جامعه، فرهنگ، خشونت
نگاهی آماری و تحلیلی به بروز و ظهور خشونت در جامعه
در این نوشتار1 به بررسی علل و عوامل خشونت، ارائه چند آمار از بروز نزاع و پرخاشگری در جامعه، پیامدهای خشونت و ارائه راهکارهایی برای کاهش خشونت خواهیم پرداخت.
در این نوشتار1 به بررسی علل و عوامل خشونت، ارائه چند آمار از بروز نزاع و پرخاشگری در جامعه، پیامدهای خشونت و ارائه راهکارهایی برای کاهش خشونت خواهیم پرداخت.
ما انسانها دوران بسیار درازی است که در گروههای بزرگ انسانی به نام جامعه با هم زندگی میکنیم. در یک تعریف مقدماتی و اجمالی میتوان گفت جامعه به مجموعه افرادی گفته میشود که برای مدت بسیار طولانی در یک سرزمین مشترک و با یک خاطره مشترک (تاریخ) و فرهنگ مشترک مشغول زندگی هستند. فرهنگ نیز به شیوه زندگی افراد یک جامعه یا به مجموعه ویژگیهای اعتقادی و اکتسابی اعضای یک جامعه معین گفته میشود. مفهوم بنیادین در تعریف فرهنگ، مفهوم اکتساب و یادگیری است. یعنی انسانها آن را یاد میگیرند و به دیگران نیز (مستقیم و غیرمستقیم) یاد میدهند و وجه ممیزه انسان از حیوان نیز همین مفهوم فرهنگ است. در نسبت میان فرهنگ و جامعه نیز میتوان گفت نسبت وثیقی بین این دو برقرار است. باید گفت که جامعه بدون فرهنگ وجود ندارد و فرهنگ را نیز بدون جامعه نمیتوان تصور کرد. چراکه فرهنگ محصول رفتار آدمیان است و در خلأ شکل نمیگیرد. برای مثال یک جزیره دورافتاده و غیرمسکونی را که پای بشر بدانجا نرسیده است در نظر بگیریم: در این جزیره نمیتوان به دنبال فرهنگ بود و از فرهنگ سخن گفت. چون جامعهای وجود ندارد و جایی که جامعه وجود ندارد سخن از فرهنگ نمیتوان گفت و هر جا که فرهنگ وجود دارد جامعه نیز هست (فرهنگ شهری، فرهنگ روستایی و...).
خشونت
حال پس از تعریف مفاهیم فرهنگ و جامعه و نسبت بین این دو، میخواهیم مفهوم سومی را به نام خشونت و پرخاشگری مطرح کنیم. اولین چیزی که با شنیدن مفهوم خشونت به ذهن خطور میکند «بزن بزن و نزاع» است. در تعریف خشونت میتوان گفت: هر نوع رفتاری که منجر به آسیب رساندن به دیگران شود خشونت نام دارد. «خشونت ماهیتی اجتماعی دارد و بیشتر در تعاملات بین شخصی و بین گروهی صورت میگیرد. ولی به صورتهای متفاوت نظیر قتل، ضرب و جرح، جنگ، ترور، تهدید و ارعاب، هتک حرمت، تحقیر، توهین، فحاشی و... نمود پیدا میکند و امنیت اجتماعی گروهها و افراد را مورد تهدید قرار میدهد» (عبدالهی،26:1390). خشونت به لحاظ قانونی و حقوقی امری غیرقانونی و جرم تلقی شده و به لحاظ اخلاقی و عرفی نیز امری غیراخلاقی و ناپسند تلقی میشود. خشونت انواعی دارد و میتوان در یک دستهبندی اولیه سه نوع خشونت 1- خشونت گفتاری / کلامی، 2- خشونت روانی / روحی و 3- خشونت جسمانی / فیزیکی را از هم تفکیک کرد. البته این تفکیک و تمایز برای بررسی بهتر و علمیتر صورت میگیرد و گاه ممکن است در یک مورد، هر سه نوع خشونت توامان اتفاق بیفتد.
حال سوال اینجاست آیا میتوان گفت که جامعه ما یک جامعه اخلاقی و عاری از خشونت است؟ یا بالعکس چرا این میزان خشونت در جامعه ما رواج دارد؟ اینها پرسشهای محوری نوشتار این فصل هستند.
از منظر جامعهشناختی، زندگی روزمره شهروندان ما شاهد میزان زیادی از انواع سهگانه خشونت است. یک فرض غیرعلمی این است که خشونت مربوط به جوامع گذشته و جوامع روستایی است که به خاطر درگیری بر سر آب و دام و... و نبود مراجع قضایی در محل، نزاع صورت میگرفته است و در جوامع کنونی و شهری به خاطر بالا بودن سطح آگاهیهای شهروندی و وجود مراجع و محاکم قضایی و نظارت اجتماعی بیشتر، میزان خشونت کاهش یافته است. اما واقعیت این است که در شهرهای مختلف جامعه ما شاهد انواع نزاع و خشونت در سطح شهر و بین افراد و گروههای مختلف هستیم. میرزایی (1383) به عنوان پژوهشگر اجتماعی به طرح این مبحث پرداخته و مفهوم خشونت را فرموله و تئوریزه کرده و بر این باور است که «آستانه تحمل بسیاری از شهروندان ما بهخصوص نسل جوان و نوجوان ما بهشدت کاهش یافته است و به سرعت تحریک میشوند و میزان تساهل و تسامح در آنها کمرنگ شده و تحریکپذیریشان فزونی یافته است. نمونه آن را میتوان در درگیریها و نزاعهای خیابانی کوچه و بازار شهر دید.»
اگر اندکی دقت داشته باشیم میتوان در زندگی روزمره و در سطح خیابانهای شهر و کوچه و بازار، موج خشونت و سه مرحله فوق را مشاهده کرد. مثل نزاع دو مشتری با هم در صف نانوایی، زد و خورد بازیکنان فوتبال در وسط میدان، زورگیریهای خیابانی، نزاع دو راننده بر سر مسافر سوار کردن، نزاع راننده با عابران پیاده و... که هر کدام از ما بارها شاهد درگیری و کتککاریهایی از این نوع بودهایم. در مرحله اول تفاوت و اختلاف سلیقه و مُحق دانستن خود رخ میدهد. مثلاً اینکه نوبت چه کسی بوده است. در مرحله دوم درگیری لفظی و کُریخوانی رخ میدهد و با بگومگو، بلند کردن صدا، استفاده از کلمات رکیک و غیراخلاقی نزاع تداوم پیدا میکند. اگر طرفین کوتاه آمدند یا دیگران میانجیگری کردند نزاع خاتمه مییابد. وگرنه به مرحله سوم (خشونت عریان) میرسد یعنی کتککاری، خشونت را به اوج رساندن و نیز بعضاً استفاده از آلات و اشیایی نظیر چوب، قفل فرمان ماشین، چاقو، قمه و شیشه نوشابه و... . به هر حال خشونت آشکار و رویتپذیر در جامعه ما چیزی نیست که آن را کتمان کرد و روی آن سرپوش گذاشت.
خشونت و مساله اجتماعی
به عنوان پژوهشگر و آسیبشناس اجتماعی و با نگاهی علمی و روشمند و نیز به عنوان یک شهروند با نگاهی تاملبرانگیز به صفحات حوادث مطبوعات، فضای مجازی و برنامههای مختلف صدا و سیما میتوان به حجم وسیعی از خشونت در جامعه پی برد. در بررسیهای جامعهشناختی خود به چند نکته میرسیم:
1- میزان خشونت (در اشکال سهگانه یا ترکیبی از آن) نسبت به گذشته بیشتر شده است.
2- میزان استفاده افراد از ابزارهای خشونتزا نظیر چوب، چاقو، قمه و... بیشتر شده است.
3- میزان سعه صدر و آستانه تحمل در جامعه ما کاهش یافته است و فرهنگ خشونت گسترش بیشتری یافته است.
بهرغم مواد قانونی و حقوقی و نیز توصیههای اخلاقی، ما شاهد رواج روزافزون خشونت در جامعه هستم و این امر به وضوح در جامعه ما رواج دارد که به صورت یک «مساله اجتماعی» درآمده است. جامعهشناسان معمولاً مساله اجتماعی را «وضعیت اظهارشدهای میدانند که با ارزشهای شمار مهمی از مردم مغایرت دارد و معتقدند باید برای تغییر آن وضعیت اقدامی کرد»(رابینگتون و واینبرگ،1394: 11 و 12). در موضوع مورد بحث ما منظور از وضعیت اظهارشده، وضعیتی است که وجود دارد، یعنی کسی نمیتواند منکر وجود انواع خشونت و نزاع خیابانی در جامعه شود و وجود آنها را انکار کند. منظور از مغایرت با ارزشها یعنی اینکه اکثریت مردم ما در چارچوب نظام ارزشی و اخلاقی مورد قبولشان (ارزشهای انسانی، دینی، اخلاقی و قانونی) این وضعیت را مساله اجتماعی میدانند؛ چراکه در نظام ارزشی جامعه ما خشونت امری غیرقانونی و غیراخلاقی محسوب میشود.
علل و عوامل نزاع و خشونت
از نظر علوم اجتماعی برای تعیین علت خشونت نمیتوان فقط بر یک علت تاکید کرد. زیرا خشونت یک پدیده فرهنگی اجتماعی است و معلول و نتیجه علل و عوامل متعددی است که از برهمکنش و تعامل این علل مختلف، معلولی به نام خشونت زاییده میشود. آلن پِسَن مطرح میکند که «خشونت بیشتر یک داده اجتماعی است و در ساختار جامعه جای دارد»(ربانی،173:1389). چنین به نظر میرسد که پدیده پرخاشگری و خشونت با مجموعه شرایط و عوامل به هم پیوستهای در سطوح خرد، میانی و کلان از جمله میزان سن، تحصیلات و تعامل فرد با افراد و محیطهای ناسالم، سابقه کیفری، مشکلات خانوادگی و فقر و نابرابری اقتصادی، تبعیض اجتماعی، نارسایی دستگاههای انتظامی و قضایی در اجرای عادلانه قوانین غیرروزآمد و قابل تفسیر، عدم آمریت قوانین کشوری در بین اجتماعات محلی، زورمداری و ضعف فرهنگ گفتوگو، رواج راههای سنتی اعمال مجازات، پذیرش و ترویج فرهنگ خشونت و اعمال تنبیه بدنی در نهادهای غیررسمی قومی و خانوادگی یا نهادهای رسمی چون مدرسه و طرح و نمایش فیلمهای خشونتآمیز جنایی در رسانهها مرتبط است (عبدالهی،28:1390-27).
خشونت محصول و فرآورده شرایط فرهنگی و اجتماعی یک جامعه خاص است و ممکن است بین طبقات مختلف یا مناطق مختلف حتی یک شهر با هم متفاوت باشد. «یک نگاه چپ، یک توهین جزئی یا تنه زدن، معمولاً کسی از طبقه متوسط یا بالا را تحریک به زد و خورد نمیکند. اما همین موارد جزئی برای برخی افراد طبقه محروم که به مردی و مردانگی و شرافت خیلی بیشتر پایبندند و درک خاصی از این مفاهیم دارند، تفاوت اساسی دارد و معمولاً از چنین کاهی، کوهی برای خود میسازند... . این گروه به اندک تحریک و توهینی توسط اعضای خانواده، دوستان و نزدیکان خود واکنش نشان داده و حتی ممکن است تا حد کشتن طرف مقابل پیش روند»(صدیق سروستانی،124:1390-123). خشونتها بیشتر در بین افراد جوان، بیسواد یا کمسواد، بیکار و کمدرآمد اتفاق میافتد. اینان بیشتر در خانوادههای دارای اعضای بیکار، معتاد و با سابقه کیفری زندگی میکنند. درگیریها و خشونتهای فیزیکی بیشتر در درون منازل یا کوچهها و محلات فقیرنشین شهرها صورت میگیرد. افراد در جریان این درگیریها، بیشتر از اسلحه سرد به ویژه ابزارهای برنده و کوبنده و وسایل موجود و مناسب با محل وقوع درگیری استفاده میکنند (عبدالهی،27:1390).
برخی صاحبنظران به مفهوم «فرهنگ خشونت» توسل جستهاند و شاخص آن را نوعی «جاهلمآبی مردانه»2 دانستهاند که مردان را به واکنش پرخاشگرانه به هر نوع حمله و تجاوزی به مردانگی آنها وادار میکند و نشان ندادن واکنش پرخاشگرانه در چنین مواردی را به ترسویی و بزدلی تعبیر میکنند (صدیق سروستانی،121:1390). در ادامه به بررسی چند گزارش آماری میپردازیم.
سازمان پزشکی قانونی کشور اعلام کرد، در چهار ماه نخست سال 93، 224 هزار و 698 نفر به دلیل صدمات ناشی از نزاع به مراکز پزشکی قانونی کشور مراجعه کردند که از این تعداد 156 هزار و 462 نفر مرد و 68 هزار و 236 نفر دیگر زن بودند. در این مدت استانهای تهران با 39 هزار و 622، خراسان رضوی با 18 هزار و 295 و اصفهان با 16 هزار و 418 مورد بیشترین و استانهای خراسان جنوبی با یک هزار و 213، ایلام با یک هزار و 496 و بوشهر با یک هزار و 813 مورد کمترین آمار مراجعان نزاع را در این مدت داشتهاند (ایرنا،15 /6 /1393).
در موارد نزاع در سالهای 1380 تا 1389 بیش از پنج میلیون و 800 هزار پرونده در پزشکی قانونی مورد رسیدگی قرار گرفته است. در بین این سالها، سال 1389 بالاترین آمار را دارد که در آن، 631 هزار و 381 مورد پرونده نزاع به سازمان پزشکی قانونی ارجاع شده است. متوسط مراجعات پروندههای نزاع به سازمان پزشکی قانونی در این 10 سال بیش از 582 هزار مراجعه در سال بوده است. با توجه به سرشماری ملی سال 1385 که در آن جمعیت کشور 70 میلیون و 472 هزار و 846 نفر اعلام شد و آمار متوسط 582 هزار مراجعه نزاع در سال به پزشکی قانونی، یعنی از هر هزار نفر ایرانی، هر سال هشت نفر به دلیل نزاع به پزشکی قانونی مراجعه میکنند. این در حالی است که بخشی از موارد نزاع بدون مراجعه به مراجع ذیصلاح قانونی با مصالحه خاتمه میگیرد و در این آمار لحاظ نشده است (همشهری آنلاین،1 /5 /1390).
پیامدهای خشونت و پرخاشگری
بهرغم تاکید آموزههای دینی ما بر شرح صدر، سعه صدر و نیز تاکید آموزههای اخلاقی ما بر مدارا و تحمل و نیز تاکید آموزههای نوین فرهنگی بر تساهل و تسامح و رواداری و نیز هشدارهای مقامات قضایی و انتظامی، متاسفانه روزبهروز میزان خشونت در جامعه ما رواج بیشتری مییابد و ما را به این نتیجه میرساند که ما در ایجاد یک همزیستی مسالمتآمیز و تحقق رفتار مدنی و زیست همدلانه بهشدت دچار مشکل هستیم و جامعه ما نیز یک جامعه اخلاقی و عاری از خشونت نیست. میتوان مهمترین پیامدهای خشونت و پرخاشگری را اینگونه برشمرد:
1- هتک حرمت و از بین رفتن کرامت اخلاقی و شأن انسانی شهروندان. هنگام رخ دادن پدیده خشونت و پرخاشگری، حیثیت و شأن و منزلت اجتماعی افراد بسیاری صدمه میبیند که به راحتی قابل جبران نیست.
2- بازتولید فرهنگ خشونت به عنوان فرهنگ غالب در حل منازعات و اختلافات. «رواج بیش از حد خشونت و پرخاشگری در جامعه در طول زمان منجر به شکلگیری فرهنگی خاص میشود که خشونت و پرخاشگری را به عنوان تنها راهحل تضادها و مشکلات در سطح روابط بین فردی میداند. رواج فرهنگ خشونت در جامعه به بازتولید آن در سطح بالایی کمک میکند و این امر منجر به افزایش تنش و تضاد در روابط بین آدمیان میشود. تداوم تنش و تضاد در روابط بین فردی باعث کاهش حس تفاهم و درک فرد میشود. و این امر باعث میشود که افراد به محض مواجه شدن با کوچکترین مشکلات در روابط خود با دیگران، به خشونت و پرخاشگری متوسل شوند»(بیات و همکاران،84:1386).
3- افزایش عمق کینهها و احساسات انتقامجویانه و تکرار نزاع. بروز یک خشونت موجب تکدر خاطر و احساس تحقیرشدگی در فرد میشود، در این حالت با توجه به قوت «روح جمعی» ممکن است فرد یا بستگان وی در جهت تلافی کردن و تشفی خاطر یافتن، به مقابله به مثل بپردازند و رفتار خشونتآمیز را تکرار و بازتولید کنند و بر عمق کینهها و احساسات انتقامجویانه بیفزایند.
4- کاهش احساس امنیت فردی و اجتماعی و احساس ناامنی کردن. فردی که مورد خشونت قرار گرفته احساس ناامنی کرده و این احساس اگر در فرد ریشهدار شود با عوارض فردی و اجتماعی متعددی نظیر کاهش اعتماد به نفس، افزایش ترس، انزواطلبی، افسردگی و... مواجه میشود.
5- هدر رفتن منابع مادی و مالی، انرژی، زمان و... برای جبران هزینهها و خسارتهای خشونت. رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران در این ارتباط میگوید: «اگر پروندههای حوزه قضایی را بررسی کنید، خشونت تقریباً رتبه دوم پروندههای سیستم قضایی را به خود اختصاص میدهد که نشاندهنده هزینههای زیادی است که برای خشونت در جامعه میپردازیم»(به نقل از پایگاه خبری تحلیلی پیغام،1393).
6- الگوبرداری منفی نسل نوجوان از جوانان و میانسالان جامعه و هدر رفتن سرمایههای انسانی و آینده کشور. «فرمانده نیروی انتظامی با اعلام کاهش سن استفاده از سلاح سرد در کشور افزود: افزایش خشونت با سلاح سرد در نتیجه گسترش و ترویج استفاده از این سلاحها در فیلمهای خارجی و حتی کمتوجهی به برخی موارد توسط صدا و سیما و فیلمهای توزیعی در بازار و نیز بازیهای رایانهای بوده است. او با اظهار تاسف از پایین آمدن سن استفاده از سلاحهایی مانند قداره، شمشیر، پنجهبوکس، چاقو و چاقوی ضامندار گفت: در گذشته اراذل و اوباش از این آلات استفاده میکردند اما اکنون جوان 17ساله که هیچ سابقهای ندارد در نخستین استفاده از این ابزار مرتکب قتل میشود که اگر حرفهای بود، مرتکب قتل نمیشد» (همشهری آنلاین،6 /5 /1390).
7- قتل و از بین رفتن افراد بسیاری از طرفین درگیر در خشونت در قالب مقتول (قربانی) و قاتل (با اجرای قصاص). برای نمونه آخرین آمارهای سازمان پزشکی قانونی کشور از مراجعات نزاع و درگیری و همچنین قتل بر اثر سلاح سرد نشان میدهد که «روزانه سه ایرانی با سلاح سرد کشته میشوند. بر اساس پروندههای ارجاعی به سازمان پزشکی قانونی در دهه 80 (1380 تا 1389)، 11 هزار و 119 نفر بر اثر اصابت سلاح سرد، جان خود را از دست دادهاند که به طور متوسط در هر سال یک هزار و 119 نفر به وسیله این سلاح کشته شدهاند. بر اساس این گزارش، بیشترین آمار 10 سال گذشته در سال 1384 با یک هزار و 196 نفر ثبت شد و کمترین آمار هم در سال 1380 با 977 نفر ثبت شده است. بر اساس مستندات پزشکی قانونی، در سال 1389 یک هزار و 93 نفر با سلاح سرد جان خود را از دست دادند و این رقم در مقایسه با 976 نفری که در سال 1388 کشته شدند، 12 درصد رشد را نشان میدهد»(همشهری آنلاین،1 /5 /1390).
8- خدشهدار شدن ارزشها. با گسترش خشونت و بازتولید آن و با گذشت زمان، ارزشهای پذیرفتهشده جامعه نظیر اخلاق، انصاف، گذشت، محبت، تساهل و تسامح و... کمرنگ و خدشهدار شده و حتی ممکن است رنگ ببازد و به ضدارزش تبدیل شود و ارزشهایی نظیر خشونتطلبی، گردنکشی، بیاحترامی، هتاکی، هرزهگویی و... رواج یابد.
پیشگیری و کاستن از خشونت
برای پیشگیری از مساله خشونت، اصلاح ویژگیهای شخصیتی افراد در سطح خرد و اصلاح محیطهای ساختاری محل زندگی آنان در خانواده و جامعه بزرگتر به ویژه تولید و توزیع عادلانه منابع ارزشمند، روزآمد کردن قوانین و آیین دادرسی و اصلاح دستگاههای انتظامی و قضایی در جهت پیشگیری از تضییع حقوق مردم، احیا و تقویت خانههای داوری و ایجاد فضای آزاد برای ترویج فرهنگ گفتوگو و رشد خردگرایی و خردورزی ضروری است (عبدالهی،28:1390). و در انتها باید گفت، به مرور زمان در نزد برخی افراد و گروهها و خردهفرهنگها، میل به خشونت به عنوان یک ارزش و توسل جستن به خشونت و پرخاشگری به عنوان یک هنجار درآمده است. باید تلاش کرد که این امر را به یک ضدارزش و ضدهنجار تبدیل کرد و نکته کلیدی در تمام آموزشهای رسمی و غیررسمی، مهارتهای کنترل خشم باشد. در این میان بازخوانی نقش نهاد خانواده، نهاد آموزش (سازمان آموزش و پرورش) و رسانههای جمعی خصوصاً صدا و سیما که ماهیت دیداری-شنیداری دارد و برخورد قاطع انتظامی و قضایی حائز اهمیت فراوان است.