کارخانههای تولید فساد
علینقی مشایخی از دلایل شیوع فساد خرد در کشور میگوید
علینقی مشایخی معتقد است ما بعد از انقلاب یک جامعه کاملاً سالم داشتیم و همه صمیمانه در آن کار میکردند و فساد به حداقل ممکن رسیده بود اما بعد از چند سال، با جامعهای مواجهیم که هم فساد خرد در آن بیداد میکند و هم فساد کلان. اما دلیل آن چیست؟ این استاد دانشگاه میگوید مشکل از ساختارهای حاکم بر جامعه است. ساختارهایی که به گفته این اقتصاددان مانند کارخانه تولید فساد عمل کردهاند.
علینقی مشایخی معتقد است ما بعد از انقلاب یک جامعه کاملاً سالم داشتیم و همه صمیمانه در آن کار میکردند و فساد به حداقل ممکن رسیده بود اما بعد از چند سال، با جامعهای مواجهیم که هم فساد خرد در آن بیداد میکند و هم فساد کلان. اما دلیل آن چیست؟ این استاد دانشگاه میگوید مشکل از ساختارهای حاکم بر جامعه است. ساختارهایی که به گفته این اقتصاددان مانند کارخانه تولید فساد عمل کردهاند. ما را به یک وضعیت بحرانی رساندهاند. این اقتصاددان معتقد است تا زمانی که پتانسیل رانت و زمینه فساد وجود داشته باشد، هر تمهیدی از مجازات و زندان گرفته تا دولت الکترونیک و امثال آن نتیجه نخواهد داد. اما آیا فسادهای خرد به اندازه فسادهای کلان خطرناک است و تبعات منفی دارد؟ مشایخی میگوید از منظر افکار و اعتماد عمومی تاثیر فسادهای خرد به اندازه فسادهای کلان نیست و مردم حساسیت چندانی نسبت به آن ندارند. اما این فسادهای خرد چند اثر سوء دارد. اولین اثر این است که ناتوانی دولت را به رخ مردم میکشد و تاثیر منفی دیگر، بر بهرهوری و رشد اقتصادی است. مشایخی میگوید یک جامعه گرفتار فساد-چه خرد و چه کلان- مانند مجموعهای از افراد است که طنابی به پای همه آنهاست و امکان حرکت و رشد را ندارند و برای کسب ثروت دست در جیب هم میکنند. این جامعه گرفتار چرخه فساد خواهد شد.
♦♦♦
در کنار برگزاری دادگاهها و مطالبی که در خصوص فسادهای کلان در سطح جامعه منتشر شده، مساله فسادهای خرد و کوچک اداری هم ابعاد نگرانکنندهای پیدا کرده است. نمونه آن اظهارات رئیس دادگستری استان مازندران است که خبر داده 40 درصد گزارشهای سرقت از ادارات دولتی است یا وزیر جهاد کشاورزی از کارکنان خود انتقاد کرده که از مردم رشوه میگیرند. چه چیزی سبب فراگیری فسادهای خرد در ساختار اداری ایران شد؟
فراگیری فسادهای خرد، معلول یک علت واحد نیست و دلایل متعددی دارد. یکی از مهمترین دلایل بدنه بزرگ دولت است. در یک دولت بزرگ با تعداد کارکنان بسیار زیاد، حقوق و دریافتی افراد بسیار کم است. دولت نمیتواند حقوق افراد را به موازات افزایش تورم، اضافه کند و در نتیجه قدرت خرید کارمندان کاهش پیدا کرده است. کافی است شما قدرت خرید حقوقهای دریافتی کارمندان طی زمان را بررسی کنید. در مطالعهای که من داشتم قدرت خرید استادان اساتید دانشگاه از ابتدای انقلاب تاکنون یکپنجم شده است. این تنها در خصوص استادان دانشگاه است که اصولاً از دیگر کارمندان دولت، حقوق بالاتری دریافت میکنند. شما ببینید دیگر کارکنان دولت چه شرایطی دارند. زمانی که قدرت خرید افراد کاهش پیدا میکند، افراد در تامین هزینههای خود به مشکل میخورند، در این شرایط احتمال سوق پیدا کردن افراد به سمت درآمدهای نامشروع و دریافت رشوه افزایش پیدا میکند. فرقی هم ندارد که فرد در کدام نهاد و سازمان است. یک نهاد نظارتی یا جز آن.
نبود توازن میان حقوق و هزینههای معمول، افراد را به فساد میکشاند. چگونه با این کاهش قدرت خرید و تنها با حقوق معمول میتوان معیشت را سپری کرد؟ پس اولین دلیل وجود فساد خرد در ادارات دولتی این است که تورم قدرت خرید کارمندان را کاهش داده، دولت به دلیل بزرگ بودن بدنه و تعداد کارمندان، نتوانسته و نمیتواند حقوق را به میزان رشد تورم افزایش دهد و افراد برای تامین معیشت و گذران زندگی مجبور به فساد و دریافت رشوه هستند. این مهمترین دلیل رواج فسادهای خرد است.
مساله دیگر از بین رفتن قبح فساد در جامعه و میان مردم است. ما اکنون به شرایطی رسیدهایم که هم کارمندان و هم اربابرجوع میدانند که برای حل مشکلات و پیشرفت امور اداری، باید رشوه بدهند. گویا فساد به کاری معمول تبدیل شده و یکی از روندهای اداری ماست. کارمندان گمان میکنند گرفتن رشوه طبیعی است و مردم هم گمان میکنند برای پیشبرد کارشان باید رشوه بدهند. چنین نگرشی در طول زمان، فساد را به بخشی از فرهنگ سازمانی و جامعه تبدیل میکند. زمانی که چیزی به فرهنگ تبدیل شد، تغییر آن زمانبر است و دشوار.
عامل موثر دیگر در وقوع فساد، مقررات پیچیده و بسیار زیاد دولتی و وجود مجوزهای متعدد و امکان برخورد سلیقهای با اربابرجوع است.
وقتی مقررات و پیچ و خمهای اداری برای انجام یک کار زیاد باشد، کارکنان در موقعیتی قرار میگیرند که میتوانند تصمیم بگیرند کار شما را انجام دهند یا خیر. مقررات مبهم هم امکان عملکرد سلیقهای در افراد را افرایش میدهد. در چنین حالتی مراجعهکننده -چه بخش خصوصی چه دولتی- یا باید در پیچ و خمهای اداری بماند و متضرر شود یا برای طی کردن هر کدام از این گذرگاهها و پیچها به پرداخت رشوه متوسل میشود.
وجود فسادهای کلان در میان مدیران و افراد سطح بالا یکی دیگر از عوامل شیوع فسادهای خرد است. زمانی که عدهای اموال عمومی را حیف و میل میکنند، ارقام بالایی بهصورت نامشروع تصاحب میشود و کسی با آنها مقابله نمیکند، مردم گمان میکنند در فساد باز است. آنها به این نتیجه میرسند که وقتی حاکمیت و سیستمهای نظارتی با فسادهای میلیاردی مقابله و برخورد نمیکنند، چرا باید فسادهای خرد و اندک را مرتکب نشوند یا با آن مقابله شود؟ از طرفی زمانی که فساد سیستمی و کلان در جامعه رواج مییابد مردم حس میکنند در شبکه بزرگی از فساد قرار دارند و در مقابل این شبکه بزرگ کاری از دستشان ساخته نیست. حتی عده معدودی که برای قانونمندی و سلامت نفس تلاش میکنند، احساس میکنند در اقلیت قرار دارند و حتی تصور میکنند برای رسیدن به اهداف خود باید به جریان فساد تن دهند.
یعنی حسی شبیه آنچه در نظریه بازی عنوان میشود و افراد حس میکنند که اگر وارد این جریان نشوند باختهاند؟
دقیقاً همینطور است. در جامعهای که همه حس میکنند دیگران فاسدند، افراد اگر به شکل دیگری عمل کنند احساس میکنند که بازی را باختهاند. یعنی حس میکنند در برابر رفتار همیارانه آنها برای مقابله با فساد، مدام رفتار غیرهمیارانه شکل میگیرد. پس آنها هم به این نتیجه میرسند که چارهای جز توسل به فساد برای پیشبرد کارها وجود ندارد.
جز این مساله، باید به چند نکته دیگر هم توجه کرد. زمانی که ردههای بالاتر در سازمانها به قواعد و قوانین احترام نگذارند و آن را رعایت نکنند، مجوز عدم رعایت قانون و دور زدن آن را برای زیردستان خود هم صادر میکنند. یکی از دانشجویان من روی مساله فساد در ساختار بانکها مطالعاتی انجام داده که نتیجه آن جالب توجه است. بر اساس نتایج این مطالعه، در سیستم بانکی وقتی مدیران بالاتر ضوابط را رعایت نمیکنند پاییندستیها هم به مدیران خود اقتدا میکنند و قوانین را رعایت نمیکنند. البته هر کدام در اندازه و مقیاس خود. برای مثال مدیران بالایی بانک، بدون رعایت قانون وام چندمیلیاردی به مراجعهکننده آشنا یا سفارششده پرداخت میکنند و کارمندان خرد، برای پرداخت وام چند دهمیلیونی قانون را دور میزنند یا پارتیبازی میکنند. این نشان میدهد که مساله شیوع فساد در سازمانها مانند شیوع ویروس است و اگر در جایی از ساختار یک نهاد و سازمان، نقض قوانین و مقررات انجام شود، گویا مجوز انجام آن در دیگر بخشها هم صادر میشود بهخصوص اگر این تخطی و فساد در ردههای بالا رخ دهد.
شما در توضیح دلایل فسادهای خرد پایین بودن حقوق کارمندان را یکی از دلایل اصلی گسترش فساد عنوان کردید. اما فراموش نکنیم که ما در یک جامعه دینی زندگی میکنیم و افراد ادعای اخلاقی بودن دارند. چطور است که در چنین جامعهای امری مانند دزدی تقبیح میشود اما فساد قبح خود را از دست داده و ضدارزش نیست؟ افراد در ذهن خودشان چه تفاوتی میان این دو قائل میشوند؟
یک نکته را توجه کنید که وقتی فقر به میان میآید، متاسفانه اخلاق و تعهد به شریعت ضعیف میشود. پیامبر اسلام هم گفته «فقر کفر میآورد». تعهد به شریعت و دینداری میتواند افراد را از ارتکاب گناه و خطا کنترل کند اما آن هم حدی دارد. اما من میخواهم به یک نکته دیگر اشاره کنم. ما بعد از انقلاب یک جامعه کاملاً سالم داشتیم و همه صمیمانه در آن کار میکردند و فساد به حداقل ممکن رسیده بود و تقریباً همه مسوولان و کارمندان و کارشناسان صادقانه و بدون انحراف و فساد کار میکردند، اما چه شد که بعد از چند دهه آن جامعه به جامعهای تبدیل شده که هم فساد خرد در آن بیداد میکند و هم فساد کلان؟ آن مردم، چگونه به این مردم تبدیل شدند؟ مگر کم نصیحت و موعظه شدند؟ مگر آموزههای دینی کم برای مردم ما بازگو شد؟ مشکل اصلی ساختارهای فسادزاست. ساختارهای حاکم در جامعه ما مانند کارخانهای برای تولید فساد و فاسد عمل کردهاند و وضع را به این حالت بحرانی رساندهاند. در واقع فساد گسترده فعلی ناشی از ساختارهایی است که از افراد و جامعه سالم، افرادی ناسالم و جامعهای آلوده به فساد گسترده به وجود آورد.
این ساختار که خود منشأ فساد است حاصل سیاستهای اقتصادی و سیاسی است که در جامعه اعمال شده و میشود. نمونه نزدیک آن، تخصیص ارز دولتی است. زمانی که شما ارز دونرخی وضع میکنید، زمینه بروز فساد را فراهم میکنید. وقتی افراد میبینند که با اندکی فساد و رشوه میتوانند از مابهالتفاوت ارز دولتی و آزاد، ثروت کلانی به جیب بزنند، چرا نباید تطمیع شوند؟ نمونه دیگر آن ماجرای اختلاف قیمت خودروهای بازار آزاد و کارخانهای بود که شبکه گستردهای را ایجاد کرد که در آن افرادی از درون خود سیستم، خودروهای دولتی را میگرفتند و به نرخ بازار آزاد میفروختند.
سوال این است که دولت و حاکمیت چرا باید زمینه بروز فساد و رانت را ایجاد کند که در مرحله بعد بخواهد با آن مقابله کند؟ ما مخالف رانت و فساد موجودیم، خب ساختار فسادزا و سیاستهای تولیدکننده فساد را متوقف کنیم.
مطالعاتی انجام شده که نشان میدهد در مساله مبارزه با فسادهای خرد، کاهش ارتباط افراد و ایجاد دولت الکترونیک میتواند موثر باشد.
بله قطعاً دولت الکترونیک و کاهش ارتباط مراجعهکننده با کارمندان ادارات موثر است. اما اصلاح بسترهای فسادزا، بر ایجاد دولت الکترونیک مقدم است. شما تا زمانی که ساختارها را اصلاح نکنید و سیاستهای تولیدکننده فساد را از بین نبرید، هر تلاشی بینتیجه است. شما میگویید دولت الکترونیک و رایانهای شدن برخی امور میتواند در کاهش فسادهای خرد موثر باشد، اما حتماً ماجرای ثبت سفارش حدود ششهزار خودرو وارداتی را به یاد داریم. چطور سامانهای که به دستور مقامات بالا بسته بود باز شد و آن همه خودرو ثبت سفارش شد و چنان فسادی رخ داد؟ من میخواهم بگویم اگر پتانسیل رانت و زمینه فساد وجود داشته باشد، حتی اگر تمهیدی هم بیندیشید، آنهایی که میخواهند از رانت استفاده کنند راهش را پیدا میکنند فقط ممکن است کار کمی پیچیدهتر شود و افراد بیشتری درگیر فساد شوند. ما باید زمینه رانت را با سیاستهایمان خشک کنیم اگر زمینه را حذف کنیم، فساد هم کم میشود.
اکنون به نظر میرسد که جامعه و حاکمیت نسبت به فسادهای کلان حساس شده و به مقابله با آنها برخاسته. اما آیا راه مبارزه با فساد خرد و کلان متفاوت است یا از طریق یکی میتوان دیگری را هم کاهش داد؟
ببینید برخی از راهکارها مشترک است. مانند اصلاح سیاستها و ساختارهای فسادزا یا کاهش قوانین و مقررات مبهم. زمانی که اینها اصلاح شود، بخش زیادی از فسادهای کلان و خرد کاهش مییابد و زمینه بروز آنها خود به خود از بین میرود. اما زمانی که بحث فساد کلان مطرح میشود، راهکارهایی مانند آزادی مطبوعات، ایجاد شفافیت و تقویت احزاب رقیب و متمرکز نبودن کل قدرت در دست یک جناح و حزب عنوان میشود. یعنی تلاش میشود که از طریق احزاب قوی و رسانههای آزاد، فساد را کاهش داد. البته باز هم اگر ساختار تولید فساد برقرار و فعال باشد ممکن است همه جناحها و حتی رسانهها آلوده فساد شوند و با هم در ارتکاب فساد کنار بیایند. اما در فسادهای خرد راه مقابله کمی متفاوت است. مردم خودشان به شخصه درگیر فسادند و حتی گاهی آن را بخشی از روند اداری و پیشرفت امور میدانند در نتیجه اصراری بر اصلاح و کاهش آن ندارند.
خب در این حالت فساد خرد میتواند گاهی خطرناکتر از فساد کلان باشد. چون در فسادهای کلان و سیستمی، مردم خواستار برخورد با فاسدان هستند. اما در فسادهای خرد و سازماننیافته، خود مردم فساد میکنند و آن را امری عادی میدانند.
کاملاً درست است و تبعات چنین فسادی کمتر از فسادهای کلان و سیستمی نیست. میدانید چنین شرایطی شبیه چیست؟ من فکر میکنم رواج فسادهای خرد مانند این است که یک طناب را دور پای فردی ببندید و ادامه آن را دور پای فرد دوم و سوم و چهارم و... ببندید بهطوری که پای تمام افراد جامعه توسط آن طناب به هم بسته شود. حالتی که انگار همه به هم وصلاند. در چنین حالتی هیچ فردی نمیتواند حرکت کند. پس جامعه از حرکت و پویایی میایستد و نمیتواند ثروت ایجاد کند. در نتیجه مردم برای کسب درآمد دست در جیب هم میکنند. نفر اول از جیب نفر دوم برمیدارد و دومی از سومی و... در مجموع این پول فاسد در جامعه میچرخد بدون آنکه ثروتی در جامعه ایجاد شود. نتیجه این میشود که جامعه به مشکل میخورد و روزبهروز فقیرتر و فاسدتر میشود.
در مواجهه با فساد، برخورد با فسادهای خرد مهمتر است و باید اولویت سیاستگذار قرار بگیرد یا فسادهای کلان؟
ببینید برخورد با فسادهای کلان میتواند تاثیر مثبتی بر جامعه بگذارد و این سیگنال را به جامعه بدهد که حاکمیت و نهادهای مسوول در مواجهه و برخورد با مفسدان، جدی و مصمم هستند. از طرفی من همان ابتدا عنوان کردم که یکی از دلایل شیوع فسادهای خرد این است که افراد به مدیران و مقامات ارشد خود نگاه میکنند و به آنها اقتدا میکنند. در نتیجه اگر فسادهای کلان کمتر شود، میزان فسادهای خرد هم کاهش مییابد. اما به یک نکته توجه کنید. شما در فسادهای کلان با چند دانهدرشت و فرد شاخص مواجهاید و میتوانید آنها را به دادگاه بکشانید و مجازات کنید. اما آیا در فسادهای خرد میتوان چنین کاری کرد؟ شما میتوانید همه مردم را به دادگاه بکشانید؟ قطعاً نمیتوانید. چون نه امکان آن و نه فرصت رسیدگی به این همه پرونده خرد وجود دارد. از طرفی رسیدگی به این پروندهها نهادهای ناظر و بازرس را گرفتار دور جدیدی از فساد میکند. در نتیجه بهتر است که دولت، مواجهه با فساد را -چه خرد چه کلان- از اصلاح زیرساختها شروع کند. بستر ایجاد فساد را باید از بین برد. اگرنه چه کسی میتواند با این همه فساد خرد مبارزه کند؟ مگر میشود همه مردم را دادگاهی کرد؟
تاثیر فسادهای خرد به چه اندازه است؟ یکی از تاثیرات مخرب فسادهای کلان و سیستمی کاهش اعتماد عمومی است. اما آیا جرائم خرد هم به اندازه جرائم کلان اعتماد عمومی را از بین میبرد؟
اگر تنها بخواهیم از منظر تاثیر بر افکار و اعتماد عمومی بررسی کنیم، من گمان نمیکنم تاثیر فسادهای خرد به اندازه فسادهای کلان باشد. چون خود مردم مرتکب فساد خرد میشوند، پس حساسیت چندانی نسبت به آن ندارند و حتی گاهی آن را بخشی از روند اداری و کلیدی برای حل راحتتر مشکلات میدانند. اما این فسادهای خرد چند اثر سوء و بسیار منفی دارد. اول از همه اینکه ناتوانی دولت را به رخ مردم میکشد. دولتی که توان اداره سالم خود را ندارد و با وجود این همه نهاد موازی و ناظر نتوانسته بدنه خود را از خطا و فساد پاک کند، چگونه میتواند در موارد دیگر قابل اطمینان باشد. اما تاثیر منفی دیگر فسادهای خرد، اثر منفیای است که بر بهرهوری و رشد اقتصادی میگذارد. من گفتم که فسادهای خرد شبیه طنابی است که پای همه را به هم میبندد.
فساد ثروتهای بادآورده برای برخی ایجاد میکند بدون آنکه ارزشی در اقتصاد خلق کرده باشند. فساد فعالیتهای اقتصادی را مختل میکند و به تولید و رونق اقتصادی لطمه وارد میسازد. ثروتهای بادآورده از یک طرف و مختل شدن تولید و فعالیتهای اقتصادی و بیکاری حاصل از آن از سوی دیگر فاصله طبقاتی را در جامعه افزایش میدهد. افزایش فاصله طبقاتی و مشاهده ثروتهای بادآورده انگیزه و تمایل به فساد را افزایش میدهد. فساد گسترده، افراد کارآمد و نخبه را از فعالیتهای اقتصادی فراری میدهد، امید به آینده را نابود میکند، فرار مغزها و کارآفرینان از کشور را تشدید میکند، فقر و ناامیدی را گسترش میدهد و بذر نارضایتی را میافشاند و نظام اجتماعی و سیاسی را با مخاطره جدی و اضمحلال مواجه میکند.