بازار انسانی، نه بازار انسان
آیا مبادله اعضای بدن آزادانه و داوطلبانه است؟
انسان هرچند ابزار توسعه است اما هدف توسعه هم هست. این گزاره را آمارتیا سن، برنده نوبل اقتصاد در سال 1998، مورد تاکید قرار میدهد. بنابراین، هر ابزاری برای بهبود رفاه اجتماعی برگرفته از رفاه تکتک انسانها باید به کار گرفته شود. بازار نیز یک ابزار به منظور سازماندهی مبادلات انسانی است در نتیجه تا جایی میتواند بهکار گرفته شود که به انسانیت، به عنوان هدف اساسی، آسیب وارد نشود. نظرم این است که بازار «نمیتواند و نباید» در مبادلات اعضای بدن انسان به کار گرفته شود و با چنین بازاری به دلایل زیر مخالف هستم:
1- بردهداری مدرن
در تاریخ همواره مبادلاتی مربوط به انسان، زمان انسان و اعضای بدن انسان وجود داشته است. مبادله انسان در بازار معمولاً از طریق بازار بردهفروشان انجام میشد که این بازار در دوران مدرن کنار گذاشته شد؛ چرا؟ چون که با حقوق مالکیتی انسان آزاد منافات داشت، به عبارتی با حقوق بشر همخوانی نداشت. بازار اعضای بدن انسان، نوعی بردهداری مدرن است که به جای کل انسان، قسمتی از انسان مورد مبادله قرار میگیرد.
در دوران مدرن، زمان انسانها از طریق بازار مبادله میشود که به آن بازار نیروی کار میگوییم. بازار نیروی کار با بردهداری متفاوت است. زیرا کارفرما فقط کار انسان را خریداری کرده و حق آسیب به جان و همه وجود کارگر را ندارد، مبادلهای موقت است نه دائم، کارفرما حق فروش کار به غیر را معمولاً ندارد، بهای کار به خود کارگر پرداخت میشود و کارگر حق فسخ دارد. اکنون بررسی کنید که فروش اعضای بدن به مبادله در بازار برده شبیهتر است یا بازار نیروی کار؟
البته برخی افراد مانند کارل پولانی در کتاب «دگرگونی بزرگ» مخالف این هستند که سازوکار بازار حتی برای نیروی انسانی استفاده شود: «جدا کردن کار از سایر فعالیتهای زندگی و قرار دادن آن تحت کنترل قوانین بازار همانا نابودسازی همه شکلهای انداموار زندگی بود.» برخی از این موضوع نیز فراتر رفتهاند و مخالف هستند که سازوکار بازار برای موضوعاتی مانند امور پزشکی و آموزش استفاده شود یا به عبارتی مخالف کالایی شدن آموزش و سلامت انسان هستند. زیرا این امور از جنبه انسانی و وابستگیهای انسانی اهمیت دارند و به راحتی نمیتوان برای آن قیمت بازاری تعیین کرد. به عبارتی ارزش آموزش یک معلم یا ارزش درمان یک پزشک که اولی با روح و روان یک انسان و دومی با جان انسان سر کار دارد بر حسب قیمتهای پولی قابل سنجش نیست. در ایران کنونی، همه این امور به راحتی توسط سازوکار بازار انجام میشود و میبینیم چه مشکلاتی برای تربیت و سلامتی انسانها ایجاد کرده است. هرچند، باز هم بهکارگیری سازوکار در این امور از منافع بسیار بیشتری نسبت به بازار اعضای بدن انسان برخوردار است. و این دو بازار از ابعاد مختلف با هم قابل قیاس نیستند.
2- کارایی بیشتر ساختارهای سازماندهی اهدای عضو
موضوع مبادلات و ماهیت آنها در اینکه کدام مبادله توسط چه ساختاری سازماندهی شود اهمیت زیادی دارد. بازار یکی از ساختارهای سازماندهی مبادلات بین انسانهاست. معمولاً ساختار بازار برای مبادلاتی بهکار میرود که قیمتگذاری بر حسب پول در آنها آسان باشد، هزینه مبادله کمتری در این ساختار نسبت به ساختارهای رقیب وجود داشته باشد و مولفههای غیرپولی (غیرمادی) در آن وابستگی انسانی شدیدی ایجاد نکرده باشد. مثلاً مبادله سیب را در نظر بگیرید؛ هم امکان قیمتگذاری وجود دارد، هم اینکه مبادله سیب در بازار هزینه کمتری نسبت به هماهنگی از طریق دستورات درونبنگاهی یا از طریق دولت دارد و هم اینکه بین فروشنده و خریدار سیب وابستگی انسانی چندانی وجود ندارد. اما برای مثال دیگر، مبادله ازدواج را در نظر بگیرید که قیمت شفافی برای آن وجود ندارد، خانواده برای بسیاری از افراد میتواند ساختار سازماندهی مناسبتر و کمهزینهتری باشد و بین زوجین و فرزندان وابستگی انسانی بسیار شدیدی وجود دارد. در نتیجه، چنین مبادلهای برای بسیاری از افراد (طبق هنجارها و عرفهای جاافتادهتر) امکان سازماندهی در بازار برایش فراهم نیست. حداکثر این است که بازار یکی از ابعاد موضوع را میتواند پوشش دهد. مبادلات اعضای بدن نیز قیمت شفافی ندارد زیرا افراد نمیتوانند قیمت دقیقی برای اعضای خود تعیین کنند، چه از سمت خریدار و چه از سمت فروشنده و چون به وابستگیهای انسانی آسیب میزند لازم است از طریق ساختارهای اهدای عضو سازماندهی شود.
3- تضاد با اصول آزادیخواهی
مبادله اعضای بدن انسان، یک مبادله آزادانه و داوطلبانه از طرف فروشنده نیست. بلکه چنین فردی تحت فشارهای اقتصادی است که حاضر شده جانش را با فروش عضوی از بدنش به خطر بیندازد. به عبارتی، مبادله تحت اجبار و اضطرار است. حقوق مالکیتی فرد بر جانش با فروش عضو به خطر میافتد. در نتیجه، چنین مبادلهای با اصول آزادیخواهی، که مبنای بازارهای آزاد رقابتی است، منافات دارد. در بازار رقابتی، در سمت تقاضا این فرض اساسی وجود دارد که تقاضای فردی بر مبنای حاکمیت مصرفکننده شکل میگیرد. این خواستههای یک انسان است که بر مبنای ارزش ذهنی خود تعیین میکند چقدر کالا و با چه قیمتی خریداری کند. اما در بازار اعضای بدن، فرد برای عضو خود (یعنی کالای موضوع مبادله) ارزشگذاری نمیکند بلکه به دلیل اجبار برای حل مشکلات خود است که ارزشگذاری انجام میدهد. برای مثال، میخواهد با این پول عمل جراحی یکی از نزدیکانش انجام شود، خوراک و سرپناه زندگی حداقلیاش برای زنده ماندن تامین شود و سایر موارد مشابه. بنابراین، محاسبه میکند پولی که دریافت میکند آیا این شرایط اضطراری برای زنده ماندن خود و نزدیکانش را برطرف میکند یا خیر؟ همچنین احتمال بروز اشتباهات محاسباتی چه در کمبرآوردی احتمال خطر ناشی از نقص عضو، چه بیشبرآوردی در منافع حاصل از پول بهدستآمده نیز بسیار وجود دارد چون موضوع معطوف به آینده دور است. از زوایایی مشابه بیمه بازنشستگی و شخص ثالث.
4- غیرمنصفانه بودن
این بازار به طور ذاتی غیرمنصفانه است. به عبارتی، طبق نظریه عدالت جان رالز اگر از هر فردی که در شرایط خرید یا فروش در این بازار نیست پرسیده شود آیا حاضر هستید در مقابل مقداری پول عضوی از بدن خود را بفروشید در حالی که به سلامتی شما آسیب وارد میشود پاسخ به طور شفاف «نخیر» خواهد بود. من از مسوولان مجله درخواست دارم این سوال را نویسندگانی که در این شماره طرفدار بازار خرید و فروش اعضای بدن هستند بپرسند!
5- نقش دولت در حفظ جان انسان
دولت چه نقش مهم دیگری دارد زمانی که حتی نمیتواند از اعضای بدن انسانهای جامعه نگهداری کند. مهمترین کارکرد یک دولت، نخست حفظ جان و سپس مال انسانهای آن جامعه است. اما هنگامی که از طریق مبادله اعضای بدن، جان برخی از انسانها به مخاطره میافتد، این نتیجه نشان میدهد که دولت نقش خود را به درستی ایفا نکرده است. منظور این است که دولت نباید میگذاشت وضعیت رفاهی برخی انسانهای جامعه به سطحی برسد که به دلیل نیاز پولی به چنین مبادلات غیرانسانی، غیرداوطلبانه و غیرمنصفانهای تن بدهند. دولت باید این کار را هم از طریق بهبود تولید و هم بازتوزیع درآمد انجام میداد. باید حمایتها و تامین اجتماعی را به گونهای گسترش میداد که انسانهای جامعه برای زنده ماندن خود یا تامین معاش خود نیازی به مبادلاتی مانند عضوفروشی یا تنفروشی نداشته باشند. اصل 28 (حق اشتغال همه) و اصل ۲۹ (تامین اجتماعی برای همه) و اصل 30 (آموزش رایگان برای همه) در قانون اساسی ایران برای چنین منظوری تدوین شده است.
در واقع، رواج بازار فروش اعضای بدن نه به خاطر این است که چنین بازاری میتواند کارایی اجتماعی را بهبود ببخشد بلکه به این دلیل است که دولت در تهیه و تامین استانداردهای حداقلی برای زنده ماندن یک انسان، ناکارا عمل کرده است. این ناکارایی هم ناشی از آسیب دولت به تولید و درآمدزایی بوده و هم از طریق انجام ندادن وظایف اساسی خود طبق قانون اساسی. به عبارتی، ما در این موضوع خاص با شکست دولت روبهرو هستیم نه کارایی بازار.