تجربه تاریخی تورم
جامعه ایرانی میتواند تورم را تاب بیاورد؟
پیشبینی کارشناسان اقتصادی حاکی از این است که تورم شدیدی در اقتصاد ایران در راه است. احتمال میرود با بالا رفتن نرخ تورم و افزایش سطح عمومی قیمتها جامعه ایرانی تاب و توان این افزایش قیمت، کمبودها و گرانیها را نداشته باشد. پیامدهای تورم افسارگسیختهای که با آن روبهرو هستیم چیست؟
پیشبینی کارشناسان اقتصادی حاکی از این است که تورم شدیدی در اقتصاد ایران در راه است. احتمال میرود با بالا رفتن نرخ تورم و افزایش سطح عمومی قیمتها جامعه ایرانی تاب و توان این افزایش قیمت، کمبودها و گرانیها را نداشته باشد. پیامدهای تورم افسارگسیختهای که با آن روبهرو هستیم چیست؟
اگرچه برای اقتصاددانان پیشبینی تورم شدید در آینده به لحاظ شناختی که از علل تورم دارند ممکن است اما پیامدهای چنین تورمی ممکن است قابل پیشبینی نباشد. بهویژه اینکه میتوان تصور این پیامدها را در تمام حوزههای اجتماعی و فرهنگی نیز دید و تنها در سپهر اقتصادی و سیاسی نیست که متحمل مشکلات مختلف ناشی از این تورم خواهیم شد.
سقوط قشرها
اگر بخواهیم تصویری از میزان تاب و تحمل مردم در برابر افزایش قیمتها ارائه کنیم باید به ساختار نظام رفاهی و حمایتی کشور توجه کرد. چراکه تورم و گرانی عده زیادی را به خط فقر نزدیک کرده و بسیاری را به ورطه فقر میکشاند. یکی از مهمترین پیامدهای گرانیها و کاهش ارزش پول ملی سقوط قشرها و گروههای زیادی از اقشاری است که در دهکهای نزدیک به دو دهک پایین درآمدی هستند. بنابراین قطعاً باید برای سقوط این گروهها طرحهای حمایتی تدوین و تهیه کرد. در ایران تنها سازمانی که به طور مستمر به حمایت اجتماعی از اقشار آسیبپذیر یعنی اقشار موجود در دو دهک اول درآمدی میپردازد کمیته امداد امام خمینی است. متاسفانه اخباری منتشر شده است که سازمانهای مختلف دولتی و حاکمیتی خود باعث افزایش تقاضا برای خرید ارزهای خارجی شدهاند در حالی که وظیفه این نهادها کاستن از فشار تورمی بر اقشار آسیبپذیر است. البته این کمیته با کمبود منابع روبهرو است و نیاز به کمک مالی دولت دارد.
تور ایمنی اجتماعی
تحقیقات مختلف نشان داده است که برنامههای توانمندسازی نهادهای حمایتی مانند کمیته امداد و بهزیستی برای کاهش صف مددجویان مورد حمایت است. به نظر میرسد که این برنامهها آنطور که انتظار میرفت موفق نبوده است اما به عنوان شاخص موفقیت برنامهها و کاهش صف متقاضیان مددجویی مطرح میشود. بنابراین یکی از راهکارهایی که حاکمیت و دولت باید در برابر پیامدهای تورم شدید در اقتصاد ایران به کار گیرد اجرای جدی برنامه تور ایمنی اجتماعی است. شاید در زمان حاضر نیز اقدام برای تدوین چنین طرحی دیر باشد بنابراین مسوولان کمیته امداد و وزارت رفاه باید به سرعت تدابیری اتخاذ کنند. بنیادهای مختلفی که موازی با دولت خدمات اجتماعی محدودی ارائه میکنند به جای ورود به بازار ارز باید برنامههای حمایتی خود را با دولت هماهنگ کرده و به فکر اقشار آسیبپذیر آینده نزدیک باشند.
یکی دیگر از پیامدهای تورم شدید کاهش سرمایه اجتماعی گروههای مختلف طبقه متوسط به همراه سرمایه اقتصادی آنهاست. این گروهها که معمولاً از سرمایه فرهنگی نسبتاً خوبی برخوردار هستند با بیشترین بیثباتی اقتصادی، روانی و اجتماعی روبهرو خواهند شد که تبعات آن به آسانی بعد از عبور بحران برطرف نخواهد شد. هماکنون گروههای زیادی از این اقشار در تکاپوی خروج از کشور هستند.
مصرف هویتبخش
میزان تابآوری مردم در دنیای مصرفی جدید که مصرف بهتنهایی هویتبخش است و عدم امکان آن به نوعی بحران هویت محسوب میشود، بسیار بالاتر از حد انتظار است. برخی محققان استدلال میکنند که تحریم اقتصادی و بحرانهای اقتصادی اثرات مخربتری از جنگ نظامی دارند چون جنگهای مدرن امروزی تاسیسات فیزیکی را تخریب یا آسیب میزند اما تحریم اقتصادی در دنیای مصرفی هویت انسانها را هدف قرار میدهد. اگرچه ممکن است برخی محافظهکاران که خواستار حفظ ارزشهای اصیل جامعه باشند این امر را خوشایند تلقی کنند و خواستار بازگشت مردم به ارزشهای گذشته باشند و دور شدن از مصرفگرایی در این شرایط را یک فرصت تلقی کنند اما واقعیت این است که در شرایط بحران، مردمی که سبک زندگی و سلیقه و ذائقه را ارزش تلقی کردهاند بهراحتی به ارزشهای گذشته برنخواهند گشت و بحران باقی خواهد ماند. بهرغم اینکه تحمل گروههای مختلف در برابر بحران متفاوت است اما در مورد تحریمها و بحران کنونی که هنوز در مرحله نخست قرار دارد وضعیت ویژهای است که همه به یک نوع درگیر آن هستند.
تجربههای مردم ایران از تورم
پدیده تورم برای مردم ایران در تجربه چند دهه اخیر پدیده جدیدی نیست. این تجربه امری مثبت تلقی میشود چراکه میتواند دلیلی باشد برای اینکه مردم از تورم وحشت نکنند. مردم با تجربه تورم بالا از دهه ۱۳۵۰ زیستهاند. تقریباً اکثر محققان منکر تاثیر این تورم بر وقوع انقلاب اسلامی نیستند هرچند ممکن است در مورد میزان تاثیر آن اختلاف نظر وجود داشته باشد. اینکه چرا تابآوری جامعه ایرانی در دهه ۱۳۵۰ آنقدر پایین بود به بیتجربه بودن جامعه ایرانی برمیگشت. مردم یک دهه گذشته، یعنی در سالهای پایانی دهه ۱۳۴۰ طعم یک رکورد سخت را چشیده بودند. علی امینی، نخستوزیر وقت، از سفت کردن کمربندها میگفت. سازمان تدارک کشوری تشکیل شده بود تا کالای مورد نیاز کارمندان دولت را تامین کند. گفته میشد که دولت در برخی سازمانها به جای حقوق، کالا تحویل مردم میدهد. حتی گفته میشد که برخی کارمندان حقوق خود را به شکل آجرهای ساختمانی دریافت کردهاند. اما تورم دهه ۵۰ شباهتی با رکود دهه ۴۰ نداشت. در تورمهای بعدی مردم تجربه بیشتری داشتند و میدانستند چطور مشکلات خود را حل کنند. به علاوه، و مهمتر از آن، نگران نمیشدند و راههایی برای جلوگیری از پیامدهای افزایش سطح عمومی قیمتها ابداع میکردند. مسلماً این تجربه به کمک عدهای خواهد آمد اما عده زیادی نیز که این تجربه را لمس نکردهاند و راههایی برای تخفیف بحران ندارند با صدمات زیادی مواجه خواهند شد.
نگرانی و گردش اطلاعات
مسالهای که بیش از پیش مردم را نگران کرده و ممکن است بر میزان تابآوری مردم موثر واقع شود نخست گردش اطلاعات و سپس میزان پاسخگویی و توجیهات مسوولان است. اینکه برخی اطمینان میدهند که جنگی نظامی درنخواهد گرفت بسیار در روحیه مردم موثر خواهد بود و موجب امیدواری است، چون قطعاً تحمل جنگ نظامی با بحران اقتصادی بسیار سخت و ناگوار است و سالها بعد از بحران نیز کشور را با مشکلات درگیر میکند. اما پیامدهای گردش اطلاعات در شبکههای مجازی بسیار غیرقابل پیشبینی است. به طور مثال، اطلاعاتی که به مردم در مورد کمبود برخی کالاها مانند پوشک نوزادان میرسد نوعی اطلاعات است که از شبکههای اجتماعی رسیده و مورد اعتماد مردم قرار گرفتهاند. به غیر از این اطلاعات دهان به دهانی که مردم از پیوندهای دور خود، یعنی دوستان و آشنایان دور و نزدیک، دریافت میکنند منبع مطمئنی برای افراد است اما میتواند موجب نگرانی آنها شود. در شرایطی که امیدی به افزایش درجه اعتماد رسانههای رسمی نزد مردم نیست این بر عهده مسوولان است که با حضور مستمر خود در رسانههای مختلف نخست اطلاعات دقیقی از اوضاع اقتصادی بدهند و سپس راهکارهایی برای کاهش بار این بحران بر دوش مردم معرفی کنند. متاسفانه تکنوکراتهای دولت بهتدریج جا خالی کردهاند و متخصصان شناختهشده حاضر به قبول مسوولیت نیستند. باید توجه کرد که ادامه این مساله راه را برای ورود افرادی که مدعی مدیریت بهتر شرایط هستند باز میگذارد و این مساله خطرناکی است.
تنها راه تخفیف پیامدهای بحران
در خاتمه نمیتوان از اقشار بهشدت آسیبپذیر سخنی نگفت چون این اقشار در شرایط بحران کنونی با مساله بقا و حیات روبهرو هستند. خانوادههایی که بیماری صعبالعلاج دارند یا به نگهداری معلولان مشغول هستند شایسته توجه مخصوص نهادهای مدنی و مردم هستند. همانطور که ذکر شد، تدوین و اجرای تور ایمنی اجتماعی از جمله ضروریترین راهکارهایی است که نهتنها در تمام کشورها در زمان بحران اقتصادی تجربه شده است بلکه تنها راه موجود برای تخفیف پیامد بحران موجود است.