آموزش پیشگیری
رابطه میان کمبودها در نهاد آموزش با سرریز جرائم اجتماعی چیست؟
شاید شما هم در نزدیکی خودتان زنان و مردانی را میشناسید که در میانه نوجوانی و جوانی بهجای آنکه پشت میز کلاس و درس باشند سر از خیابان و زندان درآوردهاند. نمونههای این اتفاق کم نیستند. شاید یکی از کلیشهایترین ژانرهای سینمایی در جهان از گذشته تا اکنون همین نابجایی دراماتیک است.
شاید شما هم در نزدیکی خودتان زنان و مردانی را میشناسید که در میانه نوجوانی و جوانی بهجای آنکه پشت میز کلاس و درس باشند سر از خیابان و زندان درآوردهاند. نمونههای این اتفاق کم نیستند. شاید یکی از کلیشهایترین ژانرهای سینمایی در جهان از گذشته تا اکنون همین نابجایی دراماتیک است. دوگانه خیر و شری که غالب ادبیات جهان و منظومههای نمایشی را دربر میگیرد. اسماعیل آذری، روحانی جوانی که این روزها بیش از آنکه در منبر وعظ و محراب مساجد خطبه بخواند، در کورهراههای مناطق محروم در کهگیلویه دبههای رنگ و کتابچههای قصه برای کودکان ارمغان میبرد و تصویری از محرومیت در امر آموزش را در گوشهای از همین ایران امروز به تصویر میکشد. او چهره شناختهشدهای در توئیتر است. هر روز از کودکانی مینویسد که به دلیل فقر و نبود امکانات آموزشی به سرعت به جمعیت بیکار و احتمالاً به جمعیت بیسواد کشور افزوده و در روایتی ناخواسته و غیردلخواه تعدادی از آنها ممکن است در آینده سر از بازداشتگاهها و زندانهای شهرها دربیاورند. حتماً لازم نیست در روستاها و مناطق محروم دنبال فقر آموزشی و کمبود امکانات زیرساختی و در نتیجه تولید بزهکاری اجتماعی و افزایش آسیبهای اجتماعی بگردیم چراکه این فرصت در شهرها بیش از دیگر مناطق زمینه ظهور دارند. شهر تهران پایتخت 12میلیونی ایران بالاترین سرانه زیرساختهای آسیبپذیر آموزشی کشور را دارد و به مراتب - به دلیل جمعیت بیشتر این کلانشهر- میزان وقوع جرم و بزه در تهران بیش از دیگر شهرهای ایران است. بنابراین برای بررسی وضعیت نیازمند کنکاشی چندبعدی از نظر آماری و تحلیل رویدادی هستیم. هزینه آموزش در ایران آیا کفایت تعداد دانشآموزان و مرجوعان را دارد؟ رابطه میان فقر آموزشی و کمسوادی با گسترش فقر فرهنگی و اجتماعی و در نهایت افزایش بزهکاری و جرم و جنایت چقدر است؟
چندی پیش رسانهها با مقایسه آماری هزینه زندانیان کشور با بودجه آموزش و پرورش، بر مساله حیاتی که میتواند چشماندازی از توسعه اجتماعی در ایران به دست دهد، انگشت گذاشتند. موضوعی که البته در گرداب تعبیرهای چندگانه مثل سیاهنمایی از یکسو و نادیده انگاشتن مشکلات از سوی دیگر گم شد. اگر همین امروز در فضای اینترنت دنبال چنین سوژهای باشید حتماً تیترهایی با این مفاهیم که «هزینه زندانیان کشور چهار برابر بودجه وزارت ورزش» یا «هر زندانی ۹ برابر مخارج تحصیلی یک دانشآموز هزینه میتراشد» یا «هزینه ماهانه نگهداری یک زندانی معادل حقوق دو کارگر است» یا «هزینه نگهداری زندانیان کشور چهار برابر بودجه وزارت ورزش و جوانان و وزارت فرهنگ و ارشاد» و تیترهایی از این دست را خواهید دید.
حسین موسویچلک رئیس انجمن مددکاری ایران که از نزدیک با نمونههای بیشماری از دوگانه خیر و شر آموزش در مدرسه و محبوس در ندامتگاه برخورد داشته است، به «تجارت فردا» میگوید: «در ایران سنجشی اینگونه که آموزش توانسته باشد در کاهش هزینههای مرتبط با جرم به معنای عام تاثیر داشته باشد، صورت نگرفته یا لااقل در اختیار ما نیست. اما هیچکس با این حجم نشانههای علمی و عینی نمیتواند بگوید که آموزش صحیح نمیتواند بر پیشگیری از وقوع جرم تاثیرگذار باشد. بدون شک آموزش از سوادآموزی تا مهارتآموزی ارتباطی و اجتماعی و آموزش فنی و حرفهای که میتواند فرصتهای شغلی را ایجاد کند، همه میتوانند تاثیرگذار باشند.»
این آسیبشناس اجتماعی مهمترین استراتژی در پیشگیری از آسیبهای اجتماعی را آموزش میداند و معتقد است: «در این زمینه نباید شکی به خود راه داد که با آموزش است که میتوان ساخت اجتماعی را از انحرافات و افزایش جرم و جنایت در امان نگه داشت. باید برنامهریزی به سمتی برود که سواد اجتماعی مردم بالا برود چراکه آنوقت درگیری آنها با مقوله آسیبهای اجتماعی و جرائم به مراتب کمتر خواهد شد یا اینکه بر ما روشن میشود که گرایش مردم به جرائم امری عامدانه و آگاهانه است که دانستن این اتفاق خود کمک بزرگی برای مدیریت جامعه است.»
اگر بخواهیم مقایسه آماری رسانهها از میزان هزینهکرد دستگاهها در دو مقوله آموزش و شیوع جرم و جنایت را مورد توجه قرار دهیم، باید بپذیریم سیستم حکمرانی اجتماعی نیازمند برنامهریزی با بودجهسنجی دقیق برای مدیریت بهتر جامعه است. آنطور که رسانهها در دو سال گذشته از میزان بودجه سازمان زندانها و آموزش و پرورش گزارش دادهاند، روند برنامهریزی در ایران مسالهای معکوس و شوربختانه معیوب است. سایت فکتنامه که سعی دارد تحلیلی آماری و دقیق از فکتهای ارائهشده در رسانهها ارائه دهد، در پی انتشار گزارشی درباره هزینه 20 برابری زندانها در برابر آموزش و پرورش به این مساله به صورت دقیق واکنش نشان داده که برای تبیین چنین سوژهای ضروری است بخشی از این گزارش را بازنشر کنیم. این سایت با مقایسه بودجه سازمان زندانها با بودجه آموزش و پرورش بر اساس دادههای رسمی و منتشرشده ابتدا این فرضیه را رد کرده و در نهایت چنین تحلیل کرده که «کل اعتبارات پیشبینیشده برای سازمان زندانها امسال (ردیف ۱۰۸۲۰۰، صفحه ۱۰۳ قانون بودجه ۱۳۹۷) بیش از ۱۳۷۴ میلیارد تومان است. بر اساس اطلاعات جدول ۷-۱ (صفحه ۲۳۲) نشان میدهد حقوق و مزایای کارکنان این سازمان نیز از همین ردیف پرداخت میشود. برای حقوق کارکنان این سازمان حدود ۶۷ میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان در نظر گرفته شده است.» در بخش دیگری به جمعیت زندانیان اشاره کرده و افزوده است: «از سوی دیگر در جزئیات این ردیف که در جلد دوم پیوست چهارم قانون بودجه ۹۷ (ستون سنجه عملکرد در جدول صفحه ۶۱) آمده، تعداد زندانیان ۲۲۰ هزار نفر در نظر گرفته شده است. این آمار با آخرین آمارهای منتشرشده در مورد جمعیت زندانیان همخوانی دارد. بر اساس آخرین آمارهای قوه قضائیه جمعیت زندانیان در سال ۱۳۹۵، ۲۱۷ هزار نفر بوده است.»
همچنین با تاکید بر سرانه زندانیان نوشته «با این حساب اگر بخواهیم سرانه زندانیان را دقیق محاسبه کنیم، دولت سالانه چیزی در حدود شش میلیون و ۲۵۰ هزار تومان به ازای هر زندانی، به سازمان زندانها پرداخت میکند. این عدد بر اساس بودجه سازمان زندانها در سال ۱۳۹۵، کمتر از سه میلیون و ۵۰۰ هزار تومان بوده که ۹۸ درصد آن به سازمان زندانها پرداخت شده است.»
در بخش دیگری از این گزارش تحقیقی به «سرانه هر دانشآموز چقدر است؟» پرداخته شده است. در این بررسی بودجه آموزش و پرورش مورد نقد قرار گرفته و اضافه شده که «اعتبارات آموزش و پرورش در سال ۱۳۹۷، حدود ۳۶ هزار و ۲۵۰ میلیارد تومان است (صفحه ۱۹۲ قانون بودجه ۱۳۹۷).» همچنین به میزان جمعیت دانشآموزان نیز اشاره شده و این گزارش چنین تکمیل شده است: «بر اساس اطلاعاتی که در ستون «سنجه عملکرد» صفحات ۲۱۷ تا ۲۲۱ جلد اول پیوست چهارم قانون بودجه ۱۳۹۷، منتشر شده تعداد دانشآموزان حدود ۱۰ میلیون و ۷۵۵ هزار نفر در نظر گرفته شده است. به نظر میرسد این عدد، فقط شامل دانشآموزانی باشد که در مدارس دولتی تحصیل میکنند. بر اساس آخرین اطلاعات منتشرشده در سایت مرکز آمار ایران، تعداد کل دانشآموزان در سال تحصیلی ۹5-۹4، نزدیک ۱۳ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر بوده است. این در حالی است که به گفته مقامهای آموزش و پرورش در همین مقطع زمانی حدود یکمیلیون و ۳۷۷ هزار دانشآموز در مدارس غیردولتی درس میخواندند. با این حساب جمعیت دانشآموزان مدارس دولتی باید چیزی در حدود ۱۲ میلیون نفر باشد. اگر جمعیت نوشتهشده در بودجه را حساب کنیم، بودجه سرانه دانشآموزی امسال چیزی حدود سه میلیون و ۳۰۰ هزار تومان است. اگر جمعیت مدارس دولتی را مبنا قرار دهیم، سرانه حدود سه میلیون تومان و اگر کل جمعیت دانشآموزان را (دولتی و غیردولتی) حساب کنیم سرانه در حدود دو میلیون و ۷۰۰ هزار تومان محاسبه میشود.»
در نتیجه این کار تحقیقی که سرانه هر زندانی یا دانشآموز تقسیم بر کل بودجه سازمان تقسیم بر تعداد زندانیان و دانشآموزان شده است، این نتایج به دست آمده است که «در سال ۱۳۹۷ به ازای هر زندانی، شش میلیون و ۲۵۰ هزار تومان در بودجه عمومی در نظر گرفته شده است». همچنین «حاصل تقسیم کل بودجه آموزش و پرورش بر جمعیت دانشآموزان بین سه میلیون و ۳۰۰ تا دو میلیون و ۷۰۰ هزار تومان محاسبه میشود.»
موسویچلک در تحلیل و در عین حال در تایید وضعیت مقایسه آماری میان نهاد آموزش در ایران با مدیریت زندانها معتقد است آنچه باید به آن بیش از هر چیز اهمیت داد میزان هزینهکرد برای پیشگیری از وقوع جرم است. او تاکید میکند: «پیشگیری به نسبت مداخله بعد از جرم در ایران اساساً نادیده گرفته شده است و این خود هزینه به مراتب سنگینی بر پیکره جامعه وارد میکند. همیشه مقابله و برخورد و درمان اولویت بیشتری به نسبت پیشگیری در ایران داشته است.»
او میافزاید: «منطق مدیریت اجتماعی هوشمند میگوید شما برای اینکه هزینه مدیریت جامعه را پایین بیاورید باید به سمت پیشگیری بروید. و پیشگیری جز با امر آموزش شدنی نیست. آموزش نیز فقط کلاس درس نیست بلکه رسانه و دیگر نهادهایی که میتوانند در افزایش دانش اجتماعی به جامعه کمک کند باید تقویت شود. باید از تمامی ظرفیتها استفاده کرد. باید پذیرفت پیشگیری ارزانتر و اثربخشی آن بیشتر است و پایداری برنامههای آموزش میتواند رضایت مردم از زندگیشان را در حوزه اجتماعی افزایش دهد چراکه از آموزش میتوانیم در تقویت توان افراد برای مدیریت شرایط بهخصوص وقتی دچار تعارض میشوند، بهره ببریم. با آموزش خوب است که ما یاد میگیریم چگونه در مواجهه با مشکلات برخورد کنیم و چگونه توان گفتوگو و حل مساله داشته باشیم.»
اظهارات این کارشناس آسیبهای اجتماعی در حالی است که هر بار مدیران سازمان زندانها و نهادهای مرتبط با زندانیان از افزایش میزان زندانیان خبر میدهند. آمار زندانیان در ایران از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۹۵ حدود ۳۳۳ درصد رشد داشته است و ایران از نظر جمعیت زندانیان در میان کشورهای اسلامی در رتبه دوم و در میان کشورهای آسیایی در رتبه ششم قرار دارد. جمعیت زندانیان در هر ۱۰۰ هزار تن در آسیا ۱۷۴ نفر و در جهان ۱۶۸ تن است. این در حالی است که در ایران این رقم به ۲۸۳ تن به ازای هر ۱۰۰ هزار تن رسیده است که صد نفر بیشتر از استاندارد آسیا و جهان است. البته بررسیها نشان میدهد شمار زندانیان بر اساس آمار رسمی اعلامشده، در دانمارک ۶۱ تن، در ایالاتمتحده نزدیک به ۷۰۰ تن، در ژاپن ۴۹ تن، در آفریقای جنوبی ۲۹۲ تن، در سوئیس ۸۴ تن یا در مالزی ۱۶۱ تن در هر ۱۰۰ هزار نفر است.
این آمارها نشان میدهد، درصد قابل توجهی از آمار زندانیان در ایران جوانان هستند که بسیاری از آنها مرتکب یکی از جرائم مرتبط با قاچاق مواد مخدر یا سرقت شدهاند. رئیس سازمان زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی ایران در تایید این ادعا سال 95 گفته است که «۶۴ درصد زندانیان در کشور متاهل هستند و ۷۰ درصد آنها از نظر سنی زیر ۴۰ سال قرار دارند». جمعیت 36درصدی زندانیان مجرد و همینطور جمعیت 70درصدی آنان که زیر 40 سال سن دارند رابطه معنادار آموزش با مساله مدیریت اجتماعی را نشان میدهد.
بر اساس اعلام مقامات زندانها، جمعیت کیفری زندانها با جمعیت ایران همخوانی ندارد و «زندانهای ما نیز ظرفیت و گنجایش این تعداد جمعیت کیفری را ندارد. ظرفیت زندانهای ما ۸۸ هزار تن است، اما اکنون ۲۲۳ هزار تن موجودی، یعنی بیش از 5 /2 برابر تراکم، زندانی داریم. در سال ۱۳۵۸ با ۳۷ میلیون جمعیت، ۸۵۵۷ زندانی داشتیم و در سال ۹۵ با ۷۸ میلیون جمعیت، ۲۲۳ هزار تن در زندانها بودند. اگرچه جمعیت کشور از سال ۶۴ تا ۹۵، حدود ۶۶ درصد افزایش یافته اما آمار زندانیان ۳۳۳ درصد رشد داشته است».
بررسی و مقایسه میزان هزینه و بودجه نهادهای آموزش و زندان در ایران نشان میدهد چطور سیاستگذاری غلط در امر آموزش جامعه را با چالشی هولناک مواجه کرده و نداشتن ساختار اولویتگذاریشده بهجای آنکه نهاد اجتماعی بتواند انسانهایی مهارتدیده، باسواد، مسوولیتپذیر و حافظ امنیت اجتماعی بار بیاورد، زمینه توسعه محرومیت و افزایش بزهکاری و جرم و جنایت را افزایش میدهد. با این حال میزان کسری بودجه سازمان زندانها در سال 95 به نحوی بوده که بیش از یک هزار و 500 میلیارد تومان کسری بودجه پیشبینیشده بود.
حسن موسویچلک در تحلیل شرایط فعلی جامعه ایرانی و مخاطرات کمبود هزینه آموزش در ایران و افزایش میزان جمعیت زندانی میگوید: «کنترل خشم، برقراری رابطه میانفردی، کنترل هیجانها و استرسها و مسائل سادهای از این دست که با آموزش ساده برای افراد جامعه ممکن است، در میزان افزایش یا کاهش سهم بزهکاری و جمعیت زندانیان موثر هستند. تابآوری اجتماعی اتفاق مهمی است که تنها با آموزش امکانپذیر است. بنابراین ما هر چقدر در این حوزه هزینه کنیم زندانهای کوچک و زندانیهای کمتری داریم. بزرگ بودن زندان نشاندهنده کوچک بودن برنامههای نهاد آموزش در ساخت اجتماعی است. همچنین ضعیف بودن برنامه پیشگیری از جایی میآید که سیستم مدیریت سیاسی و اجتماعی نتوانسته امر آموزش را به خوبی مدیریت کند.»
رئیس انجمن مددکاری ایران معتقد است: «وقتی ما دنبال نتایج کوتاهمدت هستیم که کف خیابان را جمع کنیم، یعنی تفکر و استراتژی پایه بر اساس مساله آموزش و در نهایت پیشگیری از وقوع جرم نیست. ما از ظرفیتهای موثر استفاده نکردهایم. آموزش و پرورش 12 سال دانشآموز را در اختیار دارد. این نهاد برای نهادینه کردن سواد اجتماعی دانشآموز کدام برنامه مدون را اجرایی کرده است؟ آموزش و پرورش در اندیشه حفظیات دانشآموزان بوده یا بالا بردن سواد اجتماعی دانشآموزان؟ طبیعی است که بر محفوظات تاکید داشته است. یکی از مهمترین بسترهای مقابله با وقوع جرم و پیشگیری و افزایش سواد اجتماعی، نهاد آموزش و پرورش است. از این ظرفیت به درستی استفاده نشده است چراکه در نهاد آموزش و پرورش مساله اصلی علوم اجتماعی نیست. البته در سالهای اخیر تلاشهایی دارد صورت میگیرد اما بسیار ضعیف و دیر اقدام شده و باید منتظر تبعات نگرش غالب بر امر آموزش در بستر جامعه ایرانی باشیم. تربیت نسل ممکن نیست مگر اینکه پیکره ساختار آموزش در ایران دگرگون شود.»
فقدان آیندهنگری در سیاستگذاری و برنامهریزیها در کشور را میتوان در ساختار آموزشی کشور دید. اگرچه مدیریت اجتماعی تنها با آموزش و پروش ممکن نیست اما نهاد آموزش و پرورش به دلیل موقعیت بنیادین آن در شکلگیری شخصیت افراد نهاد بسیار موثری است. در کنار آموزش و پرورش باید به نهاد آموزشی دیگری مثل رسانه نیز توجه کرد. رسانه ملی به دلیل سیاستهای غلط در نگرشهای سیاسی و اجتماعی و محدودیتهای خودخواسته در نادیده گرفتن تمامی قشرها و پیکرهبندی جامعه ایرانی نیز نقش تعیینکنندهای در معیوب بودن نظام آموزش در ایران دارد و به نظر میرسد تنها با اصلاح نگرشها میتوان به مساله پیچیده اختلاف بودجه میان نهاد آموزش و نهاد زندان پی برد. اگرچه به باور جامعهشناسان و تحلیلگران اجتماعی هنوز هم برای نجات اجتماع ایرانی از هدررفت منابع و سرمایههای انسانی وقت هست اما کم است!