سناریوی خاکستری
با فرض باقی ماندن چالشها، تصویر ایران 1400 چگونه است؟
در ایران اصولاً مشکلی حل نمیشود، فقط از یک دولت به دولت دیگر منتقل میشود. جامعه ایران ترکیبی از «کوتاهمدتهای بههم پیوسته» است که در آن موضوعات به مشکل تبدیل شدند، مشکلات چالش شدند و حالا چالشها، ابرچالشهایی هستند که مشخص نیست سرنوشت ایران در صورت تدوام آنها چه خواهد شد.
مرضیه محمودی: در ایران اصولاً مشکلی حل نمیشود، فقط از یک دولت به دولت دیگر منتقل میشود. جامعه ایران ترکیبی از «کوتاهمدتهای بههم پیوسته» است که در آن موضوعات به مشکل تبدیل شدند، مشکلات چالش شدند و حالا چالشها، ابرچالشهایی هستند که مشخص نیست سرنوشت ایران در صورت تدوام آنها چه خواهد شد. 11 دولتی که پس از انقلاب بر سر کار آمدند علاقهای به حل مسائل بلندمدت نداشتند. آنها تنها میخواستند کارهای بزرگ انجام دهند و پروژههای عظیم خلق کنند. به قول نیکیتا خروشچف «سیاستمداران پل میسازند حتی اگر رودخانهای وجود نداشته باشد». بیکاری، مشکلات نظام بانکی، بودجه، صندوقهای بازنشستگی، آب و محیطزیست شش ابرچالش اقتصاد ایراناند که سیاستمداران و دولتمردان آنها را خلق کردهاند. چهار سال پیشرو را همه چهار سال سرنوشتساز میدانند. اما به راستی اگر پایههای حل این چالشها در این سالها گذاشته نشود، ایران 1400 چگونه خواهد بود؟
بمب تحصیلکردههای بیکار
بمب ساعتی، سونامی بیکاری یا اعتراض جوانان بیکار اما بازنشسته تصویر جامعهای است که احتمالاً سال 1400 با حدود 5/5 میلیون نفر بیکار مواجه است. بیکارانی که برخی بیش از یک دهه در انتظار شغل بودهاند و در این انتظار به سن بازنشستگی رسیدهاند. گزارشهای رسمی میگوید تعداد بیکاران سه میلیون و 400 هزار نفر است. اگرچه آمارهای غیررسمی و گزارش مراکز دیگر مانند مرکز پژوهشهای مجلس این رقم را شش تا هفت میلیون نفر برآورد کرده. وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی میگوید گزارشی از سونامی 10 میلیون بیکار به حسن روحانی داده و وزیر کشور گفته اگر با الگوهای تجربهشده پیش برویم، سال 1400 حداقل 11 میلیون نفر بیکار خواهیم داشت. اما شاید عدد خوشبینانهتری هم وجود داشته باشد. با ورود سالانه یک میلیون و 200 هزار نفر به بازار کار و ایجاد اشتغال برای نیمی از آنان، چهار سال آینده پنج میلیون متقاضی جدید به بازار کار اضافه میشود. این یعنی هشت میلیون و 400 هزار بیکاری که دولت تنها میتواند برای سه میلیون نفر آنان اشتغال ایجاد کند. پس آن زمان بر اساس آمارهای رسمی و در یک حالت خوشبینانه پنج میلیون و 400 هزار بیکار خواهیم داشت. آن هم با اقتصادی با رشد پایدار بالای هفت درصد. اما بعید است با شش ابرچالش موجود، رشد اقتصادی ایران 1400 چندان مطلوب باشد. احتمالاً سال 1400 ما با بیکارانی مواجه میشویم که به گفته غلامرضا کشاورزحداد در بیکاری به سن بازنشستگی میرسند.
ورشکستگان بیآتیه
دولت پسانداز 30ساله کارکنان در صندوقهای بازنشستگی را به جای سرمایهگذاری پیشخور کرده است، در نتیجه اغلب صندوقهای بازنشستگی ورشکسته شدهاند و برای پرداخت مقرری بازنشستگان خود متکی به بودجه دولتی هستند که در تامین هزینههای جاری خود مانده. از چهار و نیم میلیون بازنشسته کل کشور، شاید بتوان حساب سه میلیون و 200 هزار نفر آنان را جدا کرد. چراکه آنان مستمریبگیر تامین اجتماعیاند که اگرچه از دستاندازی دولتها در امان نبوده و نیست، اما هنوز ورشکسته نشدهاند.
اما سرنوشت یک میلیون و 300 هزار نفر مستمریبگیر دیگر، به بودجه عمومی دولت گره خورده است. دولت مکلف شده ماهانه یک هزار و 200 میلیارد تومان و سالانه 40 هزار میلیارد تومان- معادل یارانه نقدی- از بودجه عمومی صرف مستمری آنان کند. آمارها میگوید این رقم سالانه 28 درصد هم اضافه میشود. یعنی در چهار سال آینده اگر تعداد بازنشستگان هیچ افزایشی پیدا نکند، دولت باید این رقم را 100 درصد افزایش دهد و به حدود 80 هزار میلیارد تومان برساند. رقمی معادل سهچهارم کل درآمدهای مالیاتی سال 96 یا سهچهارم درآمد دولت از فروش نفت. اما مساله این است که تعداد بازنشستگان مدام در حال افزایش است. بر اساس پیشبینی مرکز پژوهشهای مجلس، تعداد کل بازنشستگان کشوری و لشکری در سال 1402 به سه میلیون و 300 هزار نفر خواهد رسید، یعنی دو برابر رقم فعلی. برخی دیگر هم میگویند تعداد بازنشستگان در سال 1400 حدود 10 میلیون نفر خواهد بود. ناگفته پیداست که در آن زمان اگر بحران صندوقها حل نشده باشد، دولت باید کل درآمدهای خود را صرف مستمری آنان کند.
اما اوضاع زمانی بحرانیتر خواهد شد که روند بدهی دولت به صندوق بازنشستگی تامین اجتماعی تداوم یابد. نرخ پشتیبانی این صندوق اکنون 1/6 است و اگر این نرخ به زیر پنج برسد، این صندوق هم به زمره ورشکستگان خواهد پیوست. کمی دور از ذهن است که در چهار سال آینده چنین شود. اما در صورت وقوع چنین سناریویی احتمالاً کل درآمد کشور باید صرف حقوق بازنشستگان شود. آن زمان دولت میماند و بازنشستگانی که پس از 30 سال پسانداز و کار از همیشه فقیرترند و وابستهتر به دولت.
بحران آب در مرکز
ناسا هشدار داده منطقه خاورمیانه در بدترین خشکسالی 900 سال اخیر خود گرفتار شده است. 45 کشور جهان در 30 سال آینده در معرض خشکسالی شدید خواهند بود و ایران رتبه چهارم تنش آبی این گزارش را دارد. گزارشها میگوید بین 30 تا 40 سال آینده بخش وسیعی از ایران به بیابان تبدیل خواهد شد. روند خشکسالی ایران آغاز شده، و به گفته شاهرخ فاتح، رئیس مرکز خشکسالی و مدیریت بحران سازمان هواشناسی 95 درصد مساحت کشور با بحران خشکسالی درگیر است. این خشکسالی چنان پیش رفته که عیسی کلانتری، رئیس سازمان محیطزیست سه سال قبل هشدار داده بود تنها تا 15 سال دیگر آب برای کشاورزی داریم و اکنون در مسند جدید گفته اگر مصرف آب در کشور کم نشود، تمدن هشت هزارساله ایران نابود خواهد شد. به گفته او ایران بیش از ۴۰ درصد آبهای تجدیدپذیر خود را استفاده کرده و این میزان مصرف 110 درصد بالاتر از استاندارد جهان است و ما حتی رکورد کشورهای آفریقایی را هم زدهایم. در حالی که آژیر قرمز منابع آبی مدتهاست در کشور به صدا درآمده، اما ما هر روز در میزان مصرف آب رکورد جدیدی میزنیم. سرانه مصرف مدام روبه افزایش است و میزان بارش مدام رو به کاهش. میزان بارندگی سال 95 در مقایسه با سال آبی 94، حدود چهار درصد افت داشته و میزان بارش سال 95 نسبت به متوسط 48 سال گذشته سه درصد کاهش یافته است. آمارها نشان میدهد میانگین بارندگی در کشور ما یکسوم جهان و میزان تبخیر آب سه برابر جهان است. این مساله هم منابع آبهای سطحی را تحت تاثیر قرار میدهد و هم دریاچهها و تالابها را. کمبود آب، مناطق مرکزی ایران را تحت تاثیر قرار داده و برخی از کارشناسان از آغاز روند مهاجرت از شرق به غرب خبر دادهاند. عیسی کلانتری گفته ادامه این روند یعنی تخلیه ایران از جنوب البرز تا دریاهای آزاد و از شرق زاگرس تا مرزهای شرقی کشور. محمد شریعتمدار، مشاور عالی وزارت جهاد کشاورزی گفته اگر نتوانیم 22 میلیارد مترمکعب آب صرفهجویی کنیم، مردم کشور آواره خواهند شد. محمدتقی توکلی، مشاور وزیر نیرو برای مهار پرتی آب 12 سال زمان خواسته که قطعاً زمان بسیاری است!
محصور در خشکی
کمبود آب، در اولین قدم محیطزیست را نابود میکند. تالابهای خشک به کانون گرد و غبار تبدیل میشوند و دریاچهها به کانون بادهای نمکی. در میان دشتهای بایر و ریزگردها جنگ داخلی و خارجی بر سر آب گریزناپذیر است. اسناد موجود از بررسی وضعیت 84 تالاب مطالعهشده کشور نشان میدهد 31 تالاب، به تدریج بخش عمدهای از مساحت مرطوب خود را از دست داده و عملاً بخشی یا تمام کارکردهای اکولوژیک و زیستمحیطی خود را از دست دادهاند. گزارشها حاکی از آن است که در مجموع حدود 58 درصد مساحت کل این تالابها از بین رفته و بستر آنها به خاک و نمک تبدیل شده است. نشست دشتهای ایران از مرز بحرانی که اتحادیه اروپا تعریف کرده گذشته. نشست دشت شهریار 36 سانتیمتر و 90 برابر شرایط بحرانی است و نشست دشتهای استان فارس به 54 سانتیمتر رسیده و 140 برابر بحران است. اغلب شهرهای مرکزی مانند فارس، اصفهان، تهران، اردبیل، چهارمحال و بختیاری، یزد، سمنان و خراسان با نشست زمین و خشکسالی مواجهاند. اما ایران تنها از داخل دچار مشکل نخواهد بود. تنش آبی در منطقه کمآب خاورمیانه آغاز شده و اگر چارهاندیشی نشود به زودی جرقههای جنگ آب زده میشود. ترکیه سد ایلیسو را تا سال 2019 تکمیل میکند (دو سال آینده) و با ساخت این سدها عملاً دیگر آبی به سمت میانرودان جاری نمیشود که این به معنای افزایش چشمههای گرد و خاک است. از طرف شرق هم افغانستان کار را برای ایران درگیر خشکسالی داخلی سخت میکند. در یک نگاه کلی مرکز ایران درگیر خشکسالی خواهد بود، شهرهای شرقی درگیر ریزگردهای ناشی از بستن آب هیرمند روی ایراناند و غرب مرکز ریزگردهای ناشی از اقدامات ترکیه. در بیآبی که تمدن هشت هزارساله را نابود میکند، شاید به قول عیسی کلانتری نگرانی بابت از بین رفتن گونههای نادر گیاهی و جانوری دیگر جایی نداشته باشد!
بانکهای ورشکسته
دولتها هرجا با کسری منابع مواجه شدهاند و اعتبارات جدیدی خواستهاند به سادهترین راه مراجعه کردهاند؛ بانکها. سیستم بانکی در همه این سالها از طرف دولتها تحت فشار بودند. دولتها تا جای ممکن مستقیم و غیرمستقیم از منابع بانکی برداشت و تعهدات جدیدی به بانکها تحمیل کردند. پس از آن تسهیلات تکلیفی و دانهدرشتهایی که همیشه به دولتها و حاکمیت وصل بودند منابع بانکی را گرفته و بازپس ندادند. این دو در کنار ورود بانکها به مقوله بنگاهداری بخش زیادی از منابع جاری بانکها را قفل یا به داراییهای منجمد تبدیل کرد. به خصوص که بانکها بخش اعظم سرمایه خود را در بخش مسکنی سرمایهگذاری کردند که چند سال است در رکود کامل است. در چنین شرایطی بانکها برای حفظ و افزایش نقدینگی به سودهای بالا روی آوردند و نتیجه آن نگرانی از وقوع هراس بانکی بود که به زور سیاستگذار پولی و تزریق منابع از دیگر بانکها به پایان رسید. اما بازی پانزی بانکها همچنان ادامه دارد. بانکها همچنان تحت فشار دولتاند، معوقات بانکی پرداخت نشده، بدهی دولت به سیستم بانکی 210 هزار میلیارد تومان است و سودهای بالا رمق بانکها را گرفته است. احتمالاً با تداوم این روند، بانکها در چند سال آینده بیش از گذشته در معرض دستاندازی دولت برای جبران دیگر هزینهها قرار بگیرند. از طرف دیگر اگر بدهی عظیم دولتی به شبکه بانکی افزایش یابد و با کمبود نقدینگی بانکها، بانکها مشوقهای بیشتری به سپردهگذاران خود خواهند داد. مشوقهایی که شاید سرآغازی برای خروج سپردهها از بانکها باشد. شاید در چند سال آینده بیش از امسال و سال گذشته شاهد اعتراضات سپردهگذارانی باشیم که برای خروج سپردههای خود به بانکها هجوم بردهاند. این به معنای افول و به اضمحلال رفتن نظام مالی کشور است.
سرنوشت تلخ بودجه
حل همه مشکلات بالا بودجه میطلبد. اما کسری، همزاد بودجه ایران است و تداوم چالشهای فعلی تا چهار سال آتی، جای امیدواری چندانی باقی نمیگذارد که هزینههای جاری، اجازه تخصیص بودجه به دیگر بخشها را بدهد. از دهههای 30 و 40 شمسی اقتصاد ایران با کسری بودجه مواجه بود. مشکلی که دولت ابتدا با فروش نفت بیشتر، بعدها با فروش نفت گران و کمی بعدتر با دستدرازی به منابع بانکها و صندوقهای بازنشستگی بر آن سرپوش گذاشت. اما اکنون که هم نفت در جهان آینده مشتری چندانی ندارد و هم قیمت آن به کف رسیده و هم صندوقها ورشکسته شدهاند و هم بانکها اوضاع مطلوبی ندارند، کسری بودجه به یک چالش جدی بدل شده است. آمارها نشان میدهد ناپایداری و عدم تعادل بودجه در اقتصاد ایران روندی فزاینده دارد. کسری بودجه عملیاتی در چند سال گذشته روند افزایشی داشته است. کسری بودجه عملیاتی در بودجه سال 96 معادل 77 هزار میلیارد تومان است و در بودجه سال 95 کمی کمتر از 47 هزار میلیارد تومان بود. دولت باید این کسری را یا از طریق فروش نفت تامین کند یا افزایش مالیاتها یا انتشار اوراق بدهی. در شرایطی که نفت و مالیات توان تامین کسری تراز عملیاتی را ندارد، تنها راه تامین هزینهها انتشار اوراق بدهی است. اقدامی که دولت در سالهای قبل هم بارها آن را آزمودهاند. اما این اوراق کمکم به بدهی بحرانسازی برای دولت تبدیل خواهند شد. چراکه دولت چند سال بعد از انتشار این اوراق با بازپرداخت اصل و سود آنها مواجه میشود و دولت فقیر، توان پرداخت آن را ندارد و آن زمان تنها راه ممکن احتمالاً استقراض از بانک مرکزی و انتشار اسکناس است که راهی تجربهشده در کشورهای دیگر است و تورم ناشی از آن بر کسی پوشیده نیست. حمیدرضا برادرانشرکا در گفتوگویی با تجارت فردا در هشدار به افزایش انتشار اوراق بدهی برای تامین کسری بودجه گفته بود مگر ونزوئلا چطور دچار این وضعیت بحرانی شد؟
آنچه گفته شد تصویری پیشگویانه از ایران 1400 است. شاید اگر دولت دوازدهم مانند اسلاف خود هیچ اقدامی برای چالشها نکند، نه صندوقهای بازنشستگی بحرانیتر شوند و نه اوضاع محیطزیست بدتر شود. شاید بیکاران همچنان امیدوار به گشایش درهای اشتغال بمانند و افزایش قیمت نفت کسری خود را تامین کند. اما به احتمال زیاد امید به بهبود و اعتماد به دولتها از بین برود.