آیینه عبرت
چگونه میتوان مانع تکرار تجربه تولید بیکیفیت دراقتصاد ایران شد؟
«به هیچوجه اجازه نمیدهیم کاری که در صنعت خودرو کشور انجام شد، در حوزه پزشکی هم رخ دهد. واقعاً خیانت است که دارو و تجهیزات پزشکی بیکیفیت را در اختیار مردم قرار دهیم و به اسم حمایت از تولید داخل برای عدهای رانت ایجاد کنیم.» این سخنان حسن هاشمی وزیر بهداشت در دیدار با معاون و کارکنان متولی تولید وزارت متبوع خود یعنی سازمان غذا و دارو است.
«به هیچوجه اجازه نمیدهیم کاری که در صنعت خودرو کشور انجام شد، در حوزه پزشکی هم رخ دهد. واقعاً خیانت است که دارو و تجهیزات پزشکی بیکیفیت را در اختیار مردم قرار دهیم و به اسم حمایت از تولید داخل برای عدهای رانت ایجاد کنیم.» این سخنان حسن هاشمی وزیر بهداشت در دیدار با معاون و کارکنان متولی تولید وزارت متبوع خود یعنی سازمان غذا و دارو است. این سخنان در کنار جسارت و صراحت همیشگی وزیر گویای نگرانی او از استقرار یک سنگ بنای لغزان به بهانه «حمایت» و به بهای «حیثیت» است؛ زیربنایی که اگر درست و بجا آماده نشود میتواند «چشم اسفندیار» صنعت شده و شهرت و سرنوشت آن را در بازار مصرف داخل و صادرات به خارج هدف قرار میدهد؛ یک «آیینه عبرت». اتفاقی که امروز برای صنعت خودرو کشور افتاده است؛ مثالی برای کلینگری در «نبود» کیفیت این صنعت بهرغم وجود مواردی قابل قبول و ظرفیتهایی قابل توسعه. بیراه نیست اگر بگوییم در قدم اول از وظایف شهروندی هر ملتی حمایت از داشتههای کشور خود است. پشتیبانی «مردم» از کالای ایرانی نمونهای از همین وظیفه است. در روی دیگر سکه پشتیبانی «تولیدکننده» از حقوق مردم کشور به عنوان اولین و اصلیترین مصرفکنندگان نیز در همین چارچوب میگنجد. و البته نقش دولت (حاکمیت اجرایی) در حمایت از هردو. حمایت بیچونوچرا و بیضابطه از هر چیز به همان اندازه که دلگرمکننده و اعتمادبخش است میتواند مضر و توهمبرانگیز باشد همانند پشتیبانی پدری از فرزند که بیتوجه به خطا و اشتباهات، به جای تعلیم و پرورش صحیح وی را در مسیر بداخلاقی و کمکاری قرار میدهد. دولت با تبدیل خود به «دولت رفاه» در بخش تولید با این خطر مواجه است که قدم نادرستی بردارد. سوبسیدهای مالی و قانونی بدون محدودیت، عدم توجه به بازار رقابت، در نظر نگرفتن نیازهای کمی و کیفی علاوه بر کاهش بهرهوری و کارایی تولید میتواند موجب هدررفت منابع و سرمایه شده و بدتر از آن موجبات کاهش اعتماد مصرفکننده به «برند» ملی یا حتی به گونهای افراطی، عدم اعتماد به گروه صنعت مربوطه را فراهم سازد. حمایت بی قید و شرط میتواند آرمان ایجاد یک اقتصاد مولد، درونزا و برونگرا (که همواره از اهداف مورد تاکید در اقتصاد مقاومتی بوده است) را به یک سراب تبدیل و درونگرایی را حد نهایت دستیافتههای آن کند. حالا بحث اصلی صاحبنظران و صاحبمنصبان اینجاست که با توشه این راه چند دهساله صنعتیسازی کشور و کولهباری از فرازها و فرودها در دانش و تجربه چه کنیم تا در بیراهه نیفتیم. در تعابیر و اصول ما «تولید باکیفیت» چیست که هم تکیه بر مزیتهای نسبی کشور داشته باشد و هم بهرهمند از مزیت مطلق تولیدکنندگان تا ضمن مدیریت منابع، برگ برنده «برند ساخت ایران» در تعاملات اقتصادی جهان را به دست آوریم. شاید وقت آن رسیده تا با هدفمندسازی حمایتهای ملی، بازبینی اساسی در توزیع امکانات، منابع و سیاستگذاریهای خود انجام دهیم تا هم مصرفکننده داخلی از نتایج این تعالی بهرهمند شود و هم در دنیای رقابت بیرونی سری در سرها بلند کنیم؛ کاری که کشورهای توسعهیافته فعلی با استانداردسازیهای سختگیرانه و وفای به تعهد اجرای آنها بدون ذرهای چشمپوشی از اصول تعریفشده و تعارفات مرسوم تبصرهدار قانونی در زمان حمایت از تولیدکننده خود انجام دادند.