در حال و هوای رشد
گزارش آکادمی نوبل در باب اهمیت مدلهای نوردهاوس و رومر
برای بیشتر از یک قرن، اقتصاد جهانی در کل با یک سرعت قابل توجه و نسبتاً باثبات رشد کرده است. زمانی که تنها چند درصد رشد اقتصادی در هر سال برای چند دهه و قرن روی هم انباشته میشود، زندگی افراد را تغییر میدهد. البته رشد اقتصادی در طول تاریخ بشر در اغلب دورانها نسبت به قرن گذشته بسیار کمتر بوده است.
برای بیشتر از یک قرن، اقتصاد جهانی در کل با یک سرعت قابل توجه و نسبتاً باثبات رشد کرده است. زمانی که تنها چند درصد رشد اقتصادی در هر سال برای چند دهه و قرن روی هم انباشته میشود، زندگی افراد را تغییر میدهد. البته رشد اقتصادی در طول تاریخ بشر در اغلب دورانها نسبت به قرن گذشته بسیار کمتر بوده است. همچنین رشد اقتصادی از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. بنابراین چه چیزی توضیح میدهد که رشد اقتصادی در چه زمانی و در کجا اتفاق میافتد؟ پاسخ رایج و سنتی علم اقتصاد به این سوال، تغییرات تکنولوژیک است و در جایی که حجم در حال رشدی از دانش با تکنولوژیهایی که از طریق سرمایهگذاران، مهندسان و دانشمندان به وجود آمدهاند ادغام شده باشد. پل رومر در اوایل دهه 1980 که یک دانشجوی دکترای اقتصاد در دانشگاه شیکاگو بود، شروع به بسط نظریه رشد درونزا (endogenous growth) کرد، یعنی رشدی که پیشرفتهای تکنولوژیک، همچون مدلهای اقتصادی پیشین، فقط به عنوان منبع خارجی (متغیر برونزا) در نظر گرفته نمیشود. در عوض این پیشرفتهای تکنولوژیک از طریق فعالیتهای هدفمند در فضای بازار ایجاد میشوند. یافتههای رومر به ما اجازه میدهد که بهتر بفهمیم کدام وضعیت از بازار به نفع تولید ایدههای جدید به منظور ایجاد تکنولوژیهای سودمند عمل میکند. کارهای رومر به ما کمک میکند که نهادها و خطمشیهایی را طراحی کنیم که میتوانند کامیابی انسان را از طریق پرورش دادن وضعیتهای درست برای توسعه تکنولوژیک ارتقا دهند.
ویلیام نوردهاوس تحقیقات خود را در دهه 1970 شروع کرد، یعنی بعد از زمانی که دانشمندان روزبهروز به طور فزاینده در مورد اینکه چگونه سوختن سوختهای فسیلی منجر به گرم شدن جهان میشود نگران میشدند و در مورد اینکه این تغییرات آبوهوایی چه اثرات زیانباری میتواند داشته باشد بحث میکردند. در این زمان نوردهاوس وظیفه خطیر بررسی حلقههای بازخوردی دوسویه (bidirectional feedback loops) میان فعالیت بشر و آب و هوا را بر عهده گرفت و در این راه از نظریههای اساسی و نتایج تجربی از فیزیک، شیمی و علم اقتصاد بهره برد.
بنابراین نوردهاوس نهتنها طبیعت را به عنوان محدودیتی روی فعالیت انسان در نظر گرفت، بلکه همچنین به طبیعت به عنوان چیزی که به شدت تحت تاثیر فعالیت اقتصادی قرار دارد نگریست. او به اولین نفری تبدیل شد که مدلهایی ساده، اما دینامیک و کمی از سیستم جهانی اقتصاد و آبوهوا (global economic-climate system) طراحی کرد که امروزه با نام «مدلهای ارزیابی یکپارچه» (integrated assessment models) یا IAMs شناخته میشود. ابزاری که نوردهاوس در اختیار ما گذاشته است به ما اجازه میدهد این را که اقتصاد و آبوهوا چگونه در آینده تحت فروض جایگزین درباره کارکرد طبیعت و اقتصاد بازار همراه با هم نمو میکنند (co evolve)، شبیهسازی کنیم. مدلهای نوردهاوس به سوالاتی درباره سودمندی و مزیتهای سناریوهای مختلف جهانی و سیاستگذاریهای خاص میپردازد.
نقصانهای بازار جهانی
هر دو برنده نوبل علم اقتصاد در سال 2018، به اثرات سرریز (spillover effects) روی جامعه پرداختهاند. منظور از اثرات سرریز، پیامدهایی برای افرادی است که در معادلات نوآوران و آلودهکنندگان محیط زیست به حساب نمیآیند. هر ایدهای برای یک تکنولوژی جدید، از هر جایی که نشات بگیرد، میتواند برای تولید کالاهای جدید و ایدههای دیگری در هر جایی از دنیا، چه در حال حاضر و چه در آینده، مورد استفاده قرار گیرد. به طور مشابه، هر واحد کربن که منتشر میشود، از هر جایی که سرچشمه گرفته باشد، به سرعت در جو پخش میشود و تغییرات آبوهوایی را سرعت میبخشد. به طوری که تمام مردم جهان را چه در حال و چه در آینده تحت تاثیر قرار میدهد. اقتصاددانان از این اثرات سرریز با عنوان اثرات خارجی (externalities) یاد میکنند. اثرات خارجیای که مورد مطالعه رومر و نوردهاوس قرار گرفتند، پیامدهای بلندمدت و در سطح جهانی دارند. از آنجا که بازارهای تنظیمنشده (unregulated markets) منجر به ایجاد پیامدهای کارا در حضور چنین اثرات خارجیای میشوند، تحقیقات رومر و نوردهاوس استدلالهای قانعکنندهای برای دخالت حاکمیت ارائه میکند.
1- نوآوریهای تکنولوژیک
انگیزه
تفاوتهای بلندمدت در نرخهای رشد، پیامدهای شوکآوری دارند. اگر دو اقتصاد با سرانه تولید ناخالص داخلی برابر کار خود را آغاز کنند، اما سرعت رشد در یکی از این اقتصادها چهار درصد بیشتر از دیگری باشد، طی 40 سال، اقتصاد اول تقریباً پنج برابر اقتصاد دوم ثروتمندتر خواهد شد. اگر سرعت رشد در یکی از این اقتصادها دو درصد باشد، درآمد ملی اقتصاد اول طی 40 سال، دو برابر اقتصاد دوم خواهد بود.
در اواخر دهه 1980، رومر مشاهده کرد که نرخهای رشد درآمد با توجه به دادههای حقیقی، از یک کشور به کشور دیگر بسیار متفاوت است. نمودار یک که برگرفته از یکی از مقالات رومر است، درآمد سرانه را در سال 1960 و میانگین رشد را برای 25 سال متوالی برای بیش از 100 کشور جهان ترسیم میکند. هر مربع به نمایندگی از یک کشور در این شکل گنجانده شده است. همانطور که نمودار یک نشان میدهد در سال 1960 تفاوت معمول میان نرخهای رشد بین کشورها چندین نقطه درصدی بود و همچنین یک شکاف عمیق (حدود 10 نقطه درصدی) میان کشورهای با سرعت رشد بسیار بالا و کشورهای با سرعت رشد بسیار پایین وجود داشت. مضاف بر این، نمودار یک نشان میدهد که هیچ رابطه سیستماتیکی میان درآمد اولیه و رشد اقتصادی کشورها وجود ندارد. به طوری که بعضی از کشورهای فقیر به سرعت رشد کردند در حالی که بعضی از کشورها بیش از پیش وارد باتلاق شدند و اقتصادشان کوچکتر شد. رومر نتیجه گرفت که فهم دلایل تفاوت در نرخهای رشد پایدار و معنادار اینچنینی بسیار مهم است و شروع به جستجو برای توضیح آن کرد.
فقدانهای تجربی و تئوریک
همانطور که رومر اشاره کرد، نظریه رشد غالب در ادبیات اقتصادی در آن زمان (مدل رشد سولو که در سال 1987 نوبل علم اقتصاد به او تعلق گرفت) میتواند بسیاری از ویژگیهای رشد اقتصادی را توضیح دهد اما زمانی که بحث به تفاوتهای زیاد و پایدار در نرخهای رشد میان کشورها میرسد مدل رشد سولو در توضیح مساله ناکام میماند. مدل سولو میگوید کشورهای فقیرتر باید سریعتر رشد کنند و به سرعت به کشورهای ثروتمندتر برسند که این چیزی نیست که نمودار یک نشان میدهد. در مدل سولو یک اقتصاد میتواند با انباشت سرمایه فیزیکی، برای مثال ماشینآلات و زیرساختها رشد کند، اما رشدی که موتور محرک آن سرمایه است (capital driven growth) باید در بلندمدت ناپدید شود. زیرا برای هر سطحی از تکنولوژی، اضافه کردن سرمایه بیشتر منجر به تولید کمتر و کمتر میشود (یعنی به ازای اضافه کردن آخرین واحد سرمایه، تولید کاهش مییابد). برای اینکه رشد در بلندمدت پایدار باشد (و همچنین تفاوت در نرخهای رشد پایدار باشد) فرض در مدل باید این باشد که در طول زمان، نیروی کار به خاطر پیشرفتهای تکنولوژیک رفتهرفته مولدتر میشود (بهرهوری نیروی کار بالا میرود). اما مدل سولو این روند را توضیح نمیدهد زیرا تغییرات در تکنولوژی در مدل سولو برونزاست و از یک جعبه سیاه (black box) میآید.
یک پیشرفت عمده
بزرگترین دستاورد رومر، این بود که او این جعبه سیاه را که سولو به آن اشاره کرده بود و در نظر گرفته بود که تغییرات تکنولوژیک از این جعبه سیاه میآیند باز کرد و نشان داد که چگونه ایدهها برای کالاها و خدمات جدید که از طریق تکنولوژیهای جدید تولید میشوند میتوانند در اقتصاد بازار به وجود آیند. او همچنین نشان داد که چگونه این تغییرات تکنولوژیک برونزا میتوانند رشد را شکل دهند و اینکه کدام خطمشیها برای اینکه این فرآیند درست کار کند ضروری است. همبخشیهای رومر در این حوزه تاثیر شگرفی روی علم اقتصاد داشت. توضیحات تئوریک او بنیان تحقیقات بعدی روی رشد درونزا را گذاشت و مباحثاتی که در نتیجه «مقایسه رشد دو به دو کشورها توسط رومر» به وجود آمد، باعث شعلهور شدن آتش تحقیقات تجربی جدید در این حوزه شد.
رشد ایدهمحور
چه چیزی در مورد رشدی که بر اساس ایدهها به وجود میآید (ideas driven growth) ویژه است؟ برای پاسخ به این سوال ما باید بفهمیم که ایدهها از چه جهاتی با سرمایه انسانی و سرمایه فیزیکی متفاوت هستند. رومر به ما یاد داده که با استفاده از دو بعد به کالاها نگاه کنیم که در نمودار 2 نشان داده شده است.
در بعد اول، سرمایه انسانی و فیزیکی، کالاهای رقابتی (rival goods) هستند. به طوری که اگر یک ماشین بهخصوص یا یک مهندس آموزشدیده و بامهارت در یک کارخانه به کار گرفته شود، همان ماشین یا مهندس نمیتواند در یک زمان در کارخانه دیگری نیز به کار گرفته شود. در مقابل، ایدهها کالاهای غیررقابتی (non rival goods) هستند به طوری که استفاده یک فرد یا یک بنگاه از یک ایده، مانع از این نمیشود که فرد یا بنگاه دیگری از آن ایده استفاده نکند.
در بعد دوم، این کالاها میتوانند استثناپذیر (excludable) باشند، اگر نهاد یا مقرراتی این امکان را به وجود آورد که بتوان مانع از استفاده دیگران از آنها شد. برای بعضی از ایدهها مثل نتایج حاصل از تحقیقات اساسی و اولیه روی یک موضوع، ایجاد این امکان بسیار سخت یا حتی غیرممکن است (برای مثال درباره بحثهای ریاضیاتی مثل قضیه فیثاغورث فکر کنید). اما برای ایدههای دیگر (که همچون قضیه فیثاغورث نیستند) این امکان وجود دارد که بتوان با استفاده از اقدامات تکنیکی (مانند رمزگذاری) یا قوانین پتنت (patent laws) در استفاده از آنها استثنا قائل شد. مقاله رومر نشان داد که چگونه رقابتی بودن و استثناپذیر بودن ایدهها، رشد اقتصادی را تعیین میکنند.
رومر اعتقاد داشت که یک مدل بازار (market model) برای خلق ایده باید ایجاد شود. به این خاطر که تولید کالاهای جدید که بر اساس ایدهها هستند، معمولاً به سرعت با هزینههای نزولی مواجه میشوند. تولید طرح اولیه، هزینه ثابت زیادی دارد اما تولید مجدد از روی طرح اولیه هزینه نهایی کمی را روی دست تولیدکننده میگذارد. این ساختار هزینه باعث میشود که بنگاه قیمت را طوری تعیین کند که به یک سود حاشیهای برسد. به عبارت دیگر قیمت فروش خود را بالای هزینه نهایی تعیین کند تا بدین طریق بتواند هزینه ثابت اولیه را جبران کند. بنابراین بنگاهها باید مقداری قدرت انحصاری (monopoly power) داشته باشند که این قدرت انحصاری تنها زمانی میتواند وجود داشته باشد که ایدهای که بنگاهها از آن برای تولید استفاده میکنند به اندازه کافی استثناپذیر باشد. همچنین رومر نشان داد رشدی که از طریق انباشت ایدهها به حیات خود ادامه میدهد، برعکس رشدی که نیرو محرکه آن انباشت سرمایه فیزیکی است، نیاز نیست که بازگشتهای نزولی (decreasing returns) نسبت به مقیاس را تجربه کند. به عبارت دیگر رشد ایدهمحور میتواند در طول زمان پایدار باشد و با افول مواجه نشود.
نقصانهای بازار و خطمشیها
در قاعده، دانش جدیدی که به واسطه تحقیق و توسعه (R&D) خلق میشود، میتواند کارآفرینان و نوآوران را در هر جایی از جهان، چه در زمان حال و چه در آینده، منتفع کند. با این حال بازار به طور معمول به طور کامل به خلقکنندگان دانش جدید به خاطر استفاده کامل از نوآوریهای آنها، پاداش کامل نمیدهد و به طور کامل نوآوری آنها را برایشان جبران نمیکند. به این معنا که مادامی که دانش جدید به لحاظ اجتماعی سودمند است، تحقیق و توسعه بسیار کمی صورت میگیرد. مضاف بر این زمانی که انگیزههای بازار برای تحقیق و توسعه به خود شکل انحصاری میگیرد و از قبل منفعت انحصاری انجام میشود، معمولاً زمانی که تولید کالاهای جدید بدین طریق ممکن میشود (کالاهای جدید با دانش انحصاری اختراع میشوند)، مقررات کافی برای جلوگیری از کپیبرداری از آنها وجود نخواهد داشت. تحقیقات بعدی نشان داده است که چگونه پیامدهای بازار میتواند منجر به تحقیق و توسعه بیش از حد نیز شود. چه زمانی که ایدههای جدید بسیاری از بنگاههای موجود در بازار را در یک فرآیند تخریب خلاق (creative destruction) از بین میبرد، چه زمانی که ایدههای جدید تکنولوژیهایی را به وجود میآورد که به لحاظ اجتماعی مضر هستند (مثل تکنولوژیهایی که استخراج بیشتر منابع یا استفاده بیشتر از سوختهای فسیلی را ممکن میکنند و بنابراین به آبوهوا آسیب میرسانند.
به طور خلاصه، رومر نشان داد بازارهای غیرتنظیمی (unregulated markets) باعث ایجاد تغییرات تکنولوژیک خواهند شد، اما این بازارها به اندازه کافی منجر به تحقیق و توسعه (R&D) و در نتیجه خلق کالاهایی که حاصل تحقیق و توسعه هستند، نمیشوند. برای حل این مساله به دخالتهای حاکمیت که به خوبی طراحی شده باشند نیاز است. دخالتهایی همچون یارانههای تحقیق و توسعه و مقررات پتنت (ثبت اختراع). تجزیهوتحلیلهای رومر میگوید که این خطمشیها برای رشد بلندمدت، نهفقط در سطح کشورها بلکه در سطح جهانی ضروری هستند. رومر همچنین راهنمایی را برای طراحی خطمشیها ارائه میکند. به این صورت که قوانین ثبت اختراع باید توازن درستی میان انگیزه برای خلق ایده جدید (از طریق دادن نوعی از حق انحصاری به توسعهدهندگان) و توانایی دیگران برای استفاده از این ایدهها (از طریق محدود کردن این حق انحصاری در زمان و مکان) برقرار کند.
2- تغییرات آبوهوایی
فعالیت انسان باعث افزایش سریع در میانگین دمای جهانی طی صد سال گذشته شده است. در حالی که درباره وسعت تاثیری که این وضعیت روی آبوهوا در آینده خواهد گذاشت نااطمینانی وجود دارد، دانشمندان به یک وفاق جمعی رسیدهاند که در تمام حالتها، این تاثیر بسیار معنادار و عمیق خواهد بود.
انگیزه
در دهه 1970، زمانی که ویلیام نوردهاوس، عضو هیات علمی جوان در دانشگاه ییل بود مشتاقانه در مورد شواهد نوظهور درباره گرمای جهانی و دلایل محتمل آن مطالعه میکرد و به این نتیجه رسید که باید کاری بکند. نگرانی او باعث خلق ابزار جدیدی شد که این ابزار به ما کمک میکند بفهمیم اقتصاد چگونه میتواند منجر به تغییرات اقلیمی شود و همچنین بفهمیم که پیامدهای اجتماعی تغییرات آبوهوایی چیست. نوردهاوس میخواست چارچوبی را ایجاد کند که در آن چارچوب، تجزیهوتحلیل تغییرات آبوهوایی بر حسب منطق هزینه-فایده ممکن باشد.
ماژولهای مدل نوردهاوس
مانند رومر، نوردهاوس نیز مدل رشد سولو را با مجموعهای مهم از اثرات سرریز (spillover effects) بسط داد. او این کار را از طریق اینکه گرمای جهانی را نتیجه انتشار کربن در جو به حساب آورد انجام داد. در این مورد، سرریز مرتبط با موضوع به طور عمده منفی است. به طور قطع مکانیسمهای بهخصوص و محرکهای تغییرات آبوهوایی ناشی از عملکرد انسان (human induced climate change)، مطالعات انجامشده در علوم طبیعی (natural sciences) را دربر میگیرد. بنابراین یک تجزیهوتحلیل جهانی از آبوهوا نیاز به یک رویکرد یکپارچه دارد که در آن، جامعه و طبیعت به طور پویا با یکدیگر در تعامل باشند. نوردهاوس نیاز به چنین رویکردی را درک کرد و به ایجاد مدلهای ارزیابی یکپارچه (integrated assessment models) یا IAMs پرداخت. مدلهای او سه ماژول در تعامل با یکدیگر (interacting modules) دارند:
1 ماژول چرخه کربن (carbon circulation module). این ماژول توضیح میدهد که چگونه انتشار گاز دیاکسیدکربن در جهان روی اشباع اتمسفر از دیاکسید کربن تاثیر میگذارد. این ماژول بازتاب شیمی پایه است و توضیح میدهد چگونه چرخه دیاکسید کربن میان سه مخزن کربن یعنی اتمسفر، سطح اقیانوسها و زیستکره (بایوسفر) و نهایتاً عمق اقیانوسها به چرخه در میآید. خروجی این ماژول، یک مسیر زمانی از اشباع جو از دیاکسید کربن (atmospheric CO2 concentration) است.
2 ماژول آبوهوا (climate module). این ماژول توضیح میدهد که چگونه اشباع جو از دیاکسید کربن و دیگر گازهای گلخانهای روی توازن چرخه انرژی تاثیر میگذارد. این ماژول بازتاب فیزیک پایه است و تغییرات بودجه انرژی جهانی (global energy budget) در طول زمان را توضیح میدهد. خروجی این ماژول ارائه یک مسیر زمانی درباره دمای جهانی (global temperature)، مولفه کلیدی در تغییرات آبوهوایی است.
3 ماژول رشد اقتصادی (economic growth module). این ماژول یک اقتصاد بازار جهانی (global market economy) را توضیح میدهد که با استفاده از سرمایه و نیروی کار در کنار انرژی به عنوان یک نهاده کالاها را تولید میکند. یک بخش از این انرژی از سوختهای فسیلی میآید که منجر به انتشار دیاکسید کربن میشود. این ماژول توضیح میدهد که چگونه خطمشیهای مختلف در حوزه آبوهوا (مانند مالیات روی تولید کربن یا اعتبارات کربن که به یک کشور یا سازمان اجازه میدهد مقدار مشخصی از دیاکسید کربن را منتشر کند) روی اقتصاد و انتشار کربن تاثیر میگذارد. خروجی این ماژول، یک مسیر زمانی از تولید ناخالص داخلی، رفاه و انتشار جهانی دیاکسید کربن است. همچنین این ماژول یک مسیر زمانی را برای آسیبهای ناشی از تغییرات آبوهوایی طرح میکند.
سیستم دینامیک جهانی
سه ماژول مدل نوردهاوس یک مدل ساده اما به طور دینامیک در تعامل با یکدیگر را از جهان ارائه میکند. دو نسخه از مدل نوردهاوس وجود دارد. مدل «آبوهوا-اقتصاد یکپارچه منطقهای» (Regional Integrated Climate-Economy) یا RICE که در آن ماژول رشد اقتصادی دارای هشت منطقه مجزاست و مدل سادهسازیشده «آبوهوا-اقتصاد یکپارچه دینامیک» (Dynamic Integrated Climate-Economy) یا DICE که در آن ماژول رشد اقتصادی تنها یک منطقه دارد. مدلهای ارزیابی یکپارچه (IAMs) نوردهاوس میتوانند برای شبیهسازی پیامدهای خطمشی رایج که در جهان اعمال میشوند (business as usual policies) یا پیامدهای ناشی از سیاستگذاریهای مختلف بهکار گرفته شود. این مدلها همچنین در تعیین و ارزیابی اینکه چگونه میتوان اقتصاد بازار را به سمت سطحی از انتشار دیاکسید کربن هدایت کرد که به طور مناسب میان هزینهها و فایدههای اجتماعی توازن برقرار شود، کاربرد دارند.
دلالتهای سیاستی
با توجه به تحقیقات نوردهاوس، کاراترین درمان برای مسائلی که در اثر انتشار گازهای گلخانهای به وجود میآیند، یک طرح جهانی مالیات بر کربن (carbon taxes) است که به طور یکسان بر همه کشورها اعمال شود. این توصیه بر اساس نتایجی است که در دهه 1920 آرتور پیگو اقتصاددان بریتانیایی فرمولبندی کرد. اینکه هر کسی که کربن را در جو آزاد میکند، باید هزینه اجتماعی آن را بپردازد. IAMs فقط نتایج کیفی ارائه نمیکند، بلکه به ما این امکان را میدهد تا محاسبات کمی را برای انتخاب بهترین مالیات کربن انجام دهیم و نشان دهیم که چگونه هر یک از انتخابات ما در مورد مالیات کربن به فروض مختلف در مورد پارامترهای مختلف بستگی دارد. نوردهاوس نتیجه چهار خطمشی را در آخرین ورژن مدل DICE شبیهسازی کرده است.
نمودار 3 انتشار دیاکسیدکربن را در طول زمان برای هر یک از چهار سناریو نشان میدهد. مسیرهای مختلف که برای مالیاتهای کربن در پیش گرفته میشوند به این معناست که انتشار کربن (و در نتیجه وسعت تغییرات آبوهوایی) میان این چهار سناریو بسیار متفاوت است (به نمودار 3 و توضیحات آن مراجعه شود).