پارادایم محبوب
ریشه ابرچالشهای اقتصاد ایران چیست؟
دستیار ویژه رئیسجمهوری در امور اقتصادی که حدود هفت ماه پیش در پارلمان بخش خصوصی، شش ابرچالش اقتصاد کشور را به فعالان اقتصادی معرفی کرده بود، در نشست اخیر هیات نمایندگان اتاق ایران نیز به «معارفه» عامل شکلگیری و فربهشدن این ابرچالشها پرداخت: «بهرغم ماهیت متفاوت شش ابرچالش یادشده -مسائل مربوط به منابع آب، بیکاری، صندوقهای بازنشستگی، بودجه، نظام بانکی و محیطزیست- آنها دارای یک ویژگی مشترکاند و آن انگارههایی است که این ابرچالشها را به وجود آورده است.»
ندا گنجی: دستیار ویژه رئیسجمهوری در امور اقتصادی که حدود هفت ماه پیش در پارلمان بخش خصوصی، شش ابرچالش اقتصاد کشور را به فعالان اقتصادی معرفی کرده بود، در نشست اخیر هیات نمایندگان اتاق ایران نیز به «معارفه» عامل شکلگیری و فربهشدن این ابرچالشها پرداخت: «بهرغم ماهیت متفاوت شش ابرچالش یادشده -مسائل مربوط به منابع آب، بیکاری، صندوقهای بازنشستگی، بودجه، نظام بانکی و محیطزیست- آنها دارای یک ویژگی مشترکاند و آن انگارههایی است که این ابرچالشها را به وجود آورده است.» نیلی بر این باور است که ریشه ابرچالشهای اقتصاد ایران را باید در «رفاه مبتنی بر هدررفت منابع طبیعی و مالی» جستوجو کرد. این اقتصاددان در ادامه سخنانش توضیح میدهد: «طی دهههای گذشته، سیاستمداران کشور، منابع در دسترس اعم از منابع طبیعی نظیر آب، انرژی و ... و همچنین منابع مالی در صندوقهای بازنشستگی و بانکها را به مصرف رساندهاند تا برای مردم رفاه ایجاد کنند و برای خود محبوبیت بخرند. در واقع بخش قابل توجهی از رفاه ایجادشده در گذشته و حال، متعلق به نسلهای آینده و شاید مردم در آینده نزدیک است و نه رفاه حاصل از درآمدهای جاری اقتصاد.» نیلی البته واکنش مردم در قبال سیاستمدارانی را که با تکیه بر مصرف یا توزیع منابع محدود در پی کسب محبوبیت هستند نیز مورد تحلیل قرار داده است: «در گذشته نیز مردم اقبال بیشتری به این دسته از سیاستمداران نشان میدادند. چنانکه به عنوان مثال اگر سیاستمداری ادعا میکرد در راستای مدیریت تعادل منابع و مصارف صندوقهای بازنشستگی قصد دارد، سن بازنشستگی را حفظ کند یا افزایش دهد، یا پاداش بازنشستگی را کاهش دهد، در مقابل سیاستمداری که وعده کاهش سن بازنشستگی و افزایش پاداشها را میداد، عملاً شانسی نداشت؛ چرا که یقیناً اقبال مردم به فردی بود که به دنبال کاهش سن و افزایش پاداش بازنشستگی است.» مقصود این اقتصاددان از بیان این مثال و مثالهایی از این دست، آن است که بگوید، رویکردی که کمبود منابع و بحرانهایی که در نتیجه سوءمصرف منابع طبیعی و منابع مالی کشور به وجود میآید را مورد پیشبینی قرار میدهد، پارادایم غیرمحبوب در سیاست است و کسانی که این موارد را مطرح میکنند، معمولاً مورد استقبال عموم قرار نمیگیرند. اما دستیار ویژه رئیسجمهوری در امور اقتصادی با یک پیشنهاد به خانه فعالان بخش خصوصی گام نهاده بود؛ او در ابتدای سخنانش، پرسشی را خطاب به صاحبان کسب و کار مطرح کرد. پرسشی با این مضمون که اگر امروز از نهادی مانند اتاق، پرسیده شود که مهمترین مطالبه خود از سیاستگذار را بیان کند، پاسخ چه خواهد بود؟ نیلی سپس پاسخ پیشنهادی خود را نیز با آنان در میان گذاشت: «واقعیت این است که بدون تغییر پارادایم اقتصاد سیاسی موجود، نمیتوان راهحل فنی برای حل مسائل اقتصاد ایران ارائه کرد.» او سخنانش را چنین ادامه داد: «اینک با یک واقعیت مواجهیم و آن این است که پارادایم اقتصاد سیاسی مبتنی بر مصرف منابع مالی و طبیعی در اقتصاد ما دیگر امکان عملی تداوم ندارد. این واقعیت مهم ابتدا باید در میان نخبگان درک و پذیرفته شود و بعد با زبانی مناسب و ترتیبی مدبرانه به جامعه منتقل شود. در واقع فارغ از مباحث کارشناسی موضوع، نیاز به شکلگیری یک وفاق ملی حول محور پذیرش اشتباهاتی است که طی دهههای گذشته مرتکب شدهایم. وفاقی که باید به دور از هیجانات سیاسی و منازعات حزبی شکل گیرد.»