چون کشتی بیلنگر
سیاستگذاری اقتصادی چگونه در تله اقتضا و مصلحت گرفتار شد؟
فاطمه شیرزادی: تجربه دو انقلاب، دو کودتا، یک اشغال نظامی، یک جنگ طولانی و سالها مقابله با دخالت کشورهای شرقی و غربی تنها بخشی از بحرانهایی است که مردم ایران فقط طی حدود یک قرن از سر گذراندهاند و تنشهای خارجی و داخلی همچنان ادامه دارد. در میانه این همه بحران، سیاستمداران ما پیوسته برای توصیف وضعیت از عبارت «مقطع حساس کنونی» استفاده میکنند. تکرر استفاده سیاسیون از این عبارت تقریباً جامعه را در مقابل آن بیحس کرده، اما عادت این تکرار همچنان در فضای سیاسی کشور باقی است و به نظر میرسد این عادت به سیاستگذاران اقتصادی نیز سرایت کرده است تا به سبک سیاستمداران، در مواجهه با هر مسالهای به «تحریم و جنگ اقتصادی» استناد کنند و به این بهانه علاوه بر به تعویق انداختن اصلاح ساختار، برای حل کوچکترین مسائل هم به جای سیاستگذاری بر مبنای قواعد و آموزههای علم اقتصاد، به سیاستگذاری به اقتضای شرایط روی بیاورند. در چنین فضایی، اقتصاد ایران با سرعت زیاد از سمت قاعده به سمت اقتضا و مصلحت حرکت میکند و میتوان گفت سیاستگذاری در ایران دارد کوتاهمدت و مصلحتی میشود.
معاون اول رئیسجمهور اخیراً اذعان کرده که جنبه امنیتی، اصلیترین مساله در اتخاذ برخی تصمیمات بوده است. اسحاق جهانگیری که سال گذشته با اعلام سیاست تخصیص ارز 4200تومانی انتقادات زیادی را متوجه خود و دولت کرد، 23 شهریورماه سال جاری در یک سخنرانی توضیح داد: «یک جنگ اقتصادی نابرابر ظالمانهای علیه اقتصاد کشور شروع شده است و اردیبهشت ۹۷ رسماً آن را اعلام کردند. اینکه در آن زمان چه شرایطی به جهت اقتصادی در کشور حاکم بود و چه تصمیماتی گرفته شد و چرا گرفته شد، اینها در جای خود قابل بحث است. عدهای کار را خیلی ساده میگرفتند و بلافاصله میگفتند این تصمیم اقتصادی بوده و به دلایل اقتصادی مثلاً این تصمیمات، تصمیمات درستی نبوده است. ولی وقتی یک جنگ نابرابر اقتصادی اینگونه شروع میشود، حتماً جنبه امنیتی اصلیترین مساله آن است، شما هم مدام فکر میکنید در این جنگ آنها کجا را هدف قرار دادهاند؛ خصوصاً اینکه اگر اطلاعات دقیقی از طریق دستگاههای اطلاعاتی به ما برسد که کدام کشور منطقه با چه میزان پول و در کجا میخواهند فشار وارد کنند و توانمندی ما برای مقابله چگونه است؛ همه اینها کمک میکند که سیاستگذار بتواند تصمیم بهموقع بگیرد و بتواند سیاست طرف مقابل را به شکست بکشاند. کسی هم نمیآید بگوید این تصمیم من صرفاً یک تصمیم اقتصادی است که بر اساس سیاستهای اقتصادی و علم اقتصاد اتخاذ شده است.»
به نظر میرسد سیاستگذار بر این باور است که در شرایط دشوار تحریم که با تعبیر «جنگ اقتصادی» از آن یاد میکند، عمل به آموزههای علم اقتصاد با حفظ امنیت در تقابل است، بنابراین تمسک به علم اقتصاد سادهاندیشی است و برای حل این مسائل پیچیده باید به راه سیاستگذاری مصلحتاندیشانه رفت؛ راهی که دهههاست در کشور ما پیموده شده و هربار ما را از چاله به چاه افکنده است.