چینی بندزده اعتماد عمومی
چرا ظرفیت اجتماعی اصلاحات اقتصادی در ایران طی سالهای اخیر افول کرده است؟
حسن روحانی بیش از پنج سال است که ریاست دولت را در ایران بر عهده دارد اما برخلاف آغاز کار پرشور دو دولتش در سالهای 92 و 96 که با حمایت مردم همراه بود، حالا دیگر خبر چندانی از آن سرمایه اجتماعی نیست.
زینب موسوی: حسن روحانی بیش از پنج سال است که ریاست دولت را در ایران بر عهده دارد اما برخلاف آغاز کار پرشور دو دولتش در سالهای 92 و 96 که با حمایت مردم همراه بود، حالا دیگر خبر چندانی از آن سرمایه اجتماعی نیست. مسعود نیلی که پیشتر از سمت دستیاری ویژه رئیس جمهوری در امور اقتصادی استعفا کرد، در شماره هفته گذشته هفتهنامه تجارت فردا در تشریح استعفای خود بر این موضوع صحه گذاشت. او گفت «بدون شک دولت دوازدهم فرصتی دستنیافتنی برای چند اصلاح ساختاری بود و شاید پس از این دولت، دیگر مجال اصلاحات ساختاری در اقتصاد ایران فراهم نشود زیرا ظرفیت اجتماعی برای اصلاحات اقتصادی به شدت افول کرده است. مردم میگویند چند دهه است این شعارها تکرار میشود و در نهایت هم به نتیجه نرسیده است.» هر چند بیتردید این دیدگاه موافقان و مخالفانی دارد اما اگر این گزاره صحیح باشد، به معنی آن است که اصلاحات ساختاری ازجمله اصلاحات اقتصادی در ایران، حالا با کاهش پشتوانه مردمی و سرمایه اجتماعی به بنبست رسیده یا میرسد.
البته کارشناسان موانع بر سر راه اصلاحات ساختاری کشور را در دو سطح حکومت و دولت بررسی میکنند و ریزش سرمایه اجتماعی را یکی از اصلیترین موانع برای این اصلاحات عنوان میکنند؛ شاخصی که میتواند با ترمیم اعتماد زخمخورده عمومی در جامعه بهبود یابد و احیا شود. اما آنچه میتواند اعتماد عمومی را ایجاد کند، مجموعهای از اقدامات اعتمادزا نظیر باز کردن فضای فکری در جامعه و اقداماتی است که اعتبار را به نهادهای اجرایی و سیاستگذاری کشور بازگرداند.
تحلیلگران با در نظر گرفتن «حکمرانی خوب» به معنای اعمال قدرت اقتصادی، سیاسی و اداری بر اساس قانون، پاسخگویی و اثربخشی، آن را یکی از ملزومات اصلی توسعه و شرط لازم برای ثبات اقتصادی و به تبع آن، انسجام اجتماعی و سیاسی میدانند. بر اساس تئوری حکمرانی، حکمرانی خوب از سه جزء اصلی تشکیل شده و آن عبارت است از دولت، جامعه مدنی و بخش خصوصی. در این میان هرکدام از این اجزا در راستای تحقق حکمرانی خوب وظایفی بر عهده دارند که برای مثال میتوان به وظایف دولت اعم از برقراری حاکمیت قانون، تنظیم استانداردهای اقتصادی و اجتماعی، توسعه زیرساختهای اجتماعی و فیزیکی و نیز برقراری عدالت اجتماعی اشاره کرد. از سوی دیگر تجربه کشورهای توسعهیافته نشان میدهد دولتهای مدرن به سرمایه اجتماعی به عنوان نوعی علاج برای همه مشکلات مینگرند و هر زمان با کاهش محبوبیت و سرمایه اجتماعی روبهرو شدهاند، به اصلاحات درونی یعنی اصلاح ساختارهای کشور اعم از ساختارهای اقتصادی در چارچوب قوانین خود دست میزنند.
با این همه در این پرونده در پی آن هستیم که بدانیم چرا ظرفیت اجتماعی در ایران طی سالهای اخیر تا این اندازه کاهش یافته و دلایل ریزش سرمایه اجتماعی چیست؟ همچنین به دنبال پاسخ به این سوال هستیم که در وضعیت فعلی ایران چگونه میتوانیم ظرفیت اجتماعی را تقویت کنیم؟ و اینکه آیا میتوان به اصلاح ساختاری و اقتصادی در ایران امید داشت؟