حدیث ناتوانی
آیا دچار پدیده بیدولتی شدهایم؟
فاطمه شیرزادی: کارشناسان مدتها درباره چالشها و ابرچالشهای اقتصادی هشدار میدادند، عموم مردم نیز کم و بیش مشکلات ناشی از این چالشها را در زندگی روزمره خود احساس میکردند، اما امیدواری به حل مشکلات از بین نرفته بود. رای مردم به دولت تدبیر در سال 1392 محصول همین امید بود. دولت یازدهم که نقطه قوتش در دیپلماسی بود، در آغاز کار با گام برداشتن در جهت حل تعارضهای بینالمللی پاسخ امیدوارکنندهای به رایدهندگان داد؛ امیدها هر روز بیشتر شد و با دستیابی دولت به توافق برجام به اوج رسید، اما ناتوانیها از همان ایام آغاز شد؛ ناتوانی از مقاومت در برابر سنگاندازیهای مخالفان مذاکرات و منتقدان برجام و در نتیجه ناتوانی از انعقاد قراردادهای تجاری و اقتصادی، ناتوانی از بهبود فضای کسبوکار و جذب سرمایهگذاران خارجی، و نهایتاً ناکامی در چیدن میوههای درخت برجام. این ناکامیها با خروج آمریکا از برجام که رئیسجمهوری تازه این کشور وعده آن را داده بود، تکمیل شد و سرانجام وقتی این تهدید عملی شد و آمریکا با عهدشکنی از این توافق دیپلماتیک خارج شد، امیدها به تدبیر دولت نیز به یأس و تشویش بدل شد. دولت که نتوانسته بود از فرصت حاصل از بهبود روابط بینالملل به نفع توسعه روابط تجاری جهانی استفاده کند و سرمایه اجتماعی حاصل از همراهی مردم را نیز برای کمک به اصلاحات ساختاری اقتصادی و حل ابرچالشها بهکار نگرفته بود، ناگهان آن فرصت را از دست داد و به تدریج این سرمایه با کاهش جدی مواجه شد.
نااطمینانی از آینده، بیاعتمادی به دولت، افق مهآلود روابط خارجی و مشکلات ساختاری، فضای اقتصادی را آبستن همهگونه آشفتگی کرده بود. مولود این آشفتگی به سرعت به صورت کاهش ارزش پول ملی و بیثباتی در شاخصهای اقتصاد کلان پا به عرصه گذاشت. اولین تجلی این بیثباتی برای مردم در گرانی روزافزون کالاها مشاهده شد. مردم میپرسیدند دولت کجاست؟ همانطور که فعالان اقتصادی با دیدن اشتباهات مکرر دولت در سیاستگذاری ارزی و سالها تعلل و تاخیر نهادهای تصمیمگیر در رسیدن به جمعبندی بر سر مسائلی مانند لوایح چهارگانه FATF میپرسند دولت کجاست؟ واقعیت این است که دولت نتوانسته بسیاری از این مسائل را حل و فصل کند. البته مسبب این ناکامی و سایر ناتوانیها صرفاً قوه مجریه نیست. هر چند در زبان فارسی دولت عموماً به معنای قوه مجریه به کار میرود، اما در قضاوت کارشناسی، سایر قوا و نهادهای تصمیمگیر نیز به اندازه قوه مجریه و حتی گاهی بیشتر در این ناتوانی سهیم هستند، هر چند کمتر از قوه مجریه در معرض رای و سوال مردم قرار بگیرند. به هر روی آنچه امروز در عرصه عمومی، آشکارا مشاهده میشود حس ناتوانی دولت (state) است؛ موضوعی که عباس آخوندی، وزیر پیشین راه و شهرسازی، آن را با عنوان «پدیده بیدولتی» توصیف میکند. او که پیشتر در اسفندماه 1391 از ظهور پدیده بیدولتی در ایران نوشته بود، اخیراً در یادداشت کوتاهی در کانال تلگرامی خود درباره ظهور مجدد این پدیده هشدار داده و نوشته است: «سیاستمداران ملی بدون فوت وقت باید چارهای برای خلأ وجود دولت داشته باشند.» اما پدیده بیدولتی دقیقاً به چه معناست، چه مصادیقی دارد و چه زمانی رخ میدهد؟