غفلت از بُعد شخصی فقر
آیا میتوان فقر مطلق را از بین برد؟
حسن روحانی هنگام رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری شعار از بین بردن فقر مطلق را مطرح کرد و پس از پیروزی در انتخابات نیز همچنان اظهاراتی در این باره مطرح میکند. پیش از بررسی امکان موفقیت در این شعار باید ابتدا مشخص شود منظور دولت دوازدهم از فقر مطلق چیست؟
حسن روحانی هنگام رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری شعار از بین بردن فقر مطلق را مطرح کرد و پس از پیروزی در انتخابات نیز همچنان اظهاراتی در این باره مطرح میکند. پیش از بررسی امکان موفقیت در این شعار باید ابتدا مشخص شود منظور دولت دوازدهم از فقر مطلق چیست؟ فعلاً هیچ تعریف مشخصی برای فقر مطلق از سوی دولت مطرح نشده است اما اگر بخواهیم به صورت کمی و کاربردی به موضوع نگاه کنیم، قاعده این است که یک حدی را به عنوان فقر مطلق تعریف کنند و آن وقت بررسی شود چند درصد مردم زیر آن خط فقر درآمدی قرار دارند. در واقع تا زمانی که رقمی به صورت رسمی به عنوان خط فقر مطلق اعلام نشود، تعریف از فقر به شکل قضاوت فردی خواهد بود. ممکن است از نظر حسن روحانی خط فقر سطحی متفاوت از آنچه باشد که کارشناسان و متخصصان عنوان میکنند. بنابراین اولین اقدام این است که دولت به صورت رسمی مشخص کند منظورش از خط فقر مطلق چیست و سپس این ادعا را مطرح کند که میخواهد فقر مطلق را از بین ببرد.
در دنیا نیز معمولاً خط فقری را در نظر میگیرند که بانک جهانی و سازمانهای بینالمللی از آن استفاده میکنند. این میزان قبلاً یک دلار در روز برای هر نفر بود و اکنون به حدود 9 /1 دلار در روز برای هر نفر تغییر کرده است و معمولاً خط فقر را با همین رقم 9 /1 دلار اندازهگیری میکنند. برای خط فقر ایران نیز میتوان معادل ریالی این رقم را در نظر گرفت. این معیار برای کشور ما در حال حاضر رقم بسیار ناچیزی است و با احتساب دلار چهار هزارتومانی این میزان به حدود هشت هزار تومان میرسد. البته بانک جهانی نمیگوید این میزان با دلار آزاد محاسبه شود بلکه ملاک آن با احتساب دلار (PPP (Purchasing power parities یا همان برابری قدرت خرید است. اگر بخواهیم PPP را هم برای ایران در نظر بگیریم این میزان بیشتر از دو هزار تومان در روز نمیشود اما حتی اگر با دلار آزاد هم محاسبه کنیم، رقم خط فقر مطلق بسیار ناچیز میشود و در حال حاضر هم فقر مطلق با این معیار بسیار کم است و حذف کردن آن هم شاهکاری نخواهد بود اما تا زمانی که دولت در این مورد رسماً اعلام نکند منظورش از خط فقر مطلق چیست، نمیتوان قضاوت کرد چراکه اظهارات کارشناسان صرفاً ذهنخوانی خواهد بود. از سوی دیگر چون بازار ارز ایران یک بازار کنترل شده است، نه آن نرخ PPP و نه آن نرخ چهار هزار تومان هیچکدام نرخ واقعی ارز محسوب نمیشوند. جدای از این، نرخ 9 /1 دلار برای کشورهایی مثل بنگلادش طراحی شده و با شرایط کشورهایی مثل ایران تفاوت دارد و برای ایران مناسب نیست. با این حال بهتر است دولت دوازدهم به صورت رسمی و صریح خط فقر مطلق را تعریف کند تا بهتر بتوان در این مورد قضاوت کرد.
نیاز به جراحی
اما اخیراً وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی اعلام کرده است برای اینکه فقر در کشور زدوده شود به جراحیهای اجتماعی نیاز داریم. هرچند منظور از جراحیهای اجتماعی مشخص نیست اما از نظر اقتصادی واقعاً همینطور است و نیاز داریم که نگرش خود را در حوزه اقتصاد تغییر دهیم و شکل مدیریت اقتصادی کشور را عوض کنیم. جدای از اینکه نیاز به جراحی اقتصادی داریم، نیاز به جراحهای حاذق هم داریم و با این حال در دولت ما هنوز شاهد این نبودهایم که یک جراح حاذق دست به جراحی اقتصادی بزند. در حال حاضر مشکل عمده اقتصاد ایران کمبود درآمد است یعنی وقتی فقرای ایران با فقرای سایر کشورها مقایسه میشوند مشاهده میکنیم آنها به درآمد نیاز دارند و اقتصاد ایران توان درآمدزایی ندارد و بهتبع آن، افرادی که در این اقتصاد مشغول امرارمعاش هستند توان درآمدزایی ندارند. باید توان درآمدزایی را افزایش داد و برای افزایش این توان، نیازمند این هستیم که چرخ اقتصاد کشور بچرخد تا تولید و اشتغال داشته باشد.
به عبارتی باید برای منابع آنها (که کار نیروی کار است) در بازار تقاضا وجود داشته و طبعاً بابت آن تقاضا هم درآمدی به این افراد داده شود که بتوانند مشکلات خود را حل کنند. هر جراحی باید به دنبال این باشد که به چه طریقی میتواند اقتصاد را به گردش درآورد و برای خانوارهایی که در گروه فقرا تقسیم میشوند، درآمدزایی کند. در اینجا ممکن است یک ایده این باشد که به خانوادههای کمدرآمد درآمدهایی تزریق و به آنها پول یا یارانه نقدی داده شود. در این مورد از نگاه اقتصاددانان هیچ مشکلی وجود ندارد که اگر دولت واقعاً پول و منابعی در این زمینه دارد پرداخت کند اما اگر دولت این منابع را ندارد و میخواهد با اضافه کردن مشکلات اقتصادی این منابع را تامین کند کار اشتباهی است و نباید این کار را انجام دهد.
در اقتصاد ایران وقتی به خانوار فقیر نگاه میشود میبینیم این خانوارها عمدتاً خانوارهایی هستند که سرپرست آنها شاغل هستند یا تمایل دارند شغلی داشته باشند اما یا کار تماموقت ندارند یا کاری انجام میدهند که بازدهی آن بسیار پایین است. مشکل بسیاری از خانوارهای فقیر با به گردش درآمدن چرخ اقتصاد حل میشود یعنی خودشان میتوانند وارد این فرآیند تولید درآمد شوند و با اتکا به داشتههای خود دیگر فقیر محسوب نشوند و به دولت نیاز نداشته باشند. بخش بسیار محدودی از خانوارهای فقیر هم بهکلی این توان را ندارند و باید از طرف دولت یا سازمانهای حمایتی مورد حمایت قرار گیرند. اما عمده فقرای ایرانی کسانی هستند که توانایی کار و مشارکت در چرخه اقتصادی را دارند و دولت باید برنامهای داشته باشد تا این چرخه به حرکت درآید و این افراد بتوانند سوار این قطار شوند و از سواری آن لذت ببرند.
مساله بُعد شخصی فقر است
اقتصاد ایران در مقولاتی که تحت عنوان توانمندسازی مطرح میشود نسبت به بسیاری از کشورهای دیگر وضعیت مناسبتری دارد. در موضوع آموزش، بهداشت، دسترسی به زیرساختهای مختلف شامل آب، برق، حملونقل و ارتباطات، ایران در مقیاسهای جهانی وضعیت مناسبی دارد و بیشتر روستاهای کشور برق دارند اما در این روستاها دیگر نیروی انسانی چندانی حضور ندارد. اکنون در کشور ما دسترسی به آب آشامیدنی سالم مسالهای نیست که برای ما مشکلساز شده باشد در حالی که در دنیا هنوز دسترسی به آب آشامیدنی مساله است.
همینطور درباره دسترسی به خانه بهداشت یا دسترسی به مدرسه و موارد مشابه هرچند ممکن است کیفیت این موارد در ایران مانند برخی کشورهای توسعهِیافته نباشد اما دسترسی به این امکانات از سوی دولت تقریباً فراهم شده است. بنابراین آنچه به نظر میرسد مساله اصلی ماست بُعد شخصی فقر است نه بُعد اجتماعی آن چراکه دولت توانسته بُعد اجتماعی فقر را در سالهای پس از انقلاب با اتکا به درآمدهای نفتی و این نگرش که دولت وظیفه دارد همه امکانات را مهیا کند، کموبیش کاهش دهد و میتوان گفت امروز ایران در این زمینه به صورت نسبی در موقعیت خوبی قرار دارد. اما آنچه به آن توجه کافی نشده، بُعد شخصی فقر است. این بُعد از فقر به هزینههای دولت مربوط نیست بلکه به سیاستهای کلان دولت برمیگردد؛ سیاستهایی که دولت در خصوص محیط کسبوکار و فرآیند رشد و توسعه اقتصاد در نظر میگیرد. بنابراین باید در این زمینه جراحیهایی صورت گیرد.
از سوی دیگر وقتی اقتصاد ما در یک فرآیند رشد بلندمدت اقتصادی قرار گیرد، طبعاً منابعی که از این رشد حاصل میشود به افرادی که در آن اقتصاد کار و منابع خود را عرضه میکنند میرسد. البته اینکه این منابع به صورت برابر یا نابرابر به افراد برسد بحث دیگری است اما اینکه در بلندمدت منابعی به اقتصاد تزریق شود، نیازمند آن است که این اقتصاد تولید داشته باشد و بتواند منابعی را به خودش تزریق کند یعنی بتواند به واسطه تولید خود مبادلاتی داشته باشد و کالاهایی را بفروشد که در ازای آن درآمدی کسب کند.