آب شرب سمنان بهانه است
محمد درویش از منافع پنهان پروژه انتقال آب خزر به سمنان میگوید
انتقال آب از دریاچه خزر به سمنان اگرچه هنوز به مرحله اجرایی نرسیده است اما موج انتقادها نسبت به این پروژه فروکش نکرده است. منتقدان بر این باورند که این پروژه خسارتبار نه تنها دردی از منابع آبی سمنان درمان نمیکند، بلکه بر شدت بحران این منطقه کویری خواهد افزود.
انتقال آب از دریاچه خزر به سمنان اگرچه هنوز به مرحله اجرایی نرسیده است اما موج انتقادها نسبت به این پروژه فروکش نکرده است. منتقدان بر این باورند که این پروژه خسارتبار نه تنها دردی از منابع آبی سمنان درمان نمیکند، بلکه بر شدت بحران این منطقه کویری خواهد افزود. وقتی نیاز آبی 55 میلیون متر مکعبی سمنان از منابع مختلف تامین میشود چه ضرورتی دارد که از خزر چهار برابر نیازش آب با هزینه هر متر مکعب صد هزار تومان به این استان سرازیر شود؟ محمد درویش عضو موسسه تحقیقات جنگل ها و کنشگر محیط زیست به ابهاماتی در این باره پاسخ داده است.
♦♦♦
چرا نقش اصلاح قیمت در بهبود الگوی مصرف آب و کنترل هدررفت آب در شهرها، نادیده گرفته میشود و بهجای آن طرحهای پرهزینه و تخیلی مثل انتقال آب از خزر به کویر در دستور کار وزارت نیرو قرار گرفته است؟
مهمترین دلیل آن روح پوپولیستی حاکم بر سیاست در کشور ماست. اگر بخواهیم به زبان ساده این مساله فنی را تحلیل کنیم باید به مصداقها و رویکردهای سیاسی و فرهنگی نظری بیندازیم. سیاستمداران در کشور ما دنبال انجام کارهایی هستند که بتواند در حوزه پایداری دولت و قدرتشان موثر باشد و در نتیجه بهجای اینکه روشهای کارشناسی و زمانبر مثل اصلاح الگوی مصرف و بهینهسازی قیمت آب را در دستور کار بگذارند و چند سال بعد ولو آنکه خودشان در قدرت نباشند، کشور نتیجه آن را ببیند، راهکارهایی را برمیگزینند که نمایشی و قابل مشاهده باشد و مثلاً توسط خودشان به بهرهبرداری برسد. برای مثال افتتاح یک سد بزرگ بسیار جذابتر از این است که یک تصفیهخانه افتتاح شود. افتتاح یک پروژه عظیم به مراتب از نظر ابعاد تبلیغاتی مهمتر و جذابتر از برگزاری چند کارگاه آموزشی برای یادگیری مردم است. در حالی که نتایج اینها گاه برعکس است. برگزاری کارگاههای آموزشی درباره مدیریت مصرف و اصلاح قیمتها به مراتب تاثیر بیشتری بر مدیریت سرانه مصرف آب در کشور دارد تا اینکه یک پروژه بزرگ افتتاح شود. ما دنبال «ترینها» هستیم و تفکر سازهای در کشور ما غالب بر تفکرهای دیگر از جمله توسعه پایدار است. ما دنبال این هستیم که پروژههای بزرگ به مردم نشان دهیم و در کنار آن عکس بگیریم و به این ترتیب بگوییم ما دولتمرد قابلی هستیم. تبلیغات کمپین یکی از کاندیداهای ریاستجمهوری در دوره قبل انتخابات، بر پایه این شعار بود که «به من رای دهید تا ایران را مثل تهران کنم!» تمام تلاش آن نامزد این بود که مثلاً بزرگراه دو طبقه بسازد و با نشان دادن آن بزرگراه نشان دهد چقدر مدیر توانمندی است. هیچکس به این فکر نمیکند اگر بهجای شش هزار و 800 میلیارد تومان هزینه ساخت بزرگراه صدر، فقط 400 میلیارد تومان هزینه میشد با کمتر از یکدوازدهم آن رقم میتوانستند با ایجاد جایگاه دوچرخهسواری دستکم یکمیلیون سفر با دوچرخه ایجاد کنند که به مراتب هم میتوانست میزان کربن کمتری تولید کند و هم ترافیک را به شدت کاهش دهد و هم کمتحرکی شهروندان تهران را جبران میکرد. اینها همه نشاندهنده این است که در کشور ما متاسفانه معیارها، معیارهای دیداری است و این ناشی از این است که ما اجازه ندادیم مردم آنگونه که باید آگاه باشند تا متوجه شوند کار اصولی چیست. دلیلی که دولتها اجازه آگاهی به مردم نمیدهند این است که آنها برای مثال نمیخواهند اجازه دهند، مردم در برابر پروژههای انتقال آب یا مسائلی از این دست ایستادگی کنند.
اگر بخواهیم از جنبههای فرهنگ سیاسی یا شیوههای پرانتقاد دولتداری در ایران عبور کنیم و دقیقاً به بحث اصلاح قیمتها در مساله آب بپردازیم، چرا آب به عنوان یک کالای عمومی آنطور که باید ارزشمند نیست و قیمت واقعی آن در نظر سیاستگذاران دیده نشده است؟
متاسفانه هیچ کدام از نهادههای انرژی در ایران قیمت واقعی ندارند. این نشان میدهد که ما مملکتی هستیم که اقتصادمان به یک شیر نفت وصل است و این شیر نفت راحتترین شکل تولید ثروت در کشورهایی مانند ایران است. بنابراین این کشورها نیازی ندارند که سرمایههای اجتماعی را مورد توجه قرار دهند. دولتهای بزرگ و مقتدر، سرمایهشان به سرمایه اجتماعی و دانایی مردمشان است. بنابراین دولتهایی که سرمایهشان به آگاهی مردم وصل نیست، تلاشی هم نمیکنند که این روند اصلاح شود. متاسفانه در کشورهایی که قیمتها واقعی نمیشود، عمدتاً دچار بیماری هلندی میشوند و مشکلات جدی پیدا میکنند و یکباره این دولتها با مشکلات اجتماعی روبهرو میشوند. بنابراین در تلاطمهای اقتصادی دچار شکنندگی سیاسی و امنیتی میشوند. این وضعیت برای کشورهایی مثل امارات و عربستان و کویت و قطر و... نیز پیش میآید.
چرا دولت تلاش نمیکند قیمت نهادهها واقعی باشد؟ چرا قیمت یک لیتر بنزین ارزانتر از یک لیتر آب است؟
چون دولتها با این روش راحت میتوانند به بقای خود ادامه دهند. متاسفانه در کشور ما اینگونه است که در جاهایی دولتها باج میدهند تا در جای دیگری بتوانند سخت بگیرند. تا زمانی که رابطه دولت-ملت یک رابطه واقعی نباشد و تا زمانی که مردم احساس نکنند در فرآیند مدیریت و قدرت مشارکت دارند، این مشکل برقرار است. متاسفانه اینگونه است که دولتها باید خیلی ثروتمند باشند تا بتوانند مردم را آرام نگه دارند. مانند شوهر پولداری که هر وقت همسرش از او راضی نیست، برای کسب رضایت همسرش یک گردنبند طلا برای او میخرد. در حالی که اخلاقش را عوض نکرده و شرایط زندگی همچنان تباه است.
چرا با همه مخالفتهای فعالان محیطزیست و منابع طبیعی، رسانهها و نخبگان با طرح انتقال آب، وزارت نیرو مصر به انجام این پروژه است که هزینههای سرسامآوری به پیکره سرزمین وارد میکند؟ ریشه این مقاومت دولت را در چه میبینید؟
ابتدا باید بگویم که ما نسبت به دو دهه پیش خیلی پیشرفت کردهایم. یک نمونه این پیشرفت را مثال میزنم. یکی از گزینههایی که سازمان محیط زیست برای لوله انتقال آب خزر به سمنان پیشنهاد داده تا از تخریب بیشتر جنگل جلوگیری کند، عبور دادن آن در کنار لوله انتقال گاز نکا به کویر مرکزی است که پیشتر اجرایی شده است. البته وزارت نفت این پیشنهاد را رد کرد چراکه از نظر امنیتی اشکالاتی به این پروژه وارد دانسته است. پیشنهاد بعدی سازمان محیط زیست این بوده که برای عبور خط لوله انتقال آب 40 هکتار جنگل قطع خواهد شد. عبارت قطع 40هکتار جنگل توانسته جنجال بسیار زیادی در کشور ایجاد کند که چرا باید 40 هکتار از جنگلهای هیرکانی قطع شود؟ در حالی که هیچکس نمیپرسد برای انتقال همان لوله گاز، نزدیک به دو دهه پیش بیش از 1200 هکتار جنگل قطع شد و کسی صدایش درنیامد. نه در مازندران کسی اعتراضی کرد و نه در سمنان معترضی بود و نه حتی در ایران کسی معترض چنین پروژهای شد. میخواهم بگویم چقدر حساسیتها کمک کرده است تا مردم آگاهتر شوند و نسبت به پروژههای ضدمحیط زیستی چنین واکنشهای جدی داشته باشند. رسانهها چقدر آگاه هستند که از 40 هکتار به این سادگی نمیگذرند و آن را یک خسارت جبرانناپذیر برای ایران میدانند. دولتی که راحت میتوانست 1200 هکتار جنگل را قطع کند که سیل بهار 98 ناشی از چنین تخریب جنگلی در نکا و بهشهر بوده، اکنون برای قطع 40 هکتار دست و دلش میلرزد. این برای جامعه مدنی، فعالان محیط زیست و رسانهها نشانه مهمی است. اکنون هم قضیه این است. البته دولت هیچوقت نگران نیست چون فکر میکند مثل روال گذشته میتواند این کارها را پیش ببرد. مقاومتهای مردم در برابر چنین پروژههایی مایه امیدواری است و من مطمئن هستم در نهایت دولتها را وادار به کرنش در برابر خواست فعالان محیط زیست و مردم خواهد کرد. این بحثهای اقتصادی که این روزها در مملکت مطرح است نیاز به کنکاش دارد. حدود 14 میلیون ایرانی زیر خط فقر زندگی میکنند و مردم قضاوت میکنند. مثلاً مردم بلوچستان در جنوب شرق ایران به مراتب محتاجتر از مردم سمنان برای تزریق این پول و حتی دسترسی به آب هستند. بسیاری از نهادهای آموزشی کشور بودجههای کمی دارند و بودجه سه تا چهار میلیاردی برخی نهادهای آموزشی و مهم مملکت قطع شده است ولی از آن طرف 20 هزار میلیارد تومان بودجه برای پروژه انتقال آب در نظر گرفته میشود. دستکم این پروژه صدهزار میلیارد به محیط زیست کشور لطمه وارد میکند. همه این پرسشها سبب شده قدرت بزرگی پشت مخالفت طرح انتقال آب بایستد و من بسیار امیدوار هستم با چنین پشتوانهای این طرح اجرایی نشود.
راهکار منتقدان به دولت چیست؟ آیا واقعاً سمنان آنطور که در طرحهای توجیهی به آن اشاره میشود، نیازمند آب است تا سطحی که باید پروژه انتقال آب از خزر را اجرایی کنند؟
الان متوسط سرانه آب مردم سمنان بیشتر از متوسط سرانه مردم ایران است. در استانی که هفتمین استان وسیع کشور است. کمترین میزان تراکم نفر و جمعیت به نسبت سرزمین در سمنان وجود دارد. منطقهای حفاظتشده و پارک ملی به نام خارطوران دارد که به آن میگوییم آفریقای کوچک. زیباترین پارکهای ملی ما در منطقه سمنان وجود دارد. جنگل ابر یکی از زیباترین جنگلهای جهان است که در شاهرود استان سمنان واقع است. این استان یکی از غنیترین کهنزادبومهای ایران را دارد. فرهیختگان بزرگی مثل ابوالحسن خرقانی و بایزید بسطامی که هر کدام از آنها میتواند یک صندوق ارزی پایدار باشد، اصولاً چه نیازی دارد که ما سمنان را تغییر کاربری بدهیم و از یک استان زیبای با فرهنگ و طبیعت مطلوب و مقصد گردشگران به یک استان صنعتی بدریخت و آلوده و بیکیفیت تبدیل کنیم. چه نیازی است که چیدمان توسعه در سمنان را به نفع افزایش وابستگی معیشتی مردم به منابع آب و خاک تغییر دهیم و آنجا را به قطب صنعتی آلوده دیگری تبدیل کنیم. بلایی که سر یزد و اصفهان آمده است حالا باید سر سمنان بیاید. سمنان با همین کیفیت فعلی یکی از بهترین و پایدارترین استانهای ایران است. به این خاطر که کمترین میزان تخریب محیط زیست و منابع طبیعی در آن اتفاق افتاده است. میتواند قطب گردشگری و بومگردی و فرهنگی کشور باشد. تنها لازمه این کار این است که غالب تفکر سنتی که فکر میکند اشتغال یعنی استقرار ابرپروژههای صنعتی یا توسعه کشت و صنعتهای کشاورزی را تغییر دهیم و اصلاح کنیم. به این ترتیب میتوانیم هم برای مردم سمنان یک کیفیت درخور زندگی به ارمغان بیاوریم و هم آن 20 هزار میلیارد تومانها را خرج درمان دردهای این مردم و این کشور بکنیم.
شاید انتقال آب خزر به سمنان در واقع نوعی استراتژی تغییر پایتخت باشد که دولت دارد بدون اینکه دیگران را درگیر این مساله کند، زمینهسازی تامین آب پایتخت آینده را تدارک میبیند. در این صورت، آیا این شیوه مدیریت در حوزه سیاستهای کلان و نحوه برنامهریزی برای بهرهبرداری از منابع حیاتی شیوه درستی است؟
اگر واقعاً چنین برنامه کلانی در دستور کار دولت است، باز یکی از شناسههای یک حکمرانی مطلوب این است که حداقل جامعه نخبه کشور از چنین طرحهایی آگاه باشند و آن را به اشتراک بگذارند و در رسانهها مطرح کنند و ارزیابیهایی را که در مورد آنها شده بررسی کنند. انتقال پایتخت نباید مساله محرمانهای باشد که نشود در مورد آن صحبت کرد. از قضا لازم است که دولت اهدافش از پروژهها را بیان کند و بگوید که ما برای آینده چنین چشماندازی داریم و برای اینکه این چشمانداز محقق شود و کیفیت زندگی در شهری مثل تهران هم بهبود پیدا کند، میخواهیم پایتخت را مثلاً به سمنان منتقل کنیم. آن زمان بحثها فرق میکند. اما همین الان که این گمانه را مطرح میکنید من باید این سوال را بپرسم چرا ما میخواهیم پایتخت را به منطقهای از کشور ببریم که منطقهای کویری است و با محدودیت منابع آبی مواجه است و خود دچار تنش آبی است؟ چرا پایتخت را به منطقهای مثل الیگودرز در لرستان نبریم که نه زلزله آن را تهدید میکند، نه مشکل منابع آبی دارد و از نظر آب و هوایی کیفیت بسیار مطلوبی دارد. این سوال است. ما دولتی بزرگ، مقتدر، سنتی و محافظهکار داریم که هیچوقت فکر نکرده که برای رفع مشکلاتش باید با مردم خودش مشورت کند. همیشه دوست داشته که تکرو باشد و با شیر نفت توانسته بر مشکلات خودش غلبه کند. این تحریمها و این کاهش رشد اقتصادی دولت بهترین خبر برای ریشه دواندن آزادی و دموکراسی در ایران است چراکه قدرت دولت در مصرف منابع را به صورت رایگان کم میکند و دولت را مجبور میکند به سمت مردم و انتخاب شیوههای پایدار و متناسب با ظرفیتهای سرزمینی برای غلبه بر مشکلات برود.
به نظر میرسد دولت برای اینکه بتواند بحث انتقال آب خزر به سمنان را به سرانجام برساند، بحث انتقال آب از بهشتآباد بختیاری به فلات مرکزی را متوقف کرده است و با این روش بخشی از نمایندگان خوزستان و چهارمحال و بختیاری را راضی کرده است.
من بعید میدانم پروژه بهشتآباد را متوقف کرده باشند چون در جریان این پروژه و روند آن هستم و بنابراین این پروژه متوقف نشده است.
طبق بررسی که معاونت دریایی سازمان محیط زیست انجام داده است، هر مترمکعب این آب انتقالی 100 هزار تومان هزینه دارد. آبی که هر مترمکعب آن 100 هزار تومان هزینه داشته باشد به سادگی میتوان گفت هیچ صنعت و کشاورزی در جهان و نه در ایران برایش مقرون به صرفه نیست و توان آن را ندارد که به وسیله آن بتواند استمرار داشته باشد. البته این را باید در نظر گرفت که ممکن است دولت بخواهد به صنایع و کشاورزی سوبسیدهای وحشتناک بدهد. اما عقل و منطق میگوید تنها در شرایطی باید زیر بار چنین آب گران و غیرقابل استفادهای رفت که وضعیت مهاجرت مردم به مرحلهای بیبازگشت و غیرقابل مهار رسیده باشد. آن هم زمانی که شهرها به شدت با کمبود آب مواجه شده باشند میتوان ارائه چنین مجوزی را بررسی کرد. نیاز آبی تمام جمعیت استان سمنان بهطور کامل حدود 55 میلیون مترمکعب در سال است. در حالی که برنامهریزی برای انتقال 200 میلیون متر مکعب آب دارد صورت میگیرد که چهار برابر نیاز آبی استان است. استانی که منابع آبیاش را هنوز از دست نداده و مدیریتی بر روی الگوهای مصرف و بهبود کیفیت شبکه توزیع و کنترل مصرف در آن صورت نگرفته است. جمعیت این استان دو میلیون نفر است. اگر تخصیصهای آب وزارت نیرو از رودخانههای مازندران به سمت سمنان را محاسبه کنید، متوجه میشوید که همین اکنون 60 میلیون مترمکعب آب از محل سرشاخههای منتهی به مازندران به سمنان آورده میشود. بنابراین بهانه آب شرب فقط یک بهانه است. اما واقعیت را مردم بدانند خوب است. لابی پرقدرت و پرنفوذی در کشور است که دهها هزار کارشناس، کارشناس ارشد و دکترا در شرکتهای مهندسین مشاور کشور دارد. زمانی این جریان سد میساختند و حالا سدی نیست که ساخته شود. بنابراین باید به سمت طرحهای انتقال آب و پروژه بزرگ و غولپیکری مثل انتقال آب بروند تا بتوانند خورد و خوراک نیروهایشان را در سراسر کشور تامین کنند و این حلقه پرقدرت و پرنفوذ همچنان به کار خودش ادامه دهد. متاسفانه این لابی پرقدرت به دلیل توانایی مالی و سیاسی، هر نیروی سیاسی و نهادی و ستادی از جمله مجلس و دولت و... را میتواند با خود همراه کند و تا الان هم موفق بوده است.