانیافتهتر باشد، علاقه آنها برای کار در آن سرزمین بیشتر میشود. در مورد دسته اول که فقط در پی اقامتند، اقامت امنتر و طولانیتر ممکن است بیشتر مایل باشد در شکل سرمایهگذاری ملکی بروز یابد. جزئیات تغییر قواعد و مقررات مالکیت برای دارندگان اقامت پنجساله جدید هنوز تفصیلاً معلوم نیست که بشود اظهارنظر دقیقتری کرد.
همه معتقدند حضور سرمایهگذار و سرمایه خارجی امنیت سیاسی برای کشور میزبان ایجاد میکند. یکی از مواردی هم که بارها عنوان شده این است که اگر ایران بتواند سرمایههای خارجی را جذب کند، این سرمایهها میتواند ایران را برابر برخی از سیاستها و فشارهای خارجی و بهخصوص تحریمها بیمه کند. آیا این شیوه جدید جذب سرمایه میتواند موجد امنیت باشد یا حتی ممکن است اثر معکوس بگذارد؟
هر دو احتمال مثبت و منفی در کشورهای دیگر شواهد و سوابقی دارد. این خیلی بستگی به رفتار و قواعد جامعه میزبان دارد و البته به تعداد سرمایهگذاران مهاجر و حجم سرمایه ورودی آنها و روش سرمایهگذاری آنها بستگی دارد. در قیاس با خیلی مقاصد دیگر ما میزبانان جذاب و پذیرایی برای مهاجران افغان یا عراقی که بیشتر در معرض اقامت در ایرانند نیستیم. رفتار ما با مهاجران افغان که از قضا غالباً عناصر کارگری مفید بودهاند، خوب نبوده است. بنابرین مهاجران در ایران، کمتر جذب فرهنگ و ملت ما میشوند. من گمان میکنم تعداد خانوادههایی که با ویزای پنجساله سرمایهگذاری به ایران بیایند آنقدر زیاد نباشد که تاثیرات ملموس ایجاد کند. راستش با مبالغ مشابه میشود سراغ ترکیه، اسلواکی و پرتغال رفت.
خب چرا سرمایهگذار باید ترکیه یا اسلواکی و دیگر کشورها را رها کند و وارد ایران شود؟ منظورم بیشتر سرمایهگذارانی از گروه دوم هستند که صرفاً انگیزههای اقتصادی دارند. فرصتها و تهدیدات ورود به ایران در مقایسه با دیگر کشورها چیست؟ ایران چه مزیتی در مقایسه با دیگر کشورها دارد که بتواند در این رقابت برنده باشد بهخصوص که ما میدانیم فضای کسبوکار و قوانین و مقرراتمان چندان جاذب سرمایه نیست.
نمیشود گفت فضای کسبوکار ایران در رقابت با سایر مقاصد مطرح منطقه و جهان، جذاب است. باید اعتراف کنم که فضای کسبوکار ما برای دنیا جذاب نیست، متاسفانه تا رسیدن به مقاصد جذاب جهانی راه زیادی وجود دارد و باید خیلی کار کرد. در طبقهبندی سهولت کسبوکار، رتبه ایران در سال ۲۰۱۴ تا قعر ۱۵۲ سقوط کرده بود، در سال ۲۰۱۶ به ۱۱۸ رسید و سال 2017 به ۱۲۰ رسید. این رتبه ایران در حالی است که امارات متحده عربی با رتبه جهانی ۲۶ شاگرد اول منطقه بود. پس میبینیم نهتنها در جهان که در منطقه هم کشورهای بهتری وجود دارد.
اینها مربوط به زمانی است که هنوز سیاستهای جدید رئیسجمهور آمریکا روی میز نیامده و ایران تحریم نشده بود و کشورهای دیگر تهدید نشده بودند که نباید با ما همکاری کنند. در آن شرایط فقط در منطقه 9 کشور در درجات بالاتری از ما ایستادهاند و شرایط بسیار بهتری از ایران برای جذب سرمایه دارند. فربهی، خوددرگیری و ناکارآمدی حاکمیت، فساد، ناامنی مالکیتی، ضعف دادگاههای تجاری، انباشت و تزاحم قوانین و مقررات و بیثباتی سیاستهای اقتصادی را به ابرچالشهای ثباتزدای اقتصادی و تنش شدید در سیاست خارجی اضافه کنید تا ببینید ایران چه شرایطی برای جذب سرمایه دارد! اینها در کنار هم محیط تودلبرویی برای جذب سرمایه محتاط و ترسو ایجاد نمیکند. بالاخص وقتی ترامپ قویاً تاکید میکند و قسم میخورد که سرمایهگذار فرضی در ایران را خواهد یافت و حالش را جا خواهد آورد. پس میتوان گفت ایران جاذبه عمومی برای جریانهای متعارف سرمایه دنیا ندارد.
اما اگر منصفانه قضاوت کنیم باید گفت کشور بزرگ ما جاذبههای خاص خودش را دارد که ممکن است برای فعالان خاص جذاب باشد. بازار محاصرهشده ۸۰میلیونی خودش یک فرصت است. من بهعنوان کسی که در تنور جنگ قرهباغ در دهه ۹۰ میلادی، در قفقاز کلی مواد غذایی اساسی و مایحتاج ضروری به سازمانهای دولتی خارجی فروخته و مقدمات تجارت خارجی را آنجا آموختهام، این را لمس کردهام. ارزانی انرژی و خوراک هیدروکربوری، ارزانی مواد خام و فرصتهای دیگری که نظام سوبسیدی فراهم میکند همچنان جذابیت خواهد داشت. نیروی انسانی و جامعه استارتآپی مظلوم برای سرمایهگذاران خاص جذاب خواهد بود و شرایط کشور فضا را برای تجارت یکطرفهتر با نخبگان ارزان ایرانی آماده خواهد کرد. در این شرایط سهم اقتصادی از ما بهتران رشد خواهد کرد. همه این فرصتهای خاص، مخاطبان، شرکا و همکاران خارجی خود را خواهد داشت.
اما اگر نخواهیم فقط سرمایهگذار خاص جذب کنیم چه؟ چه پیششرطهایی باید فراهم باشد تا یک کشور برای جذب سرمایهگذار از این طریق و سایر طرق مرسوم جذاب باشد و چه کار باید کرد که کشور ما بتواند در جریان جذب سرمایه دنیا سهیم باشد؟
امروز در دهه دوم قرن ۲۱، پاسخ به سوال شما محتاج ایدهپردازی نیست. کلی نمونه موفق جذب سرمایه جلوی روی ماست که میشود از بالا و پایین قصه آنها درس آموخت. چین، هند، مالزی، ترکیه و امارات برای ما کلی درس دارند. لیبی قذافی، عراق صدام و پاکستان هم درس دارند. هر کدام از اینها میتواند نمونهای برای حرکت در این مسیر باشد. کشوری که دشمنان قوی و زیاد دست و پا کرده و دوست و همپیمان راهبردی جدی و قوی ندارد، کشوری که حتی همسایگانش در سادهترین مراودات اقتصادی با او باید دهها جور ملاحظه کنند، کشوری که از انتقال پول پاک تجارت و خرید بیمه تا حمل کانتینر در دسترسی به بازیگران اصلی دنیا محدودیت دارد، چطور میخواهد جاذب سرمایه شود؟ پاسخ اول من لزوم خارج کردن ایران از شرایط «کشور ویژه» است. پاسخ دوم بالا بردن شاخص «سهولت کسبوکار» است. ارائه این راهکارها بسیار ساده است. اما همه میدانیم اجرای آن نیازمند انقلابی اساسی در راهبردهای ملی و اولویتها، مدیریت، برنامهریزی و مناسبات حکمرانی است.
این انقلاب اساسی باید از جایی آغاز شود. آیا میتوان گفت تصویب جذب سرمایهگذار خارجی در شورای عالی اقتصاد با حضور سران قوا میتواند به معنای تغییر نگاه سران نظام به مقوله سرمایهگذاری خارجی باشد و آن را بهعنوان مقدمهای برای تحولاتی در حوزه فضای کسبوکار، حقوق مالکیت و آزادیهای شهروندی دانست؟
تردیدی نیست که نظام طی ربع قرن اخیر، به تدریج ولی هر روز بیش از دیروز متوجه اهمیت و حساسیت اقتصاد شده است. امروز دیگر کسی از مسوولان نظام شک ندارد که عملکرد اقتصادی ما قابل دفاع نیست و همه میدانند تبعات این ناکارآمدی، ثبات کلان را شدیداً تهدید میکند. متن برنامههای پنجساله، ابلاغیههای رهبری و بالاخص سند چشمانداز حکایت ازا ین دارد که همه میدانند اول شدن در منطقه جز از طریق اول شدن در اقتصاد حاصل نمیشود. جمهوری اسلامی بیتردید تشنه قدرت اقتصادی است. فقط یک مانع وجود دارد. حاضر به عمل به الزامات تقویت اقتصاد نیست. فردی است که میخواهد قهرمان المپیک شود ولی حاضر به تمرین کردن، عرق ریختن، سیگار نکشیدن و رژیم غذایی نیست. همواره ملاحظات اقتصادی زیر سایه ملاحظات سیاسی و جنگ قدرت داخلی قرار گرفته است. در عمل، به محدودیت منابع باور ندارد. از اختصاص آب تا درآمد نفتی و پرداخت سوبسید آنقدر افراط بیحساب میکند که ته ماجرا درآید. اصلاً برنامهپذیر نیست. خب این نمیشود! مگر میشود ژاپن شد ولی بخش بزرگی از ثروت عمومی را در بنگاههای خاص از شمول برنامه خارج کرد؟ اینچنین قبیله پر و پیمانی از دشمنان داشت و چنین بییار و همپیمان بود؟ ۱۵ برابر دولت ژاپن کارمند روی دوش خزانه گذاشت؟ خدا کند آقایان جدی به این باور برسند که ادامه این مسیر به ترکستان است و فکر چاره اساسی بکنند. رنانی میگوید همین امسال آنها که تصمیمگیری در ید آنهاست، تغییر ریل اساسی میدهند. خدا کند.
یک نگاه این است که طرح چنین موضوعی در شرایط فعلی-خروج آمریکا از برجام و تلاش اروپا برای نگه داشتن ایران در این چارچوب- بیشتر پیام سیاسی دارد تا اقتصادی. شما چقدر با این نگاه موافقید؟ اینکه ایران بتواند بخشی از سرمایههای خاص را جذب کند و به برخی از افراد هویت ایرانی بدهد.
دنیا و فعالان سیاست و تجارت را عاقل فرض کنید. این حرکت در حد فعالسازی یک «ابزار سیاستی» با محدودیتهای خودش در کشوری است که در لایه حکمرانی اقتصادی، استراتژی ملی، سیاستهای اجرایی و ساختارهایش مشکلات اساسی رسیدگینشده دارد. قدم عاقلانه و خوبی است اما از آن انتظارات بزرگ نمیتوان داشت.
با فرض آنکه ایران اولین قدمها را برای حضور در این عرصه برداشته باشد، آیا قوانین و مقررات ایران و استانداردهای ما برای سرمایهگذار خارجی جذاب است؟ سرمایهگذار خارجی در بدو ورود به ایران با چه مشکلاتی مواجه است؟
پاسخ منفی است. فکر میکنم قبلاً با ارائه دماسنج و شاخصی مثل طبقهبندی «سهولت کسبوکار» به این سوال پرداختیم. باید محیط کسبوکار را سالم، امن، سودآور، قابل پیشبینی و کمنوسان کنیم. اگر در این هدف، توفیق داشتیم اول این روند خطرناک خروج آدم و سرمایه از ایران آرام میگیرد. بعد کمکم شاهد رشد سرمایهگذاری بالاخص سرمایهگذاری تولیدی توسط ایرانیان میشویم. آنوقت منطقاً بازار پررونق و پرفرصت ایران، نظر سرمایهگذار مفید و ارزشآفرین خارجی را جذب خواهد کرد. این پنبه را از گوش بیرون کنیم که الحاق به روند جهانی پولشویی اینچنین مصیبتی باشد، فساد اداری فراگیر باشد، ازمابهتران مصون از سوال، اقتصاد و سیاست را قبضه کنند، در 10 جور تنش خارجی و جنگ منطقهای درگیرمان کنند، شرایط «کشور ویژه» به ما تحمیل شود و بعد شاهد شکوفایی اقتصادی و جذب جریان سرمایه و تکنولوژی هم باشیم. البته اگر خودمان را میتوانستیم جمعوجور کنیم و به کیفیت حکمرانی-فرهنگ کار ملی و سرمایه اجتماعیمان سر و سامان دهیم، دارایی ایران و شرایط منطقهای و جهانی برای پرشمان خیلی مهیا بود. در امتناع امر جمع رشد اقتصادی و طرز سلوک امروز ما، شاید بتوان مثل دانشآموزی را زد که میخواهد معلم معنوی شود و اقبال اجتماعی داشته باشد اما نخواهد عادات بچگی را ترک کند. بخواهد محترم باشد اما خودش بازیگوشی و ستیزه و اطوار اطفال را ترک نکند. خب منعقد نمیشود این معنا.