دلهدزدها
نظام اداری چگونه درگیر فسادهای خرد میشود؟
مرضیه محمودی: چندی پیش رئیس کل دادگستری مازندران اعلام کرده بود «حدود 40 درصد از پروندههای سرقت سال گذشته استان مربوط به اماکن دستگاههای دولتی بوده است». جز آن، محمود حجتی، وزیر کشاورزی هم از فساد دستگاه متبوع خود گله کرده و گفته بود «برخی از پرسنل، مردم را آنقدر میبرند و میآورند تا در جایی و گوشهای آنها را تیغ بزنند». همه از تخلفات دستگاههای اداری و اجرایی به قوه قضائیه و سازمانهای ناظر پناه میبرند اما مشکل این است که رئیس قوه قضائیه خبر داده «در خود قوه قضائیه رشوههایی اخذ شده که بهتآور است؛ از آپارتمانهای 600متری گرفته تا ویلاهای چهارهزارمتری در شمال که در نوع خود کمنظیر است». وقتی پای دزدی و اختلاسهای چند هزار میلیاردتومانی در میان باشد، دزدی و رشوههای کوچک چند صدهزارتومانی یا چندمیلیونی نه به چشم مردم میآید و نه رسانهها و حتی شاید دستگاههای نظارتی هم با دیده اغماض به آنها نگاه کنند. فسادهای خرد، شاید سرمایههای اقتصادی چندانی را مستقیماً بر باد ندهد، اما در از بین بردن سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی، دستکمی از فسادهای کلان ندارند. مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری آذرماه سال 97 گزارشی منتشر کرد که نشان میداد شاخص ادراک فساد از 7 /63 درصد در سال 88 به 6 /88 درصد در سال 95 رسیده است! این به آن معناست که در کنار فسادی که گروههای سازمانیافته در نظام اداری ایجاد کردهاند، بخش سازماننیافتهای از دزدان کوچک هم مشغول به کارند و کار آنها سوءاستفاده از موقعیت اداری، دریافت رشوه و دلهدزدی از اموال دولت است. اما چیزی که وجود این فسادهای خرد را خطرناک میکند گرفتاری در چرخه شوم فساد است.
فرامرز رفیعپور پیمایشی را در تهران انجام داده که 79 درصد پاسخگویان این نظرسنجی اعلام کردهاند فساد مالی در همه سطوح وجود دارد و تنها دو درصد تصور میکنند فساد وجود ندارد.
کمترین نتیجه چنین تصوری، شکلگیری یک شبکه مویرگی از فساد است. در این شبکه مردم احساس میکنند در مقابله با شبکه بزرگ فساد کاری از دستشان ساخته نیست، تلاش آنها برای قانونمندی و سلامت نفس برای رسیدن به هدف کفایت نمیکند و برای رسیدن به هر چیزی باید همرنگ جماعت شوند و به جریان فساد تن دهند.
نتیجه چنین تصوری از قبل معلوم است. افزایش فساد، قبح آن را از بین میبرد و با از بین رفتن قبح فساد، فساد افزایش مییابد و عمیقتر، گستردهتر و بزرگتر میشود. با گسترش فساد انجام کارها به طریق قانونی کمتر ممکن میشود و چرخه فساد تعمیق میشود. فساد سیستماتیک، هم امکان توسعه را کند میکند و هم رشد اقتصادی را و این دو مانع توسعه درآمدهای واقعی میشوند و در نبود درآمد، فشار اقتصادی، به فساد بیشتر دامن میزند. از سوی دیگر افرادی که با جریانات مالی بزرگ نزدیکاند از طریق فساد و رانت ثروتهای زیاد و بادآوردهای را به دست میآورند، اختلاف طبقاتی مبتنی بر رانتخواری و فساد ایجاد میشود. در نتیجه نوکیسهها الگوهایی میشوند که بقیه را به فساد و رانتخواری میکشانند. کشیده شدن افراد بیشتری به ورطه فساد و رانتطلبی و رانتخواری موجب تنزل بیشتر اخلاقیات و ریخته شدن بیشتر قبح فساد میشود و این داستان و چرخه شوم ادامه مییابد.