خیلی دور خیلی نزدیک
آیا بازارهای جهانی در آستانه سقوط قرار دارند؟
بررسی وضعیت اقتصاد جهانی سالهاست که توسط اقتصاددانان رادیکال مورد نقد قرار گرفته است و هر یک از این اقتصاددانان بحرانی را در آینده نزدیک یا دور پیشبینی کردهاند.
بررسی وضعیت اقتصاد جهانی سالهاست که توسط اقتصاددانان رادیکال مورد نقد قرار گرفته است و هر یک از این اقتصاددانان بحرانی را در آینده نزدیک یا دور پیشبینی کردهاند. این اقتصاددانان عمدتاً در زمره اقتصاددانانی به شمار میروند که وضعیت موجود را نمیپذیرند. ولی از طرف دیگر اقتصاددانانی هستند که وضعیت موجود (status quo) را قبول دارند ولی در مورد وضعیت آینده اقتصاد پیشبینیها و هشدارهایی دارند. نزدیک به بیش از یک سال است که این گروه از اقتصاددانان وضعیت اقتصاد جهانی را مطلوب توصیف نمیکنند و آیندهای که برای اقتصاد جهانی پیشبینی میکنند عمدتاً رکودی یا به عبارت کلیتر نامطلوب است. از یک سال پیش که پیشبینیها درباره آینده اقتصاد جهانی بیشتر شد جدایی یا واگرایی در آنچه در سال ۲۰۲۰ اتفاق خواهد افتاد، بسیار زیاد بود. معمولاً درباره پیشبینی مسائل اقتصادی نکته مهمی که وجود دارد این است که هرچه فاصله زمانی پیشبینیها از نقطهای در آینده که قرار است پیشبینی شود بیشتر میشود درجه دقت پیشبینیها کمتر میشود. به عبارت دیگر اگر در سال ۲۰۱۸ اقتصاد جهان را در سال ۲۰۲۰ پیشبینی کنیم دقت پیشبینی بسیار کمتر از زمانی خواهد بود که این پیشبینی در سال ۲۰۱۹ انجام شود. در همین زمینه تحقیقی بر روی پیشبینی متغیرهای اقتصاد جهانی در سالهای مختلف انجام شده و این تحقیق نشان میدهد که هرچه به ماه یا سال مورد پیشبینی نزدیکتر میشویم همگرایی بین پیشبینی اقتصاددانان بیشتر میشود. هماکنون هم ما با چنین پدیدهای مواجه هستیم، یعنی در سال ۲۰۱۸ بیشتر اقتصاددانان برای سال ۲۰۲۰ رکود یا بحران مشخصی را پیشبینی نمیکردند و بنابراین تعداد اقتصاددانانی که پیشبینی سال ۲۰۲۰ را کرده بودند بسیار کم بودند و همینطور که به انتهای سال ۲۰۱۸ نزدیک شدیم، تعداد اقتصاددانانی که رکود را برای سال ۲۰۲۰ پیشبینی کرده بودند، بیشتر شدند. در نیمه اول سال ۲۰۱۹ مجدداً تعداد این اقتصاددانان افزایش پیدا کرد تا اینکه در ماههای اخیر بیش از ۵۵ درصد اقتصاددانانی که در مورد رکود سال ۲۰۲۰ مورد پرسش قرار گرفته بودند وقوع رکود اقتصادی در نیمه دوم سال 2020 را تایید کردند. با وجود اینکه بیش از ۵۰ درصد اقتصاددانان رکود را در سال ۲۰۲۰ پیشبینی کردهاند، ولی ممکن است این پیشبینی تحقق نپذیرد. دلیل آن هم این است که یک تورش قابل ملاحظه در انتخاب این اقتصاددانان وجود دارد و دوم اینکه همیشه پیشبینی آینده، توسط هر کسی انجام شود یا توسط هر سازمانی که انجام شود، باز یک احتمال است و تنها قطعیتی که در مسائل اقتصادی و پیشبینیها وجود دارد این است که هیچ پیشبینیای قطعیت ندارد. ولی جدا از اینکه برآوردهای اولیه اقتصاددانان بیشتر به سمت رکود اقتصادی در سال ۲۰۲۰ است، بعضی از اقتصاددانان مطرح در جهان نیز در این زمینه نظریات قابل توجهی ارائه کردهاند. مثلاً رابرت شیلر(Robert J Shiller) اقتصاددان معروفی است که در دانشگاه ییل (Yale University) مشغول به کار است و در ماههای اخیر در مورد آینده رکودی اقتصاد جهانی و بهخصوص اقتصاد آمریکا نکات قابل توجهی را مطرح کرده است. شیلر معتقد است که اقتصاد آمریکا و در پی آن اقتصاد جهانی در سالهای نهچندان دور گرفتار رکود شدید خواهد شد. وی یکی از دلایل عمده این رکود را حباب موجود در بازار مسکن در جهان و در آمریکا میداند. مطالعهای درباره حباب موجود در شهرهای معتبر جهان انجام شده است و این مطالعه نشان میدهد که در بسیاری از شهرهای بزرگ جهان بخش مسکن دارای حباب است و در بعضی از شهرها این حباب بسیار بزرگ و شکننده است. در این تحقیق نسبت قیمت املاک مسکونی به اجاره پرداختی سالانه محاسبه شده است. این محاسبه نشان میدهد که این نسبت از مرز متعارف در برخی شهرهای بزرگ جهان فراتر رفته است. وجود حباب در بازار مسکن چین، آلمان، کانادا و بسیاری از کشورهای دیگر نشان میدهد که حباب مسکن در کشورهای مهم جهان میتواند شروع یک رکود اقتصادی باشد. اقتصاددان مطرح دیگری به نام ژوزف استیگلیتز (Joseph Stiglitz) نیز چشمانداز مثبتی برای اقتصاد آمریکا پیشبینی نمیکند. از نظر وی اقتصاد آمریکا با مدیریت تخریبکننده دونالد ترامپ میتواند بحران بزرگی را در اقتصاد جهانی ایجاد کند. این بحثها، چه در روزنامهها و مجلات و چه توسط اقتصاددانان مطرح و چه از طریق برآورد گروه وسیعی از اقتصاددانان همیشه مطرح بوده است و همیشه مخالفان و موافقان خاص خود را داشته است. بهتر است بهجای ارجاع دادن به برآوردها و اقتصاددانان مطرح در جهان نگاهی به روندهای موجود در اقتصاد جهانی بیندازیم تا از این طریق بتوانیم به درک ملموستر و مشخصتری از اقتصاد جهانی دست یابیم.
روندها و تحولاتی که در اقتصاد در حال شکلگیری است میتواند به ما کمک کند که وقوع یک رکود فراگیر در سطح اقتصاد جهانی تا چه اندازه محتمل است. در ادامه به این تحولات و روندها اشاره میشود.
1- در ۱۰ ماه گذشته بیش از ۶۰ بار نرخ بهره در کشورهای مختلف جهان کاهش یافته است و در موارد بسیار معدودی نرخ بهره در بعضی از کشورها افزایش داشته است. در مجموع کاهش نرخ بهره روند عمومی تصمیمات بانکهای مرکزی بوده است و بنابراین میتوان گفت اقتصاد جهانی از نظر سیاستگذاری روی نرخ بهره در یک وضعیت کاملاً انبساطی قرار گرفته است. وقتی نرخ بهره کاهش پیدا میکند، مشخص است که اقتصاد نمیتواند به اندازه کافی رشد کند یا میتوان گفت که تقاضای موثر در بازار کاهش یافته است یا روند افزایشی آن کند شده است. به همین دلیل است که بانکهای مرکزی شروع به کاهش نرخ بهره میکنند. کاهش بیش از ۶۰ بار نرخ بهره در 10 ماه گذشته به خوبی نشاندهنده کند شدن اقتصاد جهانی است. این کاهش نهتنها در کشورهای در حال توسعه بلکه در کشورهای صنعتیشده جهان هم به عنوان یک سیاست متعارف اجرا شده است. نهتنها کاهش نرخ بهره به یک سیاست عمومی تبدیل شده است، بلکه بعضی از کشورها همانند ژاپن، سوئیس، سوئد و دانمارک وارد منطقه نرخ بهره منفی شدهاند و اروپا نیز آماده است که در اجلاس بعدی بانک مرکزی نرخ بهره منفی را برای اولین بار در چند سال گذشته اعلام کند. هرچند که هماکنون نرخ بهره پساندازها نیم درصد منفی است. گذشته از آن پیشبینی قوی میشود که بانک مرکزی اروپا چاپ پول را دوباره در برنامه خود بگذارد. بنابراین اگر از این زاویه نگاه بکنیم اقتصاد جهان وارد یک دوران کاهش نرخ رشد اقتصادی شده است و ویژگی این کاهش فراگیر بودن آن در بسیاری از نقاط جهان است. میتوان از هماکنون پیشبینی کرد که اگر در سال ۲۰۲۰ اقتصاد جهان وارد رکود فراگیر نشود کاهش نرخ رشد اقتصادی اجتنابناپذیر است (کاهش نرخ رشد اقتصادی برای اینکه به رکود تبدیل شود شرایط خاصی دارد که در حوصله این مقاله نیست).
2- نرخ رشد اقتصادی در بسیاری از کشورهای جهان رو به کاهش است. صندوق بینالمللی پول برآورد خود را از نرخ رشد اقتصادی در خاورمیانه و سایر مناطق جهان کاهش داده است. در برخی از کشورهای اروپایی نرخ رشد اقتصادی کاهش یافته و در گروهی دیگر نرخ رشد اقتصادی منفی شده است. در آمارهای منتشرشده در چند ماه گذشته نرخ رشد اقتصادی در قدرتمندترین کشور اروپا، یعنی آلمان، کاهش یافته و برای اولین بار در چند سال گذشته به محدوده منفی وارد شده است. از نظر مقامات اقتصادی آلمان، این کشور رسماً وارد رکود اقتصادی شده است و این اعلام زنگ خطری برای رکود فراگیر در اروپا به حساب میآید.
3- یکی از شاخصهای معروفی که معمولاً برای دورانهای رکود و رونق استفاده میشود شاخص PMI است. این نماگر نشاندهنده شاخص خرید مدیران (Purchasing Managers’ Index) است و بهطور ماهانه در 70 سال گذشته در آمریکا و بسیاری از کشورهای مطرح جهان محاسبه و منتشر میشود. این شاخص بین عدد صفر و صد تغییر میکند و هرچه به عدد ۵۰ و بالاتر برسد نشاندهنده رونق در تولید است و در مقابل اگر زیر ۵۰ باشد، در مقایسه با ماه قبل، نشاندهنده کند شدن تولید و ورود به منطقه رکودی است. برای بررسی اینکه تا چه میزان رکود و رونق در شرایط فعلی در کشورهای جهان وجود دارد میتوانیم روند تغییرات PMI را در چند ماه گذشته بررسی کنیم. آخرین آمارهای منتشرشده از کشورهای جهان نشان میدهد که آلمان، هندوستان، ژاپن و انگلستان در منطقه رکودی هستند و میزان این شاخص در بسیاری از کشورهای جهان در محدوده ۵۰ است. معنی مشخص اعداد شاخص خرید مدیران نشان میدهد که بسیاری از کشورهای جهان در لبه حساسی قرار گرفتهاند و با ورود آنها به منطقه رکودی فاصله چندانی وجود ندارد. آلمان یکی از کشورهایی است که با بیشترین میزان کاهش در شاخص، رکود اقتصادی را تجربه میکند. تغییرات این شاخص در دو سهماهه آینده نشان میدهد که این روند رو به کاهش است یا در سطح عدد ۵۰ مقاومت میکند. این شاخص به دلیل اینکه همبستگی بسیار بالایی با تولید ناخالص داخلی در چند سال گذشته در کشورهای مختلف داشته است دارای اعتبار است و به همین دلیل در تحقیقات اقتصادی به نحو گستردهای از آن استفاده میشود.
4- مطالب گفتهشده در بالا بیشتر توسط کسانی که در بازارهای مالی سرمایهگذاری میکنند استفاده میشود، ولی اقتصاددانان به شاخص دیگری توجه میکنند. این شاخص نرخ بازدهی اوراق قرضه است. اوراق قرضه بهطور معمول هرچه تاریخ سررسید آن کوتاهتر باشد بازدهی کمتر و هرچه این تاریخ بلندمدتتر باشد نرخ بازدهی آنها بالاتر است. طبیعی است که وقتی شما در اوراق قرضه بلندمدت سرمایهگذاری میکنید انتظار سود بیشتری دارید. به همین دلیل وقتی بازدهی اوراق قرضه را برای سررسیدهای متفاوت ترسیم بکنیم روند منحنی به دست آمده صعودی خواهد بود. ولی شرایطی به وجود میآید که در بلندمدت ریسک نگهداری اوراق قرضه بالا میرود و در نتیجه بازدهی این اوراق کاهش پیدا میکند. سرمایهگذاران در چنین شرایطی ترجیح میدهند که اوراق قرضه کوتاهمدت را خریداری کنند و همین مساله موجب میشود که بازدهی اوراق قرضه کوتاهمدت افزایش بیشتری داشته باشد تا بازدهی اوراق قرضه در بلندمدت. اگر روند افزایش سطح ریسک بازارها در بلندمدت بالا برود بازدهی اوراق قرضه در بلندمدت شروع به کاهش کرده و در مقابل بازدهی اوراق کوتاهمدت شروع به افزایش میکند و در این شرایط اگر منحنی بازدهی اوراق قرضه را ترسیم کنیم، منحنی بهجای اینکه صعودی باشد شکل نزولی پیدا میکند. وقتی منحنی بازدهی اوراق قرضه از حالت صعودی به حالت تقریباً مسطح و از حالت مسطح به حالت نزولی تغییر شکل دهد، سرمایهگذاران و تحلیلگران بازارهای مالی متوجه میشوند که سطح ریسک بازارها افزایش یافته است. به همین دلیل است که در حالت بازدهی اوراق قرضه معکوس (inverted bond yield curve) به عنوان یک نشانگر برای کاهش تولید ناخالص داخلی، بالا رفتن سطح ریسک بازارها و پایین آمدن بازدهی سهام دیده میشود. بنابراین وقتی سرمایهگذاران بازارهای مالی میبینند که شیب صعودی منحنی بازدهی اوراق قرضه در حال کاهش است خود را به تدریج آماده میکنند تا از بازارهای مالی خارج شوند یا بهجای اینکه در ابزارهای تهاجمی (Aggressive Instruments) سرمایهگذاری بکنند تمایل پیدا میکنند که در ابزارهای تدافعی (Defensive Instruments) سرمایهگذاری بکنند. به عنوان مثال در شرایط تهاجمی، که با توسعه ظرفیت بنگاهها و افزایش سرمایهگذاری و اشتغال همراه است، سرمایهگذاران بیشتر در ارزهای کالاپایه و بازار سهام سرمایهگذاری میکنند و در شرایطی که ریسک بازارها افزایش پیدا میکند سرمایهگذاران تلاش میکنند با خرید اوراق قرضه کوتاهمدت، خرید فرانک سوئیس و ین ژاپن و سرمایهگذاری بر طلا از بالا رفتن سطح ریسک بازارها بهرهبرداری کنند. اگر شرایط اقتصاد جهانی را نگاه کنیم ملاحظه میکنیم که هم قیمت طلا در حال افزایش است، هم قیمت ین ژاپن و فرانک سوئیس در بازارهای جهانی افزایش یافته است و هم بازدهی اوراق قرضه کوتاهمدت در مقایسه با اوراق قرضه بلندمدت افزایش داشته است بنابراین این منحنی بازدهی اوراق قرضه تقریباً در حالت معکوس قرار گرفته است، میتوان نتیجه گرفت که سرمایهگذاران در حال آمادهسازی خود برای رویارویی با یک رکود در سال ۲۰۲۰ هستند. از طرف دیگر بسیاری دیگر از اقتصاددانان معتقدند منحنی معکوس بازدهی اوراق قرضه نشانگر رکود نیست و از اینرو استفاده از این منحنی را برای توضیح رکود اقتصادی قبول ندارند، ولی وقتی شکل این منحنی را با عوامل گفتهشده در بالا بررسی کنیم بیشتر تمایل داریم بپذیریم که اقتصاد جهانی در سال ۲۰۲۰ در شرایط رکودی قرار خواهد گرفت و اگر هم رکود به معنی متعارف خود شکل نگیرد، میتوان پیشبینی کرد که نرخ رشد اقتصادی در ششماهه دوم سال ۲۰۲۰ به میزان قابل ملاحظهای کاهش خواهد یافت. همچنین نمودار یک نشان میدهد که منحنی بازدهی اوراق قرضه در آمریکا در سال ۲۰۱۹ در سررسیدهای کوتاهتر معکوس شده است و در سررسیدهای بلندمدت (20ساله و 30ساله) دارای شیب کمتری نسبت به سالهای ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ است و پیشبینی میشود که در ششماهه اول سال ۲۰۲۰ این منحنی کاملاً نزولی شود. از نظر اقتصاددانان این وضعیت منحنی بازدهی اوراق قرضه آمریکا نماگر بسیار محکمی برای رکود اقتصادی در سال ۲۰۲۰ است.
با بررسی مجموع این موارد که در بالا گفته شد، میتوان نتیجه گرفت که وضعیت اقتصاد جهانی مناسب نیست. نرخ رشد در بسیاری از کشورهای جهان در حال کاهش است. کاهش نرخ رشد اقتصادی در ژاپن دوباره آغاز شده است، آلمان در منطقه نرخ رشد اقتصادی منفی قرار دارد، بیکاری در اروپا بسیار بالاست، نرخ رشد اقتصادی در اروپا راضیکننده نیست و ممکن است روند کاهش نرخ رشد، شتاب بیشتری بگیرد. انگلستان از نظر نرخ رشد اقتصادی وضعیت مناسبی ندارد و از نظر سیاسی هم به شدت آسیبپذیر است. جنگ تجاری بین چین و آمریکا میتواند ادامهدار باشد و احتمال اینکه این جنگ تجاری منجر به کاهش نرخ رشد اقتصادی شود بسیار زیاد است. برخی از تحلیلگران اقتصاد جهانی معتقدند جنگ تجاری بین آمریکا و چین میتواند رکود سال ۲۰۲۰ را به واقعیتی اجتنابناپذیر تبدیل کند. گذشته از جنگ تجاری، همانطور که رابرت شیلر در مطالعات و گفتوگوهای خودش تاکید کرده است، بخش مسکن در جهان حباب بزرگی دارد که ترکیدن این حباب در یکی از کشورهای بزرگ جهان، میتواند اقتصاد جهانی را وارد یک رکود عمیق کند. در کنار این عوامل یک مشکل ساختاری هم در جهان وجود دارد و آن افزایش بیرویه بدهی دولتها، شرکتها و خانوارها در عمده کشورهای جهان است. سطح این بدهیها به بالاترین میزان خود در طول تاریخ رسیده است و ممکن است همانطور که بحران بدهیها در یونان اروپا را مستعد بحران فراگیر کرد، بحران بدهیها در کشوری مثل چین یا آمریکا یا اروپا بتواند بازار جهانی را وارد رکود کند. ضمناً یادمان باشد که بازارها در سالهای اخیر به شدت الکترونیک شدهاند و اگر در بخشی از اقتصاد جهانی بحرانی پیش بیاید، میتواند با سرعتی بیسابقه بقیه مناطق جهان را وارد بحرانی جدی کند. بنابراین پدیدهای تحت عنوان flash crash ممکن است به یک پدیده جدی تبدیل شود و تاکنون سقوطهای الکترونیک با سرعت کمی در حال توسعه است و در صورتی که رکود عمیقتر شود امکان دارد که دامنه این رکود با این سقوطها عمیقتر شود. بنابراین در مجموع میتوان گفت اقتصاد جهانی شکننده است. شکنندهتر از هر موقع دیگر بعد از بحران مالی سال ۲۰۰۸ و بنابراین هر لحظه ممکن است اقتصاد جهانی درگیر بحرانی پیشبینینشده بشود. ولی آنچه با درصد بالایی قابل پیشبینی است این است که بحران بالقوه در بازار جهانی وجود دارد و تنها نیاز دارد که با یک محرک تبدیل به یک رکود یا بحران فراگیر شود. این محرک ممکن است در سال ۲۰۲۰ فعال شود. شاید در سال ۲۰۲۱، پیشبینی زمان بحران سخت باشد ولی تحقق آن اجتنابناپذیر است.