حد مجاز
چه میزان اختلافنظر در دیدگاههای اقتصادی مرسوم است؟
هر اقدام اقتصادی از سوی دولت، پیش از اجرا محکوم به شکست است و آماج حملات انتقادی اقتصاددانان. در تورم 35درصدی و نرخ رشد منفی 5 /6درصدی، دولت چه اولویت را بر کنترل تورم بگذارد و چه بر ایجاد رونق، در هر دو صورت قافیه را باخته چراکه همان زمان که عدهای کنترل تورم را مقدم بر رکود میدانند، عده دیگری با دلایل بسیار ثابت میکنند که خروج از رکود در اولویت بوده.
مرضیه محمودی: هر اقدام اقتصادی از سوی دولت، پیش از اجرا محکوم به شکست است و آماج حملات انتقادی اقتصاددانان. در تورم 35درصدی و نرخ رشد منفی 5 /6درصدی، دولت چه اولویت را بر کنترل تورم بگذارد و چه بر ایجاد رونق، در هر دو صورت قافیه را باخته چراکه همان زمان که عدهای کنترل تورم را مقدم بر رکود میدانند، عده دیگری با دلایل بسیار ثابت میکنند که خروج از رکود در اولویت بوده. هر اقتصاددانی نسخهای برای اقتصاد ایران میپیچد. یکی قیمتگذاری دستوری را روشی منسوخ میداند و خواستار مکانیسم بازار است اما دیگری از تجربه موفق اقتصاد دولتی دیگر کشورها میگوید. یکی راهحل تورم را سیاستهای انقباضی میداند و دیگری از سیاستهای انبساطی دفاع میکند. در برخی موضوعات اما اجماعی اندک درباره کلیت ماجرا وجود دارد، مانند تکنرخی شدن ارز. اما عدهای به دولت هشدار میدهند اگر اکنون ارز را تکنرخی کند تورم دورقمی میشود و دیگری میگوید اگر ارز را تکنرخی نکند تورم دورقمی میشود. کمال تبریزی در فیلم مارمولک جمله معروفی دارد که میگوید به تعداد آدمهای روی زمین راه هست برای رسیدن به خدا! در اقتصاد هم به اندازه همه اقتصاددانان نسخههای شفابخش اقتصادی وجود دارد. نسخههایی با تفاوتهای بسیار. اما به راستی چرا هر اقتصاددانی مسیر جداگانه برای اصلاح اقتصاد ترسیم میکند؟ چه میزان تفاوت در دیدگاههای اقتصادی مطلوب است و چه میزان نامطلوب است؟ اقتصاددانان در چه حوزههایی باید نظرات مشابه داشته باشند و در چه حوزههایی تفاوت دیدگاهها بیشتر پذیرفته است؟
در پاسخ به چنین پرسشی باید گفت بخشی از این تفاوت دیدگاهها کاملاً طبیعی است و به ذات علوم انسانی بازمیگردد. علم اقتصاد زیرمجموعه علوم انسانی است و موضوع آن رفتار انسانهاست. درستی و نادرستی علوم انسانی پیش از اجرا هرگز اثباتشده نیست. سیاستی مطلوب در یک زمان تاثیری نامطلوب در زمانی دیگر بر جای میگذارد. از طرفی در عرصه علوم انسانی تعدد دیدگاهها امری مطلوب است. پس شاید در یک پاسخ کلی باید گفت اختلافنظر در دیدگاههای اقتصادی امری مرسوم و طبیعی است. اما از طرف دیگر تفاوتهای اساسی و پایهای در دیدگاههای اقتصادی سوالبرانگیز است. تجربه پیشین نشان داده هر دولت و نهاد تصمیمگیری در آغاز کار، بخش عمده سیاستهای اقتصادی دولت قبل را زیر سوال برده و گاه چرخشهایی اساسی در اقتصاد رخ داده است. چهرههای اقتصادی گاه نه جزئیات بلکه کلیات هر اقدام اقتصادی دولت یا طیف اقتصادی مقابل خود را نقد اساسی میکنند. در این میان اما دولت و اقتصاددانان همواره منتقد همدیگرند. اقتصاددانان معتقدند دولت یا گوش شنوایی برای پیشنهادهای آنها ندارد یا مجری قابل اتکایی برای پیشنهادهای آنها نیست و سیاستهای خوب آنها را بد اجرا میکند. دولت اما دلیل داشتن این گوش ناشنوا را چندصدایی اقتصاددانان میداند. آنها معتقدند قرائتهای مختلف از اقتصاد مانع تصمیمگیری درست میشود. اما به راستی حد مجاز اختلاف در میان اقتصاددانان کجاست؟ اختلاف دیدگاه در چه حوزههایی از اقتصاد مرسوم و در چه بخشهایی نامرسوم است؟ آیا قرائتهای مختلف اقتصاددانان در خصوص اقتصاد، باعث شده سیاستگذار حرف و نظر اقتصاددانان را یکی نداند و به توصیههای آنها عمل نکند؟ در پرونده پیشرو به این سوالات میپردازیم.